امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

اسطوره چیست؟؟

#1
اسطوره در لغت با واژه Historia به معني روايت و تاريخ هم ريشه است ، در يوناني Mythos به معني شرح ، خبر ، قصه آمده كه با واژه انگليسي Mouth به معناي دهان ، بيان و روايت از يك ريشه است .
هر چند اسطوره در ديدگاههاي گوناگون تعاريف و تعابير متعدد دارد ، اما در يك كلام
مي توان آن را چنين تعريف كرد ؛ اسطوره عبارت است از روايت يا جلوه هاي نمادين در باره ايزدان ، فرشتگان ، موجودات فوق طبيعي و بطور كلي جهان شناختي كه يك قوم به منظور تفسير خود از هستي بكار مي بندد، اسطوره سرگذشتي است و مقدس است كه در زمان ازلي رخ داده و بگونه اي نمادين ، تخيلي ، و هم انگيزه مي گويد كه چگونه چيزي پديد آمده هستي دارد يا ازميان خواهد رفت و در نهايت اسطوره به شيوه اي تمثيلي كاوشگر هستي است .
به عبارتي اسطوره بينشي شهودي است ، بينش جوامع ابتدايي و تفسير آنها از جها به گونه اسطوره جلوه گر مي شده است و هر چند در رديف حماسه ، افسانه و قصه هاي پريان قرار مي گيرند ، اما با آنها متفاوت است . اسطوره بگونه آيينها و شعاير متبلور مي شوند ، باورهاي ديني انسان نخستين از اسطوره ها آغاز مي گردد و بعدها در زمانهاي متاخر تر ، بگونة اديان شكل مي گيرد ؛ پس اسطوره به يك عبارت ، دين و دانش انسان نخستين و داشته هاي معنوي اوست ؛ دانشي كه بيشتر جنبه شهودي و نمادين دارد و از قوانين علمي ادوار بعد بدور است ؛ اسطوره در هر جامعه اي وجود داشته است و به راستي يكي از سازه هاي مهم فرهنگ بشري است چون انواع اسطوره متعدد ، عموميت بخشيدن به سرشت اساطير بسيار دشوار است . اما روشن است كه اسطوره هاي يك ملت با ويژه گيهاي كلي و جزيي خود ، بازتابنده شارح و كاشف تصوير منحصر به فرد آن ملت اند بدينگونه مطالعه اسطوره چه از لحاظ فرد فرد جامعه و چه از لحاظ كل فرهنگ بشري ، اهميت بسيار دارد.
اسطوره بني ديني و فلسفي دارد ؛ فلسفي نه به معناي امروزي اش ، بلكه تنها استدلالي تمثيلي از جهان پيرامون روايات اساطيري ميتواند درباره آفرينش كيهان ، طبيعت انسان يا در باره ويراني نيروهاي اهريمني باشد گاه سرچشمه مرگ را توجيه مي كند و گاه سرنوشت ايزدان و پهلوانان را رقم مي زند ، موجودات اساطيري طبيعي نيستند ؛ ملهم از طبيعت اند ، اما فراطبيعي اند همچون ايزد باد ، ايزد توفان ، ايزد خورشيد و ماه و غيره .
كيومرث توصيف شده در اوستا ، كه در روايت اساطيري نخستين انسان بشمار مي رود ، پيكري هيولايي و تناور دارد و ظاهرش چندان به هيات آدمي عادي نيست ، در حاليكه شخصيتهاي حماسي واقعاً انسان اند ، اما انسانهاي برجسته اي هستند همچون پهلوانان و قهرمانان ، در افسانه ها نيز شخصيتهاي انساني شگفت آور و گاه جانوران خيالي و وهم انگيز به چشم مي خورد ، اسطوره از كهن ترين ايام در زندگي انسان وجود داشت و كاركردي اجتماعي ايفا مي كرد ، تا سده اي پيش اسطورها را مانند افسانه هاي دروغين و جعلي مي پنداشتند و اهميتي به سزا براي آن قايل نبودند ، از سده 19 ميلادي اسطوره را كمي جدي تلقي كردند و آن را خيالبافي شاعرانه يا ادبيات داستاني به شمار آوردند ، درحاليكه انسانهاي ابتدايي ميان اسطوره و افسانه تفاوت و مرز قائل بودند ، آنان اسطوره را سرگذشتي حقيقي و افسانه را غير حقيقي مي پندانشتند.
اسطوره تفسير انسان نخستين از جهان و طبيعت بود و بيشتر جنبه تئوريك تفكر انسان باستاني بشمار ميرفت در حاليكه آيين ها و شعاير ديني جنبة علمي آن بود ؛ مهمترين كاركرد اسطوره ، به گمان ميرچاالياده در كتاب چشم اندازهاي اسطوره عبارت است از : كشف و آفتابي كردن سرمشقهاي نمونه و از همه آيينها و فعاليتهاي معني دار آدمي از تغذ يه و زناشويي گرفته تا كار تربيت و هنر و فرزانگي .
مطالعه اساطير ما ار با گوشه هايي از آداب و الگوههاي كهن كه هنوز در ما زنده است و كاركرد دارد آشنا مي سازد مانند اسطوره هاي نوروزي و غيره ؛ پس با بهره گيري از اساطير ، مي توان رفتارهاي اجتماعي ، فرهنگي و رواني ملتها را تجزيه و تحليل كرد ، فايده ديگر اسطوره ، بهره گيري از آن در ادبيات و هنر است ، بسياري از آثار ادبي كلاسيك ريشه اي اساطيري دارند ، از ش-ا-هنامه فردوسي گرفته تا ايلياد و اديسه هومر ، منطق الطير عطار و گيل گمش كه نخستين حماسه جهان است همه بن مايه اي اسطوره اي دارند.
اسطوره حتي در هنر و ادبيات معاصر كاربرد دارد ، بسياري از آثار ادبي و هنري معاصر چون آثار : سوررئاليستي اكسپرسيونيستي ، رمانهاي روانكاوانه ، نيز آثاري در مكاتب رئاليسم جادويي و فرانوگرايي يا پست مدرنيزم همه نياز به تحليل اساطيري دارند و كلاً يكي از ديدگاههاي نقد ادبي را تحليل اسطوره اي تشكيل مي دهد.
در ادبيات سرزمين خودمان ، در آثار سپهري بني اسطوره اي مي توان يافت ، بوف كور صادق هدايت و برخي اشعار نمادين نيما يوشيج نيز از مايه هاي اساطيري بهره مند است ، يكي از سودمنديهاي شناخت اساطير آن است كه ما با مطالعه اساطير ملت تاريخ تمدن ، فرهنگ ، انديشه ، و سير پيشرفت آن ملت را مي شناسيم باورها و سنتهاي باستاني را مي توان از درون اسطوره ها بيرون كشيد .
نقاشيهاي غار آلتاميرا و لاسكو كه مربوط به 17هزار سال پيش است ، نشان ميدهد كه انسان براي بيان انديشه ها و عواطف خويش از اسطوره كمك گرفته است ؛ پس اسطوره ها تنها جنبه روايي ندارد ، بلكه نقاشي ، تنديس گري ، موسيقي و حتي رقصهاي آييني سرخپوستان و سياهپوستان و ديگر نقاط جهان نيز همه به نوعي جنبه اساطيري دارند ، در هنر معاصر از جمله در آثار پيكلسو، كاندنيسكي و سالوادوردالي ، بن مايه هاي اساطيري نقش مهمي ايفا مي كنند ، سودمندي ديگر اسطوره اين است كه امروزه بسياري از جامعه شناسان قوم شناسان ، انسان شناسان و روانشناسان و مورخان تاريخ اديان از اساطير كمك مي گيرند و آن را در تحليلهاي خود از جوامع باستاني بكار مي برند ؛ شناخت اساطير از سويي ، چگونگي پديد آمدن مظاهر طبيعت شناخته مي شود ، شناخت اساطير براي روانكاوان و روانپزشكان در ردمان برخي روان نژنديها و بيماريهاي رواني نيز كاربرد دارد ، الياده ساختار اسطوره را در كتاب خود اين چنين جمع بندي مي كند :
1-اسطوره تاريخ كارهاي موجودات فوق طبيعي را تشكيل مي دهند
2-اين تاريخ سرگذشت مطلقاً درست و راست و قدسي است .
3-اسطوره هميشه به آفرينش و تكويني مربوط مي شود و حكايت مي كند كه چگونه چيزي به عرصه وجود رسيده است .
4-شناخت اسطوره به معني شناخت اصل اشياء و دانستن چگونگي پيدايش آنهاست ، معرفتي بيروني و انتزاعي نيست بلكه معرفتي است كه به طريقي آييني هميشه زنده است .
5-اسطوره هميشه به نوعي زنده است و با آن زندگي مي كنند.
محور اصلي و بنيادين اسطوره ها ، روايت آفرينش است ، جهان شناختي در اساطير بسيار اهميت دارد اينكه كاينات چگونه الگو و نمونه هر نوع خلقت به شمار مي آيد ، اسطوره از يك نظر در باره جهان شناخت و فرجام شناسي است ، تاريخ مينويي و مقدس كيهان است ، به همين سبب رازگونه و نمادين است و موجب حيرت و لذت و احترام عميق مي گردد.
روايت اساطيري بگونه آثار سوررئاليستي آفريده شده اند آنهم توسط هنرمنداني چيره دست و گمنام اسطوره تنها در كلام نمي گنجد بلكه در تصوير ، صدا و حركت نيز هميشه حاضر و مستمر است .
اسطوره هاي بين النهرين درمفرغ هاي لرستان
هم چنين درروي سنجاق ديگري موجودي رامي بينيم كه بايك دست درخت نخل مقدس سومر راروي شانه راستش وبادست ديگري يك بزكوهي رابه طورسرازيرگرفته است او ريشو مي باشد، و بيني خرطوم داري همراه با تاج گنبد مانند شاخداري كه متعلق به خداي آشور است بسر دارد ، بنا به يك عادت قديمي اين شاخها بطور نيمرخ نمايانده شده و گوشهايش كوچك است و اشكال ستاره مانند هشت پري مابين شخص و كناره لوح ديده مي شود كه متعلق به هنر سومريان در اواخر هزاره دوم پيش از ميلاد است.
همين نقش در حاليكه نگهبان درخت نيست بلكه در وضع پهلواني نشان داده شده كه حيوانات سبع را رام و مطيع خود ساخته در پشت سنجاق ديگري با دقتي بسيار عالي تصوير شده است ، در بالا و پايين لوجه چهار نقش از اين شخصيت كه نيم انسان و نيم حيوان است دو به دو شاخه هاي درخت مقدس را كه بشكل پرنده اي ختم شده در دست دارند .
در طرف راست و چپ چهار نفر ديگر كه تا كمر شبيه اوليها هستند دو به دو نيزه خداي مردوخ را در دست دارند آنها دامن به تن و پاي انساني دارند و شايد از كاهن هاي معابد باشند در بين كاركنان معبد آنهائيكه حامل برگ نخل هستند بعنوان كاهن و بقيه يعني راهبه و رقاص مقدس شناخته مي شوند .
و نفر از آنها هر يك شاخه نخلي در دست دارند و شخص طرف چپ با دست ديگري ماري را از قسمت دم بدست گرفته و نفر روبرو نيز همين وضعيت را دارد هر دوي آنها ملبس به جامه گشاد و چين دار هستند شبيه جامه شهبانوي ايلام نپيرآسو كه در موزه لوورديده مي شود اما كوتاهتر از آن است مردان نخل بدست مانند بعضي از فرشته ها داراي بيني خرطومي شكل و تاج گنبدي كه بطور فلس نما تزئين شده بسر دارند.
گمان مي رود كه اين شاخه هاي نخل معرف دسته تركه بارسن آيين زردشتي يعني از لوازم تشريفات مذهبي محل بوده باشد و صحنه فوق هم عبارت از اجراي مراسم مذهبي بوده باشد كه بمناسبت نابود كردن مار كه نشانه شر است صورت گرفته است .
يكنفر ديگر كه او هم شاخه نخل بدست دارد مردي است ريشو و او نيز بيني خرطومي دارد و سر برهنه است و موهايش را با نواري بسته است ، او هم شاخه نخلي را به دست دارد و چنين تصور مي شود كه شخصيتهاي صاحت چنين بيني هاي مخصوصي متعلق به يك دوره از تاريخ باشند كه داراي جامه هاي متعلق به دورن اون تاش هوبان مي باشند كهدرسال1250ق.م مي زيسته است .
سنجاق ديگري موجود است كه در مركز لوحه سر برجسته اي كه ظاهراً سر زن است قرار دارد ، در طرف راست و چپش دو پيرمرد ديده مي شوند كه به او نگاه مي كنند و هر يك شاخه نخلي بدست دارند ، در قسمت بالاي آن دو حيوان خيالي شبيه به شير بالدار روبروي هم هستند و در پايين دو حيوان شاخدار سرها را برگردانده اند ؛ از آنجاييكه ممكن است تصور شود شيرها و حيوانات شاخدار لوحه منسوب به خداي خورشيد باشد ، ميتوان صحنه لوحه را اي چنين تشريح كرد : در مركز لوحه خداي خورشيد و در طرفين كاهناني هستند كه با احترام شاخه هاي نخل را به او تقديم مي كنند .
در باره شكل ديگري كه پشت يه سنجاق مفرغي لرستان موجود است مي توان گفت كه نمايشگر كاهنه خدمتگزار الهه نانا - آناهيتا است كه مشغول انجام يك رقص مذهبي است مثلاً رقص براي ريزش باران . كاهنه مزبور ملبس به جامه بلندي از پارچه نازك پرچين است و كلاه پشمي بسر و شاخه نخلي به هر دست دارد و دو حيوان درنده و چند گل در اطراف او ديده مي شود و اين پر كردن اطراف نقش بدون ترديد براي رفع وحشتي است كه شرقيها از خلاء دارند.
در لرستان از نيمه هزاره دوم پيش از ميلاد از سمت شمال يعني از كشور آشور سنجاق هايي- رسيده كه آنها نيز در مركز خود قپه هاي برجسته اي داشتند كه سطح مدورآنهابانقوش جانوران تزئين شده بود و هنرمندان كشور همسايه در ساختن آنها ذوق و سليقه خاصي داشتند.
ظاهراً مردم لرستان مركزي با حسن نظر و حتي با چنان شور و شوقي اين آرايش تازه را پذيرفتند كه هنر خود را فداي آن كردند ، اما آنها از اين اقتباس طرفي در نبستند ، با وجود اين دريافتند كه يك سر انسان يا حيوان قابليت آن را دارد كه به تنهايي موضوع تزئيني جالبي براي تمام سطح لوحه يك سنجاق بشود ، پوزه يك حيوان وحشي كه هنرمندان لرستان با آن مدتها اشياءگوناگوني از قبيل ظروف گردن دراز ، النگو و دسته خنجر و غيره را تزئين كرده بودند و به خوبي مي شناختند ، در اين تقليد رواج و اهميت فوق العاده كسب كرد.
اما اثر اين موضوع كه بطور عجيبي به تائوتيه چينيها شباهت دارد حقيقتاً جالب است با وجود اين با مصالح كهنه بين النهرينيها دوام نيافت و منسوخ گرديد.
سر انسان براي طراحان لرستان در آغاز كار مشكلات بسياري داشته است بدون شك بدين علت كه آنها كمتر از پوزه حيوان با آن انس و آ‎شنايي داشته اند ، نقاب نيم دايره اي شكل اوليه كم كم خصوصيت بيشتري پيدا كرد ، اما چون ذوق در آن مداخله نكرده بود ترقي و پيشرفتي نيافت زنان لرستان عادت كردند كه ميان سنجاقهائيكه بازار به آنها عرضه ميكرد آنهائي را كه بنظرشان جديدتر و زيباتر بودند انتخاب نمايند و سرهاي خودشان را هم بشكل آنها آراسته و با كلاه مد روز درآورند ، شايد درك اين مطالب كمي مشكل بنظر برسد ولي اگر مجسمه هاي كوچكي از گل پخته ساخته و منقوش شده و در دخمه هاي تنگره و ميرنه كشف شده را در نظر آوريم كه اعضاء خانواده و دوستان مردگان خود را در لباس زمان نشان داده اند براي ما عجيب تر و جالبتر خواهد بود.
سنجاق ديگري نيز موجود است كه به صحنه شكار و شكارچي پرداخته و مردي را نشان مي دهد كه به آنها تيراندازي مي كند و شكارهاي او شامل ، غزالي كه بوسيله قطعاتي از آهن ورق كه هوشمندانه با ميخ پرچ بهم پيوسته شده و شبيه بازيچه ايست ، يك بز كوهي درشت ، كبك درشتي كه در خاك بخود مي پيچد ، نوعي بوقلمون و حيوانات كوچك ديگري از اين قبيل ، موضوع شكار كوچك است زيرا ما حالا ديگر در دوره اي قرار نداريم كه در هر دست بتوان شيري را خفه كرد و يا گاو نر خشمگين را از شاخهايش گرفته و به يك حركت به پشت مي خواباندند .
تمام صّوري كه شرح داده شد متعلق به قومي است خانه نشين ، متدين و هوشمند و دوست دار اسب زيبا و سگهاي كوچك نه جنگجو و شكاري .
با گذشت زمان هنرمندان موفق به ساخت اشياء ظريف تر و هنرمندانه تر ولي داراي ارزش معنوي كمتري گشتند كه همه زيبا و خوش ساخت اما معمولي و مبتذل مي باشند ، يكي از آنها شامل يكدسته نقوشي است كه همان تاخت و تازهاي غير حقيقي حيوانات و همان كار حيوانات غير واقعي و ديوهاي بالدار را عرضه مي كند .
اين سنجاقهايي را كه از مس تقريباً خالص ساخته شده اند و همزمان با گل ميخهاي آشوري يعني نيمه اول هزاره اول پيش از ميلاد هستند ، درآن زمان در تمام آسياي غربي سبكي سست و بي بند و بار اما صنعتي و ظريف رونق و رواجي خاص داشته است ،اما درباره محل توليد و صدور اشياء مزبور نبايد آنها را از فينيقي ، مصر يا بين النهرين دانست ، چنانكه در مورد گل ميخها هم چنين تشخيص داده اند ، اينها از همان منبع حاشيه دوزي مليله البسه ش-ا-هانه نمرود مي باشند يعني تمام آنها از آشور هستند چه در خود آشور ساخته شده باشند چه در لرستان بوسيله هنرمندان آشوري يا تربيت شدگان زير دست آنها به هر صورت هيچ مغايرتي با هم ندارند چه مي دانيم كه آشوريها با لرستاني هاي دامدار تجارت گرمي داشتند .
اينك بنا به فرض ورود اشياء آشوري به لرستان كشف يكي از آنها در لرستان مركزي ش-ا-هد بسيار معتبري جهت تاثير هنر حجاري و فلز كاري آشور بر مفرغهاي لرستان است .
اشيائي كه در كوهدشت لرستان مركزي بدست آمده به دو دوره مشخص هنر تقسيم شده اند:

-قسمت اول از نيمه دوم هزاره دوم تا آغاز قرن نهم پيش از ميلاد و قسمت ديگر از آغاز قرن نهم تا دوره هخامنشيان يعني قرن ششم پيش از ميلاد.
دسته اول زير تاثير هنر درخشان ايلامي دوره اون تاش هوبان و دوميها زير تاثير هنر آشوري زمان آشور نضيربني پال دوم قرار گرفتند.
هنر زاگرسي ها هم مانند هر هنر ديگري در دوران وجود خود مراحل ابتدايي يعني ناپختگي و بعد كمال و بالاخره انحطاط را پيموده است و در طي نيمه دوم هزاره دوم به اوج كمال خود رسيد ، تاريخ هنر زاگرس و سلطه كاسيتها بر بابل هيچ گونه نشاني در جلگه بين النهرين بر جاي نگذاشته است و در كاوشهايي كه در محوطه شهر دوركوريگالزو انجام پذيرفت حتي يك قطعه هم بدست نيامده و چندتايي هم كه در موزه بغداد به چشم مي خورد توسط مامورين گمركي در مرز گرفته و ضبط شده يا اينكه از بازار خريداري شده است .
چگونه مي توان فقدان مطلق اشياء مفرغي لرستان را در جلگه بين النهرين و وجود عده خيلي زياد آنها را در كوههاي زاگرس توجيه نمود ؟ ظاهراً اين پرسش يك پاسخ دارد و آن اينكه غير از سلاح هايي كه از آن صحبت شده و لگامهاي متعارف اسب و چند قسم اسباب خيلي ساده مانند حلقه و غيره ساير اشياء مفرغي از قبيل سنجاقها ، جامها و فنجانهاي مفرغي در دوران اشغال بابل توسط كاسيت ها هنوز بوجود نيامده بوده اند و هنگاميكه بوجود آمدند كه مهاجمان به كوهستانهاي موطن خود بازگشتند.
