امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

صبر کن سهراب...

#1
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
صبر کن سهراب... 1
صبر کن سهراب
گفته بودی قایقی خواهم ساخت
قایقت جا دارد؟
من هم از همهمه ی اهل زمین دلگیرم...
آری تو راست میگویی:
آسمان مال من است
پنجره, فکر, هوا, عشق, زمین مال من است
اما سهراب تو قضاوت کن!!!
بر دل سنگ زمین جای من است؟
من نمیدانم که چرا این مردم، دانه های دلشان پیدا نیست...
کجایی سهراب؟
آب را گل کردند
چشم ها را بستند و چه با دل کردند...
وای سهراب کجایی آخر؟
زخم ها بر دل عاشق کردند، خون به چشمان شقایق کردند...
تو کجایی سهراب؟
که همین نزدیکی عشق را دار زدند، همه جا سایه ی دیوار زدند...
کجایی که ببینی حالا دل خوش مثقالی است! دل خوش نایاب است!
دل خوش سیری چند؟!
صبر کن سهراب
قایقت جا دارد؟
صبر کن سهراب... 1
پاسخ
 سپاس شده توسط T A R A ، love 2012 ، sasan1 ، skelet ، orkideh ، niloofar kh ، خانوم گل ، eagle2 ، ✘ คl๏ภє ✘ ، سورنا فاول ، Łost Đλtλ ، sama00 ، Actinium ، پایدارتاپای دار
آگهی
#2
من به آغاز زمین نزدیکم
نبض گل ها را می گیرم
آشنا هستم با سرنوشت تر آب، عادت سبز درخت
روح من در جهت تازه اشیا جاری است
روح من کم سال است
روح من گاهی از شوق سرفه اش می گیرد
روح من بی کار است
قطره های باران را،
درز آجرهارا،
می شمارد
روح من گاهی مثل یک سنگ سر راه، حقیقت دارد
بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم
پرده را برداریم
بگذاریم که #احساس هوایی بخورد
بگذاریم بلوغ، زیر هر بوته که می خواد بیتوته کند
بگذاریم غریزه پی بازی برود
کفش ها را بکند، و به دنبال فصول از سر گل ها بپرد
بگذاریم که تنهایی آواز بخواند، چیز بنویسد، به خیابان برود!
بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم...

+سهراب سپهری
خانه را دزد می زند، کو خانه؟!
پاسخ
 سپاس شده توسط sama00 ، Actinium
#3
سهراب در آن سرودۀ معروفش سرود:

«پشت دریا شهری که در آن
...
دست هر کودک ده سالۀ شهر شاخه معرفتی است...»

اما افسوس که درست از سال پس از مرگ او:

«دست هر کودک ده ساله شهر نارجک و اسلحه ای بود...»

و چه کوته نظر بودند آنان که نفهمیدند سهراب دارد با یک احساس پیش وقوع،
دارد خبر از فاجعه ای می دهد که دیوانگان بر سر این ملت می آورند...

احمد شاملو گفته بود: « پایین‌دست آبی که بالای آن دارند کبوتران را سر می‌برند شاعر نشسته است و از سر شکم‌سیری می‌گوید: آب را گل نکنید»


و راستی که نفهمیده بود که «آب را گل نکنید» یعنی اینکه:


«زلال روح و روان مردم را به زنگار سوظن ها و دیوانگی های خویش آلوده نکنید...»


که کردید...بد هم کردید!


دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://www.flashkhor.com/forum/showthread.php?tid=271079
پاسخ
 سپاس شده توسط Mr. Potato Head ، پایدارتاپای دار


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان