نظرسنجی: باهاش حال کردین یا نه؟
آری.خوب بود
نه.خوب نبود
[نمایش نتایج]
 
 
امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

طنز مراسم خواستگاری از 1374 تا 1393

#1
تذکر: این ماجراها بر اساس خاطرات افراد جداگانه و بی ربط به هم نوشته شده اند.

سال ١٣٧٤

آقا پسر ١٩ساله به همراه پدر، مادر، برادر و سه خواهر، هر چهار دایی و هر سه خاله، خان عمو و دو جفت پدربزرگ و مادربزرگ می روند به منزل امیدشان. پدر دختر که منتظر است همه بروند داخل و در را ببندد: بفرمایید... خوش آمدید... پسرم کامل اومدی داخل درو ببندم؟!

خواستگار با یک دنیا شرم و حیا: نه... اجازه بدید سه پیل از شلوارم هنوز تو کوچه س!
(خانواده ها دورتادور نشسته اند و برای این که اول زندگی دو جوان، دودستگی و تفرقه نباشد، دارند موج مکزیکی می سازند! بعد از آن...)
پدر دختر: خب پسرم چند سالته؟
خواستگار که نزدیک است آب بشود برود توی فرش: با اجازه شما ١٩ سال.
پدر دختر: ماشاا... ماشاا... با این سن ات چه سبیلی داری... آفرین... خب ببینم؛ این پشت مو رو کدوم سلمونی برات درست کرده؟ ماشاا.. ماشاا.....
خواستگار: همین علی آقا رشتی پایین چهارراه.
پدر دختر: خب چیکار می کنی؟ شغلت چیه؟
خواستگار: وردست بابام تو جیگرکی سیخ می زنم.
مادربزرگ پدری پسر: خب این حرفا رو ول کنید. بریم سر اصل مطلب؛ آقا آخرش چند سکه؟!



سال ١٣٧٩

آقا پسر ٢٤ ساله به همراه پدر و مادر و خواهر و عمو و عمه و خاله بزرگه و دایی و آخرین بازمانده از دوران نوروزوئیک یعنی مادربزرگ وارد منزل امید می شوند.
پدر دختر رو به پسر: ببینم این چیه به موهات زدی؟
خواستگار: با اجازه بزرگترها، ژل کتیرا.
پدر دختر: دیگه تکرار نشه. خب تعریف کن... شغلت چیه؟ چه می کنی؟ چه نمی کنی؟
خواستگار: دانشجو هستم...
پدر دختر: چی؟! خانم پاشو زنگ بزن کلانتری.
مادربزرگ پسر: آقا خون خودتونو کثیف نکنید... پسر ما دانشجوی پشمک سازی دانشگاه آزاد قطورکلای ساوجبلاغه... اصلا این حرفا رو بگذاریم کنار. آخرش چند سکه؟!

سال ١٣٨٣

آقا پسر ٢٩ ساله و پدر و مادر و خاله بزرگه پشت در منتظر هستند. خان عمو قهر کرده و نیامده.
پدر دختر هنگام ورود پسر برایش جفت پا می گیرد و داماد بالقوه با سر می رود توی بوفه آن طرف پذیرایی!
خاله پسر: وا؟! آقا این کارا چیه؟
پدر دختر: من چیکاره بیدم؟ هر هر هر
پسر که دارد خون سرش را با دستمال پاک می کند: آقا ببخشید سرویس بهداشتی کجاست؟
پدر دختر: ها الان این سرویس بهداشتی که و گفتی یعنی چه؟ هار هار هار
مادر پسر به شوهرش: بیا برگردیم بابا فکر کنم این یارو کلن پیاده ست.
پدر پسر: هر چی خاله جان بگه. خاله جان؟ نظرتون چیه عزیز دل انگیز؟!
خاله بزرگه: آقا این حرفا رو ول کنید عزیز دل برادر. آخرش چند سکه؟!

سال ١٣٨٨

مادر و خاله بزرگه داماد، برای آقا پسر ٣٤ ساله شان به صورت غیابی خواستگاری می کنند.
پدر دختر: خب خب خب خوش آمدید... چرا آقا پسر رو نیاوردید؟ کجان؟ شرم حضور داشتن حتمن.
مادر پسر: یه جایی هستن که نمیشه نوشت!
خاله خیلی بزرگه: این حرفا رو ول کنید. آخرش چند سکه؟!

سال ١٣٩٣

آقا پسر ٣٩ ساله با دختر خانم ٤٢ ساله در کافی شاپ نشسته اند و دارند حساب می کنند مگر یک لیوان آب جوش و یک چای کیسه ای چقدر تمام می شود که قیمت اش ٧٠٠٠ تومان است؟!
پسر: من می خواستم باهات درباره موضوع مهمی صحبت کنم. حتمن در این چند سال با نظر فلسفی من درباره ازدواج آشنا شدی. البته من بیشتر درباره ازدواج نظر شوپنهاور رو قبول دارم تا نظر کانت رو...
دختر: بله. به نظر من هم تئوری های شناختی شوپنهاور...
(تلفن پسر زنگ می زند. روی گوشی نوشته شده Grand Khaale)
پسر: الو سلام...
خاله بزرگه: الو؟؟؟ این حرفا رو ول کنید. آخرش چند سکه؟!
پاسخ
 سپاس شده توسط ♪neGar♪ ، طهورا..نچ ، artist1 ، ...طهورا... ، atena2015 ، s d17 ، mahsa-s ، taran08 ، خوشتیپ انجمن ، E. arsalan .E ، Volkan ، هایلی ، ندا2000 ، * TANDIS * ، mr.destiny ، ✘Sᗩℳℱᗩℬ✘ ، حسن CR7
آگهی
#2
p332p332p332
ºO•❤•.¸✿¸.•❤•.❀•.Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ( ͡° ͜ʖ ͡°) Don't make me angry, you wouldn't like me when I'm angry ( ͡° ͜ʖ ͡°) Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ.•❀.•❤•.¸✿¸.•❤•Oº
پاسخ
#3
باحال بود Big Grin Big Grin
حس من ناب بود ....................... ولي طرفم گاو بود:bighug:
پاسخ
#4
مسخره بود ولی سپاس
پاسخ
 سپاس شده توسط AعطریناA
#5
(28-03-2015، 14:18)خوشتیپ انجمن نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
مسخره بود ولی سپاس

خیلی هم باحال بود به نظر من
پاسخ
 سپاس شده توسط آرالیا
#6
خیلی باحال بود بازم بذار Big Grin
پاسخ
 سپاس شده توسط آرالیا
آگهی
#7
خخخخخخخخخخ ایول جالب بود
پاسخ
#8
خیلی باحال بود

(28-03-2015، 14:18)خوشتیپ انجمن نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
مسخره بود ولی سپاس

اصن هم مسخره نبودااا:297:
پاسخ
#9
خیییییییییییییییییییییییییلیییییییییییییییییییییییییییی با حال بووووووود
                                                                                 ﺩﯾـﺮ ﺷـﻨـﺎﺧـﺘـﻤـﺖ !
 ﺗـﻮ ﺧـﯿـﻠـﯽ ﺧـﻮﺏ ﺑـﻮﺩﯼ ...
ﻭﻟـﯽ ﺧـﻮﺩﺕ ﻧـﺒـﻮﺩﯼ ! ﻣـﻦ ﺑـﻪ ﺭﺳـﻢ ﺭﻓـﺎﻗـﺖِ ﺩﯾـﺮﯾـﻨـﻪ ﻣـﺎﻥ ...
ﭼـﺸـﻤـﺎﻧـﻢ ﺭﺍ ﻣـﯽ ﺑـﻨـﺪﻡ ؛ ﺗـﻮ ﻫـﻢ ﻧـﻘـﺎﺑـﺖ ﺭﺍ ﺑـﺮﺩﺍﺭ ﺭﻓـﯿـﻖ ...
ﺑـﮕـﺬﺍﺭ ﺻـﻮﺭﺗـﺖ ﻫـﻮﺍﯾـﯽ ﺑـﺨـﻮﺭﺩ.....
پاسخ
#10
خخخخخخخخخخ ایول جالب بود
دیگران را ببخش … نه به خاطرِ اینکه سزاوارِ بخشش اند …
.
به خاطر اینکه: گورِ بابا شون !!!

طنز مراسم خواستگاری از 1374 تا 1393 1





پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان