امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

عدل الهی و حسن قبح عقلی

#1
عدل الهی در دو حوزه تکوین و تشریع، از مهم ترین مباحثی است که پیوسته مورد توجه دانشوران و متکلمان اسلامی بوده است. عظمت آن، به گونه ای است که خداوند آن را پشتوانه ای سترگ. برای شهادت به وحدانیت خویش دانسته و فرموده: «شهدا...انه لا اله الا هو و الملائکة و اولوا العلم قائماً بالقسط»[۱]; یعنی الله سبحانه حال گونه قائماً بالقسط، یشهد أن لا اله الا هو و الملائکة و اولو العلم یشهدون بالوحدانیة.[۲]
بنابراین أن عدله یشهد علی نفسه و علی وحدته فی الوهیته; ای إن عدله ثابت بنفسه و مثبت لوحدانیته[۳]چنانکه در سخن رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم)، اساس و پایه عالَم امکانی دانسته شده و آمده است: «بالعدل قامت السموات و الارض»[۴].
علامه حلی درباره عدل الهی چنین می نگارد: «اعلم ان هذا اصل عظیم تبتنی علیه القواعد الاسلامیة، بل الاحکام الدینیة مطلقاً و بدونه لایتم شیء من الادیان و لایمکن ان یعلم صدق نبی من الانبیاء علی الاطلاق الاّ به»[۵] و نیز شیخ طبرسی(رحمه الله)گفته است: «ان صدق الرسول لایمکن العلم به الاّ بعد تقدّم العلم بالتوحید و العدل»[۶].
ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه; توحید و عدل را دو رکن علم کلام می داند[۷] و علّامه شهید مطهری(رحمه الله) عدل الهی را به اعتبار اینکه از مسلمات قرآن و ضروریات دین است; همچون علم و قدرت ـ نزد همگان ـ از اصول اعتقادی می شمارد[۸] بر این عقیده است عدل به لحاظ اینکه وصفی از اوصاف کمالیه الهی است، مورد انکار هیچ فرقه و مذهبی از مذاهب اسلامی نیست;[۹] به خصوص اگر قائل به تلازم و تساوق آن با حسن شویم و بگوئیم: «ان العدل یساوق الحسن و یلازمه اذ لانعنی بالحسن الاّ ما طبعه ان تمیل الیه النفس و تنجذب نحوه و اقرار الشیء فی موضعه الذّی ینبغی ان یقّر علیه من حیث هو کذلک ممّا یمیل الیه الانسان و یعترف بحسنه»[۱۰]; با این وصف نیکو بودن افعال الهی مورد پذیرش همگان است و اختلاف در تفسیر عدل الهی است; چنان که اشاعره، به انکار قاعده حسن و قبح عقلی معتقدند و معنای عدل را چنین می دانند که آنچه خداوند انجام دهد نیکو است. به دیگر سخن آنچه آن خسرو کند، شیرین بود. ولی امامیه و معتزله (عدلیه) براساس قاعده حسن و قبح عقلی، عدل الهی را اثبات می کنند و لازمه تفسیر اشاعره از عدل الهی را در حقیقت، نفی عدل و حکمت می دانند و می گویند:
عدل، یعنی خداوند انجام نمی دهد مگر آنچه را که حسن است.
بنابراین، ریشه و اساس اختلاف نظرها باعث شد امامیه و معتزله بر خلاف اشاعره، عدل را به عنوان اصلی از اصول مذهب قرار دهند.
قاعده حسن و قبح عقلی
مهم ترین قاعده کلامی که اساس برای دیگر قواعد کلامی، از قبیل قاعده لطف، اصلح، عدل و حکمت و مبنا برای بسیاری از مباحث و مسایل کلامی و شالوده اعتقاد عدلیه به شمار می رود; قاعده حسن و قبح عقلی است. این اصل بالاترین جایگاه را در قواعد و مسایل کلامی دارد، بلکه در اخلاق و بخش مهمی از اصول فقه نیز جدی ترین تأثیر را دارد.[۱۱] در این راستا، مباحث گوناگونی مطرح شده که ما در این مقام به پاره ای از آنها اشاره می نماییم.
جایگاه قاعده حسن و قبح عقلی
در علم کلام، راجع به ذات، صفات و افعال الهی، سخن به میان آمده است; در مورد افعال الهی، مهم ترین موضوع آن، مسأله حسن و قبح است که براساس آن ثابت می شود افعال الهی در مقام تکوین و تشریعِ مبتنی بر عدل و حکمت و با داشتن اهداف عقلانی، پیراسته از لغو بودن است. آنچه حائز اهمیت است آن که عقل آدمی به عنوان حجت باطنی در کنار شرع که حجت ظاهری است[۱۲]; نشان از حسن افعال الهی است، نه حاکم بر آن، تا لازمه آن نارسایی، محدود بودن و حاکمیت شخص دیگری در باری تعالی شود، آن هم در بعضی از افعال الهی نه در تمام آن، تا مقوله برانگیختن پیامبران و نازل شدن کتاب های آسمانی با چالش روبرو گردد.
بنابراین، بر مبنای قاعده مذبور، در افعال الهی دو مقام مورد بحث است، یکی مقام ثبوت و دیگری مقام اثبات، در مقام ثبوت عقل، تمامی افعال الهی را حسن و دارای حکمت و نتیجه می داند; زیرا که افعالی که از فاعل خردمند و با اراده صادر می شود، و این افعال یا حَسَن است، یا قبیح و با این وصف در ساحت پروردگار متعال زشتی معنا ندارد.
بنابراین، آنچه که ذات مقدس ربوبی انجام می دهد دارای حسن و حکمت است. چنان که دلیل نقلی نیز بر آن تصریح دارد. در قرآن کریم آیاتی مانند: «ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون»[۱۳] و «لقد بعثنا نی کل امة رسولا ان اعبدوا ا...و اجتنبوا الطاغوت»[۱۴] و «یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا»[۱۵]; به روشنی از آیات فوق برمی آید که افعال الهی هرگز خالی از اهداف عقلانی نیست.
در سخن امام علی(علیه السلام) در ضمنِ وصیت به فرزندش امام حسن مجتبی(علیه السلام) آمده است: «فانه لم یأمرک الاّ بحسن و لم ینهک الاّ عن قبیح»[۱۶]
امّا در مقام اثبات که مقام درک نیکو بودن و حکمت افعال است، باید گفت: عقل تنها کاشف وجه نیکوبودن و حکمت در پاره ای از افعال الهی است;[۱۷] زیرا افعال صادره از آدمی بر سه گونه است:
۱) افعالی که عقل به گونه مستقل و بدون ژرف اندیشی، جهت حسن و قبح آنها را می فهمد; به عنوان مثال، عدل و ظلم و یا راستگویی برای انسان مفید و دروغ گفتن نیز برای او ضرر دارد.
۲) افعالی که عقل آدمی با درنگ و تامل جهت حسن و قبح آنها را درک می نماید;
۳) افعالی که مستقلاً عقل نمی تواند وجه حسن و قبح آنها را درک نماید، بلکه باید از طریق شرع مقدس نیکو و زشت بودن آن روشن گردد. مانند حرمت روزه اوّل شوال و وجوب روزه ماه رمضان.[۱۸]
در قرآن شریف، آیاتی مانند، «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ»[۱۹] و «هل جزاء الاحسان الا الاحسان»[۲۰] و در روایات ائمه معصومین(علیهم السلام)، مواردی مانند پاسخ حضرت علی(علیه السلام) ـ به کسانی که می پنداشتند قضا و قدر مستلزم جبر در افعال الهی است ـ فرمودند: «و لو کان کذلک لبطل الثواب و العقاب و الامر و النهی و الزجر و لسقط معنی الوعد و الوعید و لم یکن علی مُسی لائمة و لالمحسن مَححدة»[۲۱].
