امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

همت کرد....، تا شبیه همـــت شد....!

#1
Star 
هیچــــــــوقت یادم نمیره..اون روز چـ حــآلی شدمـ...همت کرد....، تا شبیه همـــت شد....! 1همت کرد....، تا شبیه همـــت شد....! 1. وقتی کـ اون قسمت از حرف دلت رو خوندمـ.. :

◘ آنچــه تلخ و اسفبار بوده این است کـ شیعه چـ بد با غیبت مولایش خــو کرده است......◘
 
همت کرد....، تا شبیه همـــت شد....! 1
 
○◘○◘○◘○◘○◘○◘○◘○◘○◘○◘○◘○◘○
یـــــآوقتی این بیت شعرو کـ  یهویی توی دست نوشته هــآت خوندمـ:
گفتنی نیست که در سینه ام این عشق چه کرد                                   کاش می شد که برایش جگرم را ببرید...
همت کرد....، تا شبیه همـــت شد....! 1همت کرد....، تا شبیه همـــت شد....! 1همت کرد....، تا شبیه همـــت شد....! 1همت کرد....، تا شبیه همـــت شد....! 1همت کرد....، تا شبیه همـــت شد....! 1همت کرد....، تا شبیه همـــت شد....! 1
همت کرد....، تا شبیه همـــت شد....! 1
 
♦•♦•♦•♦•♦•♦•♦•♦•♦•♦•♦•♦•♦•♦•♦
بــرادرمـ.....واقعـــــــــــــا نمیدونمـ چـ بگمـ و چـ برات بنویسمـ...........اصن یادم رفت همه حرفــــآمـ....همت کرد....، تا شبیه همـــت شد....! 1
نمیدونمـ از روز آشناییمون بگمـ...کـ چطــورهنوزآشنانشده حســآبی شرمندمـ کردی.......همت کرد....، تا شبیه همـــت شد....! 1...یا از روزهــآی سختی کـ اگر حضورت و دعاهایت و شفاعتهایت نبود ، {نمیدانمـ چـ میشد......واقعانمیدانمـ چـ میشدمـ..! }
آخ......برادرم,حجت........!
هرچقــدر کـ برایت بنویسـمـ...بآزهمـ نمیتوانمـ تمــــآمـ آنچه را کـ میخواستمـ، بنویسم.....
اصــن پــر میشومـ از نگفتــــــــه هـــــآآ....همت کرد....، تا شبیه همـــت شد....! 1
همت کرد....، تا شبیه همـــت شد....! 1
جــآیی خواندمـ کـ برایت نوشته بودند :
 ــــــ همت کرد.....تــــــــــآ شبیههمـــــــتشد....! ـــــ
الحــق کـ راست گفتند..........همت کرد....، تا شبیه همـــت شد....! 1
دمشان گرمـ...
 
.کمــــــی ازاین چگونه ، "همــت کردن هــــآ" ، بـ مآهم یاد بده........همت کرد....، تا شبیه همـــت شد....! 1
همت کرد....، تا شبیه همـــت شد....! 1
 
.بــرآدرعزیزدلـــــــمـ...!
ای تـــو کـ باحضورت ...جنس زندگی کردنمـ رآ تغییردآدی...همت کرد....، تا شبیه همـــت شد....! 1


 
همت کرد....، تا شبیه همـــت شد....! 1
 
                                 ......ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.......
 
پاسخ
 سپاس شده توسط mr.destiny ، Mehrab@n ، خخخخ ، ایرانی اسلامی
آگهی
#2
میشه زندگی نامشو بزاری؟
پاسخ
 سپاس شده توسط ИĪИĴΛ ИĪƓĤƬ☛
#3
(12-04-2015، 17:09)Mehrab@n نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
میشه زندگی نامشو بزاری؟

بفرمایید

از بسیجیان فعال و خستگی ناپذیر شهرستان باغملک

در 24 اسفند سال 1368 هجری شمسی
 مطابق با 17 شعبان سال 1411 هجری قمری
 در روستای  زیرمورد دهستان هپرو از توابع شهرستان باغملک
در یک خانواده ی مذهبی دیده به جهان گشود .
وی پس از پایان تحصیلات دبیرستان
راهی دانشگاه شد
و در دانشگاه آزاد واحد شهرستان باغملک
 در رشته ی کامپیوتر مشغول تحصیل شد
و از ابتدای ترم جدید
 به عنوان مسئول بسیج  دانشجویی این دانشگاه
 فعالیت خود را در این سمت آغاز کرد.
این شهید عزیز ،


 
 همیشه کارهایش را برای رضای خدا انجام می داد
و اخلاص در عمل سرلوحه ی کارش بود ،
 به اهل بیت علیهم السلام
بویژه حضرت فاطمه ی زهرا سلام ا... علیها
عشق می ورزید ؛
همیشه ذکر یا زهرا بر لب داشت
و دوستان خود را با این ذکر نورانی بدرقه می کرد .
 
از کارهای بزرگ و ماندگار این شهید والامقام
 راه اندازی هیئت نورالائمه علیهم السلام
در تابستان سال 1388 بود
 که با این حرکت فرهنگی ،
گام بلندی در ترویج
 فرهنگ اهل بیت عصمت و طهارت علیه السلام
در سطح شهرستان باغملک
بویژه در بین جوانان و نوجوانان منطقه برداشته شد .
از کارهای دیگر شهید رحیمی
در منطقه ی باغملک این بود که
علاوه بر عزاداری در دهه ی اول ماه محرم ،
که در بین عموم مردم مرسوم بود
مراسمات گوناگون مذهبی دیگری نیز
 در ایام موالید و عزاداری
در حسینیه ی حضرت ابالفضل العباس علیه السلام
در خیابان امام خمینی (ره) باغملک که
 محل ثابت هیئت نورالائمه علیهم السلام بود
برگزار می کرد
و بنیان گذار این قبیل مراسمات در سطح شهرستان شد .
این مداح بسیجی
علاوه بر برگزاری جشن و سرور در ایام ولادت
و مراسم سوگواری در ایام شهادت ائمه ی اطهار علیهم السلام ،
 به بزرگداشت ایامی چون
 وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها ،
 شهادت حضرت مسلم بن عقیل
و شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
 نیز توجه ویژه ای داشت .
 
عشق به ولایت فقیه و مطیع امر رهبر بودن
 از خصوصیات بارز این بسیجی شهید بود
 به طوری که هیچگاه آنرا کتمان نمی کرد ؛
همیشه نام  مقتدای خود ،
 حضرت امام خامنه ای را
بر زبان داشت
و خود را سرباز جان برکف ولایت می دانست .
از ویژگی های دیگر این شهید نسل سومی
انس با شهدا بود
و همیشه و در همه حال
عشق سبکبار و سبکبال شدن در سر داشت
 که این را همه ی اطرافیان
بویژه دوستان و پدر و مادرش اذعان دارند.
همت کرد....، تا شبیه همـــت شد....! 1
این دانشجوی شهید 
همه ساله به عنوان خادم الشهدا
راهی مناطق عملیاتی جنوب می شد
 تا بتواند به کاروان های راهیان نور
که از نقاط مختلف کشور
به زیارت کربلای ایران
و مشهد شهیدان گلگون کفن دفاع مقدس
 به خوزستان می آمدند
خدمت کند و
 دین خود را به شهدای والامقام ادا نماید .
 
سال ۱۳۹۰ نیز چون سال های گذشته
 از اواخر بهمن ماه  لباس خادمی شهدا بر تن کرد
 تا راه آنها را که
همان راه سیدالشهدا علیه السلام است
ادامه دهد
ولی این بار ،
با دفعات قبل خیلی فرق داشت
 زیرا شهدا حجت ا... را به جمع خود پذیرفتند
و او چون هزاران شهید والامقام این مرز و بوم
تنها 7 روز مانده تا تولد 22 سالگی اش
 درساعت ۴۵/۷صبح روز پنج شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۰
در خرمشهر مقابل پادگان دژ

 رندانه شهد شیرین شهادت را نوشید
و به آرزوی دیرینه خود رسید
و در رضوان الهی
میهمان عمو و شوهر عمه ی خود یعنی
 شهید جعفر رحیمی و
 شهید غلامعباس شریفی شد و
 ستاره ای در آسمان ایران اسلامی شد
 تا در تاریکی و ظلمت دنیای امروز
 راه راست را به جوانان و نوجوانان این مرز و بوم نشان دهد.
پیکر پاک این بسیجی خادم الشهدا
و سرباز جان برکف ولایت
توسط هزاران نفر از مردم قدرشناس
و شهید پرور استان خوزستان
 تا دروازه های بهشت بدرقه شد
و در زادگاهش روستای زیرمورد
و در کنار عموی شهیدش ،
 شهید جعفر رحیمی آرام گرفت.
پاسخ
 سپاس شده توسط خخخخ ، ایرانی اسلامی ، Mehrab@n


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان