امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

وفاداری – آدولف هیتلر

#1
به نام مردی که قلم برداشت و روی تابلو , زندگی را نقاشی کرد.

اما باد در نقش عدالتی شد که تابلو را به زمین پرت کرد و باران نقشی از اخلاق به خود گرفت وقتی که نقش زندگی را از تابلو محو کرد.
مرد برای همه زندگی میخواست , اما زبان طبیعت متفاوت از باورهای مرد بود وقتی که عدالته طبیعت در بشر یک شعار و اخلاقه طبیعت در بشر تنها یک دروغ است.
به نام آدولف هیتلر , مردی که انسان بودن را در زندگی بخشیدن به دیگران دید و از خود گذشت , نه از دیگران.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1آدولف هیتلر
 
نه آرامگاهی و نه یادبودی
کاپیتان در میان امواج خروشان و طوفان های سهمگین تاریخ گم شده بود.
شاید یک افسانه بود و شاید واقعیتی تکرار نشدنی , 
هیچ کس نمی دانست چرا کاپیتان لحظه ای هم در هدفش سست نشد وقتی که طوفان سهمگین داشت قطعه های کشتی را جدا می کرد و کشتی داشت در هم خرد میشد.
صدای خرد شدن کشتی وجود کشتیسوارها را گرفته بود وقتی که کاپیتان هنوز همچون صخره ای سقوط ناپذیر در مقابل طوفان در نوک عرشه ایستاده بود وقتی که باد شنلش را به رقص وا میداشت.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1آدولف هیتلر
 
زمانی که موج های سهمگین مانع دید و رعدهای طوفان داشت وجود کشتیسوارها را تهی میکرد , شگفتی همه را در بر گرفت وقتی که کاپیتان دستش را به سمت جلو بلند کرد و هنوز میخواست کشتی با تمام قدرت دل موج ها را بشکافد و به حرکت ادامه دهد , نبردی در جریان بود , نبردی بزرگ وقتی که کاپیتان داشت پنجه در پنجه با طبیعت میجنگید.
لحظه به لحظه باورهای کاپیتان داشت پررنگتر میشد وقتی که پایداریه هرچه بیشتر کشتی در هر لحظه ای که میگذشت کشتی سواران را به هدف نزدیک تر و هدف داشت هر لحظه دست نیافتنی تر میشد وقتی که بادو طوفان سهمگین داشت کشتی را خرد میکرد.
آنها که پیش از در هم شکسته شدن کشتی , درهم شکستند و برای نجات جان خود یا خود را به دریا می انداختند و یا در آخرین قایق های نجات جا میکردند و از کشتی جدا میشدند و در تلاطم وحشتناک آبها در زیر باران و تگرگ دور شدن کشتی را میدیدند که همچون صخره ای دل موجها را میشکافت و دورو دورتر میشد.
بعد از گذر لحظه هایی کشتی با کاپیتان , ملوان های بااراده و وفادار و مسافرهای شجاعش همچون نقطه ای از دیدها پنهان شدند.
طوفان همیشه مانده وقتی که کاپیتان و کشتیسوارها در طغیان تاریخ محو شدند.
صدایی دارد می آید 
صدایی متفاوت از صدای طوفان به گوش میرسید.
انگار که جشنی بر پا شده , چرا بازمانده ها جشن گرفتند, علت رقص و پایکوبی آنها چیست!!
مگر آنها ندیدند بزرگترین نبرد تاریخ را , مگر آنها نشنیدند صدای خرد شدن کشتی را , مگر آنها حس نکردند درد خرد شدن استخوان های زنها و مردهای با اراده را در زیر خشم طوفان طبیعت و مگر آنها پنجه در پنجه شدن کاپیتان و وفادارها به او و کشتی را با طبیعت نفهمیدند.
چرا زمانی که باید گریست آنها میخندند.
چرا دارند مدال شجاعت بر سینه هم می کوبند و عربده پیروزی سر میدهند.
مگر آن فرومایه ها که از کشتی گریختند چه بدست آوردند که خود را پیروز قلمداد می کنند. 
انگار زمان از حرکت ایستاده است.
و انگار تکامل دارد هر چه بیشتر نقص خود را عریان می کند وقتی که برتری ها همراه با کشتی محو شدند و پلیدی ها همانند بزدل هایی از کشتی گریختند و باقی ماندند.
اگر تکامل بر معیار انتخاب برترها برای باقی ماندنه گونه هاست , پس چرا پست ها باقی ماندند.
آه … همه چیز نقص دارد , هیچ چیز درست نیست وقتی که دوست داشتن معیار بازیه پلید فاتح هایی شده که با پول و شعار , جسم و ذهن انسانها را به بردگی گرفته و برای ارضای هوس های خود بشر را گروه گروه همانند گله هایی به این پرتگاه و آن پرتگاه می کشانند.
چرا تکامل نقص دارد , چرا پلیدی حاکم بر تکامل است و چرا طبیعت شعور ندارد؟؟
چرا مفهوم عدالت به سطح یک کلمه سقوط کرده و بازیچه دست حاکم ها شد.
آیا گونه بشر دارد به آخرین روزهایش میرسد وقتی که ثروت , اسباب بازیه گله های حاکم ها و شعار , طاعون تسخیر بشر در بردگیه جهان میهنی ها در وسعت های منطقه ای و جهانی گشت وقتی که سلاح زبان برتریه قبیله ها شده.
نه آرامگاهی مانده و نه یادبودی ,
پس سنگی تراشیدند و در محل تولد کاپیتان گذاشتند و بر رویش متنی نوشتند با چنین مفهومی که :
برای دست یابی به صلح , آزادی و دموکراسی 
حکومت فاشیستی دیگر هرگز
[وقتی] میلیون ها کشته [را] به یاد می آورد.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1سنگ نوشته ای در محل تولد آدولف هیتلر
 
جایی که در 20 آوریل 1889 در Braunau am Inn(شهری در مرز آلمان و اتریش) هیچ مفهوم وجود گرفت و چشم های کودکی به دنیا باز شد که او را آدولف نامیدند.
می گویند قرار بود این کودک سقط شود , اما این اتفاق نیوفتاد. 
انگار که طبیعت قبل از باز شدن چشم های آدولف , نبردش را شروع کرده بود.
مگر بازمانده ها که خود را نجات یافته و قهرمان میخواندند چه داستان هایی را از کاپیتان و کشتی تعریف کردند که در آن نه صلح بود نه آزادی که اکنون بر سنگ اینگونه نوشتند.
بازمانده ها همه-ی کلمه ها را به بازی گرفتند وقتی که مفهوم ها دیگر وجود ندارند.
صلح چه معنایی دارد وقتی سلاح ها روز به روز بیشتر و قوی تر میشوند.
صلح چه معنایی دارد وقتی که برتری در دنیای بازمانده ها به جنگ وابسطه شد.
شعار صلح دنیایی را در بر گرفت وقتی که هر کسی راه رسیدن به صلح را در سلاح های بیشتر دید.
صلح فریاد های کاپیتان بود قبل از درهم شکستن کشتی.
صلح تلاش های آدولف هیتلر قبل و بعد از نبرد لهستان بود برای جلوگیری از شروع جنگی در وسعت بزرگ که با مخالفته انگلیس , فرانسه , آمریکا و … روبرو شد.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1آدولف هیتلر
 
صلح مخالف بودنه آدولف هیتلر در استفاده از سلاح های شیمیایی و اتمی بود و دیوانه خواندن آنهایی که از چنین سلاح هایی استفاده میکنند.
و فریبنده جایی است از آنها (متفق ها) که صلح را قربانی خواست ها و هوس های خود کرده بودند وقتی که به جنگ جهانی دوم دامن زده و از وحشیانه ترین روش ها برای پیروزی استفاده کرده بودند , از بمب باران شهرهای آلمان و ژاپن با بمب های آتش زا که تخریب و ویرانی آن کمتر از بمب های اتمی نبود تا استفاده-ی مستقیم از بمب اتمی در جنگ جهانی دوم در شهرهای ژاپن ,
حالا همین دیوانه های قدرت خود را حامی صلح و آزادی میخوانند.
در جایی که آدولف هیتلر گفت :
«بعضی حقایق به طوری پنهان شده اند که اگر کسی به خوبی دقت نکند آن را نمی شناسد ولی در غالب موارد اتفاق می افتد که این حقایق روشن را افراد عادی نمی بینند یا دست-کم نمی توانند بد و خوب خویش را تشخیص دهند.»
چگونه میتوان به صلح رسید وقتی طعم فقری واقعی را نچشیده باشی
و چگونه میتوان به صلح رسید وقتی که اختلاف های طبقاتی اجتماعی در جهت بقای ثروتمندان و سرکوب و خاموش کردن انسان های ضعیف و فقیر باشد.
آدولف این فقر را حس کرده بود در حدود سال 1910 در وین وقتی که به علت فقر مالی شدید در خانه ای که برای کارگرهای فقیر در نظر گرفته شده بود زندگی میکرد , روزهایی که آدولف به دنبال پاسخ پرسش هایی میگشت که در ذهن او ایجاد شده بود.
چرا او به این وضع دچار شده بود , چرا عده ای ثروت و قدرت را در دست دارند و به بیگاری کشیدن از دیگر افراد جامعه یک عامل عادی و اجتماعی شده.
پرسش ها همین گونه در ذهن آدولف نقش میبستند وقتی که گذشته در ذهن او جریان داشت.
گرما و سرمای زندگی در آدولف نقش بسته بود در غالب مادر(کلارا) و پدری(آلویس) که دیگر زنده نبودند.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1کلارا و آلویس , مادر و پدر آدولف هیتلر
 
پدری که سرسخت بودن زندگی را به آدولف آموخته بود وقتی که برخلاف میل آدولف او را مجبور به تحصیل در رشته فنی کرده بود در حالی که زیبایی های هنر در آدولف جریان داشت.
نقش پدر به آدولف آموخته بود که زندگی شاید هیچ گاه در جهت خواسته های انسان به پیش نرود , طبیعت خشن است و این دردی بود که آدولف باید با آن آشنا میشد , دردی که از کودکی در او جریان یافت تا یاد بگیرد که باید مقاوم بود.
پدر و دیدگاه های او که در برخی موارد برخلاف نگاه های آدولف به جریان زندگی , خانواده و سیاستهای سرزمین در حال و آینده بود ,این یک نیاز بود که آدولف باید آن را فرا میگرفت , دردی که آدولف باید سالها میچشید تا در جوانی یاد میگرفت که باید در مقابل خشونت طبیعت ایستاد.
سرسختی های پدر در کنار جابه جایی های محل زندگی خانواده و بزرگترین اتفاق ناگوار در آن دوران از زندگی آدولف که از دست دادن برادرش ادموند به علت بیماری سرخک در فوریه 1900 , نگاه های متفاوت به زندگی در آدولف ایجاد کرد , درد ها و غم هایی که در وجود آدولف جریان یافته بود از یک سو میتوانست موجب کاهش اعتماد به نفس آدولف و از سوی دیگر موجب رشد و تکامل هر چه بیشر در نوع نگاه او بشود.
اما هنوز کمبودی در وجود آدولف حس میشد , مهر و دوستی که اگر در او جریان نمی یافت شاید آدولف هیچ گاه کامل نمی شد.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1کودکی آدولف هیتلر
 
در سال 1903 پدر آدولف در گذشت , و آدولف از حدود سال 1905 به بعد در پرورشگاه زندگی میکرد و مادرش را تحت حمایت خود داشت.
مادر همان بخشی از زندگی آدولف بود که مهر و دوستی را در آدولف ایجاد کرد وقتی که آدولف آموخت در کنار رنگهای درد و غم این رنگ مهر بود که تابلوی نقاشی را کامل میکرد.
اختلاف های طبقاتی , فقر , درد , بی عدالتی , بیگاری و هر آنچه از پلیدی هایی که یک جامعه بشری میتوانست ایجاد کند بدونه وجود مهر و دوستی تحمل ناپذیر بودند.
مهر و دوست داشتن در آدولف جریان داشت و چه زود پایان یافت وقتی که طبیعت تازیانه اش را بلند کرد و ضربه سنگین دیگری را بر ذهنو جسم آدولف نواخت وقتی که آدولف مادرش کلارا را در 21 دسامبر 1907 با یک مرگ دردناک (سرطان سینه) در سن 47 سالگی از دست داد.
حاصل ازدواج کلارا پوتزل [1907 – 1860] و آلویس هیتلر [1903 – 1837] در سال 1855 شش فرزند بود به نام های :
گوستاو 1887 – 1885
آیدا 1888 – 1886
اتو 1887 – 1887
آدولف 1945 – 1889
ادموند 1900 – 1894
پاولا 1960 – 1896
و همچنین دو فرزند دیگر که حاصل ازدواج قبلی آلویس بود با فرانتسیکا ماتسلبرگر [1884 – 1861] که با کلارا زندگی میکردند به نام های :
آلویس (پسر) 1956 – 1882
آنگلا 1949 – 1883
بعد از مرگ مادر , آدولف تمام سهمش از ارث پدری خود را به خواهرش پاولا (تنها فرزندی که در کنار آدولف بعد از مرگ کلارا زنده مانده بود) واگذار کرد.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1پاولا هیتلر
 
اینها تنها قسمتی از زندگی ناملایم بودند وقتی که آدولف هنوز مسیری را در روبرویش و هدفی را برای رسیدن به آن در ذهنش رسم میکرد.
آدولف شکست ناپذیر هنوز دوست دار هنر بود و این نقش ها و رنگ ها بودند که شاید میتوانست آرامش کند.
آدولف میخواست در مقابل طبیعت خشن به صفحه نقاشی پناه ببرد , شاید آدولف تنها راه مبارزه با طبیعت خشن و بی عدالتی ها را در هنر میدید , در جایی که میشد رویاها را کشید و با رنگها به آن جان داد , در جایی که میشد یک برداشت زیبا از دنیای اطراف را رسم و با رنگها به آن طعم زندگی بخشید , طعمی مخالف با واقعیت ها و بی عدالتی های طبیعت.
و این تنها کاری بود که آدولف در آن شرایط میتوانست انجام دهد با کشیدن طرح از کارت پستالها و فروش آنها وقتی که تلاش های او دو بار برای ورود به قسمت هنرهای زیبای وین به شکست مواجه شده بود , هنر وجود آدولف بود و طبیعت ناباورانه مخالف نقش گرفتن آن.
آدولف اکنون طعم شکست , درد و فقر را پوست و استخوانهایش حس کرده بود , اما او نباید متوقف میشد , 
در جایی که گفت :
«کسی که میخواهد زنده بماند باید مبارزه کند و کسی که دست از مبارزه بر دارد آن هم در جهانی که هستی آن وابسته به مبارزه کردن است لایق زنده ماندن نیست.»
آیا راهی بود که بشود انسانها را از این دردها دور کرد 
و علت این همه بی عدالتی چیست و بیشمار پرسش هایی که در ذهن آدولف نقش بسته بود وقتی که برای پیدا کردن پاسخ ها به مطالعه تاریخ و نگاه های عمیق به اجتماع , مردم و دیدگاه های اجتماعی انسان ها پرداخت.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1آدولف هیتلر
 
آدولف به کار کشیدن کارت پستال ها و فروش آنها ادامه داد تا اینکه در حدود سال 1914 به مونیخ رفت , زمانی که بوی اختلاف ها را میشد در اروپا حس کرد , امپراتوری ها دیگر تحمل یکدیگر را نداشتند و انگار که منتظر بهانه ای بودند تا به هم یورش ببرند که این جرقه در سال 1914 زده شد وقتی که در 28 ژوییه فردی به نام پرنزیب که تبعه اتریش و زبان صربستانی داشت در سارایوو بوسنی , آرشیدوک فرانتس فردیناند ولیعهد امپراتوری اتریش-مجارستان را به قتل رساند که در ادامه موجب اعلان جنگ دولت اتریش به صربستان و در ادامه وارد شدن روسیه به بهانه حمایت از صربستان که موجب وارد شدن آلمان به جنگ برای حمایت از اتریش و اعلان جنگ به روسیه و فرانسه شد و به همین ترتیب آتش جنگی در وسعت جهانی زده شد که کم کم بسیاری از کشورها به طور مستقیم یا غیر مستقیم وارد آن شدند.
سال 1914 جنگ جهانی اول شروع و آدولف برای لشگر باواریا داوطلب شد.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1آدولف هیتلر در جمع مردم هنگام شروع شدن جنگ جهانی اول
 
دیگر زمان آن رسیده بود که آدولف در جهت علاقه ای که از کودکی در او نقش میگرفت قدم بردارد , در راه آلمانی بزرگ و متحد که بتواند رشد اقتصادی و اجتماعی را در وسعت بیشتری گسترش داده و فقرو درده طبقه های پایین جامعه را کاهش دهد , با بهبود شرایط و امکان زندگی برای طبقه های کارگری , کاهش بیکاری و … که تا آن زمان آلمان توانسته بود به شکل بهتری نسبت به دیگر کشورها در این جهت قدم بردارد و از دید آدولف اتریش هم جزیی از آلمان بوده و باید به آن باز میگشت.
آدولف در جنگ یک سرباز پیام رسان بود که در خطرناک ترین قسمت ها و در معرض دید آتش دشمن خدمت میکرد.
آدولف خدمتی قابل تقدیر داشت اما به درجه ای بالاتر از سرجوخه ترفیع نیافت به علت گم شدن تابعیت آلمانی او.
شجاعت های آدولف در جنگ جهانی اول برای او مدال هایی به همراه داشت شامل نشان صلیب آهنی درجه دو در دسامبر 1914 و صلیب آهنی درجه یک در اوت 1918 (نشانی که به ندرت به سرجوخه ها داده میشد) که تا پایان زندگی آدولف هیتلر همواره آن را بر سینه اش گرامی میداشت.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1آدولف هیتلر در هنگام جنگ جهانی اول
 
اما شجاعت ها تنها برگی از جنگ نبودند وقتی که آدولف درد را در سال 1916 حس کرد وقتی که از ناحیه پای چپ زخمی شد که موجب شد مدال جانبازی را نیز دریافت کند , اما این زخم دردناک نبود , درد واقعی زمانی بود که آدولف را برای بهبودی به عقب بازگردانده بودند , درد واقعی زمانی بود که اتفاق های پشت جبهه را میدید , وقتی که اتحاد مردمی داشت گسسته میشد و جنگ حالتی یکنواخت و با فشار های اقتصادی که به علت جنگ و محاصره اقتصادی آلمان توسط دشمن هایش ایجاد شده بود , امید به پیروزی داشت در میان مردم آلمان رنگ می باخت.
هیچ چیز برای آدولف دردناکتر از این نمی توانست باشد وقتی که شجاعت سربازها و هم رزمانش را در جنگ با خیانت کارها و بزدل هایی مقایسه میکرد که داشتند از شرایط و مشکل های موجود به سود خود و برای ایجاد تفرقه و گسستگی میان مردم برای بدست آوردن قدرت و ثروت آن هم در آن شرایط که سربازها در میدان های جنگ بیش از هر زمان دیگری نیاز به حمایت مردم داشتند , بهره میبردند.
بزدل هایی که خود را آلمانی میخواندند , اما به پشت میزها و مقام ها پناه برده بودند زمانی که سربازها داشتند در میدان ها جنگ و برای دفاع از این موجودهای حقیر جان میدادند.
خیانتی در کار بود و خیانت کارها داشتند فساد میکردند , شعار هایی شنیده میشد که همچون طاعون داشت به جان ملت آلمان می افتاد و ذهن ها را تسخیر میکرد , جهان میهنی ها داشتند کمر سرزمین آلمان را میشکستند وقتی که حمایت از جبهه ها کاسته شد و آلمان به شکست نزدیک میشد.
ریشه این مشکل ها کجا بود و این بزدل ها که خود را آلمانی میخواندند و در پشت جبهه ها خود را سرگرم کرده بودند که بودند , چه کسانی داشتند از این شرایط سود میبردند و چه کسانی داشتند ثروت ملت آلمان را در آن شرایط به تاراج میبردند.
پاسخ بیشتر این پرسش ها و افراد به صورت مستقیم یا غیر مستقیم به یهود میرسید.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1خیانت در زمان جنگ جهانی اول
 
وقتی که آدولف هیتلر گفت :
«با این نمونه ها کم و بیش به کیفیت اخلاقی آنها (یهودی ها) آشنا شدم , اما تنها چیزی که برای من نامفهوم می ماند نفرت و بدبینی شخصی بود که نسبت به ملت آلمان داشتند و با این که خودشان یهودی آلمانی بودند با آلمانی های غیر یهودی خصومت می ورزیدند و همین احساس سبب میدشد که ارزش خود را در برابر ملت از دست داده و تاریخ را آلوده و مردهای بزرگ و سرشناس خود را در گل و لای فرو میبردند.»
آنها که در ملت ها ریشه دوانده بودند و از هر فرصتی که پیدا میکردند برای مال اندوزی , بدست آوردن مقام های سیاسی اجتماعی و غارت ملت ها استفاده میکردند و این فرصت اکنون برای آنها در آلمان ایجاد شده بود , همان هایی که خود را آلمانی میخواندند , اما اکنون که آلمان در جنگی بزرگ قرار داشت , این بزدل ها از جبهه ها فرار کرده و در پشت جبهه ها و در پشت میزها و سمت ها پناه گرفته اند.
در جایی که آدولف هیتلر گفت :
«یهودی موجودی خودخواه , سهل انگار و خیانتکار به کشور و خانواده خودش است. اگر روزی کشور را صاحب شوند یا آن را مال خود بدانند این کشور را وسیله خرابکاری جای دیگر قرار میدهند»
هر چند نمی شد همه یهودی ها را اینگونه پنداشت , اما تاریخ شکل گیری و گذشته یهود در جامعه و سرزمین های مختلف موجب ایجاد نفرتی در آن سرزمین ها بر علیه همه آنها میشد.
در جایی که آدولف هیتلر گفت :
«یهودی ها پایه های هنر و ادبیات کشور های دیگر را سست میکنند , احساس های مردم را فریب می دهند و تمام افکار درست و محکم را در هم فرو ریخته و مردم را از راه راست منحرف میسازند.»
آدولف که دیگر تحمل دیدن این رویدادها را در پشت جبهه ها نداشت باردیگر به جبهه و به کنار هم رزمانش بازگشت.
اما چه سود که جهان میهنی ها موفق شدند و کمر آلمان را شکستند و در سال 1918 , آلمان برای جلوگیری از کشته شدن انسان های بیشتر به جنگ خاتمه داد و تسلیم شد وقتی که دیگر از داخل گسسته شده و حمایت خوبی از جبهه ها نمیشد , زمانی که هنوز هم عده ای از مردم اعتقاد به شکست ناپذیری ارتش آلمان داشتند. 
آدولف زمانی این خبر را شنید که به خاطر حمله شیمیایی به وسیله گاز خردل و در زمانی که به طور موقت دچار نابیناییی شده و در بیمارستان صحرایی بستری شده بود.
این خبر همانند شوکی بزرگ در آدولف اثرگذار بود , درد ها پایان پذیر نیستند.
دشمن واقعی کدام میتواند باشد ؟؟ سرزمین های دور و نزدیک در نقش دشمن , یا مردمی که ذهن های خود را فروخته اند و به بردگی شعارهای جهان میهنی ها یا به بند سرمایه دارها افتاده بودند , یا دشمن واقعی جهان میهنی هایی هستند که ذهن ها را تسخیر و همچون طاعونی در هر سرزمینی گسترش یافته و سقوطو عقب ماندگی را به ارمغان می آورند.
در جایی که آدولف هیتلر گفت :
«دشمن ما انگلیس یا فرانسه نیست , دشمن ما دارد با ما زدنگی میکند»
با پایان جنگ جهانی اول چند امپراتوری سقوط کردند , که شاید پیش از شروع جنگ سقوط تعدادی از آنها غیر ممکن مینمود که از آن جمله امپراتوری های آلمان و روسیه بودند.
با سقوط امپراتوری آلمان , قدرت به دست دولت جمهوری خواه افتاد و در روسیه هم با سقوط تزار ها , بلشویک های جهان میهن با حمایت یهود به قدرت رسیدند و کنترل روسیه را بدست گرفتند در حالی که تا چند سال بعد درگیر جنگ هایی داخلی با حمایت کشورهای غربی بودند.
امپراتوریه انگلیس هم که پیروز جنگ لقب گرفته بود دیگر ضعیف شده بود , به طوری که بعد از سرکوب قیام عید پاک 1916 مردم ایرلند , موجب موجی از مخالفت ها بر علیه انگلیس در ایرلند شد , تا اینکه در سال 1919 مجلس ایرلند , حکومت این کشور را جمهوری اعلام کرد و بعد از سه سال جنگ بین ارتش جمهوری خواه ایرلند و انگلیس در سال 1929 ایرلند جنوبی , به عنوان دولت آزاد ایرلند به استقلال دست پیدا کرد.
و امپراتوریه آلمان که تا پیش از شروع جنگ به قدرتمندترین کشور اروپا تبدیل شده بود و به سختی میشد شکست آن را پیش بینی کرد , در حالی که توانسته بود پیروزی های بزرگی در جنگ بدست آورد که سقوط امپراتوری روسیه و پیشروی های بزرگ در منطقه غرب اروپا و به ویژه فرانسه , اما دشمن واقعی در داخل داشت شکل میگرفت و طاعون جهان میهنی سرزمین را در بر گرفت که موجب سقوط ناباورانه آلمان نیرومند و در نهایت قیصر کایسار(قیصر) ویلهلم دوم در 9 نوامبر 1918 از پادشاهی کناره گیری کرد و از آلمان خارج و به هلند رفت.
در واقع آلمان ها جنگ را در جبهه ها و در مقابل دشمنی که رودر رویشان میجنگید نباخته بودند , بلکه جنگ را به زخم خنجری باختند که از پشت سر , بر پیکره آلمان خورده بود.
بعد از پایان جنگ کشورهایی که خود را پیروز قلمداد میکردند در 28 ژوین سال 1919 میلادی در کاخ ورسای در حومه پاریس جمع شدند تا غنایم جنگ را بین خود تقسیم کنند , غنایم جنگی را که در 11 نوامبر 1918 پایان یافته بود.
قراردادی به امضا رسید که بعدها جزو اثر گذارترین و سرنوشت ساز ترین قراردادهای تاریخ گشت.
در این قرارداد امپراتوریه آلمان خلع سلاح شده و باید به کشورهای متفق غرامتی سنگین معادل شش میلیارد و ششصد میلیون لیره در سال 1921 پرداخت میکرد , چرا که در نزد متفق ها به عنوان شروع کننده جنگ معرفی شده بود.
این معاهده از تاریخ 10 ژانویه 1920 به مرحله اجرا گذاشته شد.
معاهده ای که شاید تاریخ نظیر آن را در چنین وسعتی ندیده بود , 
معاهده ای که بند بند آن برابر بود با نابودی ملت و سرزمین آلمان 
در بندهای آن سرزمین آلمان را تکه تکه کردند و در بین خود تقسیم نمودند
رودخانه های آلمان از حالت ملی بودن خارج شد
منطقه مهمی با منابع خوب به مانند راینلند برای پانزده سال اشغال شد و قسمت های دیگری هم به شکل جهانی و خارج از نفوذ آلمان در آمد
آلمان علاوه بر بخشیدن کشتی های جنگی و تجاری خود به انگلیس و فرانسه باید با هزینه خود برای آنها کشتی هم می ساخت در کنار هزاران موتور قطار و اتوموبیل که باید برای متفق ها آماده میکرد.
برای10 سال مقدار زیادی زغال سنگ به متفق ها پرداخته
و از نظر نظامی هم خلع سلاح شده و اجازه سربازگیری نداشته
و … 
معاهده ای که بند بند آن نشان دهنده پلیدهای نگارندهای آن بود که می خواستند ملتی را چنان به بند بکشند که دیگر توان نفس کشیدن و برخواستن را هم نداشته باشند.
و با وجود این قرارداد آلمان حدود 55 درصد از منابع سنگ آهن , 45 درصد از منابع زغال سنگ , 75 درصد ار منابع روی و 57 درصدار منابع سرب خود را از دست داد . 
آنچه که واضح بود اینکه ملت آلمان بعد از اجرایی شدن این معاهده رو به نابودی خواهد رفت و به همین گونه هم شد.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1آدولف هیتلر
 
