مشاعره (نسخه دوم)

[♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱]

اگر یار مرا دیدی به خلوت

بگو ای بی‌وفا ای بیمروت

[negin13ha]

ترک ما کردی برو
هم صحبت اغیار باش
یار ما چون نیستی
با هر که خواهی یار باش

[sama00]

شب سردی ست و هوا منتظر باران است
وقت خواب است و دلم پیش تو سرگردان است
شب بخیر ای نفست شرح پریشانی من
ماه پیشانی من ، دلبر بارانی من

[زینب رهبر]

نتوان دل شاد را به غم فرسودن

وقت خوش خود بسنگ محنت سودن

کس غیب چه داند که چه خواهد بودن

مے باید ومعشوق و به کام آسودن

[sama00]

نیست دلداری که دلداری کند
نیست غم خواری که غم خواری کند

گر چه یاران بسیارند هر طرف
نیست یاری تا مرا یاری کند

[sama00]

در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی

[♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱]

یارب به کمند عشق پا بستم کن
از دامن غیر خودتهی دستم کن
یکباره زاندیشه عقلم برهان
وزباده صاف عشق سر مستم کن

[†ᴾᴼᴵˢᴼᴺ†]

نگاهم را چنان صیاد دنبالش روان کردم
ولی او کم کمک چون نقطه شد و وز دیده پنهان شد
به خود گفتم که آن مرغک به سوی لانه می آید
ولی افسوس هزار افسوس
به عمری در رهش آویختم فانوس چشمم را...

[sama00]

اي غايب از نظر به خدا مي سپارمت
جانم بسوختي و به دل دوست دارمت

[♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱]

ته که خورشید اوج دلربایی

چنین بیرحم و سنگین دل چرایی