خنجري كه بيش از همه در لرستان بكار ميرفته مفرغي و اغلب يكپارچه است و در دو طرف دسته آن دو پره تعبه شده كه روي زينتي از چوب يا استخوان قرارگرفته و در تپه گيان در كوهدشت لرستان واقع در زاگرس مياني بدست آمده است و سنگ تيزكن كه از لوازم ضروري خنجر مفرغي است بايد از زمان پيدايش خود خنجر وجود داشته باشد و بدون ترديد تبرها ، تيشه ها و خنجرهائيكه از سلاح هاي كشورهاي همسايه اقتباس شده سنگهاي تيزكن و ابزارها و اشياء زينتي خيلي ساده ممكن است پيش از زمان اشغال بابل توسط كاسيتها و يا در جريان آن در دره هاي لرستان ساخته شده باشد ، اما در باره اشيائي كه بنظر دانشمندان ديرينه شناس از نظر نفاست فلز و مهارت و تبحر در ساخت و تزئين محققاً از مفرغهاي لرستان هستند ، تحقيقاً مؤخر بر بازگشت مهاجمان بابل به كوهستانهاي موطن خود يعني زاگرس مياني مي باشد و دليل قاطع تاييد آن اين فرض است كه هيچ شيء مفرغي از اين قبيل در بين النهرين يافت نشده در صورتيكه كشور بابل به مدت سه قرن از 1168 –1500 پيش از ميلاد زير سلطه و فرمانروايي كاسيت ها بوده است .
با مشاهده نمونه هاي زيادي ثابت شد كه مفرغ كاران لرستان ابتدا بدون تصرف و تغيير محسوسي سلاح هائي را كه مال همسايگانشان بود عيناً ساختند ، اما مقارن سال 1200 پيش از ميلاد در آسياي غربي علتي رخ داد كه مي توان عامل اصلي يا يكي از عوامل تغييرات بزرگي باشد كه ما در هنر زاگرس مشاهده مي كنيم .
در كشور قديم سومر فلز كاري حرفه آزادي نبوده و مرد فلز كار شديداًوابسته به افتصاد و حكومت معبد بود و اين از خصوصيات تمدن آن دوره در اين نقطه از دنيا بود ، او مطيع حكام مذهبي و حرفه اش زير بازرسي يك كاهن فلزكار بود با وجود اين او برده مقامات مزبور نبود؛ در زمان سلطنت حمورابي و جانشينانش اقتصاد قديم سومري رو به انحطاط بود و اصناف و صاحبان حرف وابسته به معبد فقير شدند و گرچه تا اندازه اي وجهه مذهبي خود را حفظ كرده بودند با وجود اين دچار بحران سختي بودند و اين بحران در دوران كاسيت ها شديدتر شد تا آنجاييكه آنها خود را از قيد تابعيت معبد رها ساخته و بصورت صنعتگران آزاد درآمدند چه عليرغم رسوم كهن اين وضع براي توسعه و انبساط هنر جديدي مساعد نبود .
مقارن 1200سال پيش از ميلاد بر اثر هجوم مهاجرين بالكان امپراطوري هيتها فرو ريخت و ساختن اشياء آهني كه مدت چندين قرن در انحصار آن د-و-ل-ت بود از ميان رفت و فلزكاران به كشورهاي همسايه متفرق شدند .
شايد بتوان پيدايش بسياري از كارها را در هنر ايران اين دوره كه اثر دست صنعتگران ماهر يا شاگردان آنها در آن شناخته مي شود با بروز اين حادثه ربط داد : از آنجمله شيرهاي منقوش در كاسه طلاي كلاردشت گيلان يا بطور كلي سرها ، آرايش موها ، البسه وضع و هيئت اشخاص و راننده ارابه ها به وضوح مي توان ديد .
در حقيقت فراواني اشياء مفرغي لرستان به نظر دانشمندان معلول دارائي بازرگان اسب كاسيت كه مقاطعه كاران ارتش آشوري بودند ميباشد و ممكن است فلزكاران ماهر هم در توسعه و ترقي سريع و قابل ملاحظه صنعت مفرغ كاري زاگرس سهمي داشته باشند .
در زير اثر هنر ايلامي زمان اون تاش هوبان سلاح هاي زمان گذشته با آرايش بس مجلل تر از پيش تزئين شدند . تبرهاي ديگري كه بشكل عصاهاي هنگام گردش يا تشريفات درآمدند تغيير شكل دادند و لبه برنده شان تقريباً بوضع افقي قرار گرفت و با اين تغيير شكل ها و به طرق گوناگون بر زيبايي آن افزودند ، كلنگ هاي قديمي كيش و تل احمر به شكل مار-پيچ درآمدند ، سنگهاي تيزكن به شكل ظرايف عجيبي در آمدند كه در آنها تزئينات نقش اساسي يافتند ؛ شمشيرهاي آهني كه پروفسور هرتسفله از كاپادوكيه آورد و احتمالاً در سالهاي1200-1000 پيش از ميلاد در زاگرس ساخته شده اند بطور يكنواختي با سر انسان يا حيوانات خوابيده آرايش يافتند.
دهنه هاي اسب كه ابتدا خيلي ساده بودند بطور مخصوص و نفيسي تزئين شدند و به شكل هديه اي براي سپاهيان درگذشته و بالش آنها در قبر درآمد و به صورت يك اثر هنري كه كاري از آن ساخته نبود بخود گرفت.
مجموع اشياء ساخته شده لرستان فوق العاده بسيط است : مفرغ ، نقره ، طلا و بعد از آن آهن چكش كاري شده يا تراشيده كه ابتدا حتي از طلا گرانبها تر بود ، مصالحي بودند كه صنعتگران كاسيت براي ايجاد يك هنر اصيل در زاگرس بكار بردند ، در اين مصنوعات اثري از نفوذ هيت ها و همچنين از هنر كركوك نزد صحرانشينان جلگه هاي علياي لرستان شمالي و نفوذ عميق ايلامي پيش خانه نشينان لرستان مركزي ديده مي شود.
در شمال و در ناحيه منائي هنر زاگرس كه تحول عادي آن در اثر مجاورت و تماس با جامعه آشوري تفاوتي با هنر مخصوص لرستان پيدا كرده بود توسط هيتهاي صحرانشين هنگاميكه كشور ماد اشغال شد پذيرفته شد و بنام هنرسيت قديم ناميده شد ، اين هنر منائي كه به هنرسيت تغيير نام داد يعني هنر قسمت شمال زاگرس بعد از انتقال به جنوب روسيه بسرعت بوسيله سارمات ها تغيير قيافه داد و آنها ذوق خشن خود را در آن وارد كردند در صورتيكه در ايران و كشور ماد باشد و توسط اورارتو با آشور رابطه داشته باشد ، هنر مزبور كه از زمان سقوط نينوا با هنر آشوري رابطه داشته حجاران ماهر و كاردان تخت جمشيد را بوجود آورد .
اما در كل در باره هنر لرستان يا آنچه در آن باقيمانده بود و بعد از آنكه كاسيت ها در سال 691 پيش از ميلاد كاملاً مقهور سناخريب آشوري شدند بايد گفت خيلي ساده با هنر هخامنشيان در هم آميخت.
پاسخ
 سپاس شده توسط FARID.SHOMPET
آگهی
#2
منتقل شد(جاش انجمنه تاریخه)
اگر اینجا قدیمی هستی و دوست داری یک گفتگو عجیب 
درباره گذشته و حال داشته باشی، راه‌های ارتباطی رو گذاشتم پروفایل!











پاسخ
#3
اسطوره:سیدعلی خامنه ای
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  Kʀɪᴇɢsɢᴇsᴄʜɪᴄʜᴛᴇ|جنگ چریکی چیست؟تاریخچه جنگ های چریکی
  " تاریخ چیست "
  نئولیبرالیسم چیست؟
  لیختن‌اشتاین چیست؟
  پیمان صلح مودانیا چیست؟
  معاهده آنکارا چیست؟
  فدراسیون انقلابی ارمنی چیست؟
  کنفدراسیون غز چیست؟
  قایی چیست؟،قبیله؟افسانه؟یا پادشاه؟
  امپراتوری آشور چیست و چگونه تشکیل شد؟

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان