29-11-2012، 12:18
جادوگری کوچک با عینک گرد (هری پاتر)
چگونه یک پسربچه با عینک گرد به شکلی ناخودآگاه نظر منتقدان را به خود جلب کرد و چرا آنها تا این حد به او-هری پاتر-بیعلاقه هستند؟ برای دیدن فیلم هری پاتر به سینما رفتم.چون بسیار کنجکاو بودم بفهمم چرا بزرگسالان در اموری که به دنیای خشن و دیدگاه زمینی و بیروح آنها مربوط نمیشود،دخالت میکنند؟چرا فیلمهای کودکان را تماشا میکنند، ذرت بو دادهء آنها را میخورند و بعد با شتاب فراوان به خانههایشان میروند و با دیدی کینهتوزانه مقالههایی مینویسند که به هیچ عنوان برای کودکان قابل درک نیست؟دلیل دیگر اشتیاق من برای دیدن هری پاتر این بود که میخواستم مسابقهء«کوویدیچ»را با چشمان خودم ببینم... منتقدان سینمایی بیعلاقگی شدیدی نسبت به پسربچهء جادوگری با عینک گردنشان میدهند که مدل موهایش شبیه دوران قبل از پیدایش صنعت سینماست.البته آنها دلایل مختلفی را برای این بیعلاقگی مطرح کردهاند: اول اینکه هری پاتر توسط کریس کلمبوس-که هالیوود را به تنهایی زیر و رو کرد-ساخته شد.نکته دوم در مورد هری پاتر این است که او قرار بود برای کودکان،مسئولیتی پیامبرگونه داشته باشد که حقیقتا داشت. سومین مورد،این واقعیت است که بیشتر از هر پسربچهء دیگری،هری پاتر
در سینما جلب توجه کرد.تا حدی که توانست از پیتر بان با داستانهای ماجراجویانهء بینظیرش پیشی بگیرد.چهارمین دلیل این بیعلاقگی از سوی منتقدان این نکته است که هری پاتر به صورت ناخودآگاه و غیر عمدی تمامی توجه اهالی سینما را به خود جلب کرده است.
منتقدان معتقد بودند که دوران این قصهها به سر آمده و این مجموعه فیلم نمیتواند تهدیدی برای تولد دوباره افسانهها محسوب شود و بر این اساس که امروزه بازیهای رایانهای جای افسانههای کیمیاگری را گرفتهاند،فکر میکردند که تمام جادوگران مردهاند و دیگر کسی به آنها علاقهای نشان نمیدهد.
آنها مطمئن بودند که دنیای شگفتانگیز و افسانهای کیمیاگران به فراموشی سپرده شده است.
ولی اتفاققی کاملا برعکس این پیشبینها افتاد و انگلستان مهد این تحول بود.یک معلم ساده فرانسوی به نام ژان رولنیگ رویاها و خیالات شاگردانش را کنار هم گذاشت و با پاک کردن زنگار زمان از چهرهها افسانهها،داستانهای قدیمی را دوباره زنده کرد و در نهایت با اضافه کردن دستمایههایی از فرهنگ هولیگانیزم داستان هری پاتر تبدیل به یک شاهکار صد در صد افسانهای با زمینههای سوررئالیستی شد.
چگونه یک پسربچه با عینک گرد به شکلی ناخودآگاه نظر منتقدان را به خود جلب کرد و چرا آنها تا این حد به او-هری پاتر-بیعلاقه هستند؟ برای دیدن فیلم هری پاتر به سینما رفتم.چون بسیار کنجکاو بودم بفهمم چرا بزرگسالان در اموری که به دنیای خشن و دیدگاه زمینی و بیروح آنها مربوط نمیشود،دخالت میکنند؟چرا فیلمهای کودکان را تماشا میکنند، ذرت بو دادهء آنها را میخورند و بعد با شتاب فراوان به خانههایشان میروند و با دیدی کینهتوزانه مقالههایی مینویسند که به هیچ عنوان برای کودکان قابل درک نیست؟دلیل دیگر اشتیاق من برای دیدن هری پاتر این بود که میخواستم مسابقهء«کوویدیچ»را با چشمان خودم ببینم... منتقدان سینمایی بیعلاقگی شدیدی نسبت به پسربچهء جادوگری با عینک گردنشان میدهند که مدل موهایش شبیه دوران قبل از پیدایش صنعت سینماست.البته آنها دلایل مختلفی را برای این بیعلاقگی مطرح کردهاند: اول اینکه هری پاتر توسط کریس کلمبوس-که هالیوود را به تنهایی زیر و رو کرد-ساخته شد.نکته دوم در مورد هری پاتر این است که او قرار بود برای کودکان،مسئولیتی پیامبرگونه داشته باشد که حقیقتا داشت. سومین مورد،این واقعیت است که بیشتر از هر پسربچهء دیگری،هری پاتر
در سینما جلب توجه کرد.تا حدی که توانست از پیتر بان با داستانهای ماجراجویانهء بینظیرش پیشی بگیرد.چهارمین دلیل این بیعلاقگی از سوی منتقدان این نکته است که هری پاتر به صورت ناخودآگاه و غیر عمدی تمامی توجه اهالی سینما را به خود جلب کرده است.
منتقدان معتقد بودند که دوران این قصهها به سر آمده و این مجموعه فیلم نمیتواند تهدیدی برای تولد دوباره افسانهها محسوب شود و بر این اساس که امروزه بازیهای رایانهای جای افسانههای کیمیاگری را گرفتهاند،فکر میکردند که تمام جادوگران مردهاند و دیگر کسی به آنها علاقهای نشان نمیدهد.
آنها مطمئن بودند که دنیای شگفتانگیز و افسانهای کیمیاگران به فراموشی سپرده شده است.
ولی اتفاققی کاملا برعکس این پیشبینها افتاد و انگلستان مهد این تحول بود.یک معلم ساده فرانسوی به نام ژان رولنیگ رویاها و خیالات شاگردانش را کنار هم گذاشت و با پاک کردن زنگار زمان از چهرهها افسانهها،داستانهای قدیمی را دوباره زنده کرد و در نهایت با اضافه کردن دستمایههایی از فرهنگ هولیگانیزم داستان هری پاتر تبدیل به یک شاهکار صد در صد افسانهای با زمینههای سوررئالیستی شد.