31-05-2015، 17:15
آخرین شاخه
رازداری کن واز من گله در جمع مکن
باز بازیچه مشو،بارسفر جمع مکن
باحضور تو قراراست مرا زجر دهند
خویش را مایه ی دلگرمی هر جمع مکن
به گناهی که نکردم به کسی باج نده
آبرویی هم اگر هست بخر جمع مکن
ترسم آسیب ببیند بدنت دور خودت
این همه هرزه ی آلوده نظر جمع مکن
آخرین شاخه ی توسهم عقاب چو من است
روی آن چلچله و شانه بسر جمع مکن
تابرآمد نفسم جمع هوادارت سوخت
روبروی من دیوانه نفر جمع مکن
انگشت نما
گفت دیدست مرا اینکه کجا یادش نیست
همه چیزم شده و هیچ مرا یادش نیست
این ستاره به همه راه نشان میدادست
حال نوبت که رسیدست به ما یادش نیست
قصه ام را همه خواندند چگونه است که او
خاطرات من انگشت نما یادش نیست
بعد من چند نفر کشته خدا میداند
آنقدر هست که دیگر همه را یادش نیست
اوکه در آینه در حیرت نیم خودش است
نیمه ی دیگر خودرا چه بسا یادش نیست
صحبت از کوچکی وا قعه شد درواقع
داشت میگفت مهم نیست مرا یادش نیست
لبه ی زندگی
عاری از صبرم و طاقت،نفسم بند آمد
زیر اندوه فراقت نفسم بند آمد
ایستادی لبه ی زندگی ام از این روست
هر کسی رفت سراغت نفسم بند آمد
موزدی شانه و ناخواسته عطری برخاست
مثل گل های اتاقت نفسم بند آمد
موقع گفتن این شعر کمی ترسیدم
خوش نیاید به مذاقت؛نفسـ....
ته کوچه
نه فقط ازتواگردل بکنم میمیرم
سایه ات نیزبیفتد به تنم میمیرم
برق چشمان تو ازدور مرا میگیرد
من اگر دست به زلفت بزنم میمیرم
بازی ماهی وگربه است نظر بازی ما
مثل یک تنگ شبی میشکنم میمیرم
روح برخاسته از من ته این کوچه بایست
بیش از این دور شوی از بدنم میمیرم
هر انسانی یک بار
برای رسیدن به یک نفر
دیر می کند،
و پس از آن
برای رسیدن به کسان دیگر
عجله ای نمی کند ...سلام به همگی
امید وارم از موضوعم خوشتون اومده باشه
شمام اگه شعری دارید بذارید
عنوان تکمیل شده ی این دفعمون
من وعشق و غزل
برای دفعه بعد چی بذارم؟؟؟
عکس،متن،عکس نوشته یا...
هر چیزی که شما بگین
نظر وسپاس فراموش نشه
عنوان بعدی رو هم تعین کنید لطفا
ممنون از همتون