ما زندگی می کنیم، پس از آنکه هیچ از ما نشانی در میان نبوده است.
ما زندگی می کنیم، پیش از آنکه از ما هیچ نشانی در میان نخواهد بود.
هر هستنده ای، همان قدر زنده،
همان قدر سرشار،
همان قدر بدیع و تازه است،
که ژرفای فریادی در سکوت یک بیابان...
«زندگی چیزی
که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود...»
ما زندگی می کنیم، پیش از آنکه از ما هیچ نشانی در میان نخواهد بود.
هر هستنده ای، همان قدر زنده،
همان قدر سرشار،
همان قدر بدیع و تازه است،
که ژرفای فریادی در سکوت یک بیابان...
«زندگی چیزی
که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود...»