17-12-2012، 14:08
نادیاتمام کارهای مراسم خاکسپاری اش راخودش برنامه ریزی کرده بود وحتی برای کسانی که می خواست درمراسمش شرکت کنندکارت دعوت فرستاده بود وقتی نامزدش ایوان کارت دعوت رادریافت کردماننددیگران فکرکرداین شوخی است.بااین حال به نادیاتلفن زد ولی گوشی اش خاموش بود به خانه اش رفت اماانجاهم نبود.ایوان ازمادرنادیاخواست اتاقش رابگردداماجزکلمه ی ساشا که بارنگ قرمز روی اینه نوشته بود چیزی پیدانکرد.ساشادخترجوانی بودکه باایوان همکاری میکردتاپایان نامه ی فارغ التحصیلی اش رابنویسدوبرای اینکاردستمزدمی گرفت بنابراین موردی وجودنداشت تانادیاازاین موضوع ناراحت باشد.فرداصبح چندنفرازموسسه تدفین قود سفید زنگ خانه ی پدرنادیارازدندوگفتندطبق سفارشی که درسته امده اندتاجسدنادیاراببرند.پدرش توضیح دادنادیاگم شده ماوقتی به اتاقش رفتند اوردیدند که روی تختش درازکشیده ومرده است.موضوع غمناکی بودکه کسی برایش توجیهی نداشت پیش ازاینکه تابوت نادیارا درگورش بگذارند مسول مراسم خاکسپاری اش گفت نادیابرای بعضی ازدوستان نزدیکش نامه های خصوصی گذاشته است.پس مراسم ایوان طبق دستور که نادیادرنامه ی خصوصی اش نوشته بودبه جنگل کاجی رفت که همان نزدیکی هابود وبایدکنارچاه متروکی منتظرمی شدتاشخص دیگری می امدودستوربعدی رابه اومیدادپس از10دقیقه ساشاهم امدومعلوم شد نوشته ی نامه ی ساشامثل نامه ی ایوان است هنوزازسردرگمی بیرون نیامده بودندکه صدای انفجارمهیب بلندشدوایوان وساشاتکه پاره شدند.روح بدبین وشکاک نادیاانتقام خودراگرفته بود