امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

کیسیِن و اوکسیِن | شول و بختیاری امروزی

#1
در منابع کهن یونانی در نواحی جنوب غرب ایران از دو مردم به نام کیسیِن و اوکسیِن نام برده شده است که نام اولی به صورت کِسین در سانسکریت به معنی شیر (شول) است و نام دومی به وصورت وَخشین در اوستایی مترادف با بختیار به معنی خوشبخت است. یعنی نامهای تاریخی کهن کیسین و اوکسین در سیر طولانی تاریخ تبدیل به ترتیب تبدیل به شول و بختیاری شده اند که از این میان هویت قومی بختیاری ها بهتر بر جای مانده است.





نام ایل دامدار شول قدیم را که خویشاوند نزدیک شبانکاره بوده اند می توان با واژه سانسکریتی و اوستایی سورَ به معنی شجاع و دلیر و جنگی سنجید چه این مردم را متمایل به جنگ و پیکار معرفی کرده اند. گویا در شعر محلی بختیاری، "شول بختیار" به معنی"بختیار دلاور" است. اصلاَ در سانسکریت ریشۀ کلمۀ شیر درندۀ فارسی در واژه های شورَ و سهورَ به معانی شجاع و درنده و قوی و قهرمان که نامهایی بر شیر بوده اند، باقی مانده است. از اینجا معلوم میشود که شیر در مقام حیوان توتمی بختیاری ها شول نامیده می شده است که از همان ریشۀ شورَ ِ سانسکریت می باشد.


در منابع کهن یونانی در نواحی جنوب غرب ایران از دو مردم به نام کیسیِن و اوکسیِن نام برده شده است که نام اولی به صورت کِسین در سانسکریت به معنی شیر (شول) است و نام دومی به وصورت وَخشین در اوستایی مترادف با بختیار به معنی خوشبخت است.


در رابطه با نام شبانکاره گفتنی است، می دانیم خود واژۀ چوپان (شُبان) هم در اصل مرکب از فشو(گله) و پان (بان، نگهبان) است و کاره به معنی گروه جنگی است و نیز به معنی صاحب شغل است. تا دهه های اخیر در آذربایجان کسانی که صرفاَ در خدمت گله بوده و کوچ نشینی میکردند چوبان کره (دارندگان شغل چوبانی) می نامیدند که ظاهراً صورتی از همان نام شبانکاره فارس است که معنی گروه شبانان جنگاور را نیز می دهد.


در لغت نامه دهخدا در بارۀ قبیلۀ شول می خوانیم:
شول. (اِخ) نام قبیله ای است از قبایل فارس. این قبیله نخستین بار در لرستان سکونت داشت و در حدود سال ۳۰۰ هَ. ق. نیمی از لرستان را تحت فرماندهی قرار داده بود و بوسیلهٔ سیف الدین ماکان روزبهان (که اجداد او از دورهٔ ساسانیان بر این منطقه حکومت داشتند) اداره میشد و او را با لقب پیشوا میخواندند.

مورخان اسلامی اطلاعی از این قبیله نداده اند، ولی نجم الدین که از نوادگان او بود در زمان حمدا۶۵۰۱۰; مستوفی در این منطقه حکومت میکرد. (ابن بطوطه ۷۴۸ هَ . ق.)

در راه شیراز به کازرون به قبیلهٔ شول برخورد کرده است و گوید که آنان قبیله ای از اعاجم اند که صحرانشینند و میان آنها مردمانی پرهیزگار و متقی وجود دارد. شهاب الدین العمری (متوفی بسال ۷۴۹ هَ. ق.) گوید که قبیلهٔ شول با شبانکاره خویشاوندی مستحکمی دارند.

اجمالاً کوچیدن شولها و تمایل آنان به جنگ و پیکار و حمله های قبایل مجاور علیه آنها از علل ازهم پاشیدگی ایشان و مستهلک شدنشان در دیگران بوده است و اکنون در منطقهٔ فارس آثار مختصری از آنان بجای مانده است مانند: شول گب (کوهی در شمال بوشهر)، داره شولی (قبیله ای ازقشقائی)، دو قریه بنام شول یکی نزدیک دالکی و دیگری نزدیک شمال غرب شیراز است و شاید قریۀ شولی که در خارج شهر بوده است آخرین دژ قبیلهٔ شول بوده و از سبک معماری خانه ها پیداست که در حفظ و نگاهداری سنتهای ایرانی و خصوصیات آن میکوشیدند.

رجوع به دائرة المعارف اسلام و فهرست اعلام تاریخ گزیده و تاریخ غازان ص ۲۸۷ و تاریخ جهانگشای جوینی ج ۲ ص ۱۱۴ شود:
جهان آسوده گشت از دزد و طرار
ز کرد و شول و ترک و مرد عیار. (ویس و رامین)
از لور و شول و فارس صدهزار مرد پیاده جمع کنیم. (جهانگشای جوینی). در آنجا لشکری بسیار از کُرد و تُرکمان و شول بودند. (ذیل جامع التواریخ رشیدی) – بلاد الشول . رجوع به شولستان شود.
دهخدا در لغت نامه معنی عربی شول را مرد سبک و چالاک در هر کار آورده است.


روستاهای شول نام در لغت نامه دهخدا:
شول. (اِخ) نام محلی در حومهٔ شیراز واقع در نه فرسخی میانهٔ شمال و مغرب شیراز. (از فارسنامهٔ ناصری).
شول. (اِخ) قریه ای است در چهارفرسخی مغربی پالنگری فارس. (از فارسنامه ٔ ناصری).
شول. (اِخ) دهی است در دو فرسخ و نیم میانهٔ جنوب و مشرق گله دار فارس. (از فارسنامه ٔ ناصری).
شول. (اِخ) دهی است در پنج فرسخ بیشتر میانهٔ شمال و مغرب گاوکان فارس. (از فارسنامه ٔ ناصری).
شول. (اِخ) دهی است در یک فرسخ بیشتر در شمال فتح آباد فارس. (از فارسنام ٔ ناصری).
شول. (اِخ) نام محلی کنار راه شیراز به اردکان میان گلستان و سنگر در ۶۰۵۰۰گزی شیراز. (یادداشت مؤلف).
شول. (اِخ) (... کامفیروز) نام رودخانه ای در فارس آبش شیرین و گوارا است که از آب چشمهٔ سرقدم برخیزد و چندین ده کام فیروز را آب دهد و در نزدیکی صغاد کام فیروز با رودخانهٔ کام فیروز بیامیزد. (از فارسنامه ٔ ناصری).
شول گپ. [ گ َ] (اِخ) نام قصبهٔ گناوه است به فارس. (از فارسنامهٔ ناصری).


شولستان. [ ل ِ] (اِخ) بلوکی از توابع شاپور کازرون که طایفهٔ ممسنی از ایلهای فارس در آنجا ساکن اند. هوایش سرد است. (از فرهنگ فارسی معین). ابن بطوطه که در سال ۷۳۰ هَ. ق. کازرون را دیده است گوید اطراف کازرون را بلادالشول گویند و امروز به شولستان معروف است. (سرزمینهای خلافت شرقی لسترنج ص۲۸۸). » بلادالشول». نام بلوکی است در فارس. این ناحیه در دوره ٔ ساسانیان داخل در منطقۀ شاپورخوره بود و قصبهٔ آن را شاپور اول بنا نهاد و در سال ۲۳ هَ. ق . / ۶۴۳ م. عثمان بن ابی العاص این منطقه را به تصرف درآورد.

شولستان پس از یک دورهٔ ویرانی مجدداً در عهد اتابک چاولی (متوفی در ۵۱۰ هَ. ق.) دست نشاندهٔ سلجوقیان آبادگردید و در اواخر دورهٔ صفویه یا پس از قیام نادر جنگجویان لر ممسنی شولستان را تصرف نمودند و این ناحیه بدیشان منسوب گردید و اینک آن را بلوک ممسنی خوانند که مساحت آن ۱۰۰ * ۶۰ میل مربع و محدود است از مشرق به کام فیروز و اردکان و از شمال و غرب زرگرد و لرستان و کهگیلویه و از جنوب کازرون و کوه مره شگفت. رجوع به دایرة المعارف اسلام ، جغرافی غرب ایران ص ۴۴، تاریخ عصر حافظ ج۱ (فهرست اعلام)، تاریخ گزیده (فهرست اعلام)، نزهةالقلوب ج ۳ ص۷۰، تاریخ مغول، روضات الجنات ص ۴۰۸ و حبیب السیر چ تهران ص ۹۲، ۱۰۲ و ۱۰۷ شود.

پزوهش: علی مفرد
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان