26-01-2015، 15:50
(آخرین ویرایش در این ارسال: 26-01-2015، 15:52، توسط ~ALONE GIRL~.)
با اینکه ردِ پای بوسههایم را در تن ات
بهتر از کفِ دستم می شناسم
اما با این حال
تا به آغوش ات میآیم
گم میشوم!
خدا کند اینبار
مرا
از لابلای لبانت پیدا کنی....!!
در آغوشت گم میشوم
با اینکه ردِ پای بوسههایم را در تن ات
بهتر از کفِ دستم می شناسم
اما با این حال
تا به آغوش ات میآیم
گم میشوم!
خدا کند اینبار
مرا
از لابلای لبانت پیدا کنی....!!
حسادت.... خساست
اسمشو هرچی میخوای بزار
اما باور کن ...
آغوش تو فقط سهم منه...
دخـــتر باید
وقتی آقاش خـوابـه ...
بشینـه رو کمرش ..
تا دیوونـه شـه عصبی شـه داد بزنـه
بگـه بسـه دیوونم کردی چی میخوای نیم وجبی ..
زل بزنـه تو چشاش بگـه :
بـــــــــوس
خواستــن چشـــات بهـ هر بهونهـ
خودِ جُنونهـ
کــاریش ندارم چیزی نمیگم
خودش میدونهـ
خودش میدونهـ دلِ دیوونهـ
بذار بمونهـ بهـ پــآی اونکهـ
همش میگرده پِــیِ بهونهـ
واسهـ گذشتن واسهـ شکستن
وسهـ نبودن کنــار اونکهـ
همــش میترسهـ از حرف رفتن
اونکهـ نمیخواد باهــآت بجنگهـ
واسهـ غرورش دلُ شکستش
دلِ گرفتت دلِ صبورت
دلِ چشمــآت برای گریهـ برای گریهـ
منــو نگــآن هوای گریهـ
بگــو چــی میشهـ آخــر قصهـ ؟
بــآ تــو میمونم یـــآ غَم و غَصهـ ؟
چشمــآتُ وا کن منــو نگــآه کن
حــآلم خرابهـ واسم دعــآ کن
خبــر نداری از حــآلِ روزم
مهـمونِ قلبت یکــی دوروزم
دســــــــــتهایم را محکمتر فشار بده عشـــق من…
اینجا خــــــــیلی ها سر جــــــــــدایی تو و من شـــــــرط بـــــــــــسته اند…
با تمام وجود مے گویم:
این روز ها عجیب دل تنگ توام
دل تنگ اجابت چشمانت
دل تنگ رنگ نگاهت
دل تنگ بوے عَطرت
تو که نیستے ...
انگار زندگے بودن را کــم می آورد و
بهانه گــیر نبودن است
تو کـه نیستے دلتنگے هایت مــرا از پا در می آورند ...
لحضه ای هست بعد بوسه
همان وقتی که لب ها ازهم جداشده اند
و روحت مشغول مزه مزه کردن طعمی است که چشیده
لحضه ای هست ک بعده بوسه
که پیکرها کمی ازهم فاصله میگیرند
و چشم ها جایگزین لب ها میشوند
آن هم چشم در چشم شدن
آن هم درهم آمیختگی عشق و شرم
آن گاه به گمانم" جان" رابطه است...!
ﻫﯿــــــﭻ ﮔﺎﻩ ﺩﻭﺳــــﺖ ﺩﺍﺷــــﺘﻦ ﻫــــﺎﯼِ ﭘــــﺮ
ﺩﻟﯿـــــﻞ ﺭﺍ
ﺩﻭﺳـــــﺖ ﻧــﺪﺍﺷﺘـــﻪ ﺍﻡ
ﻣﺜﻠــﺎ ﺍﯾــــﻦ ﻫﺎ ﮐﻪ ﻣﯽ ﮔـــﻮﯾــــﻨـــﺪ
ﻋﺎﺷــــﻖِ ﭼﺸــــﻤﺎﻧـــﺶ ﺷﺪﻡ،
ﯾﺎ ﺩﯾﮕـــــﺮﯼ ﻣﯽ ﮔـــﻮﯾــﺪ:
ﻋﺎﺷـــــﻖِ ﺷــﺎﻧــــﻪ ﻫـــﺎﯾــــﺶ!
ﯾــﺎ ﭼــﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧــﻢ ﻫﺮﭼـــﻪ!
ﺍﺻﻠــﺎ ﻣﻌﻨـــﯽ ﻧــﺪﺍﺭﺩ
ﻭﻗﺘـــﯽ ﮐﺴـــﯽ ﻣﯽ ﮔﻮﯾـــﺪ ﭼـــﺮﺍ ﺩﻭﺳﺘــــﺶ ﺩﺍﺭﯼ؟
ﺑﺎﯾـــﺪ ﻧﮕـــﺎﻫـــﺶ ﮐﻨـــﯽ
ﻟﺒــﺨــــــﻨــﺪ ﺑــﺰﻧــﯽ
ﻭ ﺑﮕـــﻮﯾـــﯽ
ﭼـــــﻮﻥ
ﺩﻭﺳــــﺘـــــﺶ ﺩﺍﺭﻣـــ............!!!
عشق بازی فقط توی رختخواب نیست
عشق بازی میتونه دقیقا اون لحظه ای باشه که
یه زن با دقت استین مردو سه تا میزنه تا بالای آرنج بیاد...
و یا مرد موهای زن مورد علاقشو با دستاش میفرسته پشت گوشش...
و فقط و فقط یه نگاه معامله میشه...
که به همون نگاه میشه جون سپرد تا آخر عمر...
بهتر از کفِ دستم می شناسم
اما با این حال
تا به آغوش ات میآیم
گم میشوم!
خدا کند اینبار
مرا
از لابلای لبانت پیدا کنی....!!
در آغوشت گم میشوم
با اینکه ردِ پای بوسههایم را در تن ات
بهتر از کفِ دستم می شناسم
اما با این حال
تا به آغوش ات میآیم
گم میشوم!
خدا کند اینبار
مرا
از لابلای لبانت پیدا کنی....!!
حسادت.... خساست
اسمشو هرچی میخوای بزار
اما باور کن ...
آغوش تو فقط سهم منه...
دخـــتر باید
وقتی آقاش خـوابـه ...
بشینـه رو کمرش ..
تا دیوونـه شـه عصبی شـه داد بزنـه
بگـه بسـه دیوونم کردی چی میخوای نیم وجبی ..
زل بزنـه تو چشاش بگـه :
بـــــــــوس
خواستــن چشـــات بهـ هر بهونهـ
خودِ جُنونهـ
کــاریش ندارم چیزی نمیگم
خودش میدونهـ
خودش میدونهـ دلِ دیوونهـ
بذار بمونهـ بهـ پــآی اونکهـ
همش میگرده پِــیِ بهونهـ
واسهـ گذشتن واسهـ شکستن
وسهـ نبودن کنــار اونکهـ
همــش میترسهـ از حرف رفتن
اونکهـ نمیخواد باهــآت بجنگهـ
واسهـ غرورش دلُ شکستش
دلِ گرفتت دلِ صبورت
دلِ چشمــآت برای گریهـ برای گریهـ
منــو نگــآن هوای گریهـ
بگــو چــی میشهـ آخــر قصهـ ؟
بــآ تــو میمونم یـــآ غَم و غَصهـ ؟
چشمــآتُ وا کن منــو نگــآه کن
حــآلم خرابهـ واسم دعــآ کن
خبــر نداری از حــآلِ روزم
مهـمونِ قلبت یکــی دوروزم
دســــــــــتهایم را محکمتر فشار بده عشـــق من…
اینجا خــــــــیلی ها سر جــــــــــدایی تو و من شـــــــرط بـــــــــــسته اند…
با تمام وجود مے گویم:
این روز ها عجیب دل تنگ توام
دل تنگ اجابت چشمانت
دل تنگ رنگ نگاهت
دل تنگ بوے عَطرت
تو که نیستے ...
انگار زندگے بودن را کــم می آورد و
بهانه گــیر نبودن است
تو کـه نیستے دلتنگے هایت مــرا از پا در می آورند ...
لحضه ای هست بعد بوسه
همان وقتی که لب ها ازهم جداشده اند
و روحت مشغول مزه مزه کردن طعمی است که چشیده
لحضه ای هست ک بعده بوسه
که پیکرها کمی ازهم فاصله میگیرند
و چشم ها جایگزین لب ها میشوند
آن هم چشم در چشم شدن
آن هم درهم آمیختگی عشق و شرم
آن گاه به گمانم" جان" رابطه است...!
ﻫﯿــــــﭻ ﮔﺎﻩ ﺩﻭﺳــــﺖ ﺩﺍﺷــــﺘﻦ ﻫــــﺎﯼِ ﭘــــﺮ
ﺩﻟﯿـــــﻞ ﺭﺍ
ﺩﻭﺳـــــﺖ ﻧــﺪﺍﺷﺘـــﻪ ﺍﻡ
ﻣﺜﻠــﺎ ﺍﯾــــﻦ ﻫﺎ ﮐﻪ ﻣﯽ ﮔـــﻮﯾــــﻨـــﺪ
ﻋﺎﺷــــﻖِ ﭼﺸــــﻤﺎﻧـــﺶ ﺷﺪﻡ،
ﯾﺎ ﺩﯾﮕـــــﺮﯼ ﻣﯽ ﮔـــﻮﯾــﺪ:
ﻋﺎﺷـــــﻖِ ﺷــﺎﻧــــﻪ ﻫـــﺎﯾــــﺶ!
ﯾــﺎ ﭼــﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧــﻢ ﻫﺮﭼـــﻪ!
ﺍﺻﻠــﺎ ﻣﻌﻨـــﯽ ﻧــﺪﺍﺭﺩ
ﻭﻗﺘـــﯽ ﮐﺴـــﯽ ﻣﯽ ﮔﻮﯾـــﺪ ﭼـــﺮﺍ ﺩﻭﺳﺘــــﺶ ﺩﺍﺭﯼ؟
ﺑﺎﯾـــﺪ ﻧﮕـــﺎﻫـــﺶ ﮐﻨـــﯽ
ﻟﺒــﺨــــــﻨــﺪ ﺑــﺰﻧــﯽ
ﻭ ﺑﮕـــﻮﯾـــﯽ
ﭼـــــﻮﻥ
ﺩﻭﺳــــﺘـــــﺶ ﺩﺍﺭﻣـــ............!!!
عشق بازی فقط توی رختخواب نیست
عشق بازی میتونه دقیقا اون لحظه ای باشه که
یه زن با دقت استین مردو سه تا میزنه تا بالای آرنج بیاد...
و یا مرد موهای زن مورد علاقشو با دستاش میفرسته پشت گوشش...
و فقط و فقط یه نگاه معامله میشه...
که به همون نگاه میشه جون سپرد تا آخر عمر...