حسن و قبح
واژه حُسن در لغت; به معنای جمال[۲۲] و قبح نیز در برابر آن است. به تقابل تضاد (اگر وجودی باشد) یا تقابل عدم و ملکه (اگر عدمی باشد)، امّا در اصطلاح برای آنها کاربردهای فراوانی ذکر شده است:
الف) کمال و نقص; این کاربرد بیشتر در صفات به کار می رود، و نیز گاهی در افعال به کار می رود.[۲۳]
بسیاری از حُسن و قبح ها در اخلاقیات به همین معنا است، به عنوان مثال، شجاعت، انصاف، عدالت، بردباری و مانند آنها که نیکو بودن آن به این اعتبار است که کمال برای نفس آدمی هستند[۲۴] و کمال نفس و هر چیز دیگری حصول غرض از آنهاست برخلاف موارد یادشده که زشتی آن بدین جهت است که نقصانی برای نفس انسانی هستند.
ب) ملاعمت و منافرت طبع; مراد از نهاد آدمی اگر سرشت سافل حیوانی باشد این استعمال، معنای حسن و قبح عقلی نخواهد بود; چون طبق یک دیدگاه اصلاً تمایلات و انزجار حیوانی در مدار حسن و قبح قرار نمی گیرد[۲۵] و بر اساس دیدگاه دیگر، حسن و قبیح طبیعی خواهد بود[۲۶] که در هر صورت غیر از حسن و قبح عقلی است. امّا اگر مراد سرشت والای انسانی ـ که همان فطرت الهی است ـ باشد، می توان ملائم با آن را نیکو و مخالف با آن را قبیح شمرد.
ج) موافقت با غرض و مصلحت و مخالفت با آنها
انسان موجودی خردمند و دارای اندیشه است، در زندگی فردی و اجتماعی خود اغراض و مصالحی را تعقیب می نماید. آنچه با اغراض و مصالح او سازگار دارد آن را نیکو، و آنچه مخالف باشد آن را قبیح می داند.
«فاضل قوشجی» (متوفای ۷۸۹) از مشاهیر متکلمان اشعری در این باره می گوید: «ما وافق الغرض; کان حسناً و ما خالفه; کان قبیحاً و قد یعبّر عنها بالمصلحة و المفسدة. فیقال: الحسن مافیه المصلحة و القبیح ما فیه المفسدة[۲۷]».
گفتنی است در این که این استعمال چیزی غیر از ملائمت و منافرت است، اختلاف نظر وجود دارد. برخی بر این عقیده اند که: همان ملائمت و منافرت است; چون معنای ملائمت و منافرت تنها لذت و درد ظاهری نیست، بلکه مصلحت و مفسده را نیز شامل می شود[۲۸] و برخی دیگر آن را معنایی مستقل می دانند.
د) مدح و ذم; این معنا، مخصوصِ افعالی است که با علم و اختیار از فاعل عاقل صادر می شود و در دائره زندگی انسان این افعال دارای یکی از احکام پنجگانه وجوب، حرمت، استحباب، کراهت، و اباحه است.
در این گونه اسعتمال، برای حسن دو گونه تفسیر گزارش شده است، چنان که در سخن محقق اصفهانی آمده: «ان للحسن عند هم تفسیرین: احدهما انه ما یترتب المدح او ما یساوقه علیه و الثانی انه ما لا یترتب الذم او یساوقه علیه، فعلی الاول: ینحصر الحسن فی الواجب و المندوب و علی الثانی: یشمل ما عدا الحرام من الاحکام...و اکثر تحدید اتهم یوافق الاخیر فکانه الاعرف فی الاستعمال»[۲۹]; ستایش و نکوهش زمانی که به خداوند نسبت داده شود، همان ثواب و عقاب خواهد بود.[۳۰]
برای حسن و قبح معانی دیگری هم نقل شده،[۳۱] ولی مشهور همان بود که بیان شد. اما حق این است که غیر از معنای مدح و ذم، معانی دیگر از قبیل ملاکاتند نه اطلاقات[۳۲]; بدین معنا که حسن و قبح که معنای آن مدح و ذم است آیا کلامش مصلحت و مفسده نوعیه است؟ چنان که شیخ الرئیس در اشارات و تنبیهات، خواجه نصیر طوسی در شرح آن[۳۳]، شیخ محمدحسین غروی اصفهانی در نهایة الدرایة[۳۴] و علامه طباطبایی در المیزان[۳۵] این عقیده را پذیرفته اند یا موافقت و مخالفت فطرت الهیه است ـ که علامه مطهری در نقدی بر مارکسیسم[۳۶] و محقق سبحانی در الهیات[۳۷] بیان نموده اند ـ و یا کمال و نقص وجودی است که نظر برخی دیگر از بزرگان است.[۳۸]
بنابراین، معنای حسن و قبح عقلی، فقط همان ستایش و نکوهش است و اطلاقات دیگر آن، در حقیقت معانی آن نیستند; بلکه در جایگاه ملاکات قرار می گیرند.
۳) تعیین محل نزاع; مشهور آن است که تنها در استعمال پایانی (مدح و ذم)، عقلی بودن حسن و قبح مورد اختلاف است و در استعمالات دیگر، هیچ گونه اختلافی میان شیعه و اهل سنت وجود ندارد.
فخرالدین رازی «متوفای ۶۰۶) از متکلمان معروف اشعری می گوید:«الحسن و القبح قدیراد بها ملائمة الطبع و منافرته و کون الشی صفة کمال او نقصان و هما بهذین المغیین عقلیان و قدیراد به کونه موجباً للثواب و العقاب و المدح و الذم و هو بهذا شرعی عندنا خلافاً للمعتزله»[۳۹]
چنان که «قاضی عضدالدین ایجی»، نویسنده کتاب المواقف فی علم الکلام (متوفای ۷۵۶ یا ۷۵۷) از متکلمان اشاعره می گوید: «و لابد اوّلاً تحریر محل النزاع فنقول: الحسن و القبح یقال لمعان ثلاثة: الاول: صفة الکمال و النقص و لانزاع ان مدرکه العقل. الثانی: ملائمة الغرض و منافرته و قد یعّبر عنهما بالمصلحة و المفسدة و ذلک ایضاً عقلی. الثالث: تعلّق المدح و الثواب او الذم و العقاب و هذا هو محل النزاع فهو عندنا شرعی و عند المعتزله عقلی[۴۰].
و «عبدالملک جوینی» معروف به امام الحرمین (متوفای ۴۷۸) که در فقه شافعی و در کلام اشعری صاحب نظر است نیز بر این ماجراست: لیس الحسن و القبح صفتین للقبیح و الحسن او جهتین یقعان علیهما و لا معنی للحسن و القبح الاّ نفس و رود الامر و النهی، فالذّی اثبته المعتزله من کون الحسن و القبیح علی صفة و حکم قد انکرناه عقلاً و سمعاً.[۴۱]
از متکلمان بزرگ شیعی نیز «خواجه نصیرالدین طوسی» در کتاب قواعد العقائد[۴۲] و «فاضل مقداد» در ارشاد الطالبین[۴۳] همین عقیده را نیز پذیرفته اند. چنان که «کمال الدین میثم بن علی بن میثم بحرانی» (متوفای ۶۹۷ یا ۶۹۹) در کتاب کلامی خویش «قواعد المرام فی علم الکلام» گفته است: الحسن و القبح قدیراد بهما ملائمة الطبع و منافرته و قدیراد بهما صفة کمال او نقصان و هما بهذا المعنی ممّا یحکم العقل بهما عند الکل و قدیراد بهما کون الفعل علی وجه یکون متعلّق المدح و الذم عاجلاً و الثواب و العقاب آجلاً و هما بهذا المعنی شرعیان عند الا شعریة، نظریان عند الفلاسفة اذ علیهما بناء مصالح هذا العالم و نظام اموره امّا عند اهل العدل فمنهما ما یستقّل العقل بدرکه و منهما ما لیس کذلک.[۴۴]
آنچه که حائز اهمیت است همان است که در مباحث گذشته بیان شد: کمال، نقص، ملائمت، منافرت، مصلحت و مفسده در رتبه ملاک حسن و قبح هستند، نه معنا و هر انسانی عقلی بودن آنها را بپذیرد، بدون تردید باید عقلی بودن محل نزاع را هم بپذیرد وگرنه جدایی سبب از مسبب لازم می آید که بالضرورة محال است.[۴۵]
۴) موافقان و مخالفان: شیعیان با الهام از آیات قرآن و روایات اهل بیت(علیهم السلام); مانند قول امام صادق(علیه السلام) که فرمودند: فبالعقل عرف العباد خالقهم...و عرفوا به الحسن من القبیح[۴۶]; که بخش نخست آن ناظر به عقل نظری و بخش دوم آن ناظر به عقل عملی است و در صدر موافقان قاعده حسن و قبح عقلی قرار دارند.
پیروان مکتب اعتزال از دیگر موافقان این قاعده هستند که مانند امامیه یکی از اصول پنج گانه مذهب خویش را عدل می دانند و بر پایه همین قاعده آن را استوار می کنند. «و اصل بن عطاء» (متوفای ۱۳۱) رئیس مکتب اعتزال بر مبنای این قاعده می گوید: ان الباری تعالی حکیمُ عادل لایجوز ان یضاف الیه شر و لاظلم و لایجوز ان یرید من العباد خلاف مایأمر و یُحتّم علیهم شیئاً ثم یجازیهم علیه[۴۷]; با گذشت زمان عالمان معتزله; مانند «ابوالهذیل» و «نظاّم» عنایت آنان به این قاعده شدت یافت و آن را مبدء و اساس برای بسیاری از مسائل کلامی قرار دادند.
ما تریدیه از عالمان اهل سنت که مسلکی حنفی دارند نیز فی الجمله قاعده مذکور را پذیرفتند. سعدالدین تفتازانی (متوفای ۷۹۱ یا ۷۹۳) از متکلمان اشعری در شرح مقاصد می گوید: ذهب بعض اهل السنة و هم الحنفیه الی ان حسن بعض الاشیاء و قبحها ممّا یدرکه العقل کما هو رأی المعتزلة کوجوب اوّل الواجبات و وجوب تصدیق النبی و حرمة تکذیبه دفعاً للتسلسل[۴۸].
و «احمد بن تیمیه حرّانی» که حنبلی است و با محکوم کردن عقل گرایی علم کلام را مردود و متکلم را بدعت گذار می داند، چنین می نگارد: و امّا الحنفیه فالغالب علیهم القول بالتحسین و التقبیح العقلیین و ذکروا ذلک نصا عن ابی حنیفه.[۴۹]
طائفه ای دیگر که در گروه موافقان قرار دارند، کرامیّه (پیروان محمد بن کرّام سجستانی) می باشند. شهرستانی در این خصوص می گوید: و اتفقّوا علی ان العقل یحسِّن و یقبّح قبل الشرع و تجب معرفة ا...تعالی بالعقل کما قالت المعتزله الّا انهم لم یثبتوا رعایة الصلاح و الاصلح و اللطف عقلاً.[۵۰]
۵) ادّله و اشکالات: قائلان به حسن و قبح عقلی برای ادعای خویش ادله فراوانی از نقل و عقل ارائه نموده اند که به مهم ترین آنها اشارتی می نمایـید!
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  زندگینامه حضرت هُوشَع (ع) یکی از پیامبران الهی
  اسما الهی
  دلایل عقلی و نقلی زنده بودن امام زمان
  تعریف عشق الهی
  چگونگی رسیدن به رحمت الهی
  اگر کسی بنده ی خوب خدا شد، آیا باز هم مورد امتحان و ابتلای الهی قرار می گیرد؟
  سنت حتمی الهی را در نمایشگاه تاریخ به نظاره بنشین
Rainbow شیعه در محک آزمون و امتحان الهی
Rainbow انواع ادیان الهی کدامند ؟
  تجسمی شماتیک از بهشت و جهنم تا جلوس در قرب الهی

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان