16-01-2015، 15:41
(آخرین ویرایش در این ارسال: 16-01-2015، 15:58، توسط ~ CrAzY HuMaN ~.)
چند سآل پیش یک روز جلویِ تلویزیون دراز کشیده بودم!
فوتبال نگاه میکردم و تخمه میخوردم. ناگهان پدر و مادر و آبجی بزرگ و خان داداش سرم هوار شدند و فریاد زدند که:
ای عزب!ناقص!بدبخت!بی عرضه!بی مسئولیت!پاشو برو زن بگیر!
رفتم خواستگاری، دختر پرسید:
مدرک تحصیلیتون چیه؟
گفتم:
دیپلم تمام!
گفت:
بی سواد! امل!بی کلاس!ناقص العقل!بی شعور!پاشو برو دانشگاه.
رفتم چهار سال دانشگاه، لیسانس گرفتم برگشتم رفتم خواستگـآری.
پدر دختره گفت:
خدمت رفتی؟!
گفتم:
نه هنوز!
گفت:
مرد نشد نامرد!بزدل! ترسو!سوسول! بچه ننه!پاشو برو سربازی!
رفتم دوسال خدمت سربازی رو انجام دادم و برگشتم.
رفتم خواستگاری، مادر دختره گفت:
شغلت چیه؟!
گفتم:
فعلا کار گیر نیاوردم..
گفت:
بیکار!بی عار! انگل اجتماع! علاف! پاشو برو سرکـار!
رفتم کار پیدا کنم، گفتن:
سابقه کار !
رفتم سابقه کار جور کنم،گفتن:
باید کـار کرده باشی! برو جایی که سابقه کار نخواهد!
رفتم جایی که سابقه کار نخواستن..
اونجـا گفتن:
باید متاهل باشی!
برگشتم رفتم خواستگاری گفتم:
رفتم جایی که سابقه کار نخواهند،ولی گفتن باید متاهل باشی.
گفتن:
باید کار داشته باشی تا متاهل بشی.!
رفتم گفتم:
باید کار داشته باشم تا متاهل شوم!
گفتن:
باید متاهل باشی تا به تو کار بدهیم.
برگشتم رفتم نیم کیلو تخمه خریدم، دوباره دراز کشیدم جلوی تلویزیون و فوتبال نگاه کردم!
فوتبال نگاه میکردم و تخمه میخوردم. ناگهان پدر و مادر و آبجی بزرگ و خان داداش سرم هوار شدند و فریاد زدند که:
ای عزب!ناقص!بدبخت!بی عرضه!بی مسئولیت!پاشو برو زن بگیر!
رفتم خواستگاری، دختر پرسید:
مدرک تحصیلیتون چیه؟
گفتم:
دیپلم تمام!
گفت:
بی سواد! امل!بی کلاس!ناقص العقل!بی شعور!پاشو برو دانشگاه.
رفتم چهار سال دانشگاه، لیسانس گرفتم برگشتم رفتم خواستگـآری.
پدر دختره گفت:
خدمت رفتی؟!
گفتم:
نه هنوز!
گفت:
مرد نشد نامرد!بزدل! ترسو!سوسول! بچه ننه!پاشو برو سربازی!
رفتم دوسال خدمت سربازی رو انجام دادم و برگشتم.
رفتم خواستگاری، مادر دختره گفت:
شغلت چیه؟!
گفتم:
فعلا کار گیر نیاوردم..
گفت:
بیکار!بی عار! انگل اجتماع! علاف! پاشو برو سرکـار!
رفتم کار پیدا کنم، گفتن:
سابقه کار !
رفتم سابقه کار جور کنم،گفتن:
باید کـار کرده باشی! برو جایی که سابقه کار نخواهد!
رفتم جایی که سابقه کار نخواستن..
اونجـا گفتن:
باید متاهل باشی!
برگشتم رفتم خواستگاری گفتم:
رفتم جایی که سابقه کار نخواهند،ولی گفتن باید متاهل باشی.
گفتن:
باید کار داشته باشی تا متاهل بشی.!
رفتم گفتم:
باید کار داشته باشم تا متاهل شوم!
گفتن:
باید متاهل باشی تا به تو کار بدهیم.
برگشتم رفتم نیم کیلو تخمه خریدم، دوباره دراز کشیدم جلوی تلویزیون و فوتبال نگاه کردم!