امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستانی در مورد دروغ گویی وراست گویی

#1
Star 
برای سفر به اصفهان رفته بودم . کنار سی و سه پل نشسته بودم .نگاهم به دختر بچه سه یا چهار ساله خارجی افتاد که از پدر و مادرش اندکی فاصله گرفته بود و داشت مرا نگاه میکرد. بقدری چهره زیبا و بانمکی داشت که بی اختیار با دستم اشاره کردم به طرفم بیاید اما در حالتی از شک و ترس از جایش تکان نخورد. دو سه بار دیگر هم تکرار کردم اما نیامد. به عادت همیشگی، دستم را که خا لی بود مشت کردم و به سمتش گرفتم تا احساس کند چیزی برایش دارم. بلافاصله به سویم حـرکت کرد. در همین لحظه پدرش که گویا دورادور مواظبش بود بسرعت به سمت من آمد و یک شکلات را مخفیانه در مشتم قرار داد. بچه آمد و شکلات را گرفت. به پدرش که ایتالیایی بود گفتم من قصد اذیت او را نداشتم. گفت میدانم و مطمئنم که میخواستی با او بازی کنی اما وقتی مشتت را باز میکردی او متوجه میشد که اعتمادش به تو بیهوده بوده است. کار تو باعث میگردید که بچه، دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دروغ را تجربه کند و دیگر تا آخر عمرش به کسی اعتماد نکند .


حال ما ایرانی ها چگونه عمل میکنیم . بابا میشینه تو خونه جلویبچه کوچک به زنش میگه، فلانی زنگ زد بگو من نیستم. مامانه به بچه میگه اگه غذاتو بخوری برات فلان چیزو می خرم بعد انگار نه انگار. بابا به بچه اش میگه مامانت اومد نگو من به مامان دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
بزرگ زنگ زدم

 بعد این بچه بزرگ میشه میره تو جامعه . معلمش میگه چرا مشقننوشتی براحتی دروغ میگه که خاله ام مرده بود نبودیم. فروشنده میشه مثل آب خوردن جنس بنجل را بدروغ جای اصلی میفروشه مهندس میشه بجای دو متر، یک متر فونداسیون میریزه ، دکتر میشه، اهمال در عمل جراحی را ایست قلبی گزارش میکنه، تولید کننده محصولات پروتئینی میشه، گوشت شتر و اسب مصرف میکنه، و...


دروغ فساد و تباهی جامعه را ببار می آورد. اعتمادها را زایلمیکند . لذت زندگی جمعی و مدنی را از بین میبرد. ظلم و بیعدالتی را گسترش میدهد. منشا بسیاری از معضلات اجتماعی دروغ است. دروغ ریشه جامعه را خشک میکند .


دروغ در تمامی اجزای زندگی ما ایرانیها براحتی جاری است و چونسیلی که هر لحظه بزرگتر میشود در حال نابودی ما است


مادر، از آن لحظه که بدلیل تنبلی خود، شیشه شیر خالی را دردهان نوزاد قرار میدهد تا او را ساکت کند، آموزش دروغ را به او آغاز کرده است
             تو نباید کسیو مجبور کنی که بخوادت 
                  اونا خودشون باید تورو بخوان :> 
پاسخ
 سپاس شده توسط لاراجون ، ♥ فرشته 87♥
آگهی
#2
فقط يه چيز: دمتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گرم!HeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeart

داستانی در مورد دروغ گویی وراست گویی 1[img]file:///C:/Users/admin/Desktop/z5edslx8zhrfad9re7b4.png[/img]
پاسخ
 سپاس شده توسط ຖēŞค๑໓


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان شورنگاشت(داستانی کاملا واقعی)|ز.م
Subarrow داستان غمگین و عاشقانه( دروغ های یک دختر)
Video دروغ يك دختر...
  داستانی واقعی از یک دانش آموز و معلمش
  داستانی بہ نقل مادر شھید والامقام ، شھید ابراھیم ھمت
  داستانی از شھید والا مقام شھید محمد ابراھیم ھمت
  آغاز * دروغ گویی#
  خار و جوانی(کوتاه داستانی!!)
  موش و گربه)(داستانی!)
  راکفلر و مدیر خاطی(کوتاه داستانی پرمعنی)

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان