امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

ردپای کودکی در اشعار پروین اعتصامی و فروغ فرخزاد

#1
ادبیات بازتاب احساسات و نگرش های افرادی است که خواسته یا ناخواسته، درونی ترین باورهای خود را در زبانشان جاری کرده اند. از جمله درونیاتی که در بیشتر آثار ادبی می توان دریافت، اشاره به کودک و کودکی است که در واقع به نوعی تجربه ی بازگشت به کودکی را در شاعران و نویسندگان نشان می دهد. سخن از کودکان، بازی ها و عوالم کودکانه از همان آغاز شعر پارسی در اشعار شاعران وجود داشته و گاه و بی گاه به آنها اشاره شده است. در میان شاعران معاصر نیز پروین اعتصامی و فروغ فرخزاد به دنیای کودکان دیروز اشاره هایی داشته اند که زنانه بودن اشعار و به ویژه مادرانه بودن آنها، لطافت فضای شعری شان را دوچندان کرده است. در این مقاله سعی نمودیم که اشاره های آنها به کودکان و دنیای کودکانه شان را بررسی کنیم، تفاوتها و تشابهات دیدگاه آنها، جایگاه مخاطب در اشعار آنها و نیز تفاوت دنیای آنان با دنیای کودکان امروز را بازگو نماییم.

۱- مقدمه
یکی از مهمترین بحث ها در نقد ادبی، دریافتن نشانه های زنانه یا مردانه بودن در آثار شاعران و نویسندگان است. براساس جامعه شناسی زبان، زنانه یا مردانه بودن آثار را می توان با توجه به مواردی از هم تشخیص داد. برای نمونه، کاربرد واژگان از طرف شاعر زن و مرد یکی نیست. زنان به دلیل احساسات لطیف تر و در نتیجه دنیایی متفاوت تر از واژگان متفاوتی استفاده می کنند و به مسائلی توجه می نمایند که ذهن مردان نسبت به آنها بی اهمیت است. از جمله ی این واژگان، توجه به کودکان و علایق آنان است. مادر بودن، زن بودن، دختر بودن و در نهایت کودک بودن از مواردی است که با اندکی تامل در اشعار زنان شاعر می توان به آنها پی برد. بعضی شاعران احساسات مادرانه شان را وارد شعر می کنند و از کودکان و یا فرزند خود می سرایند و برخی دیگر به دنیای کودکی می روند و از احساسات پاک کودکی شان می گویند و دنیایی را برایمان ترسیم می نمایند که پر از تفکرات ناب، منحصر به فرد و لطیف است.
از مهمترین شاعران زن ایران می توان به پروین اعتصامی و فروغ فرخزاد اشاره کرد که با اشعار ساده و لطیف خود، گام موثری در راه بروز احساسات ناب زنانه و مادرانه برداشته اند. اگرچه هر یک از آنها با نگاه متفاوتی به دنیای خود شعر سروده اند اما وجوه اشتراکی نیز دارند که یکی از آنها اشاره به کودک و کودکی است. در این مقاله قصد نداریم به برتری یکی از شاعران بر دیگری برسیم، زیرا هر دو گونه ی اشعار در جای خود، ارزشمند و گرانبار هستند. هدف ما، اثبات زنانه بودن اشعار و لطافت حاصل از آن، اهمیت به دنیای کودکان و نیز تجربه ی بازگشت به کودکی شاعران بزرگی چون پروین و فروغ است که از جمله دلایل ماندگاری اشعار آنهاست.
۲- پروین اعتصامی
پروین اعتصامی از جمله شاعران بزرگ معاصر است که اشعاری ساده با معانی عمیق دارد. شعر پروین هم از آثار شاعران کلاسیک بهره گرفته و هم از ادبیات غرب و از همین جهت پخته و متین است. شعر او پر از دغدغه های انسانی است که هم حکمت ناصرخسرو در آن هویداست و هم پندهای سعدی. پروین مدام از انسانیت سخن می گوید و اخلاق و حکمت را مضمون اصلی اشعارش قرار می دهد.
زنانه یا مردانه بودن اشعار او مهمترین بحث هایی است که مورد توجه منتقدان قرار گرفته است. از نشانه های زنانه بودن اشعار او همین بس که حتی در زمانی که به پند و اندرز می پردازد، به نکته های ظریف مادرانه ای اشاره می کند که کمتر مردی با آن آشناست:
دانی که را سزد صفت پاکی: آنکو وجود پاک نیالاید…
…تا کودکی یتیم همی بیند اندام طفل خویش نیاراید(اعتصامی،۱۳۶۸: ۳۳)
و یا در شعر «مهر مادری»، از زبان کبوتری با بچه ی خویش از وظایف و محبت مادر بودن سخن می گوید که حاصلی جز رنج ندارد:
من اینجا چون نگهبانم تو چون گنج تو را آسودگی باید مرا رنج(همان: ۸۳)
۲-۱- اشاره به کودکان
کاربرد بسیار واژگانی همچون کودک و طفل، بار عاطفی زنانه اشعار را بالا می برد. در شعر پروین، «۲۸ بار واژه ی طفل و ۳۶ بار کودک و کودکی به کار رفته است.»(حسینی، ۱۳۸۶: ۱۲۸) که به بیان منتقدان، شعر درباره ی کودکان و از زبان ایشان، میراث رمانتیسم غربی در ادب فارسی است.
پروین توصیف ها و تشبیه های زیادی دارد که یک طرف آنها کودکان هستند. گاهی کودکان را فقط در هوس بازی می داند: «به جز بازیچه، طفلان را هوس نیست»، و کودکی و مستی را در یک ردیف می آورد:
تا به کی کودنی و مستی و خودرایی تا به کی کودکی و بازی و نادانی(اعتصامی،۱۳۶۸: ۴۰)
،گاهی به سادگی کودکان اشاره می کند:
طلب ملک سلیمان مکن از دیوان که چو طفلت بفریبند به انگشتر(همان: ۵۹)
و گاهی کودکان را موجودات بازیگوشی می داند که یا پر مرغان را می کنند: «تو نه ای مرغ که طفلان بکنندت پر»، و یا به شاخه های درختان سنگ می زنند: «سنگ طفلان خورد آن شاخ که برور گردد.»
اما در کل بازی کردن کودکان و صدای سرخوشی آنها را دلکش می داند:
فریاد شوق و بازی اطفال دلکش است وانگه به بام لانه ی خرد محقری(همان: ۱۲۱)
و آن را از لوازم کودکی می شمارد که بدون آن کودک بودن معنایی ندارد:
بهره از کودکی آن طفل چه برد که نه خندید و نه جست و نه دوید(همان: ۱۰۹)
او در قطعه ی دیگری پندهایی مادرانه می دهد که مخاطبش کودکانند. گویی پروین امیدوار بوده که کودکان نیز اشعار او را بخوانند و به نصیحت هایش گوش فرادهند:
خلید خار درشتی به پای طفلی خرد به هم برآمد و از پویه بازماند و گریست
بگفت مادرش این رنج اولین قدم است ز خار حادثه، تیه وجود خالی نیست…
… ز عهد کودکی آماده ی بزرگی شو حجاب ضعف چو از هم گسست، عزم قویست(همان: ۱۴۰)
۲-۲- اشاره به کودکان یتیم
همانطور که گفته شد، توجه به کودکان به خصوص کودکان یتیم در شعر پروین، نمایانگر یکی از ویژگی های رمانتیسم است. «در قرن ۱۸ در ادبیات انگلیس هم ویلیام بلیک شاعر عارف انگلیسی در مجموعه آوازهای معصومیت اشعاری درباره ی کودکان و یتیمان سرود که شباهت بسیاری به سروده های خانم پروین دارد.» (حسینی،۱۳۸۶: ۱۱۸)
برای نمونه، پروین در قطعه ی زیر به خوبی توانسته است احساسات کودکی یتیم را ترسیم کند که مورد بی مهری همسالان خود قرار گرفته است:
دی کودکی به دامن مادر گریست زار کز کودکان کوی، به من کس نظر نداشت
طفلی، مرا ز پهلوی خود بیگناه راند آن تیر طعنه، زخم کم از نیشتر نداشت
اطفال را به صحبت من، از چه میل نیست کودک مگر نبود، کسی کو پدر نداشت(اعتصامی،۱۳۶۸: ۱۵۵)
پروین، یتیمی را بزرگترین رنج کودکان و مادر داشتن را از بزرگترین نعمت های آنان می داند:
مادری بوسه به دختر می داد کاش این درد به دل می گنجید
من کجا بوسه مادر دیدم اشک بود آنکه ز رویم بوسید
خرم آن طفل که بودش مادر روشن آن دیده که رویش می دید(همان: ۱۱۰-۱۰۹)
۲-۳- فضای داستان سرایی کودکانه
جاندارپنداری یکی از نشانه های شعر کودکانه است. کودکان به اشیای بی جان جان می دهند و تمام جهان را زنده می پندارند. این مساله از اصلی ترین تفاوت های کودکان و بزرگسالان است. پس شاعر بزرگسالی که با تفکری کودکانه جهان پیرامون خود را زنده می داند، اثری به نهایت بزرگ آفریده است. پروین در انتخاب دو طرف مناظره در اشعار خود بسیار مهارت دارد. برای نمونه به شعر زیر توجه کنید که چگونه مردمک چشم و مژگان را در حال گفتگو به تصویر کشیده:
شبی به مردمک چشم، طعنه زد مژگان که چند بی سبب از بهر خلق کوشیدن
همیشه بار جفا بردن و نیاسودن همیشه رنج طلب کردن و نرنجیدن…(همان:۱۷۳)
مناظرات دیوان پروین، ناخودآگاه ما را به یاد فضاهای خیال انگیز داستان های کودکانه می اندازد؛ به ویژه وقتی که دو طرف مناظره، آینه و شانه، عدس و ماش، مور و پیل، ماهیخوار و ماهی، گنجشک و کبوتر، گربه و سگ، گربه و موش، گرگ و سگ، سیر و پیاز، بلبل و مور، کرم و حلزون و… هستند. گویی پروین با انتخاب دو طرف مناظره هایش سعی می کند کودکان را هم مخاطب اشعارش نماید. «جذابیت و کشش داستانی نهفته در مناظره از دیگر عوامل توجه پروین به این شیوه بوده، بدیهی است که طرح پند و اندرز و واعظ گری و ارشاد آن هم با بیان صریح و مستقیم نه کارایی و برد کافی را دارد، نه در نفوس و ذهن و ضمیر مخاطب تاثیر و نفوذی دگرگون کننده خواهد داشت.»(شنوائی زارع،۱۳۸۸: ۱۲۵)
۲-۴- بیان آرزوها و دلتنگی های کودکان
پروین با نگاه محدود یک کودک، به دنیا و پیرامونش توجه می کند و با پختگی یک بزرگسال به قضاوت می نشیند. او شناخت کاملی از روحیه ی کودکان دارد و می داند که داشتن چیزهای کوچکی همچون کفش برای کودکان ، به ویژه کودک فقیر تا چه اندازه اهمیت دارد:
دیروز در میانه ی بازی ز کودکان آن شاه شد که جامه ی خلقان به بر نداشت
من در خیال موزه، بسی اشک ریختم این اشک و آرزو، ز چه هرگز اثر نداشت(اعتصامی،۱۳۶۸: ۱۵۵)
و از زبان کودک یتیمی که کوزه ای را شکسته، دغدغه های درونی او را که از بی مادری حاصل شده، بیان می کند:
روی مادر ندیده ام هرگز چشم طفل یتیم، روشن نیست
کودکان گریه می کنند و مرا فرصتی بهر گریه کردن نیست
دامن مادران خوش است، چه شد که سر من به هیچ دامن نیست…(همان: ۱۵۰)
پروین به خوبی از آرزوهای کودکان آگاهست. او می داند که داشتن شانه و در واقع کشیدن دست محبت به روی کودک یتیم یکی از بزرگترین آرزوهای دختریست که از دست خود برای موتب کردن موهایش استفاده می کند:
مادرم دست بشست از هستی دست شفقت به سر من نکشید
شانه ی موی من انگشت من است هیچ کس شانه برایم نخرید(همان: ۱۰۹)
۲-۵- دنیای کودکانه
پروین دنیای کودکانه و آرزوهای دست یافتنی کودکان را می شناسد. او می داند که دنیای ساده ی کودکان، در داشتن لباس نو و کفش جدیدی خلاصه می شود که بتوانند با آن فخرفروشی کنند و موجب حسادت هم سن و سالان خود گردند:
کودکی در بر، قبایی سرخ داشت روزگاری ز آن خوشی خوش می گذاشت
همچو جان نیکو نگه می داشتش بهتر از لوزینه می پنداشتش…
فتنه افکند آن قبا اندر میان عاریت می خواستندش کودکان
جمله دلها ماند پیش او گرو دوست می دارند طفلان رخت نو(همان: ۱۱۵)
در اشعاری که به کودکان اشاره شده، می بینیم که پروین نکته سنج حتی به نوع رنگ هم توجه کرده است؛ زیرا می داند که رنگهای شادی همچون قرمز و سبز از جمله رنگهای مورد علاقه ی کودکان است و لباسها و کفشهای رنگین از جمله موارد تفاوت سلیقه ی بزرگان و کودکان است:
دختری خرد، شکایت سر کرد که مرا حادثه بی مادر کرد
دیگری آمد و در خانه نشست صحبت از رسم و ره دیگر کرد
موزه ی سرخ مرا دور افکند جامه ی مادر من در بر کرد
یاره و طوق زر من بفروخت خود گلوبند ز سیم و زر کرد…(همان: ۱۱۱)
از دیگر علایق کودکان، رسیدن عید و خریدن جامه ای نو است. پروین در قطعه ی دیگری از دستبند سبز، کفش سرخ و پوشیدن لباس نو در عید می گوید که کودکی یتیم از رسیدن به آنها محروم شده است:
یاره ی سبز مرا بند گسست موزه ی سرخ مرا رنگ پرید
جامه ی عید نکردم در بر سوی گرمابه نرفتم شب عید (همان: ۱۰۹)
او در شعری متفاوت، خطاب به گربه ای می سراید که نشان از دلبستگی کودکانه ی خود شاعر به آن دارد. زبان آن ساده تر و تفکر آن کودکانه تر از دیگر اشعارش است:
ای گربه تو را چه شد که ناگاه رفتی و نیامدی دگر بار
بس روز گذشت و هفته و ماه معلوم نشد که چون شد این کار
جای تو شبانگه و سحرگاه در دامن من تهی است بسیار…
از بازی خویش یاد داری بر بام شبی که بود مهتاب
گشتی چو ز دست من فراری افتاد و شکست کوزه ی آب
ژولید چو آب گشت جاری آن موی به از سمور و سنجاب…(همان: ۱۶۹ و ۱۷۰)
۳- فروغ فرخزاد
اشعار فروغ که به آن شعر نیمایی می گویند، از جهت سبک و محتویات متفاوت از اشعار پروین است. «اهمیت کار شعری فروغ در این است که نخستین زنی است که در ایران از شورها و عواطف خویش و همجنسانش به روشنی سخن می گوید.»(عباسی،۱۳۸۲: ۲۰۷) اشعار فروغ برمحور عشق است که البته در دوره ی دوم اشعارش، به مسائل اجتماعی نیز توجه دارد و از جامعه انتقاد می کند. شعر فروغ نمایانگر زندگی اوست. از عشقش، فرزندش، دلتنگی ها و تنهایی هایش سخن می گوید و مخاطب را با تحولات روحی خود همراه می سازد.
۳-۱- اشاره به کودک خویش
فروغ در چند شعر تنها به کودک خویش اشاره کرده و همچون پروین دغدغه ی دیگر کودکان را ندارد. در ابیات مختصری که به کودک به طور عام اشاره کرده، یکرنگی آنها را مورد توجه قرار داده است:
«می سوزم از این دورویی و نیرنگ یکرنگی کودکانه می خواهم
ای مرگ از آن لبان خاموشت یک بوسه ی جاودانه می خواهم.»(فرخزاد،۱۳۷۸: ۳۷)
در اشعار او، لالایی هایی برای فرزندش وجود دارد. لالایی ها از جمله ادبیات شفاهی هر سرزمینی هستند. بررسی لالایی ها نشان از وضعیت جامعه و روزگار زنان هر زمان است. در آنها احساسات، گلایه ها و دلتنگی های زنان بی دفاع و تنهایی را می توان یافت که با تاثیر جادویی آنها هم کودکان خود را به خواب می برند و هم خود به آرامش می رسند. فروغ نیز از این امر مستثنی نیست. برای فرزندش لالایی می خواند و درد دل خود را از زندگی و روزگار خویش بیان می کند:
« این شعر را برای تو می گویم/ در یک غروب تشنه ی تابستان/ در نیمه های این ره شوم آغاز/ در کهنه گور این غم بی پایان/ این آخرین ترانه لالاییست/ در پای گاهواره ی خواب تو…
اینجا نشسته بر سر راهی/ دیو دروغ و ننگ و ریاکاری/ در آسمان تیره نمی بینم/ نوری ز صبح روشن بیداری.»(همان: ۱۵۹-۱۵۸)
فروغ همچون مادران قدیم که در لالایی هایشان از لولو اسم می بردند، از دیو سیاه شب می گوید. البته با این تفاوت که مادران قدیم، لولو را از کودک خود می ترساندند، اما فروغ کودک خود را از دیو شب می هراساند:
لای لای ای پسر کوچک من دیده بربند که شب آمده است
دیده بربند که این دیو سیاه خون به کف، خنده به لب آمده است…
…یادم آید که چو طفلی شیطان مادر خسته ی خود را آزرد
دیو شب از دل تاریکیها بی خبر آمد و طفلک را برد…»(همان: ۲۱و۲۲)
این شعر فروغ را مقایسه کنید با این لالایی عامیانه:
برو لولوی صحرایی تو از بچه چه می خواهی ؟
که این بچه پدر داره که خنجر بر کمر داره
احساسات پاک مادرانه ی فروغ در شعر زیر هویداست:
«طفلی غنوده در بر من بیمار با گونه های سرخ تب آلوده
با گیسوان درهم آشفته تا نیمه شب ز درد نیاسوده…
یادم آید که بوسه طلب می کرد با خنده های دلکش مستانه
یا می نشست با نگهی بی تاب در انتظار خوردن صبحانه»(همان: ۴۳ و ۴۴)
۳-۲- اشاره به اسباب بازی های کودکان
عروسک از جمله اسباب بازی های دختران است که فروغ با الهام از آن، شعر «عروسک کوکی» را می سراید و انسان را مورد انتقاد قرار می دهد. او انسانهای روزگار خود را همچون عروسکهایی کوکی می داند که سالهاست به خواب رفته اند:
« می توان همچون عروسک های کوکی بود/ با دو چشم شیشه ای دنیای خود را دید/ می توان در جعبه ای ماهوت/ با تنی انباشته از کاه/ سالها در لابلای تور و پولک خفت.»(همان: ۲۶۰)
حتی در شعر دیگری که به انتقاد از جامعه است، از پستانک و لالایی و جغجغه نام می برد و سنگینی معنا را با سادگی کلمات در هم می آمیزد و وضعیت خود را در چنین روزگاری به سخره می گیرد:
«دیگر خیالم از همه سو راحتست/ آغوش مهربان مام وطن/ پستانک سوابق پر افتخار تاریخی/ لالایی تمدن و فرهنگ/ و جق و جق جقجقه ی قانون…/ آه/ دیگر خیالم از همه سو راحتست.» (همان: ۳۳۵-۳۳۴)
۳-۳- فضای کودکانه
