امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یک نفر دلش شکسته بود

#1
یک نفر دلش شکسته بود
توی ایستگاه استحابت دعا
منتظر نشسته بود
منتظر ولی, دعای او
دیر کرده بود
او خبر نداشت که دعای کوچکش
توی چارراه آسمان
پشت یک چراغ قرمز شلوغ
گیر کرده بود

*
او نشست و باز هم نشست
روزها یکی یکی
از کنار او گذشت
روی هیچ چیز و هیچ جا
از دعای او اثر نبود
هیچکس از مسیر
رفت وآمد دعای او
با خبر نبود
با خودش فکر کرد
پس دعای من کجاست؟
او چرا نمی رسد؟
شاید این دعا
راه را اشتباه رفته است
پس بلند شد
رفت تا به آن دعا
راه را نشان دهد
رفت تا که پیش از آمدن برای او
دست دوستی تکان دهد

رفت
پس چراغ چارراه آسمان سبز شد
رفت وبا صدای رفتنش
کوچه های خاکی زمین
جاده های کهکشان
سبز شد
او از این طرف دعا از آن طرف
در میان راه
با هم آن دو روبه رو شدند
دست توی دست هم گذاشتند
از صمیم قلب گرم گفتگو شدند
وای که چقدر حرف داشتند...

*
برف ها
کم کم آب می شود

شب
ذره ذره آفتاب می شود
و دعای هر کسی
رفته رفته توی راه
مستجاب می شود...
یک نفر دلش شکسته بود 1
پاسخ
 سپاس شده توسط Nυмв
آگهی
#2
خوبه.........
یک نفر دلش شکسته بود 1
پاسخ
#3
اینو خوندم بد نبود
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
یک نفر دلش شکسته بود 1
پاسخ
#4
چه قشنگSad
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
یک نفر دلش شکسته بود 1
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  چرا شکسته چنین رنگ و روی گلفامت (عاشق اصفهانی )

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان