امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

پیــــامک هـــای مـــاندگــــار

#1
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
پیــــامک هـــای مـــاندگــــار 1

دلم میخواهد یه روزی!

قاشق در دست من باشد و ڪاسه‌ی آش دَر دست تو
نمیدانی چه لذتی دارد، غـذا خوردن دَر دستان تو.

█▌




█▌


خسرو شکيبایی با اون صدای طلاييش می گفت : هميشه يادمان باشد که نگفته ها را ميتوان گفت ولی گفته ها را نميتوان پس گرفت ... چه سنگ را به کوزه بزنی چه کوزه را به سنگ ، شکست با کوزه است ... دلها خیلی زود از حرفها می شکنند ! مراقب گفتارمان باشیم ...
█▌


█▌
يكي از دوستانم روي ديوار دفتر كار خود تابلوي خاصي نصب كرده است.

تصوير اين تابلو زيبا نيست و قايقي بدتركيب را نشان مي دهد كه اندازه آن سه برابر قايق هاي پارويي است. قايق در ساحل مانده و كمي دورتر چشم اندازي از آب وجود دارد. هيچ چيز، نااميد كننده تر از قايق به گل نشسته نيست. چرا كه نه مي توان آن را هل داد و نه مي توان آن را كشيد. قايق بسيار سنگين است و دورتر از آب، روي ماسه ها مانده. در پايين تابلو جمله زير به چشم ميخورد:

(( مَد هميشه بازمي گردد ))

از دوستم معني اين جمله را پرسيدم و او گفت: يعني وقتي مَد بازگردد، همه چيز زنده ميشود. قايق بر روي امواج روان ميشود و شروع به حركت ميكند.

از او پرسيدم كه چرا اين تابلو را به ديوار زدي؟
گفت: آن را براي اولين بار در يك فروشگاه عتيقه فروشي ديدم و آن هنگام اوضاع من به هيچ وجه خوب نبود. به قيمت كمي آن را خريدم. آن موقع ها خيلي نااميد بودم، ولي پيام زير اين تابلو مرا اميدوار كرد. هر زمان كه به آن نگاه ميكنم، اميد در من زنده ميشود. آن را نگه داشته ام تا هميشه به خود يادآوري كنم كه (( مشكلات زودگذرند. طوفان مي وزد، اما مَد براي هميشه دور نميشود، بلكه دير يا زود بازميگردد... ))
█▌


█▌
بسم الله..

تعدادی از دانشمندان جمع شدند تا با تحقیق در متن قرآنخطا و اشتباهی در آن بیابند و به این ترتیب قرآن را رد کنند!

لذا بسیار در متن قرآن و کلمات آن دقت کردند تا اینکه به این آیه

رسیدند که در مورد داستان حضرت سلیمان است که وقتی مورچه ای لشکر حضرت

سلیمان را میبیند به سایر مورچه ها میگوید :

پناه بگیرید تا لشکر سلیمان شما را خرد نکنند (لایحطمنکم)

در حالی که:

خرد شدن شیشه

پس این اشکالی است که میتوان به متن قرآن گرفت !!!!

بعد از آن یک دانشمند استرالیایی در تحقیقات علمی خود کشف کرد که:

• بیش از 75 درصد از غشای خارجی بدن مورچه ها را شیشه تشکیل میدهد!! •

و با کشف این معجزه ی قرآن بلافاصله به اسلام ایمان آورد و مسلمان شدنش را اعلام نمود.
♥ لا اله الا الهالملک الحق المبین ♥

█▌


█▌
دختری زیبا بود !اسیر پدری عیاش.که در امدش فروش شبانه دخترش بود...!

دخترک روزی گریزان از منزل پدری .نزد حاکم شهر پناه گرفت و قصه خود را باز گو کرد

حاکم دختر را نزد زاهد شهر به امانت سپرد که در امان باشد اما..

جناب زاهد هم همان شب اول دختر را...

نیمه شب دختر نیمه برهنه به جنگل گریخت و چهار پسر مست او را اطراف کلبه خود یافتند و پرسیدند:

با این وضع. این زمان اینجا چه میکنی؟

دختر از ترس حیوانات بیشه و جانش گقت که اری پدرم ان بودو زاهد از خیر حاکم چنان!

بی پناه ماندم

پسر ها با کمی فکرو دیدن دختر نیمه برهنه او را گفتند تو برو در منزل ما بحواب ما نیز می اییم.

دختر ترسان از اینکه با این چهار پسر مست تا صبح چگونه بگذراند در کلبه خوابش برد صبح که بیدار شد دید بر زیرو

پرش چهار پوستین برای حفظ سرما هست و چهار پسر بیرون از کلبه از سرما مرده اند!

بازگشت و بر دروازه شهر داد زدکه :

از قضا اگر روزی حاکم این شهر شدم

خون صد شیخ به یک مست فدا خواهم کرد

وسط کعبه دو میخانه بنا خواهم کرد
تا نگویند مستان ز خدا بیخبرند.

█▌


█▌
یه شب که من حسابی خسته بودم / همین جوری چشامو بسته بودم

سیاهی چشام یه لحظه سر خورد / یه دفه مثل مرده ها خوابم برد

تو خواب دیدم محشر کبری شده / محکمه الهی بر پا شده

خدا نشسته مردم از مرد و زن / ردیف ردیف مقابلش واستادن

چرتکه گذاشته و حساب می کنه / به بنده هاش عتاب خطاب می کنه

می گه چرا اینهمه لج می کنید / راهتونو بی خودی کج می کنید

آیه فرستادم که آدم بشید / با دلخوشی کنار هم جمع بشید

دلای غم گرفته رو شاد کنید / با فکرتون دنیا رو آباد کنید

عقل دادم برین تدبر کنید / نه اینکه جای عقل کاه پر کنید

من بهتون چقدر ماشالا گفتم / نیافریده باریکلا گفتم

من که هواتونو همیشه داشتم / حتی یه لحظه گشنتون نزاشتم

اما شما بازی نکرده باختید / نشستید و خدای جعلی ساختید

هر کدوم از شما خودش خدا شد / از ما و آیه های ما جدا شد

یه جو زمین و این همه شلوغی / این همه دین و مذهب دروغی

حقیقیت شما خیلی پستید / خر نباشین گاو نمی پرستین

از توی جمع یکی بلند شد ایستاد / بلند بلند هی صلوات فرستاد

ازون قیافه های حق به جانب / هم از خودی شاکی هم از اجانب

گفت چرا هیچکی روسری سرش نیست / پس چرا هیچکی پیش همسرش نیست

چرا زنا ایجوری بد لباسن / مردای غیرتی کجا پلاسن

خدا بهش گفت بتمرگ حرف نزن / اینجا که فرقی ندارن مرد و زن

یارو کنف شد ولی از رو نرفت / حرف خدا از تو گوشاش تو نرفت

چشاش می چرخید نمی دونم چشه / آهان می خواد یواشکی جیم بشه

که دید یه کمی شرس شلوغه خدا / از جماعت یواش یواش شد جدا

با شکمی شبیه بشکه نفت / یهو سرش پایین انداخت و رفت

قراولا بهش چندتا ایست دادن / یارو وای نستاد تا جلوش وایستادن

فوری در آورد باسشون چک کشید / گفت برین وصول کنید خوش باشید

دلم باسه حوریا لک زده / دیر برسم یکی تک زده

اگه نرم حوریه دلگیر می شه / تو رو خدا بزار برم دیر می شه

قراول حضرت حق دمش گرم / با رشوی خیلی کلون نشد نرم

گوشای یارو رو گرفت دستش / کشون کشون بردش یه جا بستش

رشوی حاجی رو ضمیمه کردن / توی جهنم اونو بیمه کردن

حاجیه داشت بلند بلند غر می زد / داشت روی اعصبا تلنگر می زد

خدا بهش گفت دیگه بس کن حاجی / یکمم حبس نفس کن حاجی

این همه آدم رو معطل نکن / بشین و این همه کل کل نکن

یه عالمه نامه داریم نخونده / تازه هنوز کرات دیگه مونده

نامه تو پر از کارای زشته / کی بهت گفته جات تو بهشته

بهشت جای آدمای باحاله / ولت کنم بری بهشت محاله

یادته که چقدر ریا می کردی / بنده های ما رو سیاه می کردی

تا یه نفر دو رو ورت می دیدی / چقدر والظالینو می کشیدی

این همه که روضه و نوحه خوندی / یه لقمه نون دست کسی رسوندی

خیال می کردی ما حواسمون نیست / نظم و نظام هستی کشکی کشکیست

هر کاری کردی بچه ها نوشتن / می خوای خودت برو ببین تو زونکن

خلاصه وقتی یارو فهمید اینه / بازم درست نمی تونست بشینه

کاسه صبرش یه دفه سر می رفت / تا فرصتی گیر میاورد در می رفت

قیامت اینجا عجب جاییه / جون شما خیلی تماشاییه

از یه طرف کلی کشیش آوردن / کشون کشون همرو پیش آوردن

گفتم اینارو که قطار کردن / بیچاره ها مگه چیکار کردن

مامور گفت میگم من الآن / مفسد فی الارض که میگن همینان

گفت اینا بهشت فروشی کردن / بی پدرا خدا رو جوشی کردن

به نام دین حسابی خوردن اینا / کفر خدا رو در آوردن اینا

بدجوری ژاندارک اینا چزوندن / زنده تو آتیش اونو سوزوندن

روی زمین خدایی پیشه کردن / خون گالیله رو تو شیشه کردن

اگه بهش بگی کلاتو صاف کن / بهت میگه بشین و اعتراف کن

همیشه در حال نظاره بودن / شما بگو اینا چیکاره بودن

خیام اومد یه بطری هم تو دستش / رفت یه گوشه ای گرفت نشستش

حاجی بلند شد با صدای محکم گفت / این آقا باید بره جهنم

خدا بهش گفت تو دخالت نکن / به اهل معرفت جسارت نکن

بگو چرا به خون این هلاکی / این که نه مدعی داره نه شاکی

نه گرد و خاک کرده نه هیاهو / نه اربده کشیده و نه چاقو

نه مال این نه مال اونو برده / فقط عرق خریده رفته خورده

آدم خوبیه هواشو داشتم / اینجا خودم باسش شراب گذاشتم

یهو شنیدم ایست خبر دار دادن / نشسته ها بلند شدن وایستادن

حضرت اسرافیل ازون ور اومد / رفت روی چهار پایه و چندتا سور زد

دیدم دارن تخت روون میارن / فرشته ها رو دوششون میارن

مونده بودم که این کیه خدایا / تو محشر این کارا چیه خدایا

فکر می کنید داخل اون تخت کی بود / الان میگم یه لحظه اسمش چی بود

اون که توی دنیا مثل توپ صدا کرد / همون که این لامپارو اختراع کرد

همون که کارش عالی بود اون دیگه / بگید بابا توماس ادیسون دیگه

خدا بهش گفت دیگه پایین نیا / یه راست برو بهشت پیش انبیا

وقت تلف نگن توماسزور برو / به هر وسیله ای اگه بود برو

از روی پل نری یه وقت می افتی / میگم هوایی ببرن و مفتی

باز حاجی ساکت نتونست بشینه / گفت که مفهومه عدالت اینه

توماس ادیسون که مسلمون نبود / این بابا اهل دین و ایمون نبود

نه روضه رفته بود نه پای منبر / نه شمر می دونست چیه نه خنجر

یه رکعتم نماز شب نخونده / با سیم میماش شب رو به صبح رسونده

حرفای یارو که به اینجا رسید / خدا یه آهی از ته دل کشید

حضرت حق خودشو جابه جا کرد / یه کم به این حاجی نیگاه نیگاه کرد

ازون نگاه های عاقل اندر / صفی هشو باید بیارن این ور

با این که خیلی خیلی هم خسته بود / خطاب به بنده هاش دوباره فرمود

شما چه کله خرایی هستید / بابا عجب جونورایی هستید

شمر اگه بود آدلف هیتلرم بود / خنجر اگه بود روولورم بود

حیف که آدم خودشو پیر کنه / و سوزنش فقط یه جا گیر کنه

میگید توماس من مسلمون نبود / اهل نماز و دین و ایمون نبود

اولن از کجا میگید این حرف / در بیارید کله زیر برف

اون منو بیشتر از شما شناخته / دلیلشم این چیزایی که ساخته

درست که گفتم عبادت کنید / نگفتم به خلق خدمت کنید

توماس نه ------ ساخته نه جنگ کرده / دنیا رو هم کلی قشنگ کرده

من که یه چراغ بیشتر نداشتم / اونم تو آسمونا کار گذاشتم

توماس تو هر اتاق چراغ روشن کرد / نمی دونید چقدر کمک به من کرد

تو دنیا هیچکی بی چراغ نبوده / یا اگرم بوده تو باغ نبوده

خدا برای حاجی آتش افروخت / دروغ چرا یکم دلم براش سوخت

طفلی تو باورش چه قصرا ساخته / اما به اینجا که رسیده باخته

یکی می یاد یه هاله ای باهاشه / چقدر بهش می یاد فرشته باشه

اومد رسید و دست گذاشت رو دوشم / دهانشو آورد کنار گوشم

گفت تو که کلت پره قورمه سبزیست / وقتی نمیفهمی بپرسی بد نیست

اونکه نشسته یه مقام والاست / مترجمه رفیق حق تعالاست

خود خدا نیست نمایندشه / مورد اعتمادشه بندشه

خدای لم یلد که دیدنی نیست / صداش با این گوشا شنیدنی نیست

شما زمینی ها همش همینید / اونور میزی رو خدا می بینید

همیجوری می خواست بلند شه / نم نم گفت پا شو باید بری جهنم
وقتی دیدم منم گرفتار شدم / داد کشیدم یدفه بیدار شدم
IN JORIYAS#
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان