امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

لذت وسبك موسيقي

#1
نر گوهر همزاد بشري است . و موسيقي به عنوان يك هنر در هر قوم با توجه به شكل تكامل آن قوم با درنظر داشتن نيازهاي روحي و زندگي همان قوم شكل گرفته است و به صورت گوهر همزاد آن قوم در آن بخش از كره خاكي رشد و تكامل يافته است . لكن ذات موسيقي يگانه است . اما در فرم بسيار متفاوت است . شكل يا فرم موسيقي از عناصر چهارگانه طبيعت يا عناصر چهارگانه انساني ( آب ، آتش ، خاك ، هوا ، يا بلغمي و زهره وي وسوداوي و....) طبيعت ميكند . وبر همين اساس ساز هاي مختلف در مناطق مختلف جهان در آب و هواي گرم يا مناطق حاره يا قطب متفاوت است .
هنرمند در هر منطقه با توجه به ميراث هنري به ارث رسيده به وي از نياكان خود رشد و پرورش مي يابد . و با تكامل فرهنگي شخصي تحت همين عناصروقوم و ذات شخصي خود سعي در خلق اثر هنري مينمايد كه چون برخاسته از اين فرهنگ و هنر مي باشد و از زبان همين قوم مي باشد لكن بر دل آن قوم مي نشيند و بر زبان آن جاري مي شود.
(در اينجا صحبت از يك هنرمند با تمام ويژگي هاي اين كلمه مي باشد)
هنرمند آثار خود را بر اساس نيازهاي آن قوم خلق ميكند كه شايد با نيازهاي قومي ديگر تفاوت داشته باشد . لذا به نظر قوم ديگر فقط آهنگي موزون جلوه گر نمايد.

موسيقي سنتي ايران داراي ذات واحد و يگانه است ولي در بخش هاي مختلف همين سرزمين همانگونه كه آب و هواي متفاوتي ديده مي شود ، همانگونه كه ساختمان هاي متفاوتي ديده مي شود ، گويش هاي متفاوتي ديده مي شود، آداب و رسوم هاي متفاوتي ديده مي شود ، سازهاي متفاوتي ديده مي شود موسيقي متفاوتي هم ديده مي شود . موسيقي لر با موسيقي خراسان داراي دو شكل متفاوت است . خواننده آواز لري به عنوان مثال نمي تواند با خواندن آواز گيلكي جايگاه مناسبي در ميان قوم خود پيدا كند چون آن آواز گيلكي با توجه به نياز بر فرض درو محصول چاي يا كاشت برنج خلق گرديده ، رشد و تكامل يافته حال آنكه لر به آواز چاووشي براي كوچ نياز دارد.




هنرمندي كه برخاسته از سرزميني است ، چنانچه فرم آوا و موسيقي اش برگرفته از نهاد طبيعي خودش و سرزمينش باشه بسيار موفق تر و در جامعه خود بسيار مورد قبول و پذيرش و مقبوليت بيشتري است و بسيار راحت تر مي تواند نيازهاي روحي مردم خودش را برآورده كند . هر چند اين موسيقي فقط و فقط مربوط به همين هنرمند است و ذاتي مجرد دارد ولي با توجه به شخصيت و فرهنگ آن هنرمند بسيار نزديك به نيازهاي روحي همسايگان و اقوام و مردم همان آن قوم است .

از همين روست كه موسيقي ، با بيان حرفاي ما ، ارائه ي احساسات ما ، لبريز كردن شادي يا غم هاي ما خويشاوندي روحي با ما پيدا ميكند . چنانچه تهييج احساسات حال ما با موسيقي سنتي شتاب پيدا كند به سمت و سوي آن گرايش پيدا خواهيم كرد و چنانچه موسيقي كلاسيك روح ما را سيراب كند به آن سو پناه ميبريم و در آن جا ماواء ميگزينيم .

شايد اصل نهاد بشري بر لذت باشد . هر نوع موسيقي كه در هماهنگي با احساسات لحظه اي ما باشد آن نوع موسيقي به ما لذت خواهد داد و ما به دنبال آن خواهيم رفت . چون نيازهاي ما را از آن طريق سيراب خواهد شد پس لذت خواهيم برد.
(منظور ذات كلمه لذت است ، نه سطح كلمه ، مثلا گاهي كه غمگين هستيم از موسيقي غمناك لذت مي بريم.)
در همين جاست كه گاهي نيازهاي ما را موسيقي قومي خودمون بر طرف نميكند . ما به موسيقي گيتارو يا بسم ا... خان يا راوي شانكار يا ويوالدي يا باخ و بتهوون پناه مي بريم . اين قبيل موسيقي ذات موسيقي يگانه را تاييد ميكند و جلوه جهاني روح موسيقيدان خود را به نمايش ميگذارد
وجه ديگري از هنر هنرمند جهاني سازي هنر خويشتن است كه بي شك براي اين امر بايد به ابزار هاي آن دست يابد . هنرمند بهتر از هر كس ديگري مي تواند به زبان مشترك اقوام تبديل شود لكن لازمه آن علاوه بر ابزارهاي موسيقايي ، شناخت فرهنگ ملل ديگر نيزهست.[
پاسخ
 سپاس شده توسط ps3000
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان