امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دهکده ی عشق♥

#1
   قسمتم کاش بدان سوی کشد دیگر بار          که از آن مرحله من دل نگران بستم بار                    بی تو بر سینه زنم هر چه در این ناحیه سنگ     که از آن مرحله من دل نگران بستم بار

وقتی تو رو یادم میاد میمیرم و زنده می شم خوب می دونی که بعد تو عاشق هیچکس نمی شم بعضی شبها یادم میاد یه روز بودی کنار من حالا تو رفتی و شکست این دل بی قرار من حالا تو رفتی منم چشم انتظارت می مونم تا عمر دارم برای تو شعرهای غمگین می خونم بعضی شبها ستاره ها بهم می گن میاد یه روز دل سیاه و بی کسم تا اون بیاد به پاش بسوز بعضی روزا دلم می گه هنوز منو دوستم داری چشمای خیسم تا ابد باید از دوریش بباری

دلم با عشق توعاشق ترين شد
تمام لحظه هايم بهترين شد
ولي بي مهريت كار دلم ساخت
دل تنهاي من تنها ترين شد
نداند رسم ياري بيوفا ياري که من دارم
 
به آزار دلم کوشد دلازاري که من دارم
 
وگر دل را به صد خواري رهانم از گرفتاري
 
دلازاري دگر جويد ، دل آزاري که من دارم
 
به خاک من نيفتد ، سايه سرو بلند او
 
ببين کوتاهي بخت نگون ساري که من دارم
 
گهي خاري کشم از پا ، گهي دستي زنم بر سر
 
به کوي دلفريبان ، اين بود کاري که من دارم
 
دل رنجور من از سينه  ، هر دم مي رود سويي
 
زبستر ميگريزد طفل بيماري که من دارم
 
زپند همنشين ، درد جگر سوزم فزون تر شد
 
هلاکم مي کند آخر ، پرستاري که من دارم
 
رهی، آن مه به سوي من به چشم ديگران بيند
 
نداند قيمت يوسف ، خريداري که من دارم

دعا کردیم بمانی
بیائی کنار پنجره ،
باران ببارد،
و باز شعر مسافر خاموش خود را بشنوی :
اما دریغ که رفتن راز غریب همین زندگیست ،
رفتی پیش  از آن که باران ببارد ...
این موسم به خاطر شما ،
هر چه بود و هر چه هست ،
همین صدا ، همین کلام ،
همین عشق ،
پیشکش شما
و تمام مادران این خاک پاک ....


عشق یعنی دیدن رقص فلك با شعر دوست
عشق یعنی پریدن با صبور
عشق یعنی هم كلام مهر و ماه
عشق یعنی هم دمی با سوزوساز
عشق یعنی دویدن در پی مهتاب در صبح نیاز
عشق یعنی خون دل یعنی جفا
عشق یعنی درد و دل یعنی صفا
عشق یعنی یك شهاب و یك سراب
عشق یعنی یك سلام و یك جواب
عشق یعنی یك نگاه و یك نیاز
عشق یعنی عالمی راز و نیاز
عشق یعنی تا ابد فانی شدن
عشق یعنی عابد و زاهد شدن
عشق یعنی همچو لیلا خون شدن
عشق یعنی چو مجنون راهی صحرا شدن
عشق یعنی تیشه فرهاد ها
عشق یعنی عالم فریاد ها
عشق یعنی زخم کوه بیستون
عشق یعنی ناله های درد و خون
عشق یعنی در جهان رسوا شدن
عشق یعنی یکه و تنها شدن
عشق یعنی التماس و انتظار
عشق یعنی انتظار و انتظار
عشق یعنی هر چه بینی عکس یار
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر

عشق یعنی سجده ها با چشم تر
عشق یعنی دیده بر در دوختن

عشق یعنی از فراقش سوختن
عشق یعنی سر به در آویختن

عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی لحظه های ناب ناب

عشق یعنی لحظه های التهاب
عشق یعنی بنده فرمان شدن

عشق یعنی تا ابد رسوا شدن
عشق یعنی گم شدن در کوی دوست

عشق یعنی هر چه در دل آرزوست
عشق یعنی یک تیمم یک نماز

عشق یعنی عالمی راز و نیاز
عشق یعنی یک تبسم یک نگاه

عشق یعنی تکیه گاه و جان پناه
عشق یعنی سوختن یا ساختن

عشق یعنی زندگی را باختن
عشق یعنی همچو من شیدا شدن

عشق یعنی قطره و در یا شدن
عشق یعنی پیش محبوبت بمیر

عشق یعنی از رضایش عمر گیر
عشق یعنی زندگی را بندگی

عشق یعن


ی کودکی هایم اتاقی ساده بود
قصه ای ، دور ِ اجاقی ساده بود
شب که می شد نقشها جان می گرفت
روی سقف ما که طاقی ساده بود
می شدم پروانه ، خوابم می پرید
خوابهایم اتفاقی ساده بود
زندگی دستی پر از پوچی نبود
بازی ما جفت و طاقی ساده بود
قهر می کردم به شوق آشتی
عشق هایم اشتیاقی ساده بود
ساده بودن عادتی مشکل نبود
سختی نان بود و باقی ساده بود
دهکده ی عشق♥ 1دهکده ی عشق♥ 1دهکده ی عشق♥ 1
دهکده ی عشق♥ 1دهکده ی عشق♥ 1
دهکده ی عشق♥ 1
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  دهکده تنهایی

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان