امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دانش و معرفت بشری از دریچه دین و ماوراء

#1
یکی از مسائل مهم و مبتلابه در جامعه امروز ما بحث نسبت میان علم و دین است که از آغاز پیدایش مدرنیته و علوم جدید مورد بحث و تفحص بوده و اظهارنظرهای مختلف، متفاوت و گاه متضادی در زمینه آن ارائه شده است. برای آن که بحث محدودتر شده و امکان جستار اجمالی درباره آن فراهم باشد نخست باید منظورمان را از نسبت میان علم و دین مشخص کنیم. در اینجا مقصود، ماهیت علم دینی است. یعنی علمی که تنافی و تناقضی با دین نداشته و می تواند مورد توجه فرد مسلمان باشد و در جوامع اسلامی جزو متون آموزشی در مقاطع مختلف تحصیلی قرار بگیرد.

درخصوص چیستی علم دینی یا به طور خاص علم اسلامی که در مساله اسلامی کردن علوم انسانی مصداق مشخص پیدا کرده است، تعاریف مختلفی وجود دارد. گاهی منظور از علم دینی، علمی است که برخاسته از منابع دینی بوده و جز قرآن و حدیث خاستگاه دیگری نداشته باشد. گاهی منظور علمی است که اگرچه ریشه در آیات و روایات ندارد، اما مفاد آن مورد تائید دین قرار گرفته و می توان آن را همخوان با آموزه های دینی دانست. اما تعریف دیگری نیز از علم دینی وجود دارد که در شرایط کنونی ما بیشتر محل بحث و نظر است و آن عبارت است از علمی که نه منبعث از منابع دینی است و نه تائیدی از جانب دین دریافت نموده، بلکه فقط به گونه ای است که دلیل خلافی بر رد آن از جانب دین اقامه نشده و به بیان علمی تر اگرچه ممکن است با مسائل دینی تغایر و تفاوت داشته باشد، اما تنافی و تناقض یا تزاحم و تعارض ندارد.

در این باب دو نکته حائز اهمیت است. یکی این که اگر مبنای داوری درباره علوم انسانی یا به طور کلی علوم منبعث از دنیای جدید، روش رهیافت خود علم باشد طبعا نمی توان مدعی اسلامی کردن علم یا منطبق کردن علم با دین یا حتی پیراستن وجوه تنافی علم و دین بود. از طرف دیگر اگر مبنای قضاوت، نگاهی خارج از چارچوب روش علمی باشد و در واقع، معیار ارزیابی یک علم، معرفتی دیگر باشد که مشخص است اصول و روش هایی متفاوت با آن علم دارد، در این صورت هم مشکل منصفانه نبودن داوری و تکیه داشتن آن بر پیش فرض های بیرونی مطرح می شود و تالی فاسد این نوع نگاه دینی به علم، عدم پیشرفت علوم خواهد بود و همچنین جلوگیری از آزمون و خطای علمی که شرط لازم وصول به رهیافت های جدید است.

اما در کنار این دو نکته، این مهم را نیز نباید از نظر دور داشت که به هر حال چارچوب شرع و فقه اسلامی نمی تواند از داوری در زمینه مسائل مرتبط با حیات دیندارانه دور بماند و همه وجوه زندگی انسان ها از جمله اشتغال به دانش، در زمره متعلقات نظام ارزشی دین محسوب می شود. پس چه باید کرد؟ آیا با این اوصاف، آنچه پیش روی ماست بن بستی چندسویه است که هیچ راهی برای رهایی از آن متصور نیست؟

پیش از بیان پاسخ، لازم به یادآوری است که دین و منابع دینی اساسا مدعی طرح همه مسائل مرتبط با حیات انسانی نیستند، بلکه تنها جنبه راهنمایی و راهبری داشته و به بیان چارچوب اخلاقی و عملی نظر دارند. از این رو مغایرت به تنهایی برای رد و تخطئه و به تبع آن حذف و منع کافی نیست و برای این منظور نیاز به مسجل شدن تنافی و تناقض است. قرار نیست قرآن کریم و روایات معصومین علیهم السلام ما را مثلا از علومی تجربی همچون فیزیک، شیمی، زیست شناسی و پزشکی بی نیاز کند، چراکه دین یا بهتر است بگوییم اسلام، هرگز بنای آن ندارد که راه را بر خرد و فهم و تعقل ببندد و همه آنچه را انسان ها برای زندگی دنیوی خود نیاز دارند حاضر و آماده در اختیار آنها بگذارد. دین، سامان روح است و عمران اندیشه و می خواهد مسیر کلی زندگی و غایت آن را مشخص نماید نه این که در مقابل آزادی و اختیار ـ که وجه تمایز انسان از حیوانات و دیگر موجودات هستی است ـ بایستد و آینده مندی آدمی را با تعیین حد و مرزی نامنعطف برای لحظه لحظه زندگی او تبدیل کند به آینده ای در گذشته که همه چیزش از پیش معلوم است و چون و چرا و پرسش و فهم و انتخاب و عمل مختارانه در آن تهی از معناست.

اما در باب راهکار عملی قابل ارائه برای وصول به علم دینی یا به عبارتی در خصوص چند و چون رهایی از بن بست شناختی مورد اشاره می توان گفت نیاز جوامع اسلامی و از جمله جامعه ما، تربیت دانشمندانی آشنا به فقه اسلامی یا فقهایی آشنا به علوم جدید است تا به موجب آن هر گونه داوری در باب مسائل علمی مبتنی باشد بر آگاهی کامل از روش های علمی و لوازم رد و قبول تئوری ها و فرضیه های علوم. در غیر این صورت مشکل بیرونی بودن قضاوت همچنان به قوت خود باقی خواهد ماند و نه فقط اصحاب علم که اصحاب تعقل و اندیشه نیز از نتایج حاصل از این قضاوت راضی نخواهند بود و شکاف تاریخی میان علم و دین اگر عمیق تر نشده و بیشتر ریشه ندواند، بی شک راهی به ترمیم و اصلاح نخواهد یافت.

نکته: نیاز جوامع اسلامی و ازجمله جامعه ما، تربیت دانشمندانی آشنا به فقه اسلامی یا فقهایی آشنا به علوم جدید است تا به موجب آن هرگونه داوری در باب مسائل علمی مبتنی باشد بر آگاهی کامل از روش های علمی و لوازم رد و قبول تئوری ها و فرضیه های علوم

علم فقه، علم استنباط احکام دینی از دل آیات و روایات است و علم کلام، دانش تبیین اصول و احکام دین و دفاع از وجاهت آنها در برابر پرسش ها و تردیدهای موجود. حال چگونه می توان پذیرفت بدون آگاهی کامل از مفاد پرسش، پاسخگویی شایسته و بایسته به آن امکان پذیر باشد یا بدون شناخت کامل موضوع، مراجعه به متون دینی برای ارزیابی آن موضوع ممکن باشد؟ استاد شهید مرتضی مطهری(ره) ازجمله اندیشمندانی است که حجم قابل توجهی از تالیفات یا بهتر است بگوییم درس گفتارهای خود را به کندوکاو عالمانه در باب مسائل مطرح در دنیای جدید اختصاص داده است. منظور از این وصف عالمانه، بررسی تحلیلی و فلسفی صرف نیست. منظور ورود به متن هر علم و کسب آگاهی از اصول و روش های علوم و سپس قضاوت دینی درباره آنهاست. این ورود عالمانه گاه به اندازه ای مستقل و آزاداندیشانه است که نمونه اش را در کمتر فقیه و متفکر دین شناسی می توان سراغ داشت. در میان دین پژوهان البته آرائی اینچنین به وفور مشاهده می شود، اما خبرگی در فقاهت و علوم دینی یا همان دین شناسی است که وقتی با آزاداندیشی و شناخت علمی همراه می شود، این همه شایان تحسین و توجه است. شهید مطهری در کتاب «علل گرایش به مادی گری» درخصوص مساله تکامل که به عقیده بسیاری نه فقط مغایر با اندیشه اسلامی که متنافی و متناقض با آن نیز هست، با این بیان طرح بحث می کند:

«ازجمله مسائلی که به نظر من تاثیر زیادی در گرایش های مادی داشته است، توهم تضاد میان اصل خلقت و آفرینش از یک طرف و اصل تکامل خصوصا تکامل جانداران از طرف دیگر است و به عبارت دیگر، توهم این که آفرینش مساوی است با آنی و دفعی الوجود بودن اشیا و تکامل مساوی با خالق نداشتن اشیاء است.»

استاد مطهری در ادامه، با بررسی تاریخچه نظریه و ریشه ها و علل آن، این موضع را اتخاذ می کند که از نگاه قرآن کریم ماجرای خلقت منافاتی با نظریه تکامل ندارد و دلیلی اینچنین بر اثبات این مدعا اقامه می نماید:

«فرض می کنیم آنچه در علوم در این زمینه آمده است بیش از حد فرضیه است و از نظر علوم، قطعی است... آیا ظواهر مذهبی غیرقابل توجیه است؟ ما اگر مخصوصا قرآن کریم را ملاک قرار دهیم می بینیم قرآن داستان آدم را به صورت سمبلیک طرح کرده است. منظورم این نیست که آدم که در قرآن آمده نام شخص نیست، چون سمبل نوع انسان است ـ ابدا ـ قطعا «آدم اول» یک فرد و یک شخص است و وجود عینی داشته است؛ منظورم این است که قرآن داستان آدم را از نظر سکونت در بهشت، اغوای شیطان، طمع، حسد، رانده شدن از بهشت، توبه و... به صورت سمبلیک طرح کرده است».

فارغ از ارزشگذاری در این باب، آنچه مقصود اصلی ما از این اشاره است، همان لزوم ورود عالمانه اهل دین به متن علوم و مفاد آنها با نظر به ریشه ها، دلایل و روش های مورد اتقان اصحاب علم است، چرا که در مسیر آشتی اهل علم با اهل دین و بالعکس یا به طور کلی در مسیر جمع میان علم و دین، راهی جز این متصور نیست و ایده اسلامی شدن علوم تنها از این طریق است که می تواند جامه عمل پوشیده و منتج به نتایج مطلوب باشد. نه فقط چون اهل علم جز این را نمی پذیرند بلکه چون دین مبین ما یعنی اسلام نیز دقیقا به دلیل تفاوت های آشکارش با مسیحیت و یهودیت کنونی جز این را پذیرا نیست.
پاسخ
 سپاس شده توسط I m .....
آگهی
#2
مرسی عزیز متنت خیلی خوب بود


دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://dl.akskhor.ir/uploads1/1403216433161442.jpg


پاسخ
 سپاس شده توسط ИĪИĴΛ ИĪƓĤƬ☛


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  تقدم اخلاق بر باور، اندیشه و دانش تقدم کارکردی است
  انشا جالب دانش آموز کلاس پنجمی درباره امام زمان
  قابل توجه دانشجویان و دانش اموزان و همه اعضای انجمن(مهم)
Star کدام یک از آیات قرآن در باره اهمیت علم و دانش بحث می کند؟
  حسن دانش
  یک قدم به سوی ماوراء
  خانه هایی با بوی معرفت و ایمان!
Star برزخ دریچه ای به بهشت و جهنم
  احادیث درباره علم و دانش
  دیدار به وقت ماوراء

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان