امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

روز ملی شعر...

#1
روزی که برف سرخ ببارد از آسمان

بخت سیاه اهل هنر سبز می شود



قرار بود در این پست در باره ی زبان وخصوصیات شعر بیدل در خدمتتان باشم که روز ملی شعر از راه رسید وجون حرف وحدیث زیاد بود به نا چاراین پست را خرج نفس شهریار وروز ملی شعر وادب می کنم تاکمی در این مورد با هم حرف بزنیم پست بعد و فرصتی دیگر بیدل را با هم بخوانیم

همایش بزرگداشت استاد محمد حسین شهریار هم تمام شد وطبق معمول همه چیز همانطور که انتظار می رفت بود و طبق معمول همه چیز همانطوریکه انتظار می رفت نبود شهریار بعد از آنهمه دعواها واما و اگر ها شاعر ملی شد اما انگار این قضیه به شرطی پذیرفته شده که استاد دیگر شاعر بو می آذربایجان نباشدبا نگاهی گذرا به برنامه هایی که در این چند روزه در کشوربرگزار گردید به راحتی می توان به این نتیجه رسیدکه شهر یار را از مردم گرفته اند وتبدیل به یک موضوع دولتی کرده اند به عبارتی مراسمی که عامه ی مردم کمترین نقش وسهم را داشته با شند شهریار هم می شود یک شاعر بخشنامه ای و ملی صرف نظر از تعلقات بومی با تعدد دستگاههای مسئول در این امر هم این همایش سال به سال آشی می شود خوشمزه تر از پارسال.البته به لطف تلاشهای مسئولین عزیز این روز دیگر جا افتاده ودیگر هر سال جدید با اضطراب تقویم را نگاه نمی کنیم که اسم شهریار هست یا نه هر سال تمام ایران برای شهریار بزرگداشت می گیرد حتی انهایی که نه فارسی زبان مادری انهاست ونه ترکی خلاصه اینکه در زمینه ی شعر وشاعری هم به وحدت ملی دست پیدا کردیم وهر ایرانی از هر زبان وفرهنگی که باشد در روز ملی شعر با ید از شهریارخوشش بیاید واز آن تعریف کند و وحیدر بابا بخواند بدون اینکه معنای ان را بفهمد.اصولا انگار افزایش تعداد چیزهای ملی ما بسیار مهمتر خیلی چیزهاست

وقتی بحث روز ملی شعر وادب و بحث شاعر ملی مطرح می شود با تمام اعتراضاتی که به این قضیه شده شخصا عقیده دارم که اگر قرار باشد شخصی صاحب این روز با شد آن شخصش شهریار است.اما مشکل اینجاست که هیچ نیازی نیست روز ملی شعر وادب ایران به نام یک شاعر خاص زده شود و در آن روز تمام ایران با این تنوع فرهنگی ادبی وبا این همه چهره غیر قابل انکار فقط ختم شود به یک اسم بزرگترین ضرر انتخاب روز ملی شعر به نام شهریار را آذر بایجانی ها متحمل شده اند زیرا قسمت اعظمی ار هویت قومی شان به نفع وحدت ملی مصادره می شود به این معنا که دیگر اکنون همه ی شهریار مال اذربایجان نیست از طرفی دیگر اگر بخواهیم شعر ترکی را هم ملاک قرار دهیم در زبان ترکی در همین آذر بایجان ایران شاعرانی اگر نه بزرگتر در. حد شهریارکم نبوده اند مانند (بولود قاراچورلو.متخلص به سهند)که خود در روی آوردن شهریار به شعر تر کی نقش بزرگی داشته و(سهندیه )دیگر شاهکار بی بدیل شهریار به وی تقدیم شده است که این قضیه ی شاعر ملی مارا از یادآورسی این عزیزان هم محروم می کند

از طرفی دربین هر قوم وملیتی که در ایران زندگی می کند از فارسها ولر ها گرفته تا کرد ها ولک ها و اعراب تر کمن ها.و...در طول تاریخ شاعران بزرگی آمده و رفته اند ودر ناخودآگاه جمعی قوم خود ردی انکار ناپذیر گذاشته اند مثلا طبیعی است که فارسی زبانها (فردوسی یا حافظ) را به شهر یار تر جیح می دهند یا شمالی ها مثلا دوست دارند برای (نیمای بزرگ یا شیون فومنی) بزرگداشت برگزار کنند یا کردها مثلا(شیر کو بیکس )یا (مولانای کرد )را به شهر یار و حیدر بابا یش تر جیح می دهند واین تعیین یک فرد برای چنین روزی این فرصت ها را از آنها می گیرد.در یک کلام فکر می کنم شاعراتومبیل نیست که به راحتی بتوان نوع ملی اش را درآورد ووقتی می بینیم که بایدبه تناسب مناطق مختلف کشورمان باید سمند های مخلف مانند سمند ساده .سمند ال ایکس.سریرو...را در رنگهای مختلف به بازار عر ضه کنیم تا همه راضی باشند چطور نمی فهمیم که نمی توانیم یک شهر یار را با همه ی امکانات منحصر به فردش به عنوان تنها شاعر ملی وقابل تقدیر به هفتاد میلیون نفر قالب کنیم و انتظار داشته با شیم جواب بدهد ونمی خواهیم قبول کنیم که با این کار اول به غنای فرهنگی ان قوم و سپس به سایر اقوام ودر نهایت فرهنگ ملی ایران ضر به می زنیم .در حقیقت اینکار که با نظر ایجاد وحدت ملی انجام پذیرفته اولین چیزی را که ضربه می زند(البته در دراز مدت)همان فرهنگ ملیست.وحدت ملی حاصل رضایت ملیست ورضایت ملی در سایه ی رضایت اقوام به دست می آید وهیچ مشکلی به وجود نمی آید اگر ما یک روز خنثی را که نه شاعری آن روز به دنیا آمده ونه شاعری از دنیا رفته باشد انتخاب کنیم واجازه بدهیم هر قوم هر استان یا هر جمعیتی در کشور در آن روز برای شاعر محبوب خود بزرگداشت بر گزار کند والبته که در چارچوب قوانین ونظام .


واما در مورد مراسم امسال حرف وحدیث شنیدنی بسیار است که با اجازه با کمی مقدمه چینی بسراغش خواهم رفت.روز شنبه در جلسه ی انجمن ادبی اداره ی ارشاد تبریز وقتی طبق معمول سالهای قبل منتظر بودیم که دعوتنامه ی مراسم روزدوشنبه در بین حضار پخش شود که خبر دادند امسال ازاین خبرها نیست علت را که جویا شدیم گفتند امسال میراث فرهنگی کشور مسئولیت برگزاری مراسم رابه عهده دارد و وزارت ارشاد هم ...وتا کنون هم هیچ دعوتنامه ای نر سیده است بنده به لحاظ تجاربی که در زمینه ی هنر های تجسمی دارم حدود یک سال به عنوان مرمت کار در زمینه مرمت تزئینات وابسته به معماری در اداره ی میراث فرهنگی تبریز مشغول به کار بودم واز سطح سلیقه و گرایشات فرهنگی این اداره اطلاع دارم و همینطور ازسطح همگرایی و هماهنگی بین ادارات دخیل در امر فرهنگ در تبریز نیز در اینگونه موارد .همان لحظه حدس زدم که چه خبر است و چه خبر خواهد شد.لذا انتظار داشتم که بشنوم مراسمی هم قرار است در روز یکشنبه از طرف ارشاد.استانداری ومیراث فرهنگی.در مقبره الشعرا برگذار شد که چون در فضای آزاد است ورود برای عموم والبته شاعران آزاد است ولی برای مراسم بعد از آن که در تالار پتروشیمی برگزار می گردد کارت دعوتی برای شاعران فرستاده نشده است.وهمین چند کلمه کافی بود تا بفهمیم امسال چه خبر است.

قبل از اینکه شرح مراسمی را که ما حق ورود به آن را داشتیم عرض کنم اینجا یک حاشیه ی کوچک باز می کنم در مورد نحوه ی کارکرد حواس پنجگانه ی شعرا وکلا اهالی هنر آذز بایجان و علی الخصوص تبریز که در ادامه ارتباط این حاشیه را با این شبه گزارش متوجه خواهیدشد.اصولا اهالی شعر وادب در تبریز به دو گروه تقسیم می شوند

1_گروه اول افرادی که بع یکباره خاک هرچه جلسه وهمایش و بزرگداشت و مسابقه و....خلاصه هر فعالیت ادبی از این دست را بوسیده و گوشه ای نشسته اند و برای خودشان می نویسند وباکلمات خودشان حال می کنند وسالی به دوازده ماه در جمع پیدایشان نمی شود که این گروه البته ازسلامت حواس پنجانه ی بیشتری برخوردارند

2_اما گروه دوم که بنده هم در این دسته قرار دارم به دلیل رعایت یاعدم رعایت برخی اصول دنیای مدرن مثلا اصل بدبینی یا خوشبینی یااصل عدم گزیده گی مومن ازیک سوراخ بیش از یک بار.ووووو ...دچار یک سری تغییرات در حواس پنجگانه ی خود شده اند که خیلی هم کمکشان می کند به نظر من طبق نظریات داروین نوعی هماهنگی موجود با محیط اطراف خود است که به بقاء موجود در آن محیط کمک میکند. مثلا می توانندخیلی چیزها را ببینند و نادیده بگیرندیا نبینند وخیال کنند که دیده اند .بشنوند ونشنیده بگیرند یا نشنوند و بواسطه ی قدرت تخیل شاعرانه ی شان خیال کنند که شنیده اند بو یی را حس کنند وبگویند چه هوای لطیفی بویی را حس نکنند وبگویند به به چه عطر دل انگیزی. بچشند و ..نچشند و از پذیرایی تشکر کنند.برخی چیز ها را لمس کنند و انگار نه انگار .خیلی چیز ها را لمس نکنند واز داشتن اش لذت ببرند. وخیلی چیز های تعجب آور را ببینند اصلا تعجب نکنند و خیلی چیز های طبیعی را ببینند و به شدت تعجب نکنند .در مراسم عصر یکشنبه هم ما از این مهارت خود به نحو احسن استفاده کردیم

خیلی چیز ها را دیدیم اما ندیدیم شنیدیم نشنیده گرفتیم لمس کردیم بی خیال شدیم و...لذا به استناد این مهارت در ابتدامراسم را بسیار بسیار عالی ارزیابی و بابت برنامه های متنوع وآموزنده ی مسئو لین محترم کلی تشکر می کنم مخصوصا از اداره ی میراث فرهنگی ازبابت اینکه لطف فرمودندواستاد شهریاروشعر هایش را به عنوان عتیقه به رسمیت شناختندوبرای حفاظت ومرمت وجلو گیری از پوسیدگی این میراث فرهنگی وارد عر صه شدندکمال تشکر را دارم (تنها از این می ترسم که بلایی را که این عزیزان برسر مسجد کبودوارگ علیشاه یا خانه ی حریری یا خانه ی امیر نظام یا پل دختر میا نه آوردند سر این عزیز از دست رفته نیاورند وبه برگزاری همین مراسم با شکوه وجهانی بسنده نمایند.)سپس گزارشی نیمه تصویر از این همایش بسیار بسیار آبرومندانه وجهانی را به خدمت شما ارائه می نما یم

1_به مقبره که رسیدیم طبق معمول هر سال دیدیم که مملو جمعیت است .والبته ندیدم که هنوز در های سالن باز نشده که مردم بروند وفاتحه ای نثار روح شهریار ویارانش نمایند وندیدیم که ÷شت در ورودی مقبره چه قیامتی به پا شده بود در توالت های عمومی مقبره هم اصلا بسته نبود ومردم هم اصلا دستشویی نداشتند واصلا هم به دیوار ها ودر ختها و جاهای خلوت مقبر بی ادبی ایستاده وگاها... نمی کردند. چند نفر از مهمانهای خارجی را هم اصلا ندیدیم که انجا علاف باشند وهمینجوری برای خودشان بگردند. اصلا هم نشنیدیم که به برگزار کننده های مراسم یا به بخت خودشان یا حتی به مرحوم شهریار بد وبیراه بگویند.و...

تنها جیزی که آماده بود برای پذیرایی ومیزبانی این همه جمعیت خود شهریار وفضای مقبره اش بود



۲ـــاولین باری که ما دراین مراسم از قابلیت تطبیقی حواس پنجگانه ی مان استفاده کردیم و از دیدن چیزی تعجب نکردیم زمانی بود که دیدیم عده ای رزمی کار مشعل بدست از داخل مقبره بیرون آمدندو شروع به انجام حرکات رزمی وعکس گرفتن مقابل مقبره الشعرا کردند احتمالا این عزیزان برای افتتاح مسابقات رزمی یا جنین جیزی آماده شده بودند و به به اشتباه از مقبره الشعرا سر درآورده بودند زیراخودشان بیشتر از حضار در تعجب بودند اما ما تعجب نکردیم .به هر حال این عزیزان هم با آن حرکات رزمی وآن جیغ کشیدنها وعکس گرفتن ها از مقام شامخ استاد شهریار تجلیل نمو دند.جالبتر اینکه بعد از هنر نمایی این عزیزان که از هیئت کونگ فو توا کاران استان تشریف آورده بودند عزیزان باستانی کار ما هم از طرف هیئت باستانی کاران استاد با آن لباس های زیبای ملی شان تشریف آوردن و مر شد در مکانی که از قبل آماده شده بود با تمام وسایل نشست ودم گرفت که: گر ایران نبا شد تن من مباد و... یا علی ویا علی ویا علی ...وباستانی کاران محترم میل وکباده ودیگر وسایل شان را به اشکال مختلف به هوا پر تاب می کردند وبا مهارت می چرخیدند می گرفتند این وسط قیافه ی مهمانان خارجی که از تعجب خشکشان زده بود تما شا یی بود که البته ما باز هم تعجب نکردیم متاسفانه نتوانستم از هنر نمایی عزیزان باستانی کار عکس بگیرم



۳ـــما شاعران بد بخت هم مثل تافته ی جدا بافته گوشه ای دور خودمان جمع شده بودیم وبا دوستان دیر یاب شهرستانی برای خودمان عکس یادگاری می گرفتیم



۴ـ بعد از مراسم کونگ فو کاران وبا ستانی کاران عزیز که حدود یک ساعت وخورده ای به طول کشید نوبت سخنرانی جناب شعر دوست که روز ملی شعر به همت والای ایشان به نام شهریار رقم خورده بود وسپس ریاست محترم ارشاد تبریز بود که انهم یک ساعتی طول کشید .بعد از آن تازه نوبت رسید تا جناب سرتیپی حدود یک ربع سهندیه ی شهریاررا برای حضار قرائت فرماید وسپس استاد (آشیق چنگیز مهدی پور)هم حدودا یک ربع روح شهریار را با صدای جادوئی ساز خود آرامش بخشید تا مراسم به پایان برسد



۵ـ در این مدت چون قرار نبود هیچکدام از شاعران شعری بخواند و ما را هم آنجا کاری نداشتند با دوستان گوشه ای نه چندان خلوت را در پارک گیر اوردیم وبرای خودمان شعر خواندیم از خودمان از شهریار از حیدر بابایش سهندیه اش و...





۶ـ و همه جیز تمام می شود همه می روند پی کارشان البته با کلی کلمات بی معنا مهمانها را هم بردند برای صرف شام وشرکت در همایش با کلاس وسطح بالای تالار پتروشیمی تبریزکه هیجکدام از مردم وهمینطور هیچکدام از ما شاعران به اصطلاح جوان کارت دعوت آن مراسم را نداشتیم. شهریار هم ماند تا سال بعد در غربت وطنی خود شاعر ملی ما باشد وما می بینیم وندیده می گیریم می شنویم ونشنیده می گیریم لمس میکنیم وانگار نه انگار می بوییم وبویی نمی شنویم وباز هم تعجب نمی کنیم
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان