امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

عطار و اندیشه ی وحدت شهودی

#1
عطار و اندیشه‌ی وحدت شهودی

عارف وحدت وجودی، عالم را عین خدا و خدا را عین عالم می‌داند، به عبارت دیگر وحدت، برای عارف وحدت وجودی امری آفاقی یا عینی و وجود شناختی است. خدا نزد اینان نه امر یگانه، بل یگانه‌گی امور است. اینان در پی آنند که با کشف و شهود به نور و نیاز خدا معرفت یابند. اما عارف وحدت شهودی، عالم را تجلی پرتو حُسن خدا می‌داند، نه عین خدا. به عبارت دیگر وحدت، برای عارف وحدت شهودی، امری انفسی یا شناخت شناسی و روان شناختی است. اینان در پی آنند که با کشف و شهود به نار و ناز خدا عشق بورزند.
عطار، عارفی وحدت شهودی است، نه وحدت وجودی.

ابتدای کار سیمرغ ای عجب
جلوه‌گر شد در چین نیم شب
درمیان چین فتاد از وی پَری
زان سبب پُر شور شد هر کشوری
هر کسی نقشی از آن پَر بر گرفت
هر که دید آن نقش، کاری در گرفت
آن پر اکنون در نگارستان چین است
اطلبوالعلم ولو بالصین از این است
گر نگشتی نقش پَر او عیان
این همه غوغا نبودی در جهان
این همه آثار صنع از فَر اوست
جمله انمودار نقش پَر اوست

در تلقی رمزباورانه‌ی عطار، خدا در هیئت سیمرغ ِرمزی تصویر شده است. خدا در منطق الطیر در کسوت پرنده‌ای بزرگ و پادشاه و فرمانروای پرنده‌گان، تشخص نمادین می‌یابد. به عبارت دیگر امر مطلق خود را به صورت خدا- شاه عیان می‌کند. و این امر شاید به سبب تعلق خاطر عطار به اندیشه ی هند و ایرانی و یا تلاش وی برای تداوم اندیشه‌ی ایرانشهری بوده است. به باور وی جریان پدیداری هستنده‌گان، حاصل نزول سیمرغ رمزی از قاف وجود به چین مثالی است. این نزول، تعبیری از مراتب و تفاوت در مظاهر تجلیات وجود است. می‌دانیم که پیشینیان می‌پنداشتند، «چین» دورترین نقطه‌ی شرق جهان است. از سوی دیگر در جغرافیای مثالی و رمزی عرفانی، شرق، محل ظهور تجلی نور و نار الاهی است. بر این پایه تجلی اسماء جمالی و جلالی خدا نیز از چین مثالی یا جانب شرقی وجود آغاز شده است. در ضمن، چین، علاوه بر این مفهوم جغرافیایی ، تداعی کننده‌ی مفهوم شکن نیز هست. جمع این دو مفهوم را می‌توان در این بیت زیبای حافظ دید:
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
زین سفر دراز خود عزم سفر نمی‌کند

چین به معنای شکن، نسبتی با زلف دارد. و زلف به باور عطار مظهر، تجلی جلالی است.
تجلی گه جمال و گه جلال است
رخ و زلف، آن معانی را مثال است
در جای دیگر می‌گوید:
روی او چون پرتو افکند اینت روز
زلف او چون سایه انداخت اینت شب

ویژه‌گی اصلی تجلی جمالی، لطف و قُرب است؛ و ویژه‌گی تجلی جلالی، قهر و بُعد است. لطف و قُرب در نور و وحدت ظاهر می‌شود؛ قهر و بُعد در کفر و کثرت و ماده. و اما مفهوم رمزی پَر و همانندی آن با فَر نیز جالب توجه است. منظور از پَر یا همان فَر، همان فروغ یا نور ایزدی است. هم چنین می‌توان پَر را نمادی از نرینه‌گی و چین را نمادی از مادینه‌گی تلقی کرد. و پَر انداختن سیمرغ در میان چین را رمزی از تناسل کیهانی تعبیر کرد. قرار گرفتن پَر در چین و افزوده شدن پَر به چین، واژه‌ی پرچین را نیز تداعی می‌کند، که می‌تواند رمزی از حائل نور ظلمت باشد. توجه به معنا و مفهوم رمزی و روان‌شناختی نیم شب نیز در این جا مهم است. «نیم شب» به تعبیر عطار و «دوش» به تعبیر حافظ، معنایی رمزی و فرا تقویمی دارد. شب، نمادی از عدم تعین و بالقوه‌گی محض است. شب رمزی از جهان در غیبت خداست، و می‌دانیم که بدون خدا، در نظر عارف، جهان یک‌سر، غوطه ور در عدم و نیستی است. در عین حال شب، فضایی بی‌کران نیست. این نیستی محدود و محصور در زمین است که در نیم شب قرار دارد.
بنابر این فرود سیمرغ رمزی در چین و افتادن پَری از آن، به معنای نزول – یا همان قوس نزولی- از مرتبه‌ی احدیت به واحدیت و تجلی اسماء جلالی خداست.
..
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان