17-07-2015، 13:40
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
تاثیر شگرف قرآن بر پسر رئیس باشگاه یونتوس، ادواردو
تاثیر شگرف قرآن بر پسر رئیس باشگاه یونتوس، ادواردو
قرآن کتابی است که از طرف خدای جهان آفرین نازل شده و بر طبق فطرت و نداهای درونی انسانها فرود آمده است. به طوری که کسی از روی خلوص و بدون تعصب، به مطالعه آن بپردازد، بیشک تاثیر شگرفی در او خواهد گذاشت. داستان زیر زندگینامه شخصی است که با یک بار مطالعه قرآن به شدت شیفته آن میشود و تمام زندگی و هستی خود را در راه قرآن از دست میدهد.
زندگی
ادواردو آنیلی در ۶ ژوئن ۱۹۵۴ درنیویورک به دنیا آمد. در دانشگاه پرینستون دانشجوی «ادبیات و فلسفه شرقی» بود. او بعد از دانشگاه به هند سفر کرد تا در مورد علایق رشته تحصیلیاش تحقیقاتی کند که طی آن کمی با عرفان و ادیان شرقی آشنا شد پدرش «سناتور جیانی آنیلی» ثروتمند ایتالیایی و مالک کارخانجات اتومبیل سازی فیات،فراری، مازراتی، آلفارمئو، لانچیا، آبارت، اویکو، به همراه چندین کارخانه تولید قطعات صنعتی، چند بانک خصوصی، شرکتهای طراحی مد و لباس، روزنامههای پرتیراژ لاستامیو،کوریره دلاسرا، باشگاه اتومبیلرانی فراری و باشگاه فوتبال یونتوس بود. افزون بر اینها چندین شرکت ساختمانسازی، راهسازی، تولید لوازم پزشکی و بالگردسازی هم وجود دارد که خانواده آنیلی جز سهامداران اصلی آنهاست.[1]
میزان ثروت و نفوذ خانواده آنیلی به حدی است که رسانههای ایتالیا از آنها به عنوان خاندان پادشاهی ایتالیا نام میبرند. کارشناسان اقتصادی درآمد سالانه خانواده آنیلی را بالغ بر ۶۰ میلیارد دلار تخمین میزنند که ۳ برابر درآمد نفتی جمهوری اسلامی ایران است.
ادواردو تحصیلات مقدماتی را در ایتالیا طی کرد و بعد به کالج آتلانتیک در انگلستان رفت و پس از آن در رشته ادیان و فلسفه شرق از دانشگاه پرینستون ایالات متحده با اخذ درجه دکتری فارغ التحصیل شد.
مسلمان شدن ادواردو
ادواردو شرح مسلمان شدنش را اینچنین بیان میکند: در نیویورک که بودم یک روز در کتابخانه قدم میزدم و کتابها را نگاه میکردم، چشمم به قرآن افتاد. کنجکاو شدم که ببینم در قرآن چه چیزی آمده است. آنرا برداشتم و شروع کردم به ورق زدن و آیاتش را به انگلیسی خواندم، احساس کردم که این کلمات، کلمات نورانی است و نمیتواند گفته بشر باشد. خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم، آنرا امانت گرفتم و بیشتر مطالعه کردم و احساس کردم که آنرا میفهمم و قبول دارم. بعد از این قضیه به یک مرکز اسلامی در نیویورک مراجعه میکند و درخواستش مبنی بر اینکه میخواهد مسلمان شود را مطرح میکند. آنها هم نام «هشام عزیز» را برای وی انتخاب میکنند.[2]
دیدار با دکتر ابیانه سفیر ایران در ایتالیا
دکتر قدیری ابیانه که از نزدیکترین دوستان ادورادو آنیلی بود، درباره رابطه خودش با او و شیعه شدن ادواردو اینگونه میگوید: «در دهه فجر انقلاب و در شهریور ۱۳۵۸ به عنوان رایزن مطبوعاتی مشغول به کار در سفارت ایران در ایتالیا شدم؛ در حالیکه هنوز دانشجو بودم. شش ماه قبل از جنگ ایران و عراق در فروردین ۱۳۵۹ من را دعوت کردند برای شرکت در مناظرهای با مسئولین مطبوعاتی سفارتخانههای آمریکا، عراق، یک خبرنگار ایتالیایی و یک مجری در شبکه دو تلویزیون ایتالیا. این زمانی بود که بهخاطر مسئله گروگانگیریها اخبار ایران در اوج رسانهها بود. گفتم حاضر به مناظره با دیپلماتهای آمریکا نیستم، مگر اینکه هر دو طرف بهعنوان خبرنگار برویم. عنوان برنامه بهنظرم «بحران خلیجفارس، خطری برای جهان» بود. من آن مناظره را اینگونه آغاز کردم: به نام خداوند بخشنده مهربان و به نام خداوند قویتر از ناوهای آمریکا و بعد گفتم من این عنوانی را که شما برای برنامه انتخاب کردید، قبول ندارم. من میگویم «سلطهگری آمریکا خطری برای جهان» و مناظره را شروع کردم. من پیروز مطلق این مناظره بودم. بر حسب اتفاق، ادواردو این مناظره را دیده و خوشش آمده بود. یک هفته بعد ادواردو آمد منزل ما، با یک موتورسیکلت گازی دست دوم، بدون اینکه خودش را معرفی کند؛ به نگهبان در منزل ما که ایتالیایی بود، گفته بود میخواهم آقای «قدیری» را ببینم. در آن زمان من خیلی مشغله داشتم. برای همین گفتم به او بگویید فردا به سفارت بیاید تا با هم صحبت کنیم. ولی چون ممکن بود در آنجا او را بشناسند، نمیخواست به آنجا بیاید. بنابراین پیغام داد به قدیری بگویید خداوند هر در بستهای را میگشاید و من به محض گرفتن این پیغام گفتم، او را به داخل راهنمایی کنید. به استقبالش رفتم. او جوان قدبلندی بود. خواستم خودش را معرفی کند. گفت من ادواردو آنیلی هستم. من بدون آنکه انتظار جواب مثبتی داشته باشم، پرسیدم شما با آن خانواده معروف آنیلی نسبتی دارید؟ گفت بلی، من پسرش هستم. گفتم تو اگر واقعا پسر آنیلی هستی پس چرا با این موتور دست دوم آمدهای؟ گفت این مال نگهبانمان است و من با این آمدهام تا شناخته نشوم. من مصاحبه شما را دیدم و مسلمان هستم. گفتم چه زمان مسلمان شدی؟ گفت چهار سال قبل. شرح مسلمان شدنش را گفت. میخواست که با هم دوست باشیم. از آن به بعد هر وقت که به شهر رم میآمد – منزلش در شهر تورینو بود – به من هم سر میزد. بعد از چند جلسه که با هم بودیم، شیعه شد. وقتی برایش راجع به تشیع توضیح دادم، خوشش آمد. بعد از شیعه شدن و ذکر شهادتین در نزد آقای فخرالدین حجازی، نام او را «مهدی» گذاشتیم. بار اول که به ایران آمد، خدمت حضرت امام(ره) رفت.(در این ملاقات، امام پیشانی ادواردو را می بوسند، و این کاری بیسابقه بود) در آن ملاقات، حضرت آیتا… خامنهای، آقای هاشمی، سیداحمد خمینی و فخرالدین حجازی حضور داشتند و این دوست ایرانی ما که الان در مشهد است و نمیخواهد اسمش را ببریم و دوست ادواردو نیز بود، کار ترجمه را بر عهده داشت. این دوست مشترکمان بعدها گفت که بعد از دیدار با امام به نماز جمعه رفتیم که ادواردو در صف اول بود بعد از پخش فیلم و عکسهای نماز جمعه، ایتالیاییها موضوع را انکار کردند و روزنامههای اصلاحطلب هم همینطور. این همسویی آنها در این زمینه با غرب شگفتانگیز است. البته از کسانیکه میخواهند جوانان ما از دین دور شوند و حکومت دینی نباشد و الگویشان نیز جوامع غربی است، بعید نیست. [3]
خودکشی یا شهادت؟!
ادوارد، جانشین بزرگترین سرمایهدار ایتالیا و فرزند آنیلیها، از بسیاری از اسرار کشورش و سازمانهای مافیایی و صهیونیستی آگاه بود و اکنون با مسلمان شدن و طرفداریاش از انقلاب اسلامی بسیار خطرناک مینمود؛ به ویژه آنکه علیه سلمان رشدی در ایتالیا فعالیت میکرد، جنایت صهیونیستها را در فلسطین اشغالی محکوم مینمود و برای این کارها حتی با نخست وزیر و رییس جمهور ایتالیا هم تماس تلفنی میگرفت.
وی نگران سوءقصد از سوی صهیونیستها بود و به رایزن مطبوعاتی ایران در ایتالیا گفته بود که «آنها سرانجام او را به خاطر اسلام آوردنش خواهند کشت و آن جنایت را به خودکشی، حادثه نابهنگام و یا بیماری نسبت خواهند داد». حتی او را به زور و به صورت پنهانی در بیمارستانی ویژه میلیاردرها در نزدیکی مرز سوییس که همه پزشکان و پرستارانش یهودی بودند، بستری کرده بودند. سرانجام، همانگونه که خود ادواردو پیشبینی کرده بود، در ۲۵ آبان ۱۳۷۹ در ماجرایی ساختگی و در سن ۴۶ سالگی او را به شهادت رساندند؛ وی در آن روز برای انجام کارهای روزانه خود از منزل خارج شده بود. پیش از بیرون رفتن، به آشپز خانواده سفارش غذای دلخواهش که از گوشت حلال بود، داد، اما ساعتی بعد پیکر بیجان او در کنار رودخانه و زیر پل بزرگ رومانو پیدا شد.
موضوع مرگ وی تا چند روز در راس اخبار قرار گرفت و هزاران پایگاه اینترنتی، روزنامه و شبکه تلویزیونی درباره درگذشت او خبرهایی را پخش کردند. این رسانهها، ادواردو را فردی حساس، گوشهگیر، خجالتی، معتاد و بیمار توصیف کردند.[4]
این است تاثیر قرآن بر قلب بیدار انسان، یعنی اگر کسی به دنبال حقیقت باشد، به راحتی با شنیدن چند آیه از قرآن کریم به غیر بشری بودن آن اذعان خواهد کرد و از دورن مسلمان خواهد شد؛ باشد که به این کتاب عزیز بیشتر اهمیت داده و آن را سر لوحه زندگی خویش قرار دهیم.
پینوشت
[1]. زندگی نامه شهید ادواردو آنیلی
[2]. سایت تبیان: زندگی نامه ادواردو آنیلی
[3]. سایت عماریون
[4]. زندگی ادواردو آنیلی و سایت شهید ادواردو آنیلی
زندگی
ادواردو آنیلی در ۶ ژوئن ۱۹۵۴ درنیویورک به دنیا آمد. در دانشگاه پرینستون دانشجوی «ادبیات و فلسفه شرقی» بود. او بعد از دانشگاه به هند سفر کرد تا در مورد علایق رشته تحصیلیاش تحقیقاتی کند که طی آن کمی با عرفان و ادیان شرقی آشنا شد پدرش «سناتور جیانی آنیلی» ثروتمند ایتالیایی و مالک کارخانجات اتومبیل سازی فیات،فراری، مازراتی، آلفارمئو، لانچیا، آبارت، اویکو، به همراه چندین کارخانه تولید قطعات صنعتی، چند بانک خصوصی، شرکتهای طراحی مد و لباس، روزنامههای پرتیراژ لاستامیو،کوریره دلاسرا، باشگاه اتومبیلرانی فراری و باشگاه فوتبال یونتوس بود. افزون بر اینها چندین شرکت ساختمانسازی، راهسازی، تولید لوازم پزشکی و بالگردسازی هم وجود دارد که خانواده آنیلی جز سهامداران اصلی آنهاست.[1]
میزان ثروت و نفوذ خانواده آنیلی به حدی است که رسانههای ایتالیا از آنها به عنوان خاندان پادشاهی ایتالیا نام میبرند. کارشناسان اقتصادی درآمد سالانه خانواده آنیلی را بالغ بر ۶۰ میلیارد دلار تخمین میزنند که ۳ برابر درآمد نفتی جمهوری اسلامی ایران است.
ادواردو تحصیلات مقدماتی را در ایتالیا طی کرد و بعد به کالج آتلانتیک در انگلستان رفت و پس از آن در رشته ادیان و فلسفه شرق از دانشگاه پرینستون ایالات متحده با اخذ درجه دکتری فارغ التحصیل شد.
مسلمان شدن ادواردو
ادواردو شرح مسلمان شدنش را اینچنین بیان میکند: در نیویورک که بودم یک روز در کتابخانه قدم میزدم و کتابها را نگاه میکردم، چشمم به قرآن افتاد. کنجکاو شدم که ببینم در قرآن چه چیزی آمده است. آنرا برداشتم و شروع کردم به ورق زدن و آیاتش را به انگلیسی خواندم، احساس کردم که این کلمات، کلمات نورانی است و نمیتواند گفته بشر باشد. خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم، آنرا امانت گرفتم و بیشتر مطالعه کردم و احساس کردم که آنرا میفهمم و قبول دارم. بعد از این قضیه به یک مرکز اسلامی در نیویورک مراجعه میکند و درخواستش مبنی بر اینکه میخواهد مسلمان شود را مطرح میکند. آنها هم نام «هشام عزیز» را برای وی انتخاب میکنند.[2]
دیدار با دکتر ابیانه سفیر ایران در ایتالیا
دکتر قدیری ابیانه که از نزدیکترین دوستان ادورادو آنیلی بود، درباره رابطه خودش با او و شیعه شدن ادواردو اینگونه میگوید: «در دهه فجر انقلاب و در شهریور ۱۳۵۸ به عنوان رایزن مطبوعاتی مشغول به کار در سفارت ایران در ایتالیا شدم؛ در حالیکه هنوز دانشجو بودم. شش ماه قبل از جنگ ایران و عراق در فروردین ۱۳۵۹ من را دعوت کردند برای شرکت در مناظرهای با مسئولین مطبوعاتی سفارتخانههای آمریکا، عراق، یک خبرنگار ایتالیایی و یک مجری در شبکه دو تلویزیون ایتالیا. این زمانی بود که بهخاطر مسئله گروگانگیریها اخبار ایران در اوج رسانهها بود. گفتم حاضر به مناظره با دیپلماتهای آمریکا نیستم، مگر اینکه هر دو طرف بهعنوان خبرنگار برویم. عنوان برنامه بهنظرم «بحران خلیجفارس، خطری برای جهان» بود. من آن مناظره را اینگونه آغاز کردم: به نام خداوند بخشنده مهربان و به نام خداوند قویتر از ناوهای آمریکا و بعد گفتم من این عنوانی را که شما برای برنامه انتخاب کردید، قبول ندارم. من میگویم «سلطهگری آمریکا خطری برای جهان» و مناظره را شروع کردم. من پیروز مطلق این مناظره بودم. بر حسب اتفاق، ادواردو این مناظره را دیده و خوشش آمده بود. یک هفته بعد ادواردو آمد منزل ما، با یک موتورسیکلت گازی دست دوم، بدون اینکه خودش را معرفی کند؛ به نگهبان در منزل ما که ایتالیایی بود، گفته بود میخواهم آقای «قدیری» را ببینم. در آن زمان من خیلی مشغله داشتم. برای همین گفتم به او بگویید فردا به سفارت بیاید تا با هم صحبت کنیم. ولی چون ممکن بود در آنجا او را بشناسند، نمیخواست به آنجا بیاید. بنابراین پیغام داد به قدیری بگویید خداوند هر در بستهای را میگشاید و من به محض گرفتن این پیغام گفتم، او را به داخل راهنمایی کنید. به استقبالش رفتم. او جوان قدبلندی بود. خواستم خودش را معرفی کند. گفت من ادواردو آنیلی هستم. من بدون آنکه انتظار جواب مثبتی داشته باشم، پرسیدم شما با آن خانواده معروف آنیلی نسبتی دارید؟ گفت بلی، من پسرش هستم. گفتم تو اگر واقعا پسر آنیلی هستی پس چرا با این موتور دست دوم آمدهای؟ گفت این مال نگهبانمان است و من با این آمدهام تا شناخته نشوم. من مصاحبه شما را دیدم و مسلمان هستم. گفتم چه زمان مسلمان شدی؟ گفت چهار سال قبل. شرح مسلمان شدنش را گفت. میخواست که با هم دوست باشیم. از آن به بعد هر وقت که به شهر رم میآمد – منزلش در شهر تورینو بود – به من هم سر میزد. بعد از چند جلسه که با هم بودیم، شیعه شد. وقتی برایش راجع به تشیع توضیح دادم، خوشش آمد. بعد از شیعه شدن و ذکر شهادتین در نزد آقای فخرالدین حجازی، نام او را «مهدی» گذاشتیم. بار اول که به ایران آمد، خدمت حضرت امام(ره) رفت.(در این ملاقات، امام پیشانی ادواردو را می بوسند، و این کاری بیسابقه بود) در آن ملاقات، حضرت آیتا… خامنهای، آقای هاشمی، سیداحمد خمینی و فخرالدین حجازی حضور داشتند و این دوست ایرانی ما که الان در مشهد است و نمیخواهد اسمش را ببریم و دوست ادواردو نیز بود، کار ترجمه را بر عهده داشت. این دوست مشترکمان بعدها گفت که بعد از دیدار با امام به نماز جمعه رفتیم که ادواردو در صف اول بود بعد از پخش فیلم و عکسهای نماز جمعه، ایتالیاییها موضوع را انکار کردند و روزنامههای اصلاحطلب هم همینطور. این همسویی آنها در این زمینه با غرب شگفتانگیز است. البته از کسانیکه میخواهند جوانان ما از دین دور شوند و حکومت دینی نباشد و الگویشان نیز جوامع غربی است، بعید نیست. [3]
خودکشی یا شهادت؟!
ادوارد، جانشین بزرگترین سرمایهدار ایتالیا و فرزند آنیلیها، از بسیاری از اسرار کشورش و سازمانهای مافیایی و صهیونیستی آگاه بود و اکنون با مسلمان شدن و طرفداریاش از انقلاب اسلامی بسیار خطرناک مینمود؛ به ویژه آنکه علیه سلمان رشدی در ایتالیا فعالیت میکرد، جنایت صهیونیستها را در فلسطین اشغالی محکوم مینمود و برای این کارها حتی با نخست وزیر و رییس جمهور ایتالیا هم تماس تلفنی میگرفت.
وی نگران سوءقصد از سوی صهیونیستها بود و به رایزن مطبوعاتی ایران در ایتالیا گفته بود که «آنها سرانجام او را به خاطر اسلام آوردنش خواهند کشت و آن جنایت را به خودکشی، حادثه نابهنگام و یا بیماری نسبت خواهند داد». حتی او را به زور و به صورت پنهانی در بیمارستانی ویژه میلیاردرها در نزدیکی مرز سوییس که همه پزشکان و پرستارانش یهودی بودند، بستری کرده بودند. سرانجام، همانگونه که خود ادواردو پیشبینی کرده بود، در ۲۵ آبان ۱۳۷۹ در ماجرایی ساختگی و در سن ۴۶ سالگی او را به شهادت رساندند؛ وی در آن روز برای انجام کارهای روزانه خود از منزل خارج شده بود. پیش از بیرون رفتن، به آشپز خانواده سفارش غذای دلخواهش که از گوشت حلال بود، داد، اما ساعتی بعد پیکر بیجان او در کنار رودخانه و زیر پل بزرگ رومانو پیدا شد.
موضوع مرگ وی تا چند روز در راس اخبار قرار گرفت و هزاران پایگاه اینترنتی، روزنامه و شبکه تلویزیونی درباره درگذشت او خبرهایی را پخش کردند. این رسانهها، ادواردو را فردی حساس، گوشهگیر، خجالتی، معتاد و بیمار توصیف کردند.[4]
این است تاثیر قرآن بر قلب بیدار انسان، یعنی اگر کسی به دنبال حقیقت باشد، به راحتی با شنیدن چند آیه از قرآن کریم به غیر بشری بودن آن اذعان خواهد کرد و از دورن مسلمان خواهد شد؛ باشد که به این کتاب عزیز بیشتر اهمیت داده و آن را سر لوحه زندگی خویش قرار دهیم.
پینوشت
[1]. زندگی نامه شهید ادواردو آنیلی
[2]. سایت تبیان: زندگی نامه ادواردو آنیلی
[3]. سایت عماریون
[4]. زندگی ادواردو آنیلی و سایت شهید ادواردو آنیلی