امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تــــــــــــــــــــــــــــــــــــرس◘◘

#1
دوستان تو مطالبی ک نوشتم از ی گربه سیاه حرف زدم ک همیشه میاد جلو پنجره اتاقم ولی قضیه این گربه فقط ب جلو چنجره ختم نمیشه از وقتی ک کامل هوا تاریک بشه نزدیک محله خودمونه بشم اون دیگه تو تعقیبمه هر جا باشم رو ی پشته بوم دنبالم میاد و از اخرم شب میاد پشته پنجره میخوابه خیلی جاها جلو راهمو گرفته ولی باز کاری نکرده همیشه خیره میشه ب چشمام با اون چشمای ابی و براقش و زخمی ک رو چشه چپش است رو تکون میده تا حالا هر کی اومده تو اتاقم و چشمش ب این گربه افتاده وقتی ی لحظه باهاش چش تو چش میشی دلت میره همه بدنت یخ میکنه انگار هر چی انژی داری ازت میگیره و فراریت میده ی حسی میگه برو برو واسه بعضی از دوستان گفتم ک اینجوره و این گربه همیشه دنبالمه میگن محافظته و میخواد مواظبت باشه وگرنه بهت اسیب میزد ولی این گربه از زمانی ک من 1 سالم بوده دنبالمه 21ساله دنبالمه فقط دنبالم و این قضیه از روزی شروع شد ک من با عمه بزرگم رو پشته بوم بودیم (از زبون عمه و مادرم شنیدم)اون پشته بوم تابستونا غروب جای خیلی توپیه واس نشستن خلاصه این گربه قضیه مام اونجا خوابیده بوده منم ک بچه کوچیک هیچی نمیفهمیدم عمه مسولیت پذیره من حواسش پرت میشه از منو منم چهار دستو پا میرم طرفه گربه و ی دفه خودمو دو دستی میزنم رو گربه گربه هم یهو از جا میپره چون خیلی ترسیده از پشته بوم میفته پایین نمیدونم چطوری و به چی میخوره ک صورتش کامل ضخمی میشه و فرار میکنه و میره ی پشته بوم دیگه و میشینه خودشو تمیز میکنه مارو نگاه میکنه اون موقع مادر بزرگم تو حیاط 5تای مرغ داشته شب ک میبرنشون تو زیر زمین بخوابم صب میره عمه بیارتشون بیرون جیغ میزنه همه میان میبینن همه مرغا خفه شدن و گربه سیاهم روشون خوابیده خلاصه با هزار بد بختی گربررو بیرون کردن از اون روز ب بعد این گربه دنبال من بوده و هست دنبال چیه نمیدونم واس چی و قصدش چیه معلوم نیست چرا اذیتم نمیکنه چرا انتقام نگرفته تا الان ؟
مامان میگه هی بچه بودم چند بار اومده تو اتاق رو سرم واسا و نگام کرده میتونست بلا سرم بیاره چرا نیاورده؟



سلام دوستان امیدوارم حالتون خوب باشه.امروز میخوام یکی دیگه از خاطراتمو براتون باز گو کنم من ک داشت سنم بالا تر میرفت و بیشتر قضایای جنو اینا تو خونمون عادی میشد مثلا چیزای جدید اتفاق میفتاد نصفه شب بیدار میشدم میدیدم تلویزیون روشنه یا شیر اب بازه حتی بود بعضی وقتا ک دره یخچال باز بود یا دری ک روبه حیاط بود.یکی از اتاقا روی زیر زمین بود من اونجا میخوابیدم این اتاق فضای خیلی ترس ناک داشت شبا سایه شاخو برگ درخت حیاط میفتاد داخل اتاق از پنجره بزرگش ک روبه حیاط بود کامل اسمون مشخص بود و شبای ک ماه کامل بود ب جای اینکه زیبای ب اتاق بده بیشتر منو میترسون چون شبای ک ماه کامل بود ی گربه سیاه میومد جلو پنجره اتاق میخوابید.دزدکی بعضی وقتا پردرو میزدم کنار ببینم خوابیده تا چشام میفتاد بهش چشماشو باز میکردو منو نگاه میکرد دو تا چشم ابی درشت داشت ک برق میزد وقتی چشاشو میدیدم تمام موهای بدنم سیخ میشد و بدنم یخ میزد .بدی دیگه ای ک اتاق من داشت از بقیه خونه جدا بود اتاق من ی گوشه حیاط بود و بقیه خونه اون طرف اتاق من ی طبقه اونور دو طبقه ک بابا اینام طبقه بالا میخوابیدن.چون زیر اتاق من زیر زمین بود وسقف زیر زمین از چوب ساخته شده بود کسای ک خونه روستای رفتن میدونن اون سبکیه تو شهرو اینجور خونه ای خدا حتی اگه خیلی ارومم راه میرفتی صدای جیر جیر سقف میومد.بعضی وقتا ک تو جام بودم یهو اروم اروم صدای جیر جیر میومد یکی داشت از طرف در نزدیک میشد منم ک ترسیده بودم حتی جرات نمیکردم ببینم کیه چیه ک داره میاد طرفم بعضی وقت تو حیاط سایه های مشکوک میدیدم از حموم ک تو حیاطه ی صدا های میومد مثل شرشر اب یا هر سرو صدای دیگه افتادن قوطی شامپو یا هر چیزه دیگه ولی بعضی وقتا این جیر جیر سقف میرفت رو قلب ادم انقد میترسیدم ک دوس داشتم داد بزنم ولی حتی میترسیدم ک داد بزنم همین ک صدا بهم نزدیک میشد و میرسید ب جلو جای من و نزدیک پای من قط میشد کاملا حس میکردم ی چیزی نزدیکمه از گرماش پاهام داشت عرق میکرد نمیدونستم چیکار کنم یا چی بگم ی ذره ب خودم جرات میدادم سرمو بلند میکردم ببینم کیه با هزار بد بختی نگا میکردم میدیدم ک هیچی نیست کمی اروم میشدم ی نیم ساعتی میگذش تازه ارامش میگرفتم تا بخوابم ک یهو صدای پنجره میومد یله اقا اومده بود بخوابه ولی نمیدنم چرا با پنجولای سیاش پنچررو چگ مینداخت میخواست منو بترسونه میخواست چیکار کنه چرا.خلاصه این خوابای من بود از بس بی خواب بودم کلی لاغر شده بودمو ضعیف.این چیزا ی ذره واسه ی پسر 15ساله سنگین بود .شاید بگید چرا دعا نکردید پیش سید نرفتید هیچ چیزی افاقه نداشت صد تا دعا تو اتاق بود تو خونه تو زیر زمین ولی چ فایده اینا دس بردار نبودم شایدم شاکی بودنو میگفتن این خونه ماس شما گرفتیدش نمیدونم .ی روز بابا با ی خبر خوش اومدو گفت خونه سمته چپی خونه فلانی رو خریدم خونه ما و اون خونه تو ی کوچه بن بسته ولی اون تازه ساخت بود زیر زمین اینام نداشت من خوشحال شدم .بعد چن روز ب اون خونه اسباب کشی کردیم و خونه عموم اومدن جای ما خونرو از پدر اجاره کردن .من حال میکردم ک دیگه از دست اون خونه با همه داستاناش راحت شدم نمیدونستم ک تازه داستان تو این خونه شروع میشه و چ ماجرا های در انتظارمه و چ بلاهای قراره سرم بیاد.خلاصه رفتم تو اتاقم شانس من این اتاق هم چسبیده بود ب همون اتاق قبلیم ی دیوار 50 سانتی بینش بود.خلاصه چند شب اول هیچ خبری نبود وبا خیال راحت میخوابیدم ولی بعد از ی هفته ماجراهای جدیدی شروع شد ک تو سری بعد براتون میگم اگه کسی دوست داشت بگه تا از خونه هم براتون عکس بزارم


عکس خونه ترس همیشگی 
سلام دوستای گلم امیدوارم همه خوب باشن الان ک اینو مینویسم15دقیقه مونده ب12یادم افتاد ک عکس بگیرم ......بچه ها عکسارو گرفتم ولی چون شبه و تاریک خوب در نیومد خلاصه اینارو میزارم فردام میزارم تو روز میگیرم حتما فعلا اینارو ببینید.عکس اول ک میزارم براتون ره زیر زمینه ک روبه حیاطه وهمیشه شب نصفه شب حتی سر ظهرا صدای بازو بسته شدنش میاد البته بعضی وقتا اون گربه سیاهه میره توشو میاد بیرن خلاصه خونه خودشونه راحتن ب فکره مام که نیستن.
تــــــــــــــــــــــــــــــــــــرس◘◘ 1
عکسه بعدیم ک میزارم عکسه پنجره اتاقه منه ک روبه حیاطه و دقیق بالای زیر زمین البته الان دیگه اتاقم نیست و اون جایم ک میگفتم گربه میخوابه معلومه اونجا جای همیشش بود الان دیگه میاد دمه اتاق جدیدم نه مثل قبل البت.
تــــــــــــــــــــــــــــــــــــرس◘◘ 1
بیرون بسته الان بریم داخله زیر زمین جای ک خیلی فضای سنگینی داره همین ک واردش میشی انگار 100کیلو وزنه میزارن رو پشتت خودتو خم میکنی و وارد زیر زمین میشی بوی نم و بوی بدن حیوون میاد همیشه انگار توش سگ زندگی میکنه (دور از جون اهالی اصلی خونه)(از ما بهنرون)اصلا میری تو زیر زمین حس میکنی یکی بغله گوشت همش برمیگردی میترسی میگی ای خدا کسی نپره رو کولم کسی نزنتم طبق معمول لامپشم روشن نمیشد انقد لامپ100ترکوندیم لامپ کم مصرف خریدم ولی اینم ک روشن نمیشه بعضی وقتا.ی طرف زیر زمین پر بود از وسایل نتونستم تا ته برمو عکس بگیرم ولی هی مشخصه مخصوصا چوبای سقف زیر زمین ک اون جیر جیرا واس ایناس رویه اون کنده ها باز چوب ریزس.
تــــــــــــــــــــــــــــــــــــرس◘◘ 1

داخله زیر زمینم دیدید عکس نشد خوب بگیرم شرایط ی خورده بد بود .نصفه شبی منو فرستادید وسط جهنم انتظار دارید با خوده طرف عکسه دو نفرم بگیرم نمیشد ک.بعد رفتم سمته اتاقه خودم ک رو زیر زمینه البت اتاقه ثابق ک ی مهمون داشتم ازش براتون عکس گرفتم فقط عکس خونه نباشه خسته میشید.

تــــــــــــــــــــــــــــــــــــرس◘◘ 1

الکی مثلا من نمیترسم رفتم جلو ایشون عینه خیالش نبود3تاپله داره رفتم بالا برم تو اتاق قفلو گرفتم باز کنم 10سانت با اقا فاصله داشتم یهو ی صدای خنده اومد خفیف اومد ک ی عرق سرد نشست رو پیشونیم برگشتم دیدیم گربه رفت زیر ماشین دسگیررو کشیدم در باز نشد هر کار کردم هر جور کلنجار رفتم این دره کوفتی باز نشد ک نشد بخدا بقران باز نشد وگرنه عکس میگرفتم براتون مگه فردا بگیرم برگشتم اومدم بالا تو اتاق ک براتون عکسارو بزارم ک یهو صدای دره زیر زمین اومد واس من ک عادی مگه شما بترسید.راستی بجای گربه دقت کنید چادره ماشین من زیرشه فک کنم اخر بار زده بودم رو ماشین نمیدونم .عکس اخریم از پنجره اتاق فعلیم براتون گرفتم

تــــــــــــــــــــــــــــــــــــرس◘◘ 1

وقتی باد میاد این شاخه ها خودشونو میکشن فقط بخورن ب شیشه انگار قرار داد دارن ی ذره اون ور تر جای گربهس ک میاد میخوابه نبود البت الان میاد انقد سرو صدا میکنه انگار اومده شهر بازی فک کن رفتم تو جام تو این شبای سرد میخوام بخوابم یهو صدای خش خش برگو شاخه ها شروع میشه صدای پنجول گربم میاد روش صدای دیگیم از تو اشپز خونه میاد دیگه اصلا خواب واس ادم میمونه ولی مجبورم صب دانشگا دارم باید بخوابمبچه ها بقیه خاطرات و عکسارم میزارم ب زودی منتظر نظراتتون هستم از همتون ممنونم ک وقتتونو گذاشتید و مطلبه منو خوندید.یکی از دوستان بهم گفته بود لطفا عکسه فوتوشاپو این جور چیزا نزار نه بخدا همش ماله خونه خودمونه باز بخواید میزارم حوصله بافتن دروغ ندارم هیچ سودیم برام نداره.ممنون از دوسته خوبم فدای همه فعلا



تــــــــــــــــــــــــــــــــــــرس◘◘ 1تــــــــــــــــــــــــــــــــــــرس◘◘ 1




پاسخ
 سپاس شده توسط نفس♥♥♥ ، ❤ஜelenaaஜ❤ ، ℬʟ∀¢Ḱ~ℬøÅяÐ ، Berserk ، -Edgar ، ѦℳℐℜѦℒℐ
آگهی
#2
باحال بوددددددددددددددد
پاسخ
 سپاس شده توسط "تنها"
#3
مگه میشه یه گربه همه جا دنبالش باشه
احتمالا به خاطر باز بودن زیاد چاکراهای مغزش که همچین توهماتی میزنه که یه گربه همیشه دنبالشه شاید وقتی اولین بار اون گربه رو دیده ازش ترسیده و اونو به فکرش راه داده ولی اگه اینطور باشه و چاکراهای مغزش توی سن خودش بیش از حد باز باشه پس باید قدرت دیدن روح و جن هم می داشت پس یا دروغه یا از ترس و توهمه
بهتری کارم اینه که زیاد به این موضوع ها فک نکنیم چون از درک ما خارجه
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
تــــــــــــــــــــــــــــــــــــرس◘◘ 1
پاسخ
 سپاس شده توسط "تنها"
#4
خـوآهــشـآً رنـگ مـتـنـت رو عـوض کــن..

[img]file:///C:/Users/RGA-315/Documents/Bluetooth%20Folder/IMG_20160605_192107.jpg[/img]
تــــــــــــــــــــــــــــــــــــرس◘◘ 1






پاسخ
 سپاس شده توسط "تنها"
#5
فداش شم
چه چشمای خوشگلی دارهHeart

به گربه ی بدبخت تهمت نزن >>>>>DodgyDodgy
پاسخ
 سپاس شده توسط "تنها"
#6
فونت متنتو تغییر بده..!
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ᴍᴀʀsʜᴀʟʟ ᴍᴀᴛʜᴇʀs
پاسخ
 سپاس شده توسط "تنها"
آگهی
#7
اااا
گربه چه حال حوصله ای داره!
                                                                                                 
                                                                                                                                Bring it on back to me
                              
                                                                                  دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
تــــــــــــــــــــــــــــــــــــرس◘◘ 1
پاسخ
 سپاس شده توسط "تنها"


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان