06-10-2018، 20:50
میلان کوندرا:
«استعارهها خطرناکند. نباید با استعارهها شوخی کرد. هر استعاره ای میتواند آبستن عشق باشد.»
«یکی از نشانههای عشق حقیقی آن است که به تو عشق ورزند بدون اینکه شایستگی اش را داشته باشی. اگر زنی به من بگوید عاشق توأم چون روشنفکری، محترم هستی، برایم هدیه میخری و ظرفها را هم خوب میشویی، مرا ناامید کرده. چنین عشقی بیشتر عملی خودپسندانه به نظر میرسد. چقدر دلپذیر است که بشنوی من دیوانهٔ توأم، هرچند که روشنفکر و محترم نباشی…»
«زندگی پشت سرمان این عادت بد را دارد که اغلب از سایه بیرون میآید، به ما شکوه میکند، ما را به دادگاه میکشد.»
«تا آن هنگام، زمان خود را چون «اکنونی» بر او متجلی کرده بود که رو به پیش حرکت میکند و آینده را میبلعد؛ اگر منتظر رخداد بدی بود، از سرعت زمان میترسید، و اگر انتظار رخداد خوبی را میکشید، از کندی زمان متنفر میشد. اما اکنون زمان خود را به شیوه ای کاملاً متفاوت بر او متجلی میکند؛ دیگر موضوع «اکنونِ» فیروزمندی در میان نیست که آینده را در اختیار دارد؛ «اکنونی» مغلوب در میان است، «اکنونی» اسیر، «اکنونی» گرفتارِ «گذشته».
«استعارهها خطرناکند. نباید با استعارهها شوخی کرد. هر استعاره ای میتواند آبستن عشق باشد.»
- جسم و جان
«یکی از نشانههای عشق حقیقی آن است که به تو عشق ورزند بدون اینکه شایستگی اش را داشته باشی. اگر زنی به من بگوید عاشق توأم چون روشنفکری، محترم هستی، برایم هدیه میخری و ظرفها را هم خوب میشویی، مرا ناامید کرده. چنین عشقی بیشتر عملی خودپسندانه به نظر میرسد. چقدر دلپذیر است که بشنوی من دیوانهٔ توأم، هرچند که روشنفکر و محترم نباشی…»
- آهستگی
«زندگی پشت سرمان این عادت بد را دارد که اغلب از سایه بیرون میآید، به ما شکوه میکند، ما را به دادگاه میکشد.»
«تا آن هنگام، زمان خود را چون «اکنونی» بر او متجلی کرده بود که رو به پیش حرکت میکند و آینده را میبلعد؛ اگر منتظر رخداد بدی بود، از سرعت زمان میترسید، و اگر انتظار رخداد خوبی را میکشید، از کندی زمان متنفر میشد. اما اکنون زمان خود را به شیوه ای کاملاً متفاوت بر او متجلی میکند؛ دیگر موضوع «اکنونِ» فیروزمندی در میان نیست که آینده را در اختیار دارد؛ «اکنونی» مغلوب در میان است، «اکنونی» اسیر، «اکنونی» گرفتارِ «گذشته».
- جهالت