29-03-2015، 23:00
خداوند عزّوجلّ دين اسلام را ديني جهاني، فراگير و ضامن سعادت بشر در همهوقت و همهجا انتخاب كرده و انسانها را موظف كرده است با گرويدن به اين آيين الهي به سعادت اينجهاني و آنجهاني نايل گردند.
۱- ابنالقیّمالجوزیه، شمسالدین ابوعبدالله؛ الروح؛ بیروت: دارالکتبالعلمیه، ۱۳۹۵٫
۲- عسقلانی، حافظ احمد بن علی بنحجر؛ فتحالباری؛ قاهره: دارالحدیث، ۱۴۲۴هـ./۲۰۰۴م.
۳- دهلوی، شاه عبدالعزیز؛ فتاوای عزیزی.
۴- سیوطی، جلالالدین؛ شرح الصدور بشرح حال الموتی و القبور؛ دمشق: دار ابنکثیر، ۱۴۲۰٫
۵- عثمانی، محمّدشفیع؛ أحکامالقرآن جلد ۴؛ کراچی: ادارة القرآن و العلوم الاسلامیه، ۱۴۱۳٫
۶- عثمانی، محمّدتقی، تکملة فتحالملهم؛ کراچی: مکتبة دارالعلوم کراچی، ۱۴۱۶٫
۷- غزالی، ابوحامد محمّد بن محمّد؛ إحیاءعلومالدین؛ بیروت: دارالکتابالعربی، ۱۴۲۵٫
۸- قرطبی، شمسالدین محمّد بن احمد؛ التذکرة فی أحوال الموتی و أمور الآخرة؛ دمشق: دار ابنکثیر، ۱۴۱۹٫
۹- لدیانوی، محمّدیوسف؛ آپ کی مسائل اور اُنکا حل؛ کراچی: مکتبة لدیانوی.
در دين اسلام بعضي از امور ديني و ايماني چناناند كه انسان ميتواند با نيروي عقل و انديشة خدادادي خويش آنها را دريابد؛ امّا پارهاي ديگر كه به عالم غيب و ناديده مربوطاند، چناناند كه انسان نميتواند آنها را با ترازوي عقل و خرد بشري بسنجد، و دربارة آنها بهطور حتم بايد سخن خدا و رسول را بپذيرد و به وجود آنها ايمان و باور قطعي داشته باشد، مانند: دوزخ، بهشت، پل صراط، نامة اعمال، عذاب قبر، وجود فرشتگان و … . بر همين اساس خداوند عزّوجلّ در جايجاي قرآن در بيان اوصاف مؤمنان و پرهيزگاران آورده است: «الّذين يؤمنون بالغيب»[بقره: 3]؛ آنانيكه به غيب [و جهان ماوراي حس] باور دارند. و نيز يادآور شده است كه غيب را بهجز الله تعالي كس ديگري نميداند: «قل لايعلم من في السموات و الأرض الغيب إلا الله و مايشعرون أيّان يبعثون بل ادّارك علمهم في الآخرة بل هم في شكّ منها بل هم منها عمون»[نمل: 65ـ 66]؛ بگو: هركس كه در آسمانها و زمين است ـ جز خداوند ـ غيب نميداند و نميدانند كه كي برانگيخته ميشوند. بلكه [اسباب] دانششان در[بارهي وقوع] قيامت تدريجاً بر باد رفت. بلكه آنان از [وقوع] آن در شك هستند. بلكه آنان از [ديدن و پذيرفتن] آن نابينايند.
صاحبان فطرت سليم در مقابل اين سخن الله تعالي سر تسليم خم كرده و به دانش محدود خويش اعتراف ميكنند؛ امّا آنان كه فقط از زاوية عقل و خرد بشري و با تجربهگرايي و ظاهرگرايي به همة امور مينگرند، همواره در چندوچون امور غيبي به ايراد شبهه ميپردازند. يكي از مواردي كه ما از حقيقت آن به كمك اخبار غيبي و در پرتو آيات قرآن و احاديث نبوي، خبر يافته و به آن ايمان داريم، گرفتار شدن گناهكاران پس از وداع با زندگي دنيا به «عذاب قبر» است؛ امّا عدهاي با برداشتهاي ظاهرگرايانه و سطحي از آيات قرآن، منكر حقيقت عذاب قبر شده و شبهاتي را در اين مورد مطرح كرده و ميكنند. ما در اين نوشتار سعي ميكنيم در پرتو دلايل شرعي به تبيين اين موضوع بپردازيم.
پيشينة اختلاف درباره عذاب قبر
اهلسنّتوجماعت اتفاقنظر دارند كه عذاب قبر حق است و با توجه به آيات وارده در اين باب و احاديث صريح و متواتر، هيچگونه ترديدي در اين زمينه نيست؛ امّا بعضي از عقلگرايان معتزلي و خوارج نخستين كساني بودند كه با تفكّري انحرافي، منكر عذاب قبر شدند و راه متفاوتي را از قاطبة امّت اسلامي پيش گرفتند.
اهلسنّتوجماعت اتفاقنظر دارند كه عذاب قبر حق است و با توجه به آيات وارده در اين باب و احاديث صريح و متواتر، هيچگونه ترديدي در اين زمينه نيست؛ امّا بعضي از عقلگرايان معتزلي و خوارج نخستين كساني بودند كه با تفكّري انحرافي، منكر عذاب قبر شدند و راه متفاوتي را از قاطبة امّت اسلامي پيش گرفتند.
علامه محمّدتقي عثماني، در تكملة فتحالملهم شرح صحيح مسلم، مذاهب متعدّدي را در اين باره ذكر كرده است:
1- خوارج و بعضي از معتزليان مانند ضرار بن عمرو و بشر مریسي و موافقانشان، بهطور مطلق عذاب قبر را انكار كردهاند؛
2- جياني از معتزليها اعتقاد دارد كه عذاب قبر ويژة كافران است نه مسلمانان؛
3- مذهب ابنحزم و ابنهبيره اين است كه فقط از روح سؤال ميشود بدون اينكه روح به جسد بازگردد؛
4- مذهب جمهور اهلسنّت اين است كه هنگام سؤال و عذاب در قبر، روح به كل جسد يا به بخشي از آن برميگردد.(تكملة فتحالملهم: 6/420)
2- جياني از معتزليها اعتقاد دارد كه عذاب قبر ويژة كافران است نه مسلمانان؛
3- مذهب ابنحزم و ابنهبيره اين است كه فقط از روح سؤال ميشود بدون اينكه روح به جسد بازگردد؛
4- مذهب جمهور اهلسنّت اين است كه هنگام سؤال و عذاب در قبر، روح به كل جسد يا به بخشي از آن برميگردد.(تكملة فتحالملهم: 6/420)
امام قرطبي ـ رحمهالله ـ نيز مذهب گروهي از معتزليان مانند بشر مریسي و يحیی كامل و … را نقل كرده است كه آنان بهطور كلّي منكر عذاب قبر بوده و گفتهاند: هر كسي بميرد، تا روز قيامت در قبرش مرده ميماند (يعني هيچ نوع احساسی ندارد و روح به جسدش ولو براي يك لحظه هم بازنميگردد).(التذكرة في أحوال الموتي و أمور الآخرة:221)
تنها خوارج و معتزله نبودهاند كه عذاب قبر را انكار كردهاند، بلكه در طول تاريخ اسلام كسان ديگري نیز با تکیه بر عقل و خرد صرف و با تجربهگرايي و ظاهرگرايي از پذيرفتن اين باور ديني سرباز زده و در ميان امّت اسلامي نغمة ديگري را ساز كرده و نواي اعتزالي سر دادهاند.
علامه ابنعبدالبر مالكي در كتاب «التمهيد» از عبدالله بن عباس ـ رضياللهعنهما ـ روايت كرده است: از عمر بن خطاب ـ رضياللهعنه ـ شنيدم كه فرمود: اي مردم رجم حق است، دراينباره به سوي گمراهي مرويد؛ رسول خدا و ابوبكر صدّيق رجم كردهاند، پس از آنان در دورة من نيز رجم صورت گرفته است؛ امّا بهزودي در ميان اين امّت افرادي پيدا ميشوند كه رجم را انکار ميكنند، خروج دجال را نميپذيرند، طلوع خورشيد از مغرب را تكذيب ميكنند، عذاب قبر را انكار ميكنند و قيامت را نيز نميپذيرند.(همان:220)
دلايل اثبات عذاب قبر از قرآن
بعضي از منكران عذاب قبر چنين ميپندارند كه دربارة عذاب قبر در قرآن هيچ بحثي وارد نشده است و بر احاديث نيز نميتوان اعتماد كرد؛ لذا نتيجه ميگيرند كه عذاب قبر حقيقت ندارد. در پاسخ بايد گفت: به فرض صحّت ادعايشان كه در قرآن آية صريحي دربارة عذاب قبر نيامده باشد، بازهم اين ادعا، دليلي منطقي براي انكار اين مسئله نيست؛ زيرا بسياري از احكام اسلامي در قرآن بهصورت كلّي آمدهاند و جزئياتشان را حضرت رسول ـ صلّيالله عليه وسلّم ـ تشريح و تشريع كرده است، مانند ركعتهاي نماز، مقادير زكات اموال، شيوة اداي حج و … . پس در چنين مواردي اگر احاديث آنحضرت را نپذيريم و به آنها اعتماد نكنيم، به سخن چه كسي ميتوانيم اعتماد كنيم و چه راهي را ميتوانيم برگزينيم؟ آيا غير از اين است كه قرآن بازيچة انديشههاي كژروان و برداشتهاي نادرست هركسوناكس قرار خواهد گرفت و هركس مثلاً به دلخواه خود نماز ميخواند و مطابق فهم ناقص خود مناسك حج را انجام ميدهد. در ضمن چنين تصوّري در واقع ايراد وارد كردن به خود قرآن است؛ زيرا در آيات متعدّدي از قرآن، دستور به پيروي و اطاعت از حضرت رسول ـ صلّيالله عليه وسلّم ـ داده شده است و نپذيرفتن فرمايشات ايشان تنها به بهانة اينكه از طريق صحيح به ما نرسيدهاند، در واقع كارشكني در اجراي فرمان خداوند است. البته به تصريح دانشمندان قرآنپژوه و مفسران متبحّر، آيههاي زيادي در قرآن مجيد هست كه بر حقيقت عذاب قبر دلالت دارد و ما در اينجا به ذكر بعضي از آنها ميپردازيم:
بعضي از منكران عذاب قبر چنين ميپندارند كه دربارة عذاب قبر در قرآن هيچ بحثي وارد نشده است و بر احاديث نيز نميتوان اعتماد كرد؛ لذا نتيجه ميگيرند كه عذاب قبر حقيقت ندارد. در پاسخ بايد گفت: به فرض صحّت ادعايشان كه در قرآن آية صريحي دربارة عذاب قبر نيامده باشد، بازهم اين ادعا، دليلي منطقي براي انكار اين مسئله نيست؛ زيرا بسياري از احكام اسلامي در قرآن بهصورت كلّي آمدهاند و جزئياتشان را حضرت رسول ـ صلّيالله عليه وسلّم ـ تشريح و تشريع كرده است، مانند ركعتهاي نماز، مقادير زكات اموال، شيوة اداي حج و … . پس در چنين مواردي اگر احاديث آنحضرت را نپذيريم و به آنها اعتماد نكنيم، به سخن چه كسي ميتوانيم اعتماد كنيم و چه راهي را ميتوانيم برگزينيم؟ آيا غير از اين است كه قرآن بازيچة انديشههاي كژروان و برداشتهاي نادرست هركسوناكس قرار خواهد گرفت و هركس مثلاً به دلخواه خود نماز ميخواند و مطابق فهم ناقص خود مناسك حج را انجام ميدهد. در ضمن چنين تصوّري در واقع ايراد وارد كردن به خود قرآن است؛ زيرا در آيات متعدّدي از قرآن، دستور به پيروي و اطاعت از حضرت رسول ـ صلّيالله عليه وسلّم ـ داده شده است و نپذيرفتن فرمايشات ايشان تنها به بهانة اينكه از طريق صحيح به ما نرسيدهاند، در واقع كارشكني در اجراي فرمان خداوند است. البته به تصريح دانشمندان قرآنپژوه و مفسران متبحّر، آيههاي زيادي در قرآن مجيد هست كه بر حقيقت عذاب قبر دلالت دارد و ما در اينجا به ذكر بعضي از آنها ميپردازيم:
آية اوّل: خداوند عزّوجلّ دربارة فرعون و فرعونيان آورده است: «النّار يعرضون عليها غُدوّاً و عشيّاً و يوم تقوم الساعة أدخلوا آل فرعون أشدّ العذاب»[غافر:46]؛ آتش است كه [در عالم برزخ] بههنگام صبح و شام بر آن عرضه ميشوند، و روزي كه قيامت بر پا شود [گوييم:] فرعونيان را به سختترين عذاب درآوريد.
اين آيه به اتّفاق مفسران و محدّثان، دربارة عالم برزخ و عذاب قبر است؛ زيرا نخست عرضه شدن آنها بر آتش در صبحگاهان و شامگاهان ذكر گرديده، سپس از عذاب دردناك قيامت سخن به ميان آمده است كه دو عذاب جداگانهاند. امام بخاري نيز از اين آيه بر اثبات عذاب قبر استدلال كرده و در باب «الميّت يعرض عليه بالغداة و العشيّ» حديثي از عبدالله بن عمر ـ رضياللهعنهما ـ روايت كرده است كه رسولالله ـ صلّيالله عليه وسلّم ـ فرمود: «هرگاه كسي از شما بميرد، صبحگاهان و شامگاهان جايگاهش (در بهشت يا دوزخ) به او عرضه ميشود و او آن را مشاهده ميكند.» امام قرطبي گفته است: جمهور علما بر اين باوراند كه اين عرضهشدن، در عالم برزخ صورت ميگيرد كه دليلي است بر اثبات عذاب قبر.(فتحالباري: 3/380)
آية دوّم: «و لو تري إذ الظالمون في غمرات الموت و الملائكة باسطوا أيديهم أخرجوا أنفسكم، أليوم تجزون عذاب الهون بما كنتم تقولون علي الله غيرالحقّ و كنتم عن آياته تستكبرون»[انعام: 93]؛ و [شگفتزده شوي] چون بنگري وقتي كه ستمكاران در شدايد و سكرات مرگ باشند و فرشتگان دستان خود را گشاده و دراز كردهاند [و آنان را ميزنند و ميگويند:] جانهايتان را بيرون آوريد. امروز به [سزاي] آنچه به ناحق بر خداوند ميگفتيد و [بهسزاي آنكه] از آياتش سركشي ميكرديد، به عذاب خواركننده كيفر داده ميشويد.
امام بخاري از اين آيه نيز بر اثبات عذاب قبر استدلال كرده است، و علامه ابنحجر در فتحالباري شيوة استدلال را اينگونه ذكر كرده كه حضرت ابنعباس دربارة اين آيه گفته است: اين حالت هنگام مرگ پيش ميآيد و «بسط ید» به معناي زدن است و آية ديگر قرآن «فكيف إذا توفّتهم الملائكة يضربون وجوههم و أدبارهم» دليل بر اين مطلب است؛ يعني فرشتگان پس از گرفتن جانشان آنان را شكنجه ميدهند و ميزنند که مراد همان عذاب قبر است.(عثماني، أحكامالقرآن: 4/84)
آية سوّم: «سنعذّبهم مرّتين ثم يردّون إلي عذاب غليظ»[توبه: 101]؛ دوبار آنان را عذاب خواهيم كرد، آنگاه به عذابي بزرگ بازگردانده ميشوند.
امام بخاري از اين آيه نيز بر اثبات عذاب قبر استدلال كرده و ابنحجر از حسن بصري نقل كرده است كه وي گفت: مراد از «سنعذّبهم مرّتين»، عذاب در دنيا و در قبر است، و پس از اين دو عذاب به عذاب بزرگ دوزخ گرفتار ميشوند.(فتحالباري: 3/18)
آية چهارم: «يثبّت الله الذين آمنوا بالقول الثّابت في الحيوة الدنيا و في الآخرة»[ابراهيم:27]؛ خداوند مؤمنان را در زندگاني دنيا و در آخرت به سخن استوار، پايدار ميدارد.
امام بخاري در صحيح بخاري از حضرت براء بن عازب روايت كرده است كه رسولخدا ـ صلّيالله عليه وسلّم ـ فرمود: هنگامي كه مؤمن در قبرش گذاشته میشود، آنگاه گواهي میدهد كه هيچ معبودي سزاوار پرستش نيست جز خداوند و اينكه محمّد رسول خداست. پس مراد آية «يثبّت الله الذين آمنوا …» همين است و دربارة احوال انسان در قبر نازل شده است.
دربارهي عذاب قبر آيههاي بسيار ديگري نيز وجود دارد كه علما از آن بر اثبات عذاب قبر استدلال كردهاند، چنانكه امام قرطبي در كتاب «التذكرة في أحوال الموتي و أمور الآخرة»، علامه ابنقيّم در كتاب «الروح» و علامه سيوطي در «شرح الصدور في أحوال الموتي و القبور» اين آيات را ذكر كردهاند.
اثبات عذاب قبر از احاديث
دربارة ثبوت عذاب قبر، احاديث بيشماري از رسولاكرم ـ صلّيالله عليه وسلّم ـ روايت شده است، و تنوّع و تعداد اين روايات بهحدّي است كه علما به تواتر معنوي اين روايات حكم كرده و با تأكيد دربارة حقيقت عذاب قبر سخن گفتهاند.
دربارة ثبوت عذاب قبر، احاديث بيشماري از رسولاكرم ـ صلّيالله عليه وسلّم ـ روايت شده است، و تنوّع و تعداد اين روايات بهحدّي است كه علما به تواتر معنوي اين روايات حكم كرده و با تأكيد دربارة حقيقت عذاب قبر سخن گفتهاند.
علامه جلالالدين سيوطي بسياري از اين روايات را در دو كتاب «شرح الصدور في أحوال الموتي و القبور» و «البدور السافرة في أحوال الآخرة» ذكر كرده است كه دليل روشني بر اثبات عذاب قبراند و تعداد آنها به هفتاد حديث ميرسد.
مفتي محمّدشفيع عثماني در «أحكام القرآن» اسامي چهل تن از اصحاب را كه دراينباره روايت دارند به نقل از صحيح بخاري، فتحالباري و شرحالصدور ذكر كرده است. اين همه روايات از اصحاب كرام ـ رضياللهعنهم ـ جاي هيچ شكوشبههاي را دراينباره باقي نميگذارد.
ذكر تمامي آن روايات از حوصلة اين نوشتار خارج است، لذا به ذكر بعضي از احاديث صحيح بسنده ميكنيم:
حديث اوّل: امام بخاري در چندين جا از كتاب صحيح خود و نسائي و ديگر محدّثين از حضرت اسما بنت ابوبكر صدّيق ـ رضياللهعنهما ـ روايت كردهاند: رسولخدا ـ صلّيالله عليه وسلّم ـ براي مردم موعظه كرد و از فتنه و آزمايش قبر و اينكه آدمي بدان گرفتار ميشود، سخن گفت. هنگاميكه پيامبر ـ صلّيالله عليه وسلّم ـ دراينباره سخن گفت، مردم از ترس به همهمه افتادند.
حديث دوّم: از حضرت انس ـ رضياللهعنه ـ روايت شده كه رسولاكرم ـ صلّيالله عليه وسلّم ـ فرمود: «لولا أن لا تدافنوا، لدعوت الله أن يسمعكم من عذاب القبر»(رواه مسلم)؛ اگر ترس آن نبود كه شما مردگانتان را دفن نميكنيد، از خداوند ميخواستم كه عذاب قبر را به شما بشنواند.
حديث سوّم: عبدالله بن عمر ـ رضياللهعنهما ـ از رسولاكرم ـ صلّيالله عليه وسلّم ـ روايت كرده است كه آنحضرت فرمود: «إنّ أحدكم إذا مات عرض عليه مقعده بالغداوة و العشيّ، إن كان من أهل الجنّة، فمن أهل الجنّة، و إن كان من أهل النّار، فمن أهل النّار، فيقال: هذا مقعدك حتّي يبعثك الله إلي القيامة»(رواه البخاري و مسلم و الترمذي و النسائي و ابوداود)؛ هرگاه كسي از شما بميرد، صبحگاهان و شامگاهان جايگاهش (در بهشت يا دوزخ) به او عرضه ميشود. اگر از بهشتيان باشد، جايگاهش در بهشت، و اگر از دوزخيان باشد، جايگاهش در دوزخ به او نشان داده شده و گفته ميشود: اين جايگاه توست تا اينكه روز رستاخيز از اينجا برخيزي.
حديث چهارم: عبدالله بن عباس ـ رضياللهعنهما ـ روايت كرده است: مرّ النبيّ ـ صلّيالله عليه وسلّم ـ بقبرين، فقال: «إنّهما ليعذّبان و ما يعذّبان في كبير؛ أمّا أحدهما فكان لايستتر من البول و أمّا الآخر فكان يمشي بالنميمة». ثم أخذ جريرة رطبة فشقّها نصفين، فغرز في كل قبر واحد. قالوا: يارسولالله! لمفعلت؟ قال: «لعلّه يخفف عنهما ما لم ييبسا»(أخرجه البخاري)؛ رسولخدا ـ صلّيالله عليه وسلّم ـ از كنار دو قبر گذر كرد و فرمود: صاحبان اين دو قبر به عذاب گرفتاراند، البته آنها بهخاطر گناه بزرگي سزا داده نميشوند؛ يكي از اين دو نفر از [ترشح و چكيدن] ادرار [بر روي بدن و لباسش] پرهيز نميكرد، و دوّمي سخنچيني ميكرد … .
حديث پنجم: عن أبيهريرة قال: قال رسولالله ـ صلّيالله عليه وسلّم ـ: «عوذوا بالله من عذاب القبر، عوذوا بالله من فتنة المسيح الدّجّال، عوذوا بالله من فتنة المحيا و الممات».(رواه مسلم) و عن أبيهريرة قال: كان رسولالله ـ صلّيالله عليه وسلّم ـ يدعو: «الّلهم إني أعوذبك من عذاب القبر، و من عذاب النّار، و من فتنة المحيا و الممات، و من فتنة المسيح الدّجال».(أخرجه البخاري) آنحضرت به اصحاب توصيه كردند كه از عذاب قبر به خدا پناه ببرند، و هم خود در دعاها از عذاب قبر به خدا پناه ميبردند.
حديث ششم: عن عثمان رضياللهعنه، أنّ رسولالله ـ صلّيالله عليه وسلّم ـ قال: «ما رأيت منظراً قطّ إلا القبر أفظع منه»(أخرجه الترمذي)؛ من هرگز منظرهاي هولناكتر از منظرة قبر نديدهام.
در اين زمينه احاديث ديگري نيز آمده است كه مفهوم برخي از آنها عبارت است از: مردگان با يكديگر ديدار ميكنند؛ قبر نخستين منزل آخرت است؛ قبر با انسان سخن ميگويد؛ عمل ميّت با او در قبر ميرود؛ بايد براي ميّت قوم صالحي را برگزينند، يعني او را در ميان قبور صالحان دفن كنند؛ و احاديث بيشمار ديگر كه امام قرطبي بسياري از آنها را در كتاب «التذكره» آورده است.
امام قرطبي پس از ذكر بسياري از دلايل وحياني و روايي، مينويسد: ايمان داشتن به عذاب قبر و فتنة قبر واجب و تصديقش همانگونه كه رسول صادق ـ صلّيالله عليه وسلّم ـ خبر داده، لازم است. اخباري كه از پيامبر مختار ـ صلّيالله عليه وسلّم ـ به ما رسيدهاند همين مطلب را ميرسانند و مذهب اهلسنّتوجماعت نيز همين است و اصحاب كرام كه قرآن به زبانشان نازل شد، جز اين را از پيامبرخدا ـ صلّيالله عليه وسلّم ـ نفهميدند، و تابعين و ديگراني كه پس از آنان آمدند نيز همين مطلب را فهميدهاند.(التذكره: 1/25)
حكم منكر عذاب قبر
امام احمد بن حنبل ميگويد: عذاب قبر حق است و جز انسان گمراه و گمراهكننده، كسي آن را انكار نميكند.(ابنقيّم، الروح: 57) امام قرطبي ميگويد: هركس بگويد روح ميميرد و فنا ميشود، ملحد است.(التذكره: 1/21) مفتي محمّدشفيع عثماني به نقل از علامه سيوطي مينويسد: منكر عذاب قبر بدعتي و فاسق است. شاه عبدالعزيز محدّث دهلوي در فتاواي عزيزي مينويسد: انسان را بعد موت ادراك باقي ميماند، برين معني شرع شريف و قواعد فلسفي اجماع دارند؛ امّا در شرع شریف پس عذاب قبر و تنعیم به تواتر ثابت است و تفصيل آن دفتر طويل ميخواهد و كتاب «شرح الصدور بشرح حال الموتي و القبور» كه تصنيف شيخ جلالالدين سيوطي است و ديگر كتب حديث را بايد ديد و در كتب كلاميه اثبات عذابالقبر مينمايند؛ حتي كه بعضي اهل كلام منكر آن را كافر ميدانند و عذاب و تنعيم بهغير ادراك و شعور نميتواند شد … بالجمله انكار شعور و ادراك اموات اگر كفر نباشد در الحاد بودن او شبهه نيست.(فتاواي عزيزي: 1/88)
امام احمد بن حنبل ميگويد: عذاب قبر حق است و جز انسان گمراه و گمراهكننده، كسي آن را انكار نميكند.(ابنقيّم، الروح: 57) امام قرطبي ميگويد: هركس بگويد روح ميميرد و فنا ميشود، ملحد است.(التذكره: 1/21) مفتي محمّدشفيع عثماني به نقل از علامه سيوطي مينويسد: منكر عذاب قبر بدعتي و فاسق است. شاه عبدالعزيز محدّث دهلوي در فتاواي عزيزي مينويسد: انسان را بعد موت ادراك باقي ميماند، برين معني شرع شريف و قواعد فلسفي اجماع دارند؛ امّا در شرع شریف پس عذاب قبر و تنعیم به تواتر ثابت است و تفصيل آن دفتر طويل ميخواهد و كتاب «شرح الصدور بشرح حال الموتي و القبور» كه تصنيف شيخ جلالالدين سيوطي است و ديگر كتب حديث را بايد ديد و در كتب كلاميه اثبات عذابالقبر مينمايند؛ حتي كه بعضي اهل كلام منكر آن را كافر ميدانند و عذاب و تنعيم بهغير ادراك و شعور نميتواند شد … بالجمله انكار شعور و ادراك اموات اگر كفر نباشد در الحاد بودن او شبهه نيست.(فتاواي عزيزي: 1/88)
بحثي پيرامون روح
سخن گفتن دربارة روح، قدري دشوار است؛ زيرا خداوند عزّوجلّ دربارة روح فرموده است: «قل الرّوح من أمر ربّي و ما أوتيتم من العلم إلا قليلاً»[أسراء: 85]. البته با مدنظر قرار دادن همين علم قليل و اندك كه خداوند عزّوجلّ بدان اشاره كرده و بعضي را دانشي دراينباره عنايت كرده است، بسياري از علما دراينباره سخن گفته و اظهارنظر كردهاند. علامه ابنقيّم كتاب مفصّل و مدلّلي دراينباره با عنوان «الروح» نگاشته و مباحث مهمي را در آن مطرح كرده است. به هر صورت دربارة روح پرسشهايي وجود دارد، از جمله: آيا روح جسم مستقلي است يا خير؟ روح و نفس يك چيزاند يا دو چيز؟ آيا روح ميميرد يا نه؟ آيا عذاب قبر بر روح است يا بر بدن يا بر هر دو؟
سخن گفتن دربارة روح، قدري دشوار است؛ زيرا خداوند عزّوجلّ دربارة روح فرموده است: «قل الرّوح من أمر ربّي و ما أوتيتم من العلم إلا قليلاً»[أسراء: 85]. البته با مدنظر قرار دادن همين علم قليل و اندك كه خداوند عزّوجلّ بدان اشاره كرده و بعضي را دانشي دراينباره عنايت كرده است، بسياري از علما دراينباره سخن گفته و اظهارنظر كردهاند. علامه ابنقيّم كتاب مفصّل و مدلّلي دراينباره با عنوان «الروح» نگاشته و مباحث مهمي را در آن مطرح كرده است. به هر صورت دربارة روح پرسشهايي وجود دارد، از جمله: آيا روح جسم مستقلي است يا خير؟ روح و نفس يك چيزاند يا دو چيز؟ آيا روح ميميرد يا نه؟ آيا عذاب قبر بر روح است يا بر بدن يا بر هر دو؟
در پاسخ به اين پرسشها، محقّقان سلف ديدگاههاي بسياري را نقل كردهاند و گفتار درستتر را در پرتو دلايل شریعت اسلامي بيان كردهاند؛ چنانكه علامه قرطبي پس از بحث دربارة روح مينويسد: دربارة روح صحيحترين گفتار، مذهب اهلسنّتوجماعت است كه ميگويند روح يك جسم است و اين جسم پس از مرگ نيز محفوظ است، يا در نعمت و خوشي است و يا در عذاب.(التذكره: 1/215)
علامهابنقيّم نيز پس از بيان ديدگاههاي مختلف مينويسد: دربارة نفس و روح علما اختلاف دارند كه اينها يك چيزاند يا دو چيز؟ ديدگاه جمهور امّت اين است كه هر دو يك چيزاند.(الروح: 217) ابنحزم نيز انگاشته است كه نفس و روح دو اسم مترادف براي يك معنياند.(همان: 177) امام قرطبي نيز بر همين نكته تأكيد كرده است.(التذكره: 1/214)
امّا اينكه آيا روح ميميرد يا خير؟ علما با اتّفاقنظر گفتهاند: روح به هنگام مرگ بدن نميميرد گرچه خوارج و برخي از معتزليان دراينباره با رأي جمهور امّت مخالفاند و ميگويند: روح ميميرد و پس از مرگ عذابي نميبيند.(التذكره: 1/221)
موت به عدم محض و فناي صرف اطلاق نميگردد، بلكه منقطع و جدا شدن رابطة روح با بدن را موت ميگويند كه مرده از حالي به حالی تغيير و از منزلي به منزلي ديگر انتقال مييابد.(همان:1/19) با توجّه و دقّت در آيههاي قرآن مجيد و احاديث گهربار حضرت رسول ـ صلّيالله عليه وسلّم ـ جاي هيچگونه شك و ترديدي باقي نميماند كه روح زنده ميماند و با موت جسد نميميرد و احساس دارد و درد ميکشد.
علامه ابنقيّم براي زنده بودن روح پس از مرگ جسد، صد و شانزده دليل از قرآن و سنّت ذكر كرده است كه در اينجا برخي از آنها را ذكر ميكنيم:
ـ خداوند عزّوجلّ در قرآن كريم ميفرمايد: «الله يتوفّي الأنفس حين موتها و التي لم تمت في منامها فيمسك التي قضي عليها الموت و يرسل الآخري الي أجل مسمّي»[زمر: 42]؛ خداوند ارواح همه را بههنگام مرگشان ميستاند، و نيز [ميستاند] به هنگام خوابش ارواح آناني را كه مرگشان فرانرسيده است. و آن [ارواحي را] كه حكم مرگ بر آنها (صاحبانشان) كرده است، نگاه ميدارد، و [ارواح] ديگر را تا وقت معيني [باقي] ميگذارد.
خداوند در اين آيه از وفات دادن نفس (روح) و امساك آن و ارسال آن، سخن گفته است و اين امور در صورتي امكانپذيراند كه روح جسم بوده و پس از مرگ بدن زنده باشد، ورنه امساك و ارسال آن معنايی نخواهد داشت. و امساك به معناي فناشدن نيست، و همانا چيز زنده قابل امساك و ارسال است نه مرده.
ـ در جايي ديگر ميفرمايد: «يا أيّتها النفس المطمئنة ارجعي إلي ربّك راضية مرضية فادخلي في عبادي و ادخلي جنتي»[فجر: 27 ـ 30]؛ [به هنگام مرگ به روح مؤمن گفته شود] اي نفس آرامگيرنده [در ساية اطاعت و عبادت الله]، خشنود و خداپسند بهسوي پروردگارت بازگرد و در زمرة بندگان [نيك] من درآي و [نيز] به بهشت من درآي.
در اين آيه سه دليل بر زنده ماندن روح وجود دارد: اوّل اينكه خداوند عزّوجلّ وصف رجوع يعني بازگشت را براي نفس بهكار برده است كه اين امر در صورت زنده ماندن روح پس از موت جسد امكانپذير است؛ دوّم اينكه خداوند به «نفس مطمئنه» يعني روح انسان نيكوكار دستور داده تا با ارواح بندگان نيك خدا يكجا شود كه اين نيز بر زنده ماندن روح دليل است؛ سوّم اينكه خداوند عزّوجلّ وصف راضي و مرضي بودن را براي روح بهكار برده است كه اين وصف نيز دليل واضحي بر زنده بودن آن است و بايد انديشید كه اگر روح مرده است، پس چرا مورد خطاب قرار ميگيرد؟(الروح: 170)
ـ همچنين در سورة توبه آية 105 آمده است: «و قل اعملوا فسيري الله عملكم و رسوله و المؤمنون و ستردّون إلي عالم الغيب و الشهادة فينبّئكم بما كنتم تعملون». از سين «ستردّون» روشن است كه اين افراد فوراً بعد از مرگ بهسوي خداوند برگردانده ميشوند و خداوند آنها را از كردههايشان آگاه ميسازد. سؤال اينجاستكه اگر با مرگ جسم، روح نيز بميرد آنگاه چگونه بهسوي خداوند برميگردد و خداوند چگونه او را از كردههايش آگاه ميسازد. پس نتيجه ميگيريم كه روح زنده ميماند.
ـ دليل ديگر بر عذاب قبر و زنده بودن روح پس از مرگ، اين آيه است كه خداوند دربارة منافقان گفته است: «سنعذّبهم مرّتين ثم يردّون إلي عذاب عظيم»[توبه: 101]. مفسّران در تفسير «سنعذّبهم مرّتين» گفتهاند: يك عذاب در دنياست که به ذلّت و رسوايي گرفتار ميشوند، و عذاب دوّم در قبر است و آنگاه در قيامت به عذاب بزرگ دوزخ گرفتار ميشوند.
ـ دليل ديگر اين آيه است: «والذين هاجروا في سبيل الله ثم قتلوا أو ماتوا ليرزقنّهم الله رزقاً حسناً»[حج: 58]. خداوند عزّوجلّ دربارة كساني كه در راه خدا كشته ميشوند و يا ميميرند وعده داده است كه آنان را از رزق نيكو، روزي ميدهد و اين اوصاف براي روحي كه زنده است متصوّر و امكانپذير است، و اين رزق حسن هم براي كسي است كه شهيد شده و هم براي كسي است كه مرده است؛ پس روح اينان مرده نيست، بلكه زنده است.
ـ خداوند عزّوجلّ دربارة شهيدان فرموده است: «و لاتقولوا لمن يقتل في سبيل الله أموات بل أحياء عند ربّهم يرزقون». يعني شهيدان زنده هستند و هرگز با مرگ ظاهري، مرده محسوب نميشوند، بلكه در جايگاهي بالاتر از زندگي برزخي ديگر مردگان، زنده هستند و از خوان نعمت خداوند روزي ميخورند. و اين خطاب خداوند عزّوجلّ، تنها متوجّه مخاطبان اوّل قرآن و صحابه و ياران پيامبر نيست، بلكه تا فرارسيدن قيامت همة مسلمانان مخاطب اين آيه قرار دارند و اين خود دليل ديگري بر زنده بودن روح است.
آنچه ذكر شد، بخشي از دلايل قرآني بر زنده بودن روح آدمي پس از مرگ ظاهري اوست. و البته كتابهاي حديث سرشار از روايات صحيح و صريحي هستند كه اين واقعيت را به تصویر ميكشند و جاي هيچگونه ترديدي را در اين مورد باقي نميگذارند.
يومالفصل قيامت است، پس عذاب قبر چيست؟
برخي از منكران عذاب قبر، استدلال ميكنند كه خدواند عزّوجلّ در قرآن قيامت را «يومالفصل» يعني روز فيصله بين خوبان و بدان، و «يومالحسرة» يعني روز حسرت و افسوس براي بدكاران عنوان كرده است؛ چنانكه ميفرمايد: «إنّ يومالفصل ميقاتهم أجمعين»[دخان: 40]، «و أنذرهم يوم الحسرة إذ قضي الأمر»[مريم: 39]. بنابراين ميگويند كه اگر در قبر عذابي ميبود، بايد قبر يومالفصل و يومالحسرة ميشد نه قيامت. و با اين استدلال نتيجه ميگيرند كه قبل از قيامت در قبر عذابي وجود ندارد.
برخي از منكران عذاب قبر، استدلال ميكنند كه خدواند عزّوجلّ در قرآن قيامت را «يومالفصل» يعني روز فيصله بين خوبان و بدان، و «يومالحسرة» يعني روز حسرت و افسوس براي بدكاران عنوان كرده است؛ چنانكه ميفرمايد: «إنّ يومالفصل ميقاتهم أجمعين»[دخان: 40]، «و أنذرهم يوم الحسرة إذ قضي الأمر»[مريم: 39]. بنابراين ميگويند كه اگر در قبر عذابي ميبود، بايد قبر يومالفصل و يومالحسرة ميشد نه قيامت. و با اين استدلال نتيجه ميگيرند كه قبل از قيامت در قبر عذابي وجود ندارد.
مولانا يوسف لُديانوي، از علماي برجستة معاصر، در پاسخ به اين شبهه گفته است: درست است كه به گفته شما فيصله در روز قيامت ميشود، امّا لازمهاش اين نيست كه در دنيا يا برزخ هيچ نتيجهاي بر اعمال نيك و بد مترتّب نباشد. بسياري از نصوص قرآن و سنّت گواه اين مطلباند كه برزخ بهجاي خود، در همين دنيا نيز سزا و پاداش اعمال نيك و بد ظهور مييابد، و از آنجاكه زندگي برزخ بيش از حيات دنيوي با آخرت وابسته است، بنابراين مترتّب شدن ثمرات اعمال در برزخ، بهطور كامل با عقل و قياس منطبق است.(آپ كي مسائل اور اُنكا حل: 1/3)
پاسخ ديگر اينكه «يومالحسره» بودن قيامت، تضادي با وجود عذاب قبر ندارد؛ زيرا عذاب و خوشي قبر بهمنزلة وعيد و بشارتي بس ناچيز در برابر عذاب دوزخ براي نافرمانان و خوشيهاي بهشت براي نيكوكاران است و همانا فيصله اصلي بين بندگان و روز حسرت هميشگي، همان قيامت است نه قبر. همچنين در آية فصل كه جلوتر ذكر شد، خداوند عزّوجلّ ميفرمايد: همه در آن روز گرد هم ميآيند. و چنين امري تنها در قيامت متصوّر است كه همه گرد هم بيايند. پس يومالفصل بودن قيامت قطعي است و اين تنافياي با خوشي و عذاب در قبر ندارد.
پاسخ به برخي شبهات منكران عذاب قبر
شبهه اوّل: منكران عذاب قبر براي انكار عذاب قبر ميگويند: اگر قبري را كه براي ميّت حفر كردهايم بشكافيم، به عيان ميبينيم كه هيچ اثري از عذاب و يا خوشي در آن مشاهده نميشود و نه از فشار قبر كه در روايات آمده خبري است؛ زيرا نه تنگتر شده و نه گشادهتر، بلكه به همان حالت نخستين باقي مانده است و نه در آنجا فرشتهاي ديده ميشود و نه مار و موري مشاهده ميگردد. اگر در قبر عذابي وجود ميداشت، بايد آثارش ظاهر ميشد. بنابراين عذابی در قبر وجود ندارد و مرده تا قيامت مرده است و احساسي ندارد.
شبهه اوّل: منكران عذاب قبر براي انكار عذاب قبر ميگويند: اگر قبري را كه براي ميّت حفر كردهايم بشكافيم، به عيان ميبينيم كه هيچ اثري از عذاب و يا خوشي در آن مشاهده نميشود و نه از فشار قبر كه در روايات آمده خبري است؛ زيرا نه تنگتر شده و نه گشادهتر، بلكه به همان حالت نخستين باقي مانده است و نه در آنجا فرشتهاي ديده ميشود و نه مار و موري مشاهده ميگردد. اگر در قبر عذابي وجود ميداشت، بايد آثارش ظاهر ميشد. بنابراين عذابی در قبر وجود ندارد و مرده تا قيامت مرده است و احساسي ندارد.
علما در پاسخ به اين شبهه، استدلالهاي محكمي ذكر كردهاند كه بهطور خلاصه ذكر ميگردد:
پاسخ اوّل: خداوند عزّوجلّ امور مربوط به آخرت را از امور غيبي قرار داده و از ديد بندگان در اين جهان پنهان داشته است و اين از كمال حمكت خداوند است تا مؤمناني كه غيب را ميپذيرند از كساني كه نميپذيرند ممتاز گردند؛ چنانكه به گواهي قرآن و حديث، هنگام احتضار و جانكندن هر شخص، فرشتگان نزد او آمده و با او سخن ميگويند و به او بشارت و يا وعيد ميدهند، امّا از حاضران مجلس كسي آنها را مشاهده نميكند. پس اگر كسي با چشم ظاهر نتواند عذاب قبر را مشاهده كند، بر عدم وجود آن نميتواند حكم كند.
پاسخ دوّم: جهان آخرت در بسياري از امور با اين جهان متفاوت است و به هيچ وجه نميتوان اين دو جهان را در همة امور با يكديگر مقايسه كرد؛ قبر هم منزلي از منزلهاي آخرت است و سنجيدن عذاب آن در اين جهان امكانپذير نيست. آدمي با چشم ظاهري بسياري چيزها را نميبيند، ولي به وجود آنها باور دارد. امام غزالي ميگويد: اگر به عذاب قبر ايمان و باور نداري، پس بر تو لازم است تا نخست اصل ايمان به فرشتگان و وحي را تصحيح كني، و اگر اين را ميپذيري كه پيامبر ـ صلّيالله عليه وسلّم ـ چيزهايي را ميبيند كه امّت نميبينند، پس دربارة عذاب قبر چرا اين حقيقت را نميپذيري و همانگونه كه فرشته شبيه موجودات دنيا نيست، پس مار و كژدم قبر نيز كه ميّت را نيش ميزنند از جنس مارهاي اينجهاني نيستند، بلكه از جنس ديگري بوده و با حاسّة ديگري قابل دركاند.(إحياءعلومالدين: 1986)
پاسخ سوّم: توجّه به مسئلة خواب بسياري از حقايق را در اين زمينه براي ما روشن ميكند. گاهي دو نفر را ميبينيم كه كنار هم خوابيدهاند، يكي خوابهاي ترسناك ميبيند كه مار و يا درندهاي به او حمله ميكند و او در خواب فرياد ميكشد و با تمام وجودش درد و رنج احساس ميكند؛ و ديگري در خواب بسيار شادمان است، خوابهاي خوش ميبيند و از خوابش لذّت ميبرد. اين دو نفر در كنار هم قرار دارند، امّا از حال يكديگر خبر ندارند و كسي هم كه در كنار آن دو نشسته است خوشي و رنج آن دو را احساس نميكند. پس در قبر هم حالاتي بر انسان طاري ميشود كه براي مردم دنيا قابل درك نيستند و هيچ انساني نميتواند عذاب و خوشي قبر را با امكانات و معيارهاي اين دنيا مشاهده كند. بنابراين نديدن و احساس نكردن احوال مردگان در قبر، دليل بر عدم وجود آنها نيست.
پاسخ چهارم: يكي از دلايل متقن در اين زمينه اين آيه است: «فلولا إذا بلغت الحلقوم و أنتم حينئذ تنظرون و نحن أقرب إليه منكم و لكن لاتبصرون»[واقعه: 83 ـ 85]؛ پس هنگامي كه [جانها] به حلقوم ميرسد و شما آنگاه [حاضريد و] مينگريد و ما از شما به او (محتضر) نزديكتريم ولي شما نميبينيد.
وقتي انسانها حالات ميّت را در اين جهان و درحاليكه بالاي سر او نشستهاند، نميبينند و درك نميكنند، پس چگونه فشار و عذاب قبر و يا خوشياش را درك ميكنند؟
پاسخ پنجم: امروزه همه مشاهده ميكنيم كه انسانها بهوسيلة فرستندههاي راديويی و تلويزيونی، صداها و تصويرهايي را پخش ميكنند، و اين صداها و تصويرها كه مسافتهاي بسيار طولاني را از طريق فضا ميپيمايند، تنها براي كساني قابل مشاهده و شنيدناند كه از دستگاه راديو و تلويزيون استفاده ميكنند و افراد ديگر اين صداها و تصويرها را نميشنوند و نميبينند، گرچه اين امواج از كنار آنها بگذرند. بنابراين انسانها نيز حالات قبر را با وجود نزديك بودن به آن، درنمييابند و نميبينند، مگر آن كسي كه از اين دنيا رفته و در عالم برزخ است.
با توجّه به دلايل فوق بر هر مسلمان لازم است كه به غيب ايمان داشته باشد و در حقيقت احوال قبر شك نكند.
شبهه دوّم: انسانهايی را كه درندگان و پرندگان ميخورند، يا اجزاي بدنشان تكهتكه و يا خاكستر ميشود و باد آنها را پراكنده ميكند، خداوند چگونه عذاب ميدهد؟
پاسخ: خداوند عزّوجلّ قدرت دارد كه روح را با اين اعضاي پراكنده، پيوندي نامحسوس بدهد كه خوشي و عذاب را احساس كنند؛ زيرا خداوند ميتواند به اجزاي پراكنده نيز حياتي فراتر از ادراك بشري عطا كند تا به سزاي اعمال خود برسند. در دنيا نيز بسياري چيزها به تسبيح و تقديس خداوند مشغولاند، امّا انسانها اين چيز را احساس نميكنند. خداوند عزّوجلّ ميفرمايد: «و إن من شيء إلا يسبّح بحمده ولكن لاتفقهون تسبيحهم»، «إنّا سخّرنا الجبال يسبّحن بالعشي و الإشراق»، «ألم تر أنّ الله يسجد له من في السّموات و من في الأرض و الشّمس و القمر و النجوم و الجبال و الشجر و الدواب و كثير من النّاس». از اين آيات در قرآن كريم بيشمار است و همانا اين تسبيح را بندگان احساس نميكنند؛ زيرا «آب و باد و خاك و آتش بندهاند/ با من و تو مرده، با حق زندهاند». بنابراين هيچ عاقلي اين واقعيتها را كه خداوند باربار ذكر كرده است، انكار نميكند. پس اجزاي متفرق يك انسان نيز در اختيار قدرت خداوند هستند و هرگونه كه او بخواهد بر آنها فرمان ميراند. همچنين خداوند عزّوجلّ بعضي مثالها را در قرآن بهمنظور فهم آسان اين قبيل مسائل بيان كرده است؛ چنانكه به حضرت ابراهيم عليهالسلام دستور داد چهار پرنده را ذبح كرده و اجزايشان را با هم درآميزد، آنگاه آنها را بر كوههاي مختلف قرار داده و هر يك را فرابخواند و ببيند كه چگونه به دستور خداوند اجزاي متفرق جمع شده و هر پرندهاي به صورت سالم و كامل اوّلش پيش او ميآيد.
بعضي از علما نيز گفتهاند: اين مسئله از واقعة «عالم ذَرّ» بعيدتر نيست كه خداوند در روز ألست ابناي بشر را مانند ذرّاتي از كمر حضرت آدم بيرون آورد و از آنان به خدايي خود اعتراف گرفت و گفت: «ألست بربّكم»؛ آيا من پرورگار شما نيستم؟ پاسخ دادند: «بلىٰ»؛ آري تو پروردگار ما هستي! پس بر جمع كردن اين اجزاي پراكنده نيز خداوند قدرت دارد. در احاديث داستان مردي آمده است كه هنگام مرگ دستور داد او را پس از مرگ بسوزانند و بخشي از خاكستر جسدش را به باد بسپارند و بخشي را در دريا ريزند. خداوند دستور داد اجزاي بدن او از خشكي و دريا يكجا جمع شوند و آنگاه از او پرسيد: چرا چنين كردي؟ گفت: از خوف تو چنين كردم!(رواه البخاري و مسلم) خداوند متعال قدرت دارد به هر صورتي كه بخواهد، ميّت را به سزاي اعمالش برساند يا به او پاداش نيك دهد و هيچ چيزي در اين باره مانع نخواهد بود. بنابراين عذاب قبر حق است و با توجّه به دلايل مستحكم قرآن و حديث جاي هيچ شكوشبههاي دراينباره باقي نميماند.
در پايان دعا ميكنيم خداوند غفور و رحيم به لطف و كرمش ما را بندة فرمانبردار و نيككردار خويش قرار دهد، از انحراف و اعتزال و خروج از شاهراه كتابالله و سنّت رسولالله مصون بدارد و از عذاب قبر و قيامت رهايي بخشد؛ آمين يا ربّالعالمين.
• عبداللطيف نارويي (نداي اسلام)
پاورقی:۱- ابنالقیّمالجوزیه، شمسالدین ابوعبدالله؛ الروح؛ بیروت: دارالکتبالعلمیه، ۱۳۹۵٫
۲- عسقلانی، حافظ احمد بن علی بنحجر؛ فتحالباری؛ قاهره: دارالحدیث، ۱۴۲۴هـ./۲۰۰۴م.
۳- دهلوی، شاه عبدالعزیز؛ فتاوای عزیزی.
۴- سیوطی، جلالالدین؛ شرح الصدور بشرح حال الموتی و القبور؛ دمشق: دار ابنکثیر، ۱۴۲۰٫
۵- عثمانی، محمّدشفیع؛ أحکامالقرآن جلد ۴؛ کراچی: ادارة القرآن و العلوم الاسلامیه، ۱۴۱۳٫
۶- عثمانی، محمّدتقی، تکملة فتحالملهم؛ کراچی: مکتبة دارالعلوم کراچی، ۱۴۱۶٫
۷- غزالی، ابوحامد محمّد بن محمّد؛ إحیاءعلومالدین؛ بیروت: دارالکتابالعربی، ۱۴۲۵٫
۸- قرطبی، شمسالدین محمّد بن احمد؛ التذکرة فی أحوال الموتی و أمور الآخرة؛ دمشق: دار ابنکثیر، ۱۴۱۹٫
۹- لدیانوی، محمّدیوسف؛ آپ کی مسائل اور اُنکا حل؛ کراچی: مکتبة لدیانوی.