29-05-2015، 23:36
من دوم ابتدایی ک بودم ی معلم داشتیم بنده خدا خیلی آروم بود! همیشه هم وقتی شلوغ میکردم بهم چیزی نمیگفت. ی روز با یکی از بچه های کلاس دعوام شد اون میز دوم نشسته بود.. هی جر وبحث کردیم منم حرصم دراومد جامدادیمو ک آهنی بود پرت کردم براش o_O اونم جامدادیشو پرت کرد معلم هم همچنان درس میداد ^_^ منم حرصم گرفت دوباره کیفمو با همه ی وسایلای توش براش پرت کردم ^_^ خورد تو سرش ^_^ آخرم پا شدیم تو کلاس تا میتونستیم همدیگرو زدیم D: معلممون هم هیچ کاری نکرد o_O فقط جوری بهمون مشق داد ک فرداش وقتی مشقارو نوشته بودیم انگشتامون باد داشت ^_^ چند باری هم مقنعه شو تو کلاس درآورده بودم با موهاش بازی کرده بودم ^_^ کلا خل بودم از بچگی