فروغ در برخی اشعارش فضایی کودکانه خلق می کند و با مخاطب قرار دادن ماهی های رنگارنگ و اشاره به پری های دریایی، صدای نی لبک، ستاره های اکلیلی و… ذهن ما را به سمت داستانهای خیالی کودکان می برد:
«سلام ماهی ها…سلام ماهی ها/ سلام قرمزها، سبزها، طلایی ها/ به من بگویید، آیا در آن اتاق بلور/ که مثل مردمک چشم مرده ها سرد است/ و مثل آخر شبهای شهر، بسته و خلوت/ صدای نی لبکی را شنیده اید/ که از دیار پری های ترس و تنهایی/ به سوی اعتماد آجری خوابگاه ها/ و لای لای کوکی ساعتها/ و هسته های شیشه ای نور- پیش می آید؟/ و همچنان که پیش می آید/ ستاره های اکلیلی از آسمان به خاک می افتند/ و قلب های کوچک بازیگوش/ از حس گریه می ترکند.»(همان: ۲۵۲-۲۵۳)
فروغ در شعر دیگری به زبان عامیانه و تقریباً کودکانه می سراید و از هنجارهای دستوری دور می گردد. شعرش اینگونه شروع می شود:
«علی کوچیکه/ علی بونه گیر/ نصف شب از خواب پرید/ چشماشو هی مالید با دس/ سه چار تا خمیازه کشید/ پا شد نشس…»(همان: ۳۱۵)
و در ادامه از لذت های دوران کودکی مثل بوی کتابهای نو، لذت گرفتن نمره ی بیست، شمردن ستاره ها روی پشت بام، حال و هوای عید، مراسم درست کردن غذای نذری و …صحبت می کند که بیشتر آنها برای کودکان امروزی ناآشناست:
«بوی تنش، بوی کتابچه های نو/ بوی یه صفر گنده و پهلوش یه دو/ بوی آشنای عید و آشپزخونه و نذری پزون/ شمردن ستاره ها، تو رختخواب، رو پشت بون/ ریختن بارون رو آجر فرش حیاط/ بوی لواشک، بوی شوکولات.»(همان: ۳۱۷)
او در شعر دیگری، احساسات کودکانه ی خود را بیدار می کند و از کتاب های مصور، عروسک ها، حروف الفبا و میزهای مدرسه سخن می گوید. در این شعر، حسرت شاعر را از عمق حرفهایش می توان درک کرد:
«من از دیار عروسکها می آیم/ از زیر سایه های درختان کاغذی/ در باغ یک کتاب مصور/ از فصلهای خشک تجربه های عقیم دوستی و عشق/ در کوچه های خاکی معصومیت/ از سالهای رشد حروف پریده رنگ الفبا/ در پشت میزهای مدرسه ی مسلول/ از لحظه ای که بچه ها توانستند/ بر روی تخته حرف «سنگ» را بنویسند.» (همان: ۳۹۰)
۳-۴- تفکرکودکانه
همانگونه که در شعر فروغ تفکرات زنانه نمایان است، تفکر دخترانه هم مشهود است. او به دوران کودکی خود سفر می کند و خاطرات دختری کوچک را مرور می کند که با درآویختن گیلاسی به گوش و چسباندن برگ گل کوکبی به ناخن هایش از دنیای ساده ی خویش لذت می برد:
«دستهایم را در باغچه می کارم/ سبز خواهد شد، می دانم، می دانم، می دانم/ و پرستوها در گودی انگشتان جوهریم/ تخم خواهند گذاشت/ گوشواری به دو گوشم می آویزم/ از دو گیلاس سرخ همزاد/ و به ناخن هایم برگ گل کوکب می چسبانم.»(همان: ۳۵۶)
بردن باغچه ی بیمار به بیمارستان از لطیف ترین تفکرات کودکی اوست:
«من مثل دانش آموزی/که درس هندسه اش را/ دیوانه وار دوست می دارد تنها هستم/ و فکر می کنم که باغچه را می شود به بیمارستان برد.»(همان: ۴۰۴)
نتیجه
در این مقاله با تمام تفاوتهایی که در طرز فکر پروین اعتصامی و فروغ فرخزاد مشاهده کردیم، شاهد دنیای ساده و کودکانه ی آنها نیز بودیم. آنها با قرار گرفتن در هر موقعیتی، تجربه و احساس خاصی پیدا کرده و رنگ نگاهشان با هم متفاوت شده است.
یکی از مهمترین مضامین اشعار انسان دوستانه ی پروین، کودکان یتیم و فقیر و درک رنجهای آنهاست که از نشانه های رمانتیسم در شعر اوست، اما فروغ در اندیشه ی کودکی و رویاهای کودکی است و از این روزگار و دنیای بزرگسالی می نالد که نشان از ناامیدی از شرایط جامعه دارد. آرمان شهر پروین جاییست که خبری از اشک و درد و رنج یتیم و کودک و پیر و جوان نیست؛ جایی که اخلاق والای انسانی پیروز می شود و هیچ کودکی طعم بی مادری و بی پدری را نمی چشد، در حالی که آرمان شهر فروغ جاییست که کودکی او از بین نرفته و هنوز از لذت های آن دوران می تواند بهره گیرد.
پروین فراتر از یک کودک می نگرد، از دنیای درونی او خبر می دهد، به درد و رنج و آرزوها و خواسته های او فکر می کند و بیشتر مادرانه شعر می سراید اما فروغ همچون یک کودک فکر می کند، افکار کودکانه ی خود را مرور می کند و تمام تصورات و رویاهای کودکی خود را بیان می نماید. البته گاهی نیز اشاره به فرزند خویش دارد.
فضای داستانی مناظرات پروین ما را به این فکر وامی دارد که شاید مخاطب اصلی اشعار پروین، کودکان هستند و ما غافل از این هدف او، تاکنون تلاش زیادی نکرده ایم که کودکان و نوجوانان را با اشعار او بیشتر آشنا کنیم و افکار اخلاق مدارانه و انسان دوستانه ی او را به نسل جدید بشناسانیم. در ادبیات فارسی کم نیستند شاعرانی از این دست، که با نادیده گرفتن آموزش های آنها که در قالبهای مختلف داستان و حکایت و مناظره و… بیان شده، ظلم بزرگی در حق کودکان این نسل کرده ایم.

منابع:
اعتصامی، پروین. (۱۳۶۸). «دیوان»، قم: کتاب نمونه،چاپ ششم.
حسینی، مریم. (۱۳۸۶). «جلوه های رمانتیسم در شعر پروین اعتصامی»، مجموعه مقالات نکوداشت پروین اعتصامی، به کوشش منوچهر اکبری،تهران: خانه کتاب، چاپ اول، صص۱۳۲-۱۱۷
شنوائی زارع، حسین. (۱۳۸۸). «بررسی مناظره های پروین سلطان بلامنازع مناظره»، اختر چرخ ادب؛ گزیده مقالات فارسی و عربی، به کوشش محمدمهدی احمدی، تهران: انتشارات بین المللی الهدی، چاپ اول،صص ۱۳۱-۱۲۳
عباسی، بتول. (۱۳۸۲). «به آفتاب سلامی دوباره خواهم کرد؛شعرها، زندگی و بررسی اشعار فروغ فرخزاد)، تهران: نشر علمی، چاپ اول.
فرخزاد، فروغ. (۱۳۷۸). «دیوان»، تهران: گل مریم، چاپ دوم.
پاسخ
 سپاس شده توسط باران 8
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  شعر نماز از فروغ فرخزاد
  احمد شاملو | فروغ فرخزاد
  پادکست! (فروغ-شاملو-حسین پناهی و...)
  یادداشت حمید فروغ بر رمان یک نفر که عضو پینک فلوید نبود
Information اشعار کوتاه ناب سری اول
  اشعار مریم حیدر زاده
  اشعار مناسب حال من...
  اشعار شاعران خارجی(ترجمه فارسی)
  مشاعره با اشعار خودمان
Thumbs Up آغاز به کار جشنواره بین‌المللی پروین اعتصامی در تبریز

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان