امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

توقف

#1
به روزهای رفته نگاه می‌کنم
به رنگ‌های پریده‌ی عکس‌های قدیمی
به لبخند‌های جوان
دست‌های جوان
درخت‌های جوان
که فواره‌های سبز صامت بودند
به ذغال گداخته گل‌های رز
به ذغال گداخته قلبم
به ذغال گداخته لب‌هام
و دهانی
که هنوز خندیدن را از یاد نبرده بود

ستون
هر چند استوار
خانه
سرانجام فرو می‌ریزد
صداها
سرانجام به سکوت ختم می‌شوند
و سایه‌ها
به دورن اشیا باز می‌گردند

فردا
حریصانه
نفس می‌کشد
و این ساعت قدیمی
که صورت سفیدش را
به هوای سرد اتاق چسبانده
تمام عمر
به سکوت میان دو تیک تاک فکر می‌کند
..
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  انتشار «مرغ سحر» پس از سال‌ها توقف و اهمیت آن

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان