امتیاز موضوع:
  • 32 رأی - میانگین امتیازات: 4.44
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دوستت دارم

همیشه وقتی تنها و نا امید و ملول

تنت روانت از دست این و آن خسته ست

همیشه وقتی رخسار این جهان تاریک

همیشه وقتی درهای آسمان بسته ست

همیشه گوشه گرمی به نام دل با توست

که صادقانه تر از هر که با تو پیوسته ست

به دل پناه ببر که آخرین پناه اوست

تو را چنان که تمنای توست دارد دوست
پاسخ
آگهی
یه شعر از پروین اعتصامی به اسم مست و هوشیار:
محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت ای دوست این پیراهن است افسار نیست
گفت مستی زان سبب افتان و خیزان میروی
گفت جرو راه رفتن نیست ره هموار نیست
گفت میباید تو را تا خانه ی قاضی برم
گفت رو صبح آی،قاضی نیمه شب بیدار نیست
گفت نزدیک است والی را سرای آنجا شویم
گفت والی ازکجا در خانه ی خمار نیست
گفت تا داروغه را گوییم در مسجد بخواب
گفت مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست
گفت دیناری بده پنهان و خود را وارهان
گفت کار شرع کار درهم و دینار نیست
گفت از بهر غرامت جامه ات بیرون کنم
گفت پوسیده است جز نقشی ز پود و تار نیست
گفت آگه نیستی کز سر درافتادت کلاه؟
گفت در سر عقل باید بی کلاهی عار نیست
گفت می بسیار خوردی زان سبب بی خود شدی
گفت ای بیهوده گو حرف کم و بسیار نیست
گفت باید حدزند هشایر مردم مست را
گفت هشیاری بیار اینجا کسی هشیار نیست


--------------------------------------------------------------------------------
خداوندا !

مگر نه‌اینکه من نیز چون تو تنهایم

پس مرا دریاب

و به سوی خویش بازگردان ،

دستان مهربانت را بگشا که سخت نیازمند آرامش آغوشت هستم...
پاسخ
سرآغاز مثنوی
بشنو این نی چون شکایت می‌کند/از جداییها حکایت می‌کند

کز نیستان تا مرا ببریده‌اند/در نفیرم مرد و زن نالیده‌اند

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق/تا بگویم شرح درد اشتیاق

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش/باز جوید روزگار وصل خویش

من به هر جمعیتی نالان شدم/جفت بدحالان و خوش‌حالان شدم

هرکسی از ظن خود شد یار من/از درون من نجست اسرار من

سر من از نالهٔ من دور نیست/لیک چشم و گوش را آن نور نیست

تن ز جان و جان ز تن مستور نیست/لیک کس را دید جان دستور نیست

آتشست این بانگ نای و نیست باد/هر که این آتش ندارد نیست باد

آتش عشقست کاندر نی فتاد/جوشش عشقست کاندر می فتاد

نی حریف هرکه از یاری برید/پرده‌هااش پرده‌های ما درید

همچو نی زهری و تریاقی کی دید/همچو نی دمساز و مشتاقی کی دید

نی حدیث راه پر خون می‌کند/قصه‌های عشق مجنون می‌کند

محرم این هوش جز بیهوش نیست/مر زبان را مشتری جز گوش نیست

در غم ما روزها بیگاه شد/روزها با سوزها همراه شد

روزها گر رفت گو رو باک نیست/تو بمان ای آنک چون تو پاک نیست

هر که جز ماهی ز آبش سیر شد/هرکه بی روزیست روزش دیر شد

در نیابد حال پخته هیچ خام/پس سخن کوتاه باید والسلام

بند بگسل باش آزاد ای پسر/چند باشی بند سیم و بند زر

گر بریزی بحر را در کوزه‌ای/چند گنجد قسمت یک روزه‌ای

کوزهٔ چشم حریصان پر نشد/تا صدف قانع نشد پر در نشد

هر که را جامه ز عشقی چاک شد/او ز حرص و عیب کلی پاک شد

شاد باش ای عشق خوش سودای ما/ای طبیب جمله علتهای ما

ای دوای نخوت و ناموس ما/ای تو افلاطون و جالینوس ما

جسم خاک از عشق بر افلاک شد/کوه در رقص آمد و چالاک شد

عشق جان طور آمد عاشقا/طور مست و خر موسی صاعقا

با لب دمساز خود گر جفتمی/همچو نی من گفتنیها گفتمی

هر که او از هم‌زبانی شد جدا/بی زبان شد گرچه دارد صد نوا

چونک گل رفت و گلستان درگذشت/نشنوی زان پس ز بلبل سر گذشت

جمله معشوقست و عاشق پرده‌ای/زنده معشوقست و عاشق مرده‌ای

چون نباشد عشق را پروای او/او چو مرغی ماند بی‌پر وای او

من چگونه هوش دارم پیش و پس/چون نباشد نور یارم پیش و پس

عشق خواهد کین سخن بیرون بود/آینه غماز نبود چون بود

آینت دانی چرا غماز نیست/زانک زنگار از رخش ممتاز نیست
به سه چیز تکیه نکن

غرور، دروغ و عشق

آدم با غرور می تازد

با دروغ می بازد

و با عشق می میرد
پاسخ
يوسف گم گشته باز ايد به كنعان غم مخور
كلبه ي اخران شود روزي گلستان غم مخور
اي دل غم ديده حالت به شود دل بد مكن
وين سرشوريده باز ايد به سامان غم مخور
پاسخ
مسلم اول شه مردان عليست
عشق را سرمايه ي ايمان عليست
از ولاي دودمانش زنده ام
در جهان مثل گوهر تابنده ام
قوت دين مبين فرموده اش
جهانيان ايين پذير از دوده اشTongue
پاسخ
 سپاس شده توسط giti20
بعضی ها دل مرده اند. . .

بعضی ها دلشسته اند . . .

بعضی ها دلگیرند . . .

و بعضی ها دلتنگ . . .

من چه کنم . . . ؟؟ !!!!

که جزو تمام این بعضی ها شده ام . . .
آنان که با زندگی میسازند زندگی را میبازند
پاسخ
 سپاس شده توسط mo@mmad
آگهی
اسم شعر:پشت دریاها ازسهراب سپهری
قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به اب
دور خواهم شد ازاین خاک غریب
که دران هیچکسی نیست که دربیشه عشق
قهرمانان را بیدار کند
قایق ازتورتهی ودل از ارزوی مروارید
همچنان خواهم راند
نه به ابی ها دل خواهم بست نه به دریا پریانی که سراز اب به در میارند
وندران تابش تنهایی ماهی گیران میفشانند فسون از سرگیسوهاشان
مردان شهراساطیر نداشت
زن ان شهر به سرشاری یک خوشه انگور نبود
هیچ ایینه تالاری سرخوشی هارا تکرارنکرد
چاله ابی حتی مشعلی راننمود
دوربایدشد دور
شب سرودش راخواند
همچنان خواهم خاندهمچنان خواهم راند
پشت دریاها شهری است
که دران پنجره هاروبه تجلی بازاست
بام هاجای کبوترهاییست که به فواره ی هوش بشری مینگرند
دست هر کودک ده ساله شاخه معرفتی است
مردم شهر به یک چینه چنان مینگرند که به یک شعله به یک خواب لطیف
خاک موسیقی احساس تورا میشنود
وصدای پرمرغان اساطیر میاید درباد
پست دریاها شهری است که دران وسعت خورشید به اندازی چشمان سحرخیزان است
شاعران وارث اب وخردوروشنی اند
پشت دریاها شهری است
[size=large] قایقی بایدساخت
یكی از فرماندهان خارجی به كورش كبیر گفت: ایرانیان برای پول میجنگند ولی ما برای شرافت،كورش در جوابش گفت:هر كسی برای نداشته هایش می جنگد[color=#FF0000]دوستت دارم 14
پاسخ
(24-11-2012، 15:32)Shawty Girl نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
مسلم اول شه مردان عليست
عشق را سرمايه ي ايمان عليست
از ولاي دودمانش زنده ام
در جهان مثل گوهر تابنده ام
قوت دين مبين فرموده اش
جهانيان ايين پذير از دوده اشTongue

کائنات ایین پذیراز دوده اش گلمBig Grin

نگاهت شاهبیتی شاعرانه است
کمال شوروحالی عارفانه است
وفایت عمق اقیانوس ایثار
ستیغ اهتمامی عاشقانه است
وجودت دشت نرگس های نورس
صفایت رنگ وبوی صد جوانه است
حضورت ماهتابی عالم افروز
سپید گیسو انت خودنشانه است
شکیبت کوهسارانی پرازبرف
غلط گفتم شکیبی مادرانه است
یكی از فرماندهان خارجی به كورش كبیر گفت: ایرانیان برای پول میجنگند ولی ما برای شرافت،كورش در جوابش گفت:هر كسی برای نداشته هایش می جنگد[color=#FF0000]دوستت دارم 14
پاسخ
میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش استTongue
دوستت دارم 14
پاسخ
ما نگوییم بد و میل به ناحـق نکنیم

جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم

عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است

کار بد مصلحت آن اسـت که مطلق نکنیم

رقم مغلطه بر دفتـر دانـش نزنیم

سر حق بر ورق شـعبده ملحق نکنیم

شاه اگر جرعه رندان نه به حرمت نوشد

التفاتـش به می صـاف مروق نکنیم

خوش برانیم جهان در نظر راهروان

فکر اسـب سیه و زین مغرق نکنیم

آسمان کشـتی ارباب هنر می‌شکند

تکیه آن به که بر این بحر معلق نکنیم

گر بدی گفت حسـودی و رفیقی رنجید

گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم

حافظ ار خصـم خطا گفت نگیریم بر او

ور به حق گفت جدل با سخن حق نکنیم.
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  گوله دوست دارم های دروغو نخورید اجی هاا
  چگونه میتوان دوستت نداشت !!
Star دلم‌ می‌خواست‌ در عصرِ دیگری‌ دوستت‌ می‌داشتم‌
Bug چرا دوستت دارم؟
Heart دوستت دارم…
Star تو را در روزگاری دوست دارم ...
  ببین چگونه تو را دوست دارم
Star دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
  دختر خانوما و آقا پسرا لطفا بیاین تو چند لحظه باهاتون کار دارم
Heart دوستت دارم

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان