امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

زنــدگـــےِ بعـــد از تــ♥ــو

#1
Heart 
مـےگـذاشـــــتـمـ دِلــــمـ را بـِـبــرے

اگــر مـےدانستــمـ

زنــدگـــےِ بعـــد از تــ♥ــو

چـقــدر دِل  مـے خـــواهــَــد ...

"حــ♥ـــوا"

تـــو....!

مـــگر سیــب را پوســـت کـــنـدے خــوردے ؟؟؟

کــہ دنیـــا ایــטּ گــونه پــوسـتِ مــا را میکنـــد؟؟؟
















زنــدگـــےِ بعـــد از تــ♥ــو 1








جـدایـــــی " آنــــقدر هــا هـــم کــه 

فکـــــر می کنــــــی


تلـــــــخ نیستـــــــ !


اگــــر هنــــوز حـــــــرف هـــای مــن را 

بـــــاور نـــــــداری،...


از " نـــــادر و ســــیمین " بپـــــــرس


کـــــه از تــــمام دنیـــــــــا 

جایــــزه گرفته انـــد !!!

...








زنــدگـــےِ بعـــد از تــ♥ــو 1












دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا،
 
دلم تنگ شده‌ها را، عاشقتم‌ها را…
 
این‌ جمله‌ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمی‌کنی!
 
باید آدمش پیدا شود!
 
باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز
گفتنش
پشیمان نخواهی شد!
 
سِنت که بالا می‌رود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم
 
 
مانده که خرج کسی نکرده‌ای و روی هم تلنبار شده‌اند!
 
فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.! صندوقت سنگین شده و نمی‌توانی با خودت
 
بکشی‌اش…
 
شروع می‌کنی به خرج کردنشان!
 
توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی
 
توی رقص اگر پا‌به‌پایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند
خواند
 
توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد
 
در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خنده‌ات انداخت و اگر منظره‌های قشنگ را
 
نشانت داد
 
برای یکی یک دوستت دارم خرج می‌کنی برا ی یکی یک دلم برایت تنگ می‌شود خرج
 
می‌کنی! یک چقدر زیبایی یک با من می‌مانی؟
 
بعد می‌بینی آدم‌ها فاصله می‌گیرند متهمت می‌کنند به هیزی… به مخ‌زدن به اعتماد
 
آدم‌ها!
 
سواستفاده کردن به پیری و معرکه‌گیری…
 
اما بگذار به سن تو برسند!
 
بگذار صندوقچه‌شان لبریز شود آن‌‌وقت حال امروز تو را می‌فهمند بدون این‌که تو
 
را به یاد بیاورند





زنــدگـــےِ بعـــد از تــ♥ــو 1



بيتوته‌یِ کوتاهی‌ست جهان
 
در فاصله‌یِ گناه و دوزخ
خورشيد
 
هم‌چون دشنامی برمی‌آيد
و روز
شرمساری‌یِ جبران‌ناپذيری‌ست.
 
آه
پيش از آن که در اشک غرقه‌شوم
چيزی بگوی
درخت،
جهلِ معصيت‌بارِ نياکان است
 
و نسيم
 
وسوسه‌يی‌ست نابه‌کار.
مهتابِ پاييزی
کفری‌ست که جهان را می‌آلايد.
 
چيزی بگوی
 
پيش از آن که در اشک غرقه‌شوم
 
چيزی‌بگوی
 
هر دريچه‌یِ نغز
بر چشم‌اندازِ عقوبتی می‌گشايد.
 
عشق
 
رطوبتِ چندش‌انگيزِ پلشتی‌ست
و آسمان
 
سرپناهی
 
 
تا به خاک بنشينی و
 
بر سرنوشتِ خويش
 
 
گريه سازکنی.
 
آه
پيش از آن که در اشک غرقه‌شوم چيزی بگوی،
هرچه باشد
چشمه‌ها
از تابوت می‌جوشند
و سوگ‌وارانِ ژوليده آبرویِ جهان‌اند.
عصمت به آينه مفروش
که فاجران نيازمندتران‌اند.
 
خامُش منشين
 
خدا را
پيش از آن که در اشک غرقه‌شوم
 
از عشق
 
چيزی بگوی!
 










 آه اي زندگي منم که هنوز
با همه پوچي از تو لبريزم
زنــدگـــےِ بعـــد از تــ♥ــو 1
 
 همه ذرات جسم خاکي من
از تو، اي شعر گرم، در سوزند
آسمانهاي صاف را مانند
که لبالب ز بادهء روزند
 
با هزاران جوانه مي خواند
بوتهء نسترن سرود ترا
هر نسيمي که مي وزد در باغ
مي رساند به او درود ترا
 
من ترا در تو جستجو کردم
نه در آن خوابهاي رويايي
در دو دست تو سخت کاويدم
پر شدم، پر شدم، ز زيبائي

 




پاسخ
 سپاس شده توسط !...rana
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  〰زنــدگـــےِ〰

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان