26-02-2015، 9:45
بعضی وقتها دلت می گیره یه حس خاصی داری ، اشکات راحت میآن پائین به قول استاد امین تارخ دنبال بهونه می گردی خودت رو بزنی به صحرای کربلا...
با خدا حرف می زنی ....!
حرف ، حرف ، از یه جای دیگه شروع می کنی می رسی به یه جای دیگه ...
خدا فقط و فقط و فقط سکوت می کنه...
ناراحت می شی!!!!!
یه لحظه همه چیزو فراموش می کنی ، طلبکار میشی....
فریاد می زنی خدایا مگه من با تو حرف نمی زنم پس چرا جوابمو نمیدی... می دونم گناهکارم.... می دونم....
اما بنده ی توام !؟
باز هم کم طاقتی می کنی...
با یه آهی می گی خدایا حق داری ؟
یک آن سکوت خاصی (معروف به سکوت مرگ) همه جا رو فرا می گیره ...!
یه دفعه باد پرده اتاقت رو به بازی در میاره ...
خداست ، میگه :
بنده ی من ...
به احترام حرف زدنت سکوت کردم و به تمام کائنات دستور دادم که سراپا به حرفات توجه کنند ، ادامه بده ....
اما تو همین لحظه گوشیت زنگ میخوره و تو دوباره درگیر روزمرگیهای خودت میشی ...
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
با خدا حرف می زنی ....!
حرف ، حرف ، از یه جای دیگه شروع می کنی می رسی به یه جای دیگه ...
خدا فقط و فقط و فقط سکوت می کنه...
ناراحت می شی!!!!!
یه لحظه همه چیزو فراموش می کنی ، طلبکار میشی....
فریاد می زنی خدایا مگه من با تو حرف نمی زنم پس چرا جوابمو نمیدی... می دونم گناهکارم.... می دونم....
اما بنده ی توام !؟
باز هم کم طاقتی می کنی...
با یه آهی می گی خدایا حق داری ؟
یک آن سکوت خاصی (معروف به سکوت مرگ) همه جا رو فرا می گیره ...!
یه دفعه باد پرده اتاقت رو به بازی در میاره ...
خداست ، میگه :
بنده ی من ...
به احترام حرف زدنت سکوت کردم و به تمام کائنات دستور دادم که سراپا به حرفات توجه کنند ، ادامه بده ....
اما تو همین لحظه گوشیت زنگ میخوره و تو دوباره درگیر روزمرگیهای خودت میشی ...
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.