امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خاطره سری 6

#1
یکی از عجیبترین خاطراتم ..

3-2سال پیش یه مسابقاتی برگذار شد برای کسایی که کیک بکس بلدن.بعد ما هم رفتیم .دیدیم حدود 100 تا 150 نفر اومدن واسه دیدن مسابقات ...یه 20 نفر شرکت کننده.
ما ثبت نام کردیم ..خیلی شانسی الکی هیی بردیم بردیم که رسیدیم فینال .رفتم تو زمین دیدم ااااااااااا حریفم یه غول به تمام معناست(الان دوستم شده)بعد گفتم اگه من با این بازی کنم 100% میبازم ...یه فکر شیطانی به سرم زد ..رفتیم تو زمین .طرف گفت شروع طرف اومد بزنه داد زدم وا وایساااا همه ساکت شدن اونم وایساد .من شروع کردن به رقصیدن و خوندن هوپا گانگنام استایل ایییییییییییی ...کل سالن رف هوا بنده خدا گاردشو اورد پایین من هم زبل قشنگ با مشت زدم تو چونش (میدونید که اگه بزنید تو چونه کسی اگه قوی ترین مرد جهان هم باشه میخوره زمین .گیج میشه)حالا من زدم اون بنده خدا سرش گیج رفت افتاد زمین بلند هم نشد و من (داداشتون)بردددمممممم...


پی نوشت :سال بعدش دیگه گولمو نخورد چنان لگدی زد بهم که از زمین مسابقه پرت شدم بیرون ....(نامردی شد در حقم)
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
خاطره سری 6 1


دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
خاطره سری 6 1
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان