29-05-2015، 23:37
ازدانشگاه برمی گشتم خستهههههههه کوفتهههههههههههه...گشنههههههههه.دسشویییییییییی
در حد مرگ اضطراری ...
هی در میزدم درخونمون باز نمی کردن...
گریم گرفته بود...
کیفم انداختم تو گردنم با شونصد کیلو وزن از علمی گاز رفتم بالا...از پشت بوم دسشویی پریدم پایین...رفتم تو خونه :
میبینم بابام ریلکس رو کاناپه لم داده راز بقا نیگا می کنه:
من:باباخونه بودین مگه صدای زنگ /در/لگد نشنیدین؟؟
بابام:اا تو بودی من گفتم هر کی هست خودش بیخیال میشه میره:0
من:|خب چرا؟
بابام:حسش نبود از جام پاشم:0
من:|
سنگ کلیم:0
زخم معدم:|
همساده هامون که منو با مانتو مقنعه کول پشتی در حال بالا رفتن از علمی گاز دیدن0-o
خود علمی گازمون ب تنهایی:|
ینی حس مهمون نوازی بابام اوریب تو حلقممممممممممممم:|
من اگه خونه بابام نرم کجا برم؟
من باید به دیدن خدا برم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
در حد مرگ اضطراری ...
هی در میزدم درخونمون باز نمی کردن...
گریم گرفته بود...
کیفم انداختم تو گردنم با شونصد کیلو وزن از علمی گاز رفتم بالا...از پشت بوم دسشویی پریدم پایین...رفتم تو خونه :
میبینم بابام ریلکس رو کاناپه لم داده راز بقا نیگا می کنه:
من:باباخونه بودین مگه صدای زنگ /در/لگد نشنیدین؟؟
بابام:اا تو بودی من گفتم هر کی هست خودش بیخیال میشه میره:0
من:|خب چرا؟
بابام:حسش نبود از جام پاشم:0
من:|
سنگ کلیم:0
زخم معدم:|
همساده هامون که منو با مانتو مقنعه کول پشتی در حال بالا رفتن از علمی گاز دیدن0-o
خود علمی گازمون ب تنهایی:|
ینی حس مهمون نوازی بابام اوریب تو حلقممممممممممممم:|
من اگه خونه بابام نرم کجا برم؟
من باید به دیدن خدا برم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