وضعیت آلمان پس از آن بسیار وخیم شد و تورم بسیار بالا رفت. دولت برای نجات از آن شرایط رو به چاپ اسکناس آورد و آنقدر این تورم و تولید اسکناس رو به افزایش گذاشت که مقدار پول در گردش از سرعت افزایش قیمت ها کمتر شد. این یک شکست بود.
و این شرایط تا جایی ادامه یافت که با یک دلار آمریکا میشد بیشتر از چهار تریلیون میلیارد مارک آلمان خریداری کرد.
کار به جایی رسید که برخی مردم دستمزدهای بعد از ظهر را به جای زغال سنگ در اجاق آشپزخانه می سوزاندند.
بیکاری افزایش بسیاری داشت و فقر دامن گیر ملت آلمان شده بود.
آلمان به همراه جمهوریه آن , وایمار که بعد از جنگ در آلمان تشکیل شده بود در بحران غرق شده بود.
بسیاری از مردم در آن زمان تسلیم شدن آلمان در مقابل درخواست های متفق ها را رد میکردند و این وضع بد را به علت ضعف های دولت و شکست آلمان را در نتیجه اتحاد جهان میهنی های کمونیست و یهودی ها می دانستند که آدولف هم چنین باوری داشت اما باید هر چه زودتر این شکست ها و عقب ماندگی ها جبران میشد.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1آدولف هیتلر
 
وضع بد امروز آلمان حاصل روند اشتباه این ملت وفریب هایی بود که خورده بودند.
اما تا پلیدی همه چیز را در بر نگرفته باید بر خواست 
در جایی که آدولف هیتلر گفت :
«وقتی ملتی از اشتباه هایی که مرتکب شده رنج می برد و در برابرش سر تسلیم فرود آورد و می داند که با ناتوانی تمام تسلیم شده و تنها بهانه اش این است که غیر از تسلیم شدن چاره ای ندارد و کاری از دستش ساخته نیست , به طور مسلم یک چنین نسلی و ملتی محکوم به زوال و نابودی است.»
زوال و نابودی کلمه هایی تکراری از برگه های تاریخ در هر سرزمینی و در هر دوره ای از گذشته , در حال و برای آینده.
در جایی که واقعیت ها گم میشود و دروغ نقش میبندد وقتی که بازمانده های کشتی بر روی سنگ از دموکراسی نوشتند.
دروغی بزرگ به بزرگیه تمام تاریخ , شعاری زیبا به فریبندگیه دیگر روشهای فریب و تسخیر انسان ها برای تحت کنترل در آوردن ذهن انسانی که دیگر یک زندگی اجتماعی را پذیرفته بود.
یک بازیه دیگر از سوی حاکم ها برای بقای خود و هم دستان خود , فریبی رشد کرده در زمان و پیچیده شده هم راستا با رشد ذهنی عوام.
یک بازیه دیگر در جهت منافع شیفته های قدرت و شهرت در جهت حفظ و بقای خود. 
آدولف هیتلر روال دموکراسی را به گونه ای که در اروپای غربی مشاهده میشد و همچنین حکومت های پارلمانی که ترکیبی از افراد زیانبار و سیاست باز بوده را یک بیماری جهانی خواند و گفت که انتخاب های یک ملت باید داوطلب خدمت باشند نه عاشق و شیفته قدرت و شهرت. دموکراسی باید از نو تعریف میشد.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1مردم آلمان در مونیخ
 
در جایی که آدولف هیتلر گفت :
«یک دولت می تواند وقتی ایده آل ملت باشد که نه فقط بتواند شرایط زندگی ملت را ایجاد نماید , بلکه قادر باشد سطح فکر ملت را برای تقویت پایه های استقلال خود تقویت نماید.»
اما چه سود که دیگر تلاش دولت ها در جهت حفظ قدرت , منفعت ها و ثروت اندوزی های خود شده که با کاهش سطح فکریه ملت ها همراه بوده وقتی که فقر , فساد و بی عدالتی در جامعه بشری رو به گسترش و اختلاف های طبقاتی یک معیار عادی در اجتماع های بشری شد.
به همین ترتیب در دهه های 1920 و 1930 در بسیاری از کشورهای اروپایی دموکراسی رنگ میباخت و ملی گراهایی مانند حزب نازی در آلمان , فاشیست در ایتالیا و … روی کار می آمدند.
با رشد روز افزون فلاکت های مردم آلمان , عقیده های مختلف شکل میگرفت و گسترش می یافت در حالی که برتری با عقیده های مارکسیستی-کمونیستی بود (عقیده هایی جهان میهنی با شعار های زیبا و فریبنده به همانند هر عقیده جهان میهنی دیگر).
5 ژانویه 1919 بود که فردی به نام آنتون درکسلر به همراه چند دوست دیگرش به فکر ساختن حزبی مستقل از کمیته رایگان برای صلح کارگران آلمان که در ماه های اول سال 1918 تشکلیل شده بود , افتادند.
و حزب کارگران آلمان DAP شکل گرفت.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1حزب نازی در سال 1930
 
در این زمان آدولف که برای بدست آوردن اطلاعات برای ارتش(رایشسوهر) به حزب پیوست , طولی نکشید که بعد از آشنایی با دیدگاه های حزب , جذب آن شد.
انگار که آدولف جایگاهش را پیدا کرده بود , جایگاهی که برای قرار گرفتن در آن باید سال ها درد و بی عدالتی را با پوست و استخوان هایش تحمل میکرد تا کامل میشد.
حالا آدولف نابغه با درس هایی که از زندگی و تاریخ یاد گرفته بود تبدیل به یک انسان کامل شده بود. دیری نگذشت که آدولف به علت نوع نگرش و توانایی بالای سخنرانی در رساندن واقعیت های اجتماعی و تاریخی به دیگران , تبدیل به یکی از هفت عضو اصلی حزب که وظیفه اداره حزب را داشتند شد.
آدولف در حزب با افراد مختلفی که تبدیل به تاریخ سازهای بزرگی شدند آشنا شد به مانند رودلف هس , هانس فرانک , آلفرد روزنبرگ و همچنین با فردی به نام دیتریش اکارت که یکی از بنیان گذارهای حزب نازی بود آشنا شد و در ادامه آدولف و دیتریش سعی در کامل کردن حزب و معرفی باورهای حزب در سطح گسترده ای به مردم مونیخ کردند. 
حزب کارگرها و زحمت کش ها , همان هایی را که آدولف به خوبی درک میکرد 
در جایی که آدولف هیتلر گفت :
«این عقلانی نبود کسی به من دلاوری بدهد تا عهده دار این وظیفه سهمگین شوم
ولی من این را به شما می گویم , من این دلاوری را پیدا کردم , زیرا من در طول زندگی ام با دو دسته از مردم روبرو شدم :
کشاورز آلمانی و کارگر آلمانی»
اما این حزب باید بر چه معیاری قدم بر میداشت.
نام حزب معیاری میشد از عملکردهای آینده حزب و این نام کامل نبود , فکری که ذهن آدولف را به خود مشغول کرده بود.
از یک سو باور های جهان میهنی , به مانند طاعونی همه گیر و شعاری بیش نبودند که تاریخ گذشته آنها هیچ حاصلی جز عقب ماندگی , اختلاط های نژادی و بردگی برای سرزمین ها و قوم هایی که آن را میپذیرفتند نداشت و از سوی دیگر دنیایی با نگرش سرمایه داری انسان ها را به بردگی در می آورد و اختلاف های طبقاتی را افزایش که این مخالف باور های آدولف بود.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1آدولف هیتلر
 
آنچه آدولف به دنبالش بود نه بردگی های عملکردهای سرمایه داری بود و نه بردگی های ذهنی و جسمی جهان میهنی , آنچه آدولف به دنبالش بود نباید بردگی را با خود می آورد , آدولف نمی خواست انسان ها فقط زنده باشند , آدولف می خواست انسان ها زندگی کنند , همه انسان ها زندگی کنند.
زمین برای همه بود و نژاد باید در زمین رشد پیدا میکرد , و منابع زمین نباید در هر سرزمینی فقط تحت کنترل عده ای باشد. 
یک دولت قدرتمند مرکزی با باورهای ملی با یک معیار سوسیالیستی واقعی که به دور از الگوهای یهودی و با معیار زندگی بخشیدن به همه مردم و کاهش اختلاف های طبقاتی در اجتماع که در نهایت میتوانست اتحاد بین تمام مردم جامعه را موجب شود , همان باوری بود که آدولف به دنبالش میگشت. 
و به این ترتیب نام حزب کامل شد وقتی از حزب کارگران آلمان (DAP) به حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان (NSDAP) تبدیل شد نامی که بعدها حزب نازی (NAZI) نامیده شد.
بعد از تغییر نام باید نشانی به عنوان نماد و پرچم حزب ایجاد میشد زمانی که یک نماد قدیمی و چند هزار ساله باستانی مربوط به نژاد و قوم هایه تاریخ ساز قدیمی که نمادی آریایی نیز شمرده میشد با رنگی سیاه بر دایره ای سفید در زمینه ای سرخ نقش بست , انگار که سرخی آن به مانند خون باید از دایره ای تهی از پلیدی که نماد باستانی به عنوان معیاری برتر و نژادی به آن زندگی بخشیده بود حفاظت میکرد.
نماد باستانی داشت جان می گرفت , شاید برای آخرین بار وقتی که معیار های نژادی و آزادی داشت از بشر رخت می بست و به معیار های پلیدی و بردگی رنگ می باخت در جایی که سلاح ها روز به روز قوی تر و سرعت انتقال انسان ها از جایی به جایه دیگر روز به روز سریعتر میشد و در هم آمیختگی نژادی داشت با زور سلاح و شعار های جهان میهنی و لیبرالی به یک امر عادی تبدیل میشد.
به راستی که این آخرین نبرد بود برای حفظ برتری های بشر برای ساختن آینده ای بهتر.
و نبرد آغاز شد , نبرد مردی با نمادی باستانی به بلندای تمام درد های و رنج های بشر.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1آدولف هیتلر
 
سخنرانی های پر شور از واقعیت هایی تاریخی در مورد نابودگری های قرارداد ورسای و رقیب های سیاسی بخصوص از بیماری طاعونی جهان میهنی های مارکسیست و یهودی های نابود کننده ملت ها , توسط آدولف موجب افزایش گرایش مردم به حزب میشد و حزب به سرعت در حال رشد و بزرگ شدن بود , اما بیان واقعیت ها به این سادگی نبود , رقیب ها در محل های سخنرانی حزب ایجاد آشوب می کردند و سعی در به هم ریختن جمع های حزب و توقف سخنرانی های آدولف را داشتند , شرایط بسیار سخت بود , اما آدولف دیگر مردی نبود که به این راحتی فرو بریزد.
در جایی که آدولف هیتلر گفت :
«کسی که با تخیل های پریشان از مشکل ها برای خو کوهی می سازد و هر چیز را دشواری میداند واژگون شدن او حتمی است.»
نه تنها نبرد با مخالف های حزب روز به روز سنگین تر میشد بلکه رقابت های درون حزبی هم به سطح بالایی رسیده بود عده ای که درخواست کنار رفتن آدولف را از حزب داشتند و درخواست ترکیب شدن حزب نازی با حزب سوسیالیت آلمان (DSP) را داشتند.
عده ای که فکر میکردند به علت گرایش بیشتر مردم به حزب های سوسیالیستی با عقاید جهان میهنی می تواند به رشد حزب نازی کمک کند.
آنها حاضر بودند باورهای ناسیونالی که حزب بر معیار آن رشد کرده بود را قربانیه حفظ کردن حزب به هر قیمتی کنند و این مخالف باورهای آدولف بود.
نبرد ها روز به روز سنگین تر میشدند و در نهایت آدولف هیتلر با کنار رفتن آنتون درکسلر به بالاترین سطح حزب رسید.
و در این زمان بود که آدولف SA را به فرماندهی ارنست روهم تشکیل داد , گروهی شبه نظامی برای حفاظت از جمع های حزب و جلوگیری از فعالیت های گروه های مخالف حزب نازی که قصد جلوگیری از رشد این حزب با برهم زدن جمع های حزب , سخنرانی ها و در نهایت هدف آنها نابودیه کامل حزب نازی بود زیرا میدانستند که قدرت گرفتن یک حزب با معیار های واقعی ناسیونالی که مخالف افراطی گری ها بوده , می توانست آینده دیگر حزب ها را به خطر بیندازد.
آدولف هیتلر دو هدف در حزب داشت :
هدف اول پیشرفت آلمان 
و هدف دوم مقابله با دشمن های حزب به ویژه کشورها , سرمایه دارها و جهان میهنی هایی بود که آلمان را به نابودی و سقوط کشانده بودند.
سالهای 1921 و 1922 سالهای رشد سریع حزب بود , و سال 1922 برابر بود با یک راهپیمایی بزرگ در ایتالیا توسط حزب فاشیسم به رهبری موسولینی به سوی رم که در نهایت به دست آوردن قدرت را برای حزب فاشیسم به همراه داشت.
دموکراسی و جمهوری خواهی های فریبنده داشتند از قدرت در اروپا کنار میرفتند و ناسیونال ها به روی کار می آمدند.
 
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1احترام نازی
نبرد های سخت همچنان ادامه داشت از فعالیت های راستگراهای افراطی برای بدست آوردن قدرت گرفته تا مارکسیست ها جهان میهن و سرمایه دارهایی که میخواستند جریان های اروپا و آلمان را تحت کنترل بگیرند که بیشتر آنها به صورت مستقیم و غیر مستقیم به ریشه های یهود میرسید , همه و همه در مقابل حزب نازی قرار داشتند.
روزهای سخت ملت آلمان پایانی نداشت وقتی که فرانسه بعد از آن همه غارت و فلاکتی که به جان ملت آلمان انداخته بود در ژانویه 1923 منطقه روهر صنعتی را در پی پرداخت نشدن غرامت جنگ جهانی اول اشغال کرد.
این اشغال موجب هرجو مرج شده بود و از سویی دیگر در بایرن حرکتی در جهت جداسازی آن ایالت از آلمان و استقرار یافتن یک حکومت کاتولیک پیرو فرانسه در جریان بود.
این باور کردنی نبود , آدولف می دانست این کار هم در جهت هدف دشمن های آلمان برای تکه تکه کردن آلمان بود , حزب به جایی رسید که باید تصمیمی بزرگ میگرفت , بایرن باید نجات پیدا میکرد , سقوط بایرن برابر بود با سقوط همیشگی آلمان و شکست خوردن حزب.
پس افراد حزب تصمیمی بزرگ گرفتند که بعد ها به کودتای آبجو فروشی معروف شد ,
این یک ریسک بزرگ بود برای نجات مونیخ که می توانست باعث نابودیه حزب شود, اما حزب باید خود را قربانی میکرد تا رویای آلمان متحد باقی بماند.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1شرکت کننده ها در حرکتی که با نام کودتای آبجو فروشی در یادها ماند
 
و در این راه افراد بزرگی در کنار آدولف قرار گرفتند , از فیلد مارشال لودندورف(فرمانده مشهور آلمان در جنگ جهانی اول) که یکی از عضوهای حزب بود تا افرادی به مانند هرمان گورینگ , ارنست روهم , رودلف هس وعده ای از افراد مقام دار در ارتش محلی باوریا که در بین این افراد عده ای هر چند با پیروزیه ناسیونال ها در ایالت مشکلی نداشتند , اما چندان موافق با آدولف نبودند.
هشت نوامبر 1923 , زمانی که قرار بود در یک گردهمایی نخست وزیر (دکتر فن کار) اعلامیه رسمی خود را بخواند که برابر بود با اعلام استقلال بایرن , اما حزب نازی با فرماندهی آدولف و لودندورف این تلاش را ناکام گذاشتند و باواریا را از یک توطعه نجات دادند , و قرار بر این شد که حزب نازی در روز بعد یک راهپیمایی ترتیب دهند شاید به همانند راهپیمایی که حزب فاشیسم ایتالیا را به قدرت رساند , در این راهپیمایی اعضای حزب در صف های فشرده حرکت میکردند و آدولف در صف اول با بقیه در حرکت بود که با درگیری مسلحانه و تیر اندازی نیروهای نظامی این حرکت متوقف شد در حالی که حدود شانزده نفر از افرادی که در راهپیمایی بودند کشته شدند و همچنین تعدادی از نیروهای نظامی و این راهپیمایی با شکست مواجه شد و در جریان درگیری ها آدولف هم از ناحیه بازو دچار حادثه شد و از محل خارج گردید.
یکی از افراد حزب که در جریان این تیر اندازی ها کشته شد آندریاس بااوریدل نام داشت که بعد برخورد گلوله بر روی یکی از پرچم های حزب نازی افتاد و خون او بر روی پرچم ریخته شد به همانند رنگ سرخ پرچم به نمادی از همه شجاعت ها و خون هایی که در مسیر حرکت حزب و در حفاظت از آن باید ریخته میشد که بعد از به قدرت رسیدن حزب نازی این پرچم دارای ارزشی خاص گردید و به نام پرچم خون نامگذاری شد و در رژه ها و گردهمایی ها بر افراشته میشد.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1پرچم خون
 
عده ای از حزب زخمی ,عده ای دستگیر و عده ای هم از باواریا خارج شدند , آدولف که در باواریا مانده بود دستگیر شد.
دادگاهی تشکیل شد و قرار بود که آدولف در آن محاکمه شود , اما واقعیت طور دیگری رقم خورد و این آدولف بود که توانست همه عامل هایی که موجب بدبختی ملت آلمان شده بودند را به محاکمه بکشد.
و این یک موفقیت بزرگ بود برای آدولف هیتلر و حزب نازی که فعالیتش ممنوع اعلام شد , اما بعد از گذشت زمانی دوباره فعالیت های حزب از سر گرفته شد.
در روزهایی که با نبودن آدولف هیتلر , آلفرد روزنبرگ کارهای مربوط به حزب را انجام میداد , روزهایی که آدولف هیتلر داشت زندانی بودن در قلعه لاندسبرگ را میگذراند , زمانی که به پنج سال زندان محکوم شده بود در کنار دیگر حزبی ها مانند رودلف هس , فردریش وبر , ویلهلم فریک , ارنست روهم و امیل موریس و …میگذراند. 
روزهای اندوهگینی بود , اما هنوز میشد به پیروزی فکر کرد.
در جایی که آدولف هیتلر گفت :
«اگر اقدامی با شکست و دلسردی روبرو شد نباید دست از تلاش و کوشش برداشت و امید پیروزی را از دست داد.»
روزهایی که آدولف کتابی را شروع کرد برای بیان همه آن واقعیت هایی که جامعه بشری را به چنین روزی انداخته بود و عامل های چنین دردی , دوران های تاریخی و راههای نجات بشر و ملت آلمان از چنگ برده داری های سرمایه داری و طاعون های جهان میهنی.
کتابی که در ابتدا «چهارو نیم سال نبرد بر ضد دروغ و حماقت و بزدلی» نام داشت اما بعد به کتاب «نبرد من» تغییر نام داد.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1کتاب نبرد من
 
وجود کشتی داشت جان میگرفت وقتی که کاپیتان هنوز در بند خشکی بود.
آدولف عفو مشروط گرفت و در تاریخ 20 دسامبر 1924 از زندان آزاد شد , روزهایی که فعالیت حزب ممنوع بود , آدولف در یک ملاقات با هاینریش هلد(نخست وزیر ایالت باواریا) در ژانویه 1925 توانست ممنوع بودن فعالیت حزب را متوقف کرده و از آن پس فعالیت حزب دوباره شروع شد , اما با احترام گذاشتن به قانون های ایالت و در پیش گرفتن روش دموکراتیک برای ادامه فعالیت های حزب.
دیگر زمان آن بود که نبرد را گسترش داد و به مرور باید بهترین افراد با توجه به توانایی و شایستگی که داشتند انتخاب و در بهترین قسمت ها برای ادامه فعالیت حزب قرار میگرفتند.
دو برادر به نام های جورج و اتو اشتراسر به همراه یک فرد تحصیل کرده به نام یوزف گوبلز برای گسترش باور ها و فعالیت های حزب به منطقه های شمالی ایالت توسط آدولف فرستاده شدند.
برادر های اشتراسر بر خلاف آدولف هیتلر سوسیالیسم را مقدم بر ناسیونال دانسته و از آن حمایت میکردند که به مرور زمان موجب اختلاف دیگری در درون حزب شد.
آیا باید ناسیونال مقدم بر باورها و عملکردهای حزب نازی می بود یا سوسیالیسم.
اینجا جایی بود که آدولف بار دیگر از نبوغ خود استفاده کرد و با دفاعی که از مقدم بودن ناسیونال بر سوسیالیسم انجام داد , نظر هم حزبی های خود را جذب کرد , چرا که آدولف میدانست در صورت مقدم شدن سوسیالیسم , بعد از مدتی نوعی دیدگاه بلشویکی در حزب جریان می یابد , دیدگاهی که یکی از برنامه های خود حزب نازی برای مقابله با آن برنامه ریزی شده بود.
در آن زمان بود که یک فرد نابغه به نام یوزف گوبلز جذب آدولف هیتلر و باور ناسیونال سوسیالیسم او شده بود و به مرور به یکی از بهترین دوست ها و وفادارترین افراد به آدولف هیتلر و ناسیونال سوسیالیسم تبدیل شد.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1یوزف گوبلز و آدولف هیتلر
آدولف باور داشت که باید بهترین افراد را در قسمت های مناسب قرار داد تا بتوان به بهترین نتیجه ها رسید و یکی از این افراد یوزف گوبلز نابغه بود , فردی باهوش با قلمی خاص و کلامی شیوا به طوری که بعد از آدولف هیتلر به دومین سخنران حزب تبدیل شد. 
و با فعالیت های یوزف گوبلز در قسمت تبلیغات و اطلاع رسانی به مردم و هدایت مبارزه در میدان های مختلف و ارایه راه کارهایی که تا به آن روز کسی انجام نداده بود به مانند پروازهایی که برای رسیدن سریع آدولف هیتلر به نقاط مختلف کشور ترتیب داد تا آدولف به صورت سریع و مستقیم پیام های حزب را به مردم انتقال دهد و به مرور حزب نازی به موفقیت های بسیار بزرگی رسید.
در اکتبر سال 1929 شاخص سهام در بازار سهام در آمریکا سقوط کرد که موجب یک فاجعه واقعی در افزایش چند میلیونی بیکاری و ورشکست شدن چندین بانک بود.
شرایط بسیار بد شده بود و در این زمان دوباره عده ای از مردم که سیستم حکومتی کشور را ناکارامد میدانستند به یاد سخن ها و پیام های حزب نازی و قول هایی که آدولف هیتلر در جهت لغو عهدنامه ورسای , رونق اقتصادی و کاهش بیکاری بیان میکرد افتادند و جذب حزب نازی میشدند. 
و به مرور حزب نازی توانست در انتخابات ها , کرسی های بیشتری را در رایشتاگ بدست آورد و همچنین با دفاع آدولف هیتلر از افسرهای رایشوهر(ارتش آلمان) در پیوستن به حزب در دادگاه موجب افزایش محبوبیت حزب در نزد افسرهای ارتشی و نیروهای نظامی گشت.
زمانی که با وجود بحران بزرگ میان حزب های چپ و راست در انتخابات کشمکش ها افزایش می یافت و حزب های میانه رو در کنترل شرایط درمانده شده بودند , این حزب نازی بود که با توجه عمومی مواجه شد و در انتخابات سال 1930 حزب نازی موفق شد 18.3 درصد آرا و 107 کرسی پارلمان آلمان (رایشتاگ) را بدست آورد و به حزب دوم رایشتاگ تبدیل شد.
در آن شرایط بحرانی دولت تصمیم به ریاضت اقتصادی گرفت که با نارضایتی مردم روبرو شد.
در انتخابات ریاست جمهوری 1932 آدولف در مقابل پل فون هیندنبورگ قرار گرفت و در رقابتی سنگین این هیندنبورگ بود که در دور دوم به پیروزی رسید وقتی آدولف 35 درصد آرا را بدست آورد و آدولف هیتلر در واقع تبدیل به دومین شخص سیاسی شده بود.
و با وجود نبودن دولت توانا در آلمان و حمایت های عده ای از سیاستمدارها , بازرگان ها و صاحب های مشهور صنایع از آدولف هیتلر , موجب شد که هیندنبورگ آدلف هیتلر را به صدراعظم آلمان معرفی کند.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1هیندنبورگ و آدولف هیتلر
 
و در 30 ژانویه 1933 کابینه جدید معرفی شد از یازده پست آن سه پست در اختیار حزب نازی قرار گرفت در کنار آدولف هیتلر که صدراعظم بود , هرمان گورینگ به عنوان وزیر مشاور و ویلهلم فریک به عنوان وزیر کشور شروع به کار کردند.
این یک پیروزی بزرگ بود که با حضور هزاران عضو حزب و نیروهای SA با مشعل هایی بدست در شامگاه همان روز در مقابل عمارت ریاست جمهوری و عمارت صدراعظمی به رژه و شادی پرداختند. 
کاپیتان از بند خشکی داشت رها میشد و به کشتی قدم میگذاشت با میزبانی آتش دارانی که پلیدی و طاعون را از مسیر حرکت کاپیتان دور میکردند. 
در شرایطی که رایشتاگ به جای آنکه به محلی برای نجات آلمان تبدیل شود , تبدیل به محل رقابت های حزبی و سیاست بازیه قدرت دوست هایی شده بود که یا میخواستند شکست های حزبی خود را جبران کنند و یا می خواستند برتریه خود را حفظ کنند و این نمی توانست در جهت منافع ملت آلمان باشد , و در این شرایط آدولف به هیندنبورگ پیشنهاد یک انتخابات جدید در مارس را داد , تا بلکه شاید اوضاع رایشتاگ بهتر شود.
موفقیت حزب نازی رو به گسترش بود در زمانی که رایشتاگ در آتش سوخت , توسط فردی به نام ماریوس وان یک کمونیست آلمانی که به وسیله پلیس آلمان دستگیر شد.
کمونیست ها در رقابت رودر رو با حزب نازی داشتند محبوبیت خود را از دست میدادند و در چنین زمانی با این آتش سوزی که توسط یک کمونیست اتفاق افتاده بود , انگشت اتهام به سمت کمونیست ها رفت و هرمان گورینگ نیز کمونیست ها را مقصر دانست و در مقابل هم حزب کمونیست این اقدام را یک توطعه از طرف مخالف های کمونیست میدانست.
به همین ترتیب مظنون ها توسط پلیس آلمان بازداشت شدند و فعالیت حزب کمونیست آلمان ممنوع اعلام شد.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1استقبال مردم از جزب نازی
 
جهان میهنی های کمونیست در آلمان بر خلاف کمونیست های روسیه شکست خوردند , اتفاقی که دیر یا زود می افتاد و با این آتش سوزی روند آن سریع تر شد , کمونیست ها وعقاید نزدیک به آن که موجب سقوط امپراتوریه آلمان و روسیه در جنگ جهانی اول شده بودند , اکنون در آلمان شکست خورده بودند و این یک شکست بزرگ بود برای ارباب های کمونیست که با ساخت چنین جریان هایی سعی در تسخیر ذهن ملت ها را داشته در جهت منافع خود , حرکتی تکراری در تاریخ از سوی جهان میهنی ها که با تسخیر ذهن ها گسترش می یافتند و وقتی با سلاح مسلح شدند مرزها را در مینوردیدند و با قتل , غارت و تجاوز وجود پلید خود را در دیگر سرزمین ها هم تثبیت میکردند و سپس با گسترش عقاید پلید خود ذهن های مردم سرزمین های شکست خورده را هم علاوه بر ثروت آن سرزمین به تسخیر خود در می آوردند و به همانند طاعونی جهانی به هر کجا که توان داشتند سرایت میکردند با تسخیر ذهن ها و به بردگی گرفتن زن ها و مردها در جهت ارضای هوس های پلید خود.
و این دروغ های جهان میهنی بود که برای همیشه در سرزمین ها و نسل های مختلف به رشدو نمو می پرداخت و تبدیل به حقیقت هایی میشد که در عمقی ترین ریشه های فرهنگی سرزمین رخنه میکرد و برای همیشه به طور مستقیم یا اثر هایش در سرزمین باقی می ماند در حالی که نسل به نسل عمق تر و جدایی ناپذیرتر از فرهنگ میشد. 
نماد جهان میهنی ها دروغ هایی بود که آنقدر تکرار میشدند تا اینکه بدونه دلیل توسط نسل های یک سرزمین به همانند حقیقتی تغییر ناپذیر پذیرفته میشد.
در جایی که آدولف هیتلر گفت :
«حقیقت همان دروغی است که بارها و بارها تکرار شده است.»
و این دروغ های تکراری تبدیل شد به ابزاری برای همه آنها که در فکر تسخیر بشر بودند , حرکتی تکراری در تاریخ بشر که همیشه بوده و با بشر هم خواهد ماند , ابزاری بسیار مفید برای گسترش عقاید برای تسخیر و به بند کشیدن انسان ها توسط سرمایه داری ها گرفته تا عقاید جهان میهنی.
پیروزی بزرگ دیگری برای حزب نازی رقم خورد وقتی که در انتخابات 6 مارس 1933 , حزب توانست 43.9 درصد آرا و 288 کرسی در رایشتاگ را بدست آورد.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1تعدادی از بزرگ های حزب نازی
 
کلیسای سربازخانه کاخ پوتسدام در 21 مارس 1933 میزبان مراسمی بود با حضور نمایندهای مجلس که با هدف ثبت اتحاد حزب نازی با پروسی ها و ارتش بود. 
روزی که آدولف با پوشیدن یک کت ساده در مراسم شکرت نموده بود.
در تاریخ 23 مارس 1933 جلسه پارلمان به جای رایشتاگ که در آتش سوخته بود در سالن اپرای کرول در برلین برگزار شد , روزی که لودیک کاس از حزب میانه که سومین حزب بزرگ آلمان بود با تصویب لایحه اختیار چهار ساله به حزب نازی موضع خود را مشخص نمود.
حزب های مخالف حزب نازی که تعدادی از آنها وابسطه به آمریکا و در جهت منافع آن قدم بر میداشتند بودند و تا پیش از به قدرت رسیدن نازی ها نتوانسته بودند کار خاصی برای رشد جامعه آلمان انجام دهند اکنون که نازی ها داشتند یه قدرت میرسیدند به مخالفت و مبارزه با این حزب می پرداختند. آنها میدانستند که با قدرت گرفتن حزب نازی دامنه نفوذ دیگر حزب ها کاهش یافته و منافع شخصی و حزبی آنها از بین خواهد رفت, زمانی که مردم از آنها و شعارهایی که سر میدادند دل ببرند وقتی که با عملکردهای موفق حزب نازی در مسیر پیشرفت و نجات آلمان روبرو شوند.
یکی از این حزب ها , حزب سوسیال دموکرات ها بودند که دموکراسی آنها نیز چیزی جز منافع شخصی برای افراد حزب نبوده که در بهترین حالت یک رشد کوچک را می توانست برای آلمان ایجاد کند.
سوسیال دموکرات ها که خود را بازنده دیدند , سعی در تخریب مسیر رو به رشد حزب نازی و ملت آلمان داشتند که با مقابله حزب نازی روبرو شدند که حاصل عملکرد آنها غیر قانونی اعلام شدن حزب آنها بود.
دشمن های نازی دست بردار نبودند و اینبار در قالب سندیکاها می خواستند نظم را بهم بزنند که با مقاومت نازی ها و واحد های SA روبرو شدند و حرکت آنها به شکست انجامید.
هنوز افرادی که بعد از شکست حزب هایی که به آن یا اعتقادهای آن وابسطه بودند , باقی ماندند و همرنگ جامعه آلمان و در پست های مختلف نفوذ کردند و منتظر فرصتی بودند که زهر خود را به حزب نازی و سرزمین آلمان بریزند.
و در مقابل آدولف هیتلر , جبهه کار آلمان را که شامل کارگرها , مدیرها و صاحب های صنایع بود را ایجاد کرد , در جهت رشد واقعی و ایجاد زندگی بهتر برای کارگرها و مردم آلمان و هم راستا با مفهوم ناسیونال سوسیال به نام volksgemeinschaft گردید.
پرچم های حزب در سرزمین بر افراشته , وقتی که به فرمان کاپیتان لنگر ها کشیده شدند.
و در جولای 1933 حزب نازی به تنها حزب قانونی کشور تبدیل شد.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1استقبال مردم از آدولف هیتلر
 
اتفاقی مهم در حزب در جریان بود در جهت قدرت گیری بیش از اندازه SA در جهت خلاف هدف های حزب نازی و ملت آلمان که با مخالفت ارتش , افراد حزب و صاحب های صنایع روبرو شد و در نهایت موجب ایجاد عملیاتی به نام شب خنجرهای بلند در فاصله 30 ژوین تا 2 جولای 1934 گردید که توسط افراد SS انجام شد و در جریان آن SA منحل گردید.
پل فون هیندنبورگ در دوم آگوست 1934 در گذشت و با توجه به لایحه ای که پیش از مرگ توسط کابینه تصویب شده بود , که به موجب آن حال آدولف هیتلر به طور همزمان هم رییس دولت و هم رییس کشور بود.
حالا آدولف هیتلر پیشوا و صدراعظم نامیده میشد (FUHRER UND REICHSKANZLER).
در 19 آگوست یکی شدن ریاست جمهوری و صدراعظمی با آرای 90 درصدی مردم تصویب شد.
و سوگند وفاداری ارتش به آدولف هیتلر به همانند رسم قدیم ارتش پروس انجام گرفت.
دیگر زمان حرکت رسیده بود و کشتی نیز به همانند کاپیتان باید از بند خشکی رها شده و وارد نبردی میشد به بزرگی تمام تاریخ و حفظ تمام آنچه که باید میبود و در بشر رشد می یافت , پس کاپیتان فرمان حرکت داد.
شکوهمندی آلمان با معیار های نژادی می توانست شکوهمندی تاریخ دنیایی را به همراه داشته باشد که در دام تاریخی جهان میهنی ها و سرمایه دارها به بند کشیده شده بود.
و این شکوفایی زمانی شکل گرفت که بهترین افراد در مناسب ترین جایگاهها قرار گرفتند از یوزف گوبلزبرای آشکار ساختن واقعیت های گمشده تاریخ به مردم گرفته تا آلبرت اشپیر در نقش شکوفایی معماری و یالمار شاخت در نقش به حرکت در آوردن چرخه اقتصاد آلمان و … .
در جایی که آدولف هیتلر گفت :
«شکوفایی یک ملت وابسته به اجرای این برنامه است , جمع کردن مغز های متفکر و با استعداد برای فعالیت های انسانی و آن ها را در خدمت اجتماع قرار دادن وظیفه اصلی و مهم افراد دولت است»
آدولف به مردم سرزمینش قول داد که آینده ای متفاوت برای آنها بسازد , آینده ای که انسان ها از بند بیگاری و فقر رها شوند , آینده ای که شکوه و شادی را به میان مردم بازگرداند و آینده ای که زندگی در آن برای همه باشد.
فرهنگ داشت پروبال میگرفت و خون در رگهای زندگی جریان می یافت ,
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1آدولف هیتلر
 
بیکاری که در سال 1932 گریوان شش میلیون آلمانی و افراد وابسطه به آنها که تعداد خیلی بالایی را در بر میگرفت , گرفته بود به شکل باور نکردنی به کمترین میزان خود رسید , و سازندگی در شکلی واقعی و سریع به جریان افتاده بود وقتی اتوبانها , راه آهن ها , سد ها و زیرساخت های دیگر داشتند به سرعت ساخته , و با افزایش شغل و در نهایت موجب افزایش رفاه ملت آلمان گردید زمانی که آلمان داشت بیشترین رشد اقتصادی را در تاریخ تجربه میکرد.
به راستی تمدنی شکل گرفته بود با سرعتی باور نکردنی و در چنین زمانی بود که میشد تفاوت آدولف هیتلر را با فعالیت دیگر حزب ها و عقیده ها مقایسه کرد , در جایی که همه شعار از فردایی بهتر می زدند و وعده های پوچ میدادند وقتی که هیچ عملکرد مناسبی نداشتند , اما آدولف هیتلر فردای بهتر را در عمل به امروز سرزمین آلمان تقدیم کرد.
این بود تفاوت آدولف هیتلر با پلیدی های طاعون واری که در نقش های جهان میهنی و سرمایه داری خون بشر را در تاریخ مکیده و ملت ها را به بندو بردگی ابدی میکشیدند.
باور آدولف هیتلر نه نقشی لیبرال و سرمایه محوری داشت و نه نقشی جهان میهنی و شعار وار , باور آدولف هیتلر زندگی بخشیدن بود به کالبد انسانیه تاریخی که پلیدی ها واقعیت زندگی را از آن مکیده بودند. 
این بود تفاوت و برتری مردی که در سخنرانی فریاد میزد : «ملت آلمان آیا شده حرفی بزنم و به آن عمل نکرده باشم.»
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1آدولف هیتلر
 
این بی نظیر بود و باور نکردنی که فقط در طول چند سال آلمان به چنین سطح بالایی از رشد و رفاه اجتماعی رسیده باشد و بسیار سخت برای دشمن های این کشور و این باور که قرن ها با معیار های خود انسان ها را به بردگی خود کشیده بودند. 
همه چیز باید برای ملت , رشد انسان و زندگی بخشیدن به او باشد.
و یکی دیگر از کارهایی که آدولف انجام داد و برای همیشه در یادها ماند , فرمان به ساخت ماشین ملت بود , رشد اقتصادی و صنعتی باید برای مردم هزینه شود و همه مردم سرزمین باید از آن بهره ببرند و نماد این بخشندگی صنعتی در تاریخ در قالب خودرویی شکل گرفت که آن را فولکس واگن نامیدند و به نام ماشین ملت.
خورویی با بهترین کیفیت و کمترین هزینه که کوچکترین خدمتی بوده که میشد به یک ملت در سطح های مختلف اجتماعی تقدیم شود.
و از دیگر اقدام های آدولف برنامه ریزی برای ساخت محل های تفریحی در نقاطی خوب با بهترین خدمت رسانی و با کمترین هزینه برای مردم بود تا قشر زحمت کش آلمان بتوانند در هنگام مرخصی به بهترین شکل تجدید روحیه کرده و با روحیه ای بالا به سر کار خود برگردند , فقط یک ملت شاد و با روحیه میتوانست چرخه های آخرین تمدن را به حرکت در آورد و آدولف باید هر چه میتوانست برای این زحمت کش ها انجام میداد.
از دیگر کارهای آدولف هیتلر متوقف کردن فعالیت گروه های پنهانی و مخفی بود با همه طرح ها و نقشه های شومی که برای در دست گرفتن اجتماع ها داشتند , به طوری که آدولف مورد حمایت واتیکان قرار داشت و چرا که شاید واتیکان آدولف هیتلر را بهترین فرد برای مبارزه با نزول خورهای جهان با اکثریتی یهودی و جنبش های فراماسونری و دیگر انجمن های مخفی و کمونیست میدانست. 
مبارزه ای بزرگ با بزرگترین سیستم های فساد در جهان.
و اینها دلیل هایی بود که آدولف هیتلر مورد ستایش واتیکان قرار گرفت و چند ملاقات هم با پاپ پیوس دوازدهم داشت.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1آدولف هیتلر و پاپ پیوس دوازده ام
 
هر چند که لوتر(پروتستان) که مبارزه های او برای آزاد سازی انسانها از بند سنت ها و بندو بردگیه ویرانگری های شعاری مسیحیته سیاسی در نقشی جهان میهن که سرانجام موجب پایان قرنهای درجازدگیه میانی اروپا و رشد جامعه بشر شده بود , همیشه مورد ستایش آدولف هیتلر بود. 
آدولف مشکلی با آزدای عقیده در سرزمین ها و دنیا نداشت , اما مشکل فساد و زیاده خواهی هایی بود که این عقاید میتوانستند نسبت به خود و دیگر عقیده ها داشته باشند وقتی این زیاده خواهی ها موجب جنگ , درد , غارت و تسخیر ذهن ملت ها در جهت ارضای منافع رهبران و در نهایت نابودیه خود و دیگران میشدند.
به طوری که در بند 24 از برنامه 25 ماده ای حزب نازی به این گونه آمد که :
«ما درخواست میکنیم تمام مذهب ها در تمام کشور آزاد باشند. در صورتی که وجود آنها برای کشور خطرناک نبوده و علیه حس معنوی و اخلاقی نژاد آلمانی مبارزه نکند. و نیز حزب طرفدار جدی مسیحیت مثبت است اما خود را موظف به اعتراف مخصوصی نمی داند. حزب با ما یا بدون ما علیه روح مادیگری یهود مبازره می کند و عقیده دارد که ملت از طریق مصالح عمومی قبل از مصالح فردی به یک ایمنی و سلامت همیشگی میرسد.»
آدولف هیتلر همان گونه که خودش از خوردن مشروب های الکلی , کشیدن سیگار و خوردن گوشت پرهیز میکرد , برای سلامتی مردم و برای جلوگیری از اعتیاد مردم آلمان به سیگار و الکل در جهت کاهش آن سازماندهی و برنامه ریزیهای بهداشتی و تبلیغاتی در سطحی بزرگ انجام داده بود , چرا که میدانست سلامتی یکی از مهمترین معیار های یک نژاد برتر در آینده خواهد بود. 
حمایت از طبیعت و حفظ گونه های جانداری هم از معیار های عمل نازی ها بود.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1آدولف هیتلر
 
و در جایی که آدولف هیتلر گفت :
«شاید کندن چند علف هرز به نظر بی رحمانه بیاید ولی فرصتی برای حیات گل سرخ را به وجود می آورد» , وقتی که نازی ها برای جداسازیه علف های هرز از سرزمین آلمان دست به اخراج و جدا سازیه آنها زدند با دور کردن بیشتریهودی های زیاده خواه که خود را به فریب آلمانی جا میزدند , کولی ها و … از آلمان.
یکی از مهمترین معیار های باقی ماندن یک تمدن با معیار نژادی , سالم و تندرست بودن ملت بود که در این جهت هم سازمان هایی برای دخترها و پسرهای نوجوان و جوان شکل گرفت که از همان سن پایین تحت آموزش و ورزش قرار گیرند که به سازمان جوانهای هیتلری مشهور شد.
و در همین راستا جشن ها و مراسمی همراه با رژه در طول سال انجام میشد تا نشانی باشد از نازی و هم موجب شور و هیجان در مردم شده.
آنچه آدولف هیتلر از یک زن نازی میخواست , داشتن خونی خالص , بدنی سالم و روحیه ای بالا برای فعالیت های اجتماعی بوده تا بتواند به بهترین شکل به تربیت نسل های آینده این سرزمین بپردازد.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1آدولف هیتلر
 
و اما جزیی جدایی ناپذیر از همه این پیشرفت ها تغییر در نوع نگاه به تاریخ و اطلاعات بی ارزشی بوده که حکومت و سیستم ها به خورد فرزندان ملت میدادند.
در جایی که آدولف هیتلر گفت :
«تعلیم و تربیت یکی از اساس کشور است و مغز های جوان نبایستی از دانش ها و معلوماتی انباشته شود که هشتاد درصد برای آن ها غیر ضروری است و در نتیجه ممکن است پس از چند سال آن ها را به کلی فراموش کند.»
و نظر آدولف در مورد تاریخ به این گونه بود که :
«از درس تاریخ آنچه در خاطر جوان ها باقی می ماند غیر از یک مشت اطلاع های بی فایده مانند تاریخ تولد چند سردار یا پادشاه چیز دیگری نبوده و سایر قسمت های مهم آن به کلی از یاد رفته و یا از آن نتیجه کلی نگرفته اند.» 
و همچنین ساخت وسازهای مناسب و غرور آفرین برای ملت آلمان برای مناسبت های ورزشی و گردهمایی های حزب.
تمدنی بزرگ شکل گرفته و برلین پاییتخت این تمدن داشت به سطحی از برتری میرسید به شگفتی تمدن های فراموش شده در دوره های تاریخی به مانند بابل باستان. 
تمام این برتری ها در سایه باورهای نژادی آدولف و حزب نازی شکل گرفته و روز به روز بزرگتر و وسیعتر میشد.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1آدولف هیتلر
 
و الگوی برتر نازی در آلمان میتوانست در آینده نه تنها شکوه را به این سرزمین و مردم آن تقدیم کند , بلکه دروازه ای از این تمدن باز میشد به دنیا تا دیگر سرزمین ها هم الگوهای طاعونیه جهان میهنی و بردگیه سرمایه داریه تاریخی را که جز زجر , درد , فساد اجتماعی , اختلاف های طبقاتی و عقب ماندگی چیزی نداشته را ترک کرده تا زندگی و رشد در تمام سرزمین ها شکل بگیرد تا گونه بشر بتواند با فاکتور و معیار های نژادی در کنار یکدیگر رشد کرده و زندگی کنند , که در این مسیر گونه های برتر سریعتر به راهکارها و فن آوری های برتر رسیده و در نتیجه این علوم سریعتر به نژاد ها و سرزمین های دیگر رسیده که در نهایت موجب کاهش روز افزون فقر , بیماری , عقب ماندگی , شورش و قتلو غارتو تجاوز میشده.
این درخشانی تمدن نازی واقعیتی تغییر ناپذیر بود وقتی که آدولف هیتلر گفت :
« داوری را که می توان درباره یک دولت کرد در ابتدا فایده ای است که می تواند به ملت برساند و همین مطلب است که تاریخ درخشان یک ملت را برای همیشه سر بلند نگاه میدارد.»
میل و هوس در دوره تکامل بشر جزیی جدایی ناپذیر از انسان شدند , وقتی که ذره ها بودو نبود بودند و در لحظه ای وجود داشتند و در لحظه ای دیگر نبودند , وجودی شکل گرفت در همه-ی بودن و نبودن ها و با همه-ی هست ها و نیست ها وتکامل یافت و وقتی که عاملی در یک دوره زمانی برتری بود در لحظه زمانی دیگر پست و هیچ , عامل های وجودی با معیار های برتری شکل گرفتند وقتی که عامل های پست تر حذف و انسان تکامل یافت زمانی که عامل برتری را با خود داشت و بقا پیدا کرد , اما این عامل برتری اگر حفظ نشود , در لحظه دیگر پست میشود و هیچ.
وقتی که آدولف هیتلر گفت :
« وقتی یک ملت برای فرهنگ و نژاد و ملیت خویش ارزشی قایل نشد و حقی را که طبیعت برای نگاه داری نژاد پاکش به او ارزانی داشته بود پایمال ساخت و به بیگانه ها روی آورد و تسلیم شد دیگر حق ندارد از شکست و بدبختی سیاستی که خودش باعث آن شده است شکایت کند.»
این میل و هوس مهار نشدنی انسان بوده که او را برای رسیدن به خواسته های جسمی , ذهنی و جنسی به هر کاری وا میدارد , میل و هوسی که اگر مهار نشود نابودی کامل گونه را به همراه خواهد داشت. 
در جایی که آدولف گفت :
« کسی که بتواند میل و هوس شهواتی خود را مهار کند موجود با اراده ای است.»
اراده همان معیاری بود که کاپیتان را برای نجات گونه بشر به نبردی ابدی کشاند.
آدولف برای حفظ نژاد و جلوگیری از اختلاط های بیشتر آن در 15 سپتامبر 1935 لایحه ای به نام قانون نورنبرگ را به رایشتاگ ارایه کرد که از ازدواج یهودی های آلمان با غیر یهودی های آلمانی وبه کار گرفتن زنهای زیر 45 سال غیر یهودی به عنوان خدمتکار توسط یهودی ها جلوگیری میشد. 
موفقیت و شکوه بی نظیر و سریع آلمان نازی موجب شد که بتوانند در سال 1936 برگزار کننده بازی های المپیک شوند و از همه رقیب های خود به خصوص آمریکا در این راه پیشی بگیرند.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1المپیک برلین 1936
 
این روزهای شکوه و موفقیت یاد آور موفقیت های روزهای ابتدایی حزب بود و دشمن هایی که تمام هدفهایش در نابودیه حزب خلاصه میشد.
حال که این موفقیت ها به سطحی وسیع در سرزمین آلمان رسیده هم دشمن های بزرگتری را برای نابودیه آن بر خواهد انگیخت.
میشد پرواز لاشخورها جهان میهنی و سرمایه دار را حس کرد وقتی که بر روی پا بلند شدن آلمان نازی به نشانه نابودیه هر چه بیشتر شعار گونگی و سرمایه صفتی آنها بوده و این آنها را از هر زمانی دیگر خطرناکتر میکرد.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1المپیک برلین 1936
 
در این زمان از یک سو آلمان باید خود را از نظر نظامی آماده می کرد تا توان دفاع از کشور را در مقابل دشمن ها داشته باشد و از سوی دیگر سرزمین های جدا شده از آلمان و آلمانی های آن باید به سرزمین اصلی آلمان باز میگشتند.
که در این راه عهد نامه ویران کننده ورسای باید کنار زده میشد , و در اکتبر 1933 آلمان از جامعه ملل جدا شد.
در مارس 1935 آدولف دستور توسعه ارتش آلمان را داد و در ژوین 1935 توانست موافقت نامه ای با انگلیس امضا کند که موجب افزایش ظرفیت ناوگان دریایی آلمان تا 35 درصد ناوگان دریای انگلیس بود و این یک موفقیت بزرگ بود برای آدولف که نه تنها توانسته بود عهدنامه ورسای را بی اعتبار کرده و قدرت دفاعی آلمان را افزایش دهد , بلکه توانسته بود یک دوستی با انگلیس ایجاد کند در جهت صلح در اروپا , چرا که پیشرفت های اجتماعی و اقتصادی نازی ها در راه صلح و برای کامل شدن نیازمند به صلح بود.
حال زمان بازگرداندن قسمت های جدا شده از آلمان بود که در سال 1936 آدولف هیتلر با اعزام نیروی نظامی , منطقه راینلند را بدونه درگیری پس گرفت.
و در راه مبارزه با جهان میهن ها و حکومت جمهوری , برای ژنرال فرانکوی میهن پرست در اسپانیا واحد های نظامی ارسال کرد که موجب پیروزی دیگری برای ناسیونال ها شد.
موسولینی ایتالیایی هم در کنار آلمان نازی مهمات و تدارکات نظامی در سطحی وسیع برای ناسیونال های اسپانیایی ارسال کرد.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1آدولف هیتلر و بنیتو موسولینی
 
و در راه مقابله با کمونیست ها آدولف هیتلر در 25 نوامبر 1936 قراردادی را با ژاپن امضا کرد معروف به پیمان ضد کمینترن و در سال 1937 ایتالیا هم به آن پیوست و از کشورهایی مانند انگلیس , لهستان و چین هم برای پیوستن به این پیمان استقبال میشد که این اتفاق نیوفتاد.
آدولف میخواست که دیگر کشورهای غربی هم با او در این راه همراه شوند , اما به اینگونه نشد , چرا که خیانتی بر علیه آلمان نازی در حال شکل گیری بود توسط آنهایی که قدرت مند شدنه نازی و باور های آن را در خلاف موجودیت خود میدیدند. 
12 مارس 1938 اتریش با برگزاریه یک رفراندم و بدونه خونریزی به آلمان پیوست که به نام آنشلوس معروف شد.
سودتلند, منطقه ای از چک اسلواکی با جمعیتی آلمانی تبار بود که میخواست از چک اسلواکی استقلال بگیرد که با آماده باش نیروهای نظامی چک اسلواکی و ایجاد حکومت نظامی و کشتارو سرکوب مردمی که خواهان جدایی بودند همراه شد.
وقتی که آدولف هیتلر در کنگره سالیانه حزب نازی در نورنبرگ در سپتامبر 1938 گفت :
« … آلمانی های سودت تنها و بی کس نیستند و ما اجازه نخواهیم داد که حاکم های چک اسلواکی بیش از این به حقوق آنها تجاوز کنند.» 
هم میهنی های آدولف هیتلر داشتند سرکوب میشدند و تحمل این شرایط برای آدولف هیتلر و نازی ها قابل پذیرش نبود.
انگلیس و فرانسه به حمایت از چک اسلواکی و اقدام های آن پرداختند و در مقابل ایتالیا به حمایت از آلمان برخواست که منجر به برگزاریه کنفرانسی در تاریخ 29 سپتامبر 1938 در مونیخ شد با حضور بنیتو موسولینی (صدر اعظم ایتالیا) , نویل چمبرلین (نخست وزیر انگلیس) و ادوارد دالادیه (نخست وزیر فرانسه) که در نهایت با یک موافقت نامه که به موافقت نامه مونیخ معروف شد و با صلح بین شرکت کننده ها به پایان رسید و منطقه سودتلند هم بدونه خونریزی و جنگ به آلمان پیوست.
بعد از این اتفاق اسلواکی از چک جدا شد و به مرور این منطقه ها هم که دیگر از هم گسسته بودند نیز بدونه جنگ به آلمان پیوستند.
خطر جنگ هر لحظه آلمان را تحدید میکرد و نازی ها چاره ای نداشتند جز افزایش قدرت نظامی خود , اما آدولف میدانست که این کار موجب تحریک دیگر کشورها خواهد شد پس به دنبال راهی بود تا تهدید دیگر کشورها را از آلمان کم کند که در این راه اعلام کرد آلمان به دنبال افزایش قدرت نظامی نیست و آلمان خواهان خلع سلاح جهانی است و در صورت خلع سلاح همسایه های آلمان او نیز سلاح های تهاجمی آلمان را از میان بر میدارد و در مسیر افزایش قدرت نظامی آلمان قدم بر نخواهد داشت.و در این راه کشورهای همسایه را دعوت به مذاکرهای دو جانبه برای حل اختلاف کرد. که در این راه توانست به یک توافق دو جانبه با لهستان دست یابد.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1آدولف هیتلر
 
تلاش های آدولف هیتلر در ایجاد صلح و جلوگیری از جنگ موجب شده بود که آدولف هیتلر از طرف مجله تایم به عنوان مرد سال انتخاب شود.
اما
صدایی به گوش میرسید , پچ پچ هایی فضای کشتی را برداشته و بوی خیانت در تمام محیط پخش شده بود , دارند توطعه میکنند , دارند نقشه میکشند , انگار قرار است اتفاقی بیوفتد , خطر همه کشتیسواران را تهدید میکند , چه نقشه های شومی در راه است. 
تمام تلاش های آدولف هیتلر برای نجات اروپا , کاهش سلاح ها نظامی و باقی ماندن صلح داشت به شکست میرسید.
قدرت سلاح تنها چیزی بود که دشمن با آن توان مقابله با آلمان نازی را داشت و اگر هر چه زودتر جرقه جنگی را در اروپا و بر علیه آلمان نازی نمیزدند ممکن بود این توانایی خود را نیز از دست بدهند.
پس توطعه یک جنگ در اروپا ریخته شد که میتوانستند در آن لهستان را تبدیل به باتلاقی برای نازی ها کرده و سپس ضربه نهایی را بر پیکر نازی ها وارد کنند.
آیا بانکدارهای جهانی و سرمایه دارهای یهودی که باقی ماندن نازی را شکست خود در آینده می پنداشتند , داشتند موفق میشدند بار دیگر اروپا را در جنگی دیگر غوطه ور سازند. 
توطعه موفقیت آمیز بود و جنگ اجتناب ناپذیر وقتی که برگه های تاریخ دوباره و دوباره و دوباره تکرار میشدند , باز هم جنگ و به راستی که هوس ها و زیاده خواهی های انسان پایان ناپذیر است. 
و انسان را به یاد این جمله از نیچه می اندازد که گفت :
« اگر آدمی جنگ را فراموش کند از او امید باید برید»
شهر آزاد دانزینگ که در گذشته قسمتی از آلمان بوده و بعد از جنگ جهانی اول و در ورسای از آن جدا شده بود و با اینکه این شهر بندری آزاد اعلام شده بود اما توسط لهستان اداره میشد. در واقع با آزاد اعلام شدن این شهر آلمان را به دو قسمت تقسیم کرده بودند که فقط از راه دریایی و هوایی میتوانستند ارتباط داشته باشند.
در ابتدا آدولف هیتلر از طریق مذاکره تصمیم داشت تا این شهر را به آلمان باز گرداند که با مخالفت لهستان روبرو شد. 
و همه تلاش های سیاسی آدولف هیتلر برای کاهش تنش با لهستان و جلوگیری از جنگ که با مخالفت های لهستانی روبرو میشد که داشت در جهت برنامه ریزی های انگلیس قدم بر میداشت و فکر میکرد در صورتی که اینگونه با تلاش های صلح آمیز آلمان مخالفت کند , در صورت وقوع جنگ حمایت کامل انگلیس و فرانسه را خواهد داشت.
پس لهستان نه تنها در جهت حل مشکل و کاهش تنش با آلمان قدم بر نمی داشت , بلکه با سرکوب شدید آلمانی تبارها در آن مناطق موجب تحریک هر چه بیشتر آلمان نازی شده بود , زیرا میدانستند که نازی ها به راحتی از کنار چنین حرکت های خشونت آمیزی بر علیه مردم آلمانی نخواهند گذشت.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1احترام نازی
آلمان که در راه رسیدن به صلح و جلوگیری از جنگ و همچنین برای بدست آوردن منابع خام از شرق که آدولف هیتلر در کتاب نبرد من هم به برطرف کردن نیاز آلمان به مواد اولیه و خام از شرق اشاره کرده بود که اکنون در راستای آن قدم بر میداشت و همچنین به علت احتمالی شروع جنگ با لهستان و برای جلوگیری از ایجاد مشکل با شوروی , حاضر به انجام پذیرفتن یک توافقنامه تجاری و یک توافقنامه عدم تجاوز که به موافقت نامه مولوتوف-ریبنتروپ معروف شد , بین وزیر خارجه آلمان و شوروی.
پس با افزایش تنش ها جنگی اجتناب ناپذیر میان آلمان و لهستان در اول سپتامبر 1939 شکل گرفت.
جنگی که نه تنها انگلیس و فرانسه بر خلاف تصور لهستانی ها به کمک آنها نیامدند , بلکه آلمان با نبرد هایی حیرت انگیز و سریع به سرعت لهستان را شکست داد در حالی که نیروهای شوروی هم از شرق وارد لهستان شدند.
پذیرفتن این شکست نه تنها برای لهستانی ها سخت بود , بلکه برای انگلیس , فرانسه و دیگر متفق ها هم بسیار سخت بود باور پذیریه این پیروزیه سریع توسط آلمان نازی در حالی که قرار بود لهستان تبدیل به باتلاق آنها شود.
اما نکته جالب در بهانه قرار دادن لهستان بود در حالی که شوروی هم در همان زمان به لهستان حمله کرده بود اما انگلیس و فرانسه به شوروی اعلان جنگ نکردند.
حالا دیگر جنگ جهانی آغاز شده بود نه به علت جنگ منطقه ای میان آلمان و لهستان , بلکه به علت اعلان جنگ انگلیس و فرانسه در سوم سپتامبر به آلمان این جنگ گسترش یافته و نقشی جهانی به خود گرفت.
اما آدولف باز هم برای صلح و جلوگیری از برادر کشی و ایجاد جنگ در اروپا قدم پیش میگذاشت که با مخالفت متفق ها روبرو میشد , متفق جنگ میخواستند و با توطعه بهانه آن را ایجاد کرده بودند.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1آدولف هیتلر
 
و به همین ترتیب کشورهای مختلف به طور مستقیم و غیر مستقیم وارد جنگ شدند.
در آوریل سال 1940 نیروهای آلمانی برای کاهش قدرت نفوذ انگلیس به سمت دانمارک و نروژ حرکت کردند و با نبرد هایی سنگین که به ویژه در نروژ شکل گرفت توانستند نیروهای انگلیس را از آن منطقه ها وادار به عقب نشینی کنند.
و در تاریخ 10 ماه می 1940 جنگ آلمان با غرب اروپا آغاز شد که در جریان آن آلمانها با سرعت شگفت انگیزی خطوط متفقین را در هم شکستند و با گذر از هلند , بلژیک و لوکزامبورگ وارد فرانسه شدند , دیگر شکست فرانسه حتمی بود ودر تاریخ 10 ژوین 1940 ایتالیا هم به فرانسه اعلان جنگ داد و به آن حمله کرد و در نهایت در 22 ژوین 1940 فرانسه تسلیم شد.
اما آنچه حیرت همه را وا داشت صلح طلبی آدولف هیتلر در آن شرایط بود در اتفاقی که در منطقه ای به نام دانکرک افتاد.
دانکرک منطقه ای است ساحلی در فرانسه که در نزدیک ترین قسمت به انگلیس قرار دارد , اما در جریان حمله رعد آسا و پیشروی های سریع نیروهای آلمان نازی , نیروهای ارتش انگلیس که برای کمک به نیروهای ارتش فرانسه وارد خاک آن کشور شده بودند به همراه تعدادی از نیروهای فرانسوی که غافلگیر شده بودند به منطقه دانکرک عقب نشینی کردند ,
و در جایی که این نیروها در محاصره نیروهای آلمانی قرار گرفته بودند و با پیش روی نیروهای آلمانی می توان گفت چندصد هزار نفر از ارتش اصلی انگلیس که بیشتر آنها اکنون در محاصره افتاده بودند از پا در می آمد و با از پا در آمدن آنها انگلیس بیشتر نیروهای نظامی خود را از دست میداد.
اما دستور توقف 48 ساعته حمله توسط آدولف هیتلر این فرصت را به نیروهای نظامی دانکرک داده تا بتوانند از آنجا به انگلیس عقب نشینی کنند.
به راستی که اگر آدولف هیتلر فردی جنگ طلب بود , آیا چنین عملی انجام میداد. 
آدولف که مخالف جنگ و برادر کشی در اروپا بود و با باور اینکه با اتحاد میتوان قدم های بزرگی برای آینده بشر برداشت , چنین کاری انجام داد تا در عمل به انگلیس و دنیا ثابت کند که خواهان صلح و زندگی بخشیدن است نه نابودی و به بردگی کشیدن انسان ها.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1آدولف هیتلر
 
اما دشمن پلید بود و هر چه آدولف از صلح و پایان جنگ میگفت و در جهت جلوگیری از کشته شدن انسان ها عمل میکرد فایده ای نداشت.
در ماه می 1940 نویل چمبرلین (نخست وزیر انگلیس) استعفا داد و وینستون چرچیل که فردی به شدت طرفدار جنگ و ضد آلمانی بود به نخست وزیری رسید. 
مجلس عوام که خیلی هم موافق نخست وزیری چنین فرد جنگ طلبی نبودند آماده شنیدن سخنرانی وینستون چرچیل بودند که اینگونه آغاز کرد :
«لازم است به مجلس بگویم , چنان که به کسانی که به این دولت پیوسته اند گفته ام , که من جز خون , رنج , اشک و عرق چیزی ندارم برای اجرا کردن. ما آزمونی دشوار , از جانکاه ترین نوع آن, پیش رو داریم … .می پرسید, سیاست ما چیست ؟؟ میگویم : دست زدن به جنگ, از راه دریا , خشکی و هوا, با تمام توانمان و با تمام نیرویی که خداوند می تواند به ما عطا کند : دست زدن به جنگ … . این است سیاست ما . می پرسید , هدف ما چیست ؟؟ می توانم در یک کلمه پاسخ دهم :پیروزی , پیروزی به هر قیمت , پیروزی علی رغم تمام دهشت ها , پیروزی هر قدر هم که راهش طولانی و دشوار باشد , چرا که بدون پیروزی , بقایی نخواهد بود.»
چرچیل حاضر بود برای پیروزی همه چیز از اخلاق , جان انسان ها , فرهنگ , معیار های نژادی , باقی ماندن قدرت در انگلیس و اروپا و هر چه را که می توانست حاضر بود قربانی کند , چرا که او پیروزی می خواست به هر قیمتی که شده که در نقطه مقابل آدولف هیتلر قرار داشت که هیچ گاه حاضر نشد اخلاق را قربانی پیروزی به هر قیمتی کند , در حالی که میتوانست با قربانی کردن اخلاق به راحتی پیروزی را بدست آورد.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1رژه نیروها در مقابل آدولف هیتلر
 
در روزهایی که نیروی هوایی انگلیس قدرت برابری با نیروی هوایی آلمان را نداشتند , شب ها و در تاریکی حمله میکردند و شهر ها و مردم غیر نظامی را بمب باران میکردند در حالی که نیروی هوایی آلمان در روز و برای بمب باران منطقه های نظامی , ایستگاه های رادار و منطقه های صنعتی به پرواز در می آمدند تا به اشتباه , شهر ها و غیر نظامی ها را بمب باران نکنند.
اما هیچ یک از این کارها در جهت آتش بس و جلوگیری از جنگ موفق نبود تا جایی که آلمان مجبور شد لندن را برای چندین روز پی در پی بمب باران و انگلیس را محاصره کند تا انگلیس را وادار به آتش بس کند , زمانی که نیروی هوایی انگلیس زمین گیر شده بود.
با این بمب باران هایی که انگلیس میشد , هزینه های سنگینی که برای جنگ پرداخت و شکستی که انگلیس در نبرد رودر رو در مقابل آلمان خورده بود تمام بزرگی که انگلیس در طول چند قرن برای خود کسب کرده بود از میان رفت و خورشید در سرزمینی که گفته میشد هیچ گاه غروب نخواهد کرد , غروب کرد.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1آدولف هیتلر
 
در 27 سپتامبر 1940 اتحاد سه گانه در برلین با حضور آدولف هیتلر از آلمان , سابورو وروسو از ژاپن و کنت آله آزو چیانو از ایتالیا به امضا رسید و سپس با پیوستن رومانی و بلغارستان به آن اتحاد محور شکل گرفت.
اما در همین زمان بود که جهان میهنی های کمونیست در شرق داشتند توطعه دیگری را برنامه ریزی میکردند , استالین بعد از اشغال چند کشور در شرق اروپا داشت نیروهای نظامی خود را در پشت مرزهای آلمان جمع میکرد تا دست به حمله غافلگیر کننده بر علیه آلمان و اروپا بزند , اما وقتی آلمان نازی از این نقشه شوروی آگاهی یافت مجبور شد تمرکز نیروهای خود را از انگلیس برداشته و به سمت شرق ببرد , مهمتر از وادار کردن انگلیس به آتش بس , جلوگیری از سقوط اروپا توسط جهان میهنی های شوروی بود.
انگلیس از فرصتی که پیدا کرد به تجدید قوای نیروهای خود پرداخت و آلمان چاره نداشت جز یک حمله غافلگیر کننده در 22 ژوین 1941 به شوروی که نیروهایش در پشت مرزهای آلمان در فرم هجومی قرار داشتند.
نام عملیات بارباروسا بود و نیروهای ارتش آلمان به بیش از سه میلیون میرسیدند , در ابتدا با پیروزی های بزرگی همراه بود و به سرعت خاک شوروی را در مینوردید تا در دسامبر 1941 به حومه مسکو رسیدند , مسکو در حدود 24 کیلومتری نیروهای آلمان بود و پیروزی دست یافتنی
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1ملاقات آدولف هیتلر از زخمی ها
 
اما طبیعت هم به نبرد رودر رو با آلمان نازی برخواسته بود و در حالی که تا آن زمان نیروهای نازی شکست ناپذیر بودند و بزرگترین و سریعترین پیروزی های تاریخ را بدست آورده بودند , از مسافت های طولانی عبور کرده , در زیر باران های شدید روسیه و در گلولای کند شدند اما همچنان به حرکت ادامه دادند با وجود سرمای شدید اما طبیعت دست بردار نبود , نازی ها باید متوقف میشدند و این اتفاق افتاد زمانی که برف و سرمای بی سابقه ای در روسیه حاکم شد , اینبار دیگر نازی ها متوقف شدند وقتی که از شدت سرما خودروهای نظامی و تانک ها متوقف و سلاح ها دیگر خوب کار نمی کردند , زمانی که سربازها یخ زدند.
زمانی که طوفان در گرفت و آسمان ها خروشیدند کاپیتان میدانست که به نبرد نهایی با طبیعت رسیده , جایی که پیروزیه کاپیتان نجات کشتی و بقای ویژگی های برتر و در مقابل پیروزیه طبیعت سقوط و در هم شکستگی نهایی را به همراه خواهد داشت.
کاپیتان میدانست که آنچه شکست را نزدیک میکند طوفان و رعد نیست , آن خیانت کارهایی هستند که دارند دیوارهای کشتی را سوراخ و سست میکنند.
در جایی که با خیانت غربی ها (انگلیس و آمریکا) و کمک های آنها به شوروی , جانی تازه در این پلیدی های جهان میهن جاری کرده بودند با کمک های سوختی , تسلیحاتی و فنی , موجب افزایش توانایی مقاومت شوروی و ضد حمله های آن به نیروهای متوقف شده آلمانی در برفو سرما شد.
و شکست های ارتش آلمان نازی از آن به بعد شروع شد که از بزرگترین آنها میشود به محاصره استالینگراد اشاره کرد.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1نقاشی آدولف هیتلر از نبردهای خونین در شرق
 
در 7 دسامبر 1941 ژاپن به پرل هاربر در هاوایی حمله کرد و آمریکا که تا پیش از آن به طور غیر مستقیم در جنگ و به نفع متفق ها شرکت داشت , حال بهانه ای برای ورود مستقیم به جنگ پیدا کرده بودند با جریان سازی هایی که در جهت انجام چنین رویدادی ترتیب داده بودند و حال میتوانستند ورود به جنگ را در نزد مردم خود توجیه کنند.
بعد از ورود آمریکا به جنگ برتری نظامی و اقتصادی به صورت کامل با متفقها شده بوده و شکست آلمان و متحدهایش دیگر دور از تصور نبود.
خیانت نه تنها از طرف کشورها غربی بلکه از سوی عده ای از داخلی ها هم در جریان بود , عده ای با باورهای غیر ناسیونال سوسیالیستی که در طول این سالها در طبقه های مختلف اجتماعی و نظامی پنهان شده بودند.
انتهای سال 1942 بعد از پیروزی های بزرگ اروین رومل , نیروهای آلمانی در نبرد دوم العلمین در شمال آفریقا شکست سنگینی خوردند.
در فوریه سال 1943 در جریان نبرد استالینگراد و بعد از محاصره شدن نیروهای آلمانی , در انتها با تسلیم شدن بیشتر نیروهای آلمانی و نابودیه کامل ارتش ششم آلمان همراه بود.
توقف آلمان در نبرد بزرگ کورسک در سال 1943 , نبردی برای بازپس گیری شرق که توسط جاسوس ها لو رفت.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1آدولف هیتلر
 
هجوم متفق ها به سیسل در سال 1943 و برکنار شدن موسولینی و از دست رفتن جنوب ایتالیا.
عقب نشینی های آلمان در سال 1944 از شرق اروپا.
حمله متفق های غربی به نرماندی در شمال اروپا در شش ژوین 1944.
بیستم جولای 1944 و در ادامه چندین بار تلاشی که برای ترور آدولف هیتلر انجام شده بود و عملیاتی که توسط تعدادی از افسرها و مقام های بالا جهت ترور آدولف هیتلر و انجام کودتا برای بدست آوردن قدرت که با ناموفق بودن عملیات ترور و توانایی های یوزف گوبلز در متوقف کردن کودتا , با شکست مواجه شد.
آخرین روزهای سال 1944 و نبرد بلژ که در ابتدا با پیروزی همراه بود , اما در نهایت با کمبود سوخت به شکست انجامید , نبردی که به آردن نیز شهرت یافت.
دیگر میشد پرواز لاشخورها را در آسمان دید.
تمدن نازی به آخرین روزهایش رسیده بود و بربرهای شرقی و غربی در حال عبور از دیوارهای تمدن و نزدیک شدن به مرکز تمدن بودند.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1آدولف هیتلر
 
غارت شهرها و هر چه که در مسیر بربرها بود , ایجاد فساد در هر کجا که پا میگذاشتند و تجاوزهای وحشیانه به کودکان و زنها و سلاخی کردن مردم , نیروهای نظامی و هر که به دست آنها میرسید و تسلیم خواسته هایشان نمیشد.
برلین محاصره شده , دروازه ها داشت فرو میریخت و دشمن داشت وارد شهر میشد و بسیاری از بزرگهای نازی به بهانه های مختلف از برلین خارج شدند , آدولف هیتلر به همراه باقی ماندها و وفادار ها که از بزرگترین آنها یوزف و خانواده او بودند به آخرین پایگاه رفتند.
آخرین امیدها برای حفظ برلین داشت از بین میرفت , نیروهای شوروی از دروازه ها شرقی عبور کرده بودند و وارد شهر شده بودند و به سرعت در حال پیش روی.
مدافع های شهر که از افراد سن پایین تا زن ها و مردهای مسن همه در حال دفاع بودند , کوچه به کوچه , خیابان به خیابان.
اما هیچ چیز جلودار حرکت بربر ها نبود.
بوی خون , غارت و تجاوز بربرها همه فضا را در بر گرفته بود.
درد همه آن چیزی بود که کاپیتان در آن لحظه ها داشت حس میکرد وقتی صدای خرد شدن کشتی وجودش را داشت در مینوردید.
صدای جیغ های کودک ها , دختر ها و زن ها از تجاوز بربر های جهان میهن , صدای مرگ و غارت , صدای ناله های پریشان زنها ودخترانی که مرگ را یک هدیه میدانستند وقتی برای فرار از تجاوز های بیشتر با نابود کردن خود قبل از آنکه به دست بربر های جهان میهن بیوفتند خود را در آغوش مرگ غوطه ور میساختند , صدای فریاد های سرباز ها و آلمانی های مدافعی که یکی پس از دیگری به زمین می افتادند و دیگر توان تکان خوردن نداشتند وقتی خون آنها را در بر میگرفت , همه چیز نابود شده بود , باقی ماندن آخرین تمدن دیگر یک رویا شده بود.
آدولف غرق در فکر بود به همه آن خوبی ها و معیارهای نجات بشر که دیگر داشتند نابود میشدند.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1استقبال از نیروهای آلمانی
 
وقتی نیروهای آلمانی در روزهای پیروزی به دیگر سرزمین ها پا میگذاشتند , نه تجاوزی در کار بود و نه قتل و غارت در چنین سطحی , و هر نیروی آلمانی که خلافی میکرد محاکمه میشد و خشم نازی ها فقط برای دشمن ها و گروهک های مقابل و حمایت کننده های آنها بود که در مقابل نازی ها قرار میگرفتند , اما وقتی ورق جنگ بازگشت و بربرها نیروی پیروز میدان ها شدند اتفاق های هولناکی برای مردم سرزمین آلمان و متحدها او و دوست دارهای نازی افتاد که باور کردنی نبود و نمونه های آن را تنها میشد در تاریخ قوم های بربر و جهان میهنی هایی دید که در طول تاریخ همه چیز را به ویرانی و فساد کشانده بودند.
خبر هایی از سلاخی کردن نیروهای نظامی , مردم و نیروهای امداد. 
خبر هایی از تجاوز های وحشیانه و دسته جمعی به زنها , دخترها و کودکان و قتل وحشیانه بسیاری از آنها در زیر تجاوز یا بعد از آن.
و خبر هایی از قتلو غارت ها در سطحی وسیع.
درد همه آن چیزی بود که آدولف در آن لحظه ها حس میکرد.
تاریخ بشر پر بوده از این پلیدی ها و تکرار همیشگی و احمقانه آن , تکرار هایی که بوده و همیشه خواهد بود , تکراری از همه آنها که ذهن ها و جسم های خود را به بندو بردگیه شعار های بدونه عمل جهانی میهنی و سرمایه داری های ویرانگر می سپردند و همچون گله هایی به حرکت در می آمدند و تمام تاریخ را شخم می زدند در حالی که ارباب هایشان بذر های ویرانگر را در کالبد وجود زمین های شخم زده تاریخ میکاشتند و تاریخ نابود شد وقتی که مزرعه آن محصولش دردو رنجو قتلو غارتو تجاوز و بی عدالتی شد , بذر ها می افتادند و پلیدی دوباره ریشه می دواند و این شد تاریخ تکراری همه دوران های بشر وقتی خوبی و برتری تحریف شد و جایش را به زرقو برق کادویی داد که یکی برای فریب و بردگی بشر دنیایی را با آن زینت کرد و دیگری ماروایی خیالی را.
و اکنون این پلیدی ها در گسترده ترین شکل خود داشت اتفاق می افتاد توسط نیروهای شوروی و متحدهای غربی او (انگلیس , آمریکا , فرانسه و … )
خیانت کارهایی که کشتی را سست کرده بودند به دریا پناه بردند وقتی که آسمان وحشت انگیز میخروشید و موج های سهمگین داشتند کشتی را در هم میشکستند در زیر باران و طوفان هایی تحمل ناپذیر وقتی که کاپیتان لحظه ای هم سست نشد زمانی که وجودش داشت از درد میگریست. 
امید به باقی ماندن بشر با معیارهای برتر و اخلاقی و امید به زندگی برای انسان مرد , وقتی که آدولف اسلحه را بلند کرد و به دردهای ویرانگر سقوط آخرین تمدن که قرار بود روزی نجات دهنده باشد و اکنون تمام وجودش را در بر گرفته بود پایان داد.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1آدولف هیتلر
 
تمدنی که با آدولف بزرگ شد و با باورهای او رشد کرد , فرو ریخت وقتی که کاپیتان در میان موج های ویرانگر تاریخ از دیدها برای همیشه پنهان شد.
آدولف هیتلر درقبل از محاصره برلین بر خلاف درخواست عده ای که خواهان خارج شدن او از برلین بودند , در برلین و در کنار همه مردمی که برای ساخته شدن آخرین تمدن با او قدم بر داشتند , در پیروزی ها با او جشن گرفتند و در شکست ها او را ترک نکردند و جانو زندگی خود را در این راه داده بودند ماند و برای همیشه جاودانه شد.
بزرگترین پیشوای ناسیونال سویالیست تمام تاریخ در آخرین روزهای آخرین روزهای زندگی خود و تمدنی که آن را برای نجات بشر بنا کرده بود با زنی وفادار داشت ازدواج میکرد وقتی که بمب ها همچون گل های جشن های عروسی بر روی سرزیمنش ریخته و بربرها نابودیه تمدن را به عنوان هدیه عروسی به او تقدیم کرده بودند.
در 29 آوریل آدولف با اوا براون که تا آخرین لحظه با او مانده بود و حاضر به ترک برلین و نجات جان خود نشده بود , به نماد وفاداری اوا براون با او ازدواج کرد.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1اوا براون و آدولف هیتلر
 
به باور آدولف , انسانی که همه فکر و ذنش در راه تاریخ و مردم سرزمینش بوده , در راه رسیدن به این هدف دیگر وقت و زمانی برایش نمی ماند که بخواهد آن را برای تشکیل خانواده بگذارد.
سپس آدولف هیتلر وصیتنامه خود را به منشی دیکته کرد و شاهد ها که شامل یوزف گوبلز , ویلهلم بورگدوف , مارتین بورمان و هانس کربس بودند آن را امضا کردند.
در همان روزها در ایتالیا بنیتو موسولینی و معشوقه او کلارا پتاچی را به شکل وحشت ناکی کشته بودند و جنازه های آنها را در شهر میلان به شکلی ناپسند در معرض دید مردم قرار داده بودند.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1جسد های موسیلینی و معشوقه او , آویزان شده به صورت وارونه
 
و در روز 30 آوریل آدولف هیتلر به همراه اوا براون خودکشی کرد.
با توجه به دستور خود آدولف جسد او و اوا را بعد از ریختن بنزین روی آنها سوزاندند , تا هیچ چیزی از او به دست بربرهای ویرانگر تمدن نیوفتد.
بعد از آدولف , یوزف گوبلز که اکنون صدراعظم آلمان بود تلاش کرد تا با آتش بس جلوی نابودیه کامل آلمان را بگیرد که با مخالفت متفق ها روبرو شد , چرا که آنها خواهان نابویه کامل آلمان نازی و نابودیه تمام باورهایی بودند که در این تمدن شکل گرفته بود.
روز بعد از خودکشی آدولف هیتلر و اوا براون , یوزف گوبلز به همراه همسرش ماگدا هم خود کشی کردند , که به دستور یوزف جنازه های آنها هم سوزانده شد , اما به علت مقدار کمی که از بنزین مانده بود به علت استفاده آن برای سوختن کامل پیکر آدولف هیتلر و اوا براون , پیکرهای یوزف و ماگدا به طور کامل نسوخت و به همراه پیکر های فرزندان آنها به دست نیروهای شوروی افتاد که در نهایت به گفته شوروی سوزانده و خاکستر آنها به رودخانه ریخته شد.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1یوزف و ماگدا
 
بعد از آدولف و یوزف , دریاسالار دونیتز با توجه به وصیت نامه آدولف هیتلر فرد اول کشور بوده و دونتیز که در فکر نجات آلمان بود فرمان تسلیم آلمان را داد که این تصمیم او موجب نابودیه کامل آلمان نازی , دستگیری فرمانده ها و بزرگهای نازی و اعدام وفادارها به نازی و غارت کامل آلمان گردید.
سپس برای وادار کردن ژاپن به تسلیم , بمب های اتمی بر روی دو شهر آن انداخته شد , استفاده از بمب اتم کاری وحشتناک و عملی نابخشودنی بود که آدولف همواره آن را یک دیوانگی میدانست و در ابتدای جنگ جهانی دستور توقف برنامه های اتمی را داده بود اما با خیانت تعدادی از دانشمندان که بیشتر آنها ریشه یهودی داشتند از جمله انیشتن , این علم از آلمان خارج و به آمریکا برده شد که در نهایت در پروژه ای مخفی این بمب های مخرب ساخته شد و در همان جنگ توسط متفق ها استفاده گردید.
وقتی که آدولف هیتلر گفت :
«آنچه را که یهود در میدان صنعت و هنر ارایه میدهد غیر از دزدی و چپاول فکر نیست. به جای اینکه به خود زحمت بدهد و برای ایجاد یک چیز تازه فکر کند از افکار و اندیشه دیگران استفاده میکند.»
هر چند تا پیش از استفاده از بمب اتم هم متفق ها در ویران کردن کامل شهر هایی از آلمان و ژاپن با بمب باران های هولناک و وحشیانه با بمب های آتش زا , بی اخلاق بودن خود را به اثبات رسانده بودند بی اخلاق هایی که حالا قرار بود آینده بشر را شکل دهند.
آدولف هیتلر همواره استفاده از بمب اتم و سلاح های شیمیایی را ممنوع کرده بود , چه در روزهایی که آلمان نازی در اوج پیروزی پیش میرفت و چه در روزهایی که در اوج شکست داشت فرو ریخته شدن تمدنش را می دید. چرا که باور شکل دهنده نازی ها زندگی بود نه مرگو ویرانی.
آدولف نمی خواست که تاریخ در زمان نام بردن از آلمان نازی نه تنها استفاده از چنین سلاح های ویرانگری را با خود به همراه نداشته باشد , بلکه نباید به بردگی گرفتن انسان ها را هم به همراه نام نازی داشته باشد زمانی که آدولف در سال های پایانی جنگ اجازه نداد زن های آلمانی را به عنوان نیروی کار به همانند برده هایی در کارخانه ها به کار بگیرند در زمانی که عده ای از بزرگ های نازی برای کمک به حفظ آلمان نازی این را میخواستند. 
آدولف میدانست که اگر جنگ را باخت , اما نباید اخلاق را ببازد.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1آدولف هیتلر
 
بعد از فرو ریختن تمدن نازی , قسمتی از علم و فن آوری های برتر نازی ها و دانشمندها آنها توسط بربرهای ویران کننده تمدن به غارت رفت که بیشترین غارت و موفقیت نصیب آمریکا شد و همین موجب برتریه آمریکا در بسیاری زمینه ها در آینده گردید.
قسمتی از علم و فن آوری های غارت شده تبدیل به سلاحی برای غارتگرها شد برای اثبات برتریه خود زمانی که جنگ سرد شکل گرفت و علم و فن آوری های غارت شده تبدیل شد به معیار رقابت و برتری جویی بربرهای شرقی و غربی نسبت به یکدیگر در قالب رقابت های اتمی , موشکی , فتح فضا و … . 
و چه قدر زیبا آدولف هیتلر آینده-ی بعد از نازی ها را پیش بینی کرده بود در 5 فوریه 1945 , همکارهای نزدیکش را فرا خواند و به آنها گفت :
«نتیجه جنگ را دیگر می توان پیش بینی کرد ؛ ما نظم جهانی پیشین را تغییر دادیم، انگلیس و فرانسه از صورت دو قدرت دیکته گر خارج شده اند و راه بازگشت به آن مقام را نخواهند داشت. 
و … جهان (با رفتن آلمان از صحنه) دارای دو قدرت خواهد شد, روسیه و آمریكا كه از ظرفیت معارضه با یكدیگر برخوردار هستند. معارضه این دو نیرو به علت متضاد بودن هدفهایشان اجتناب ناپذیر خواهد بود. تا هنگامی كه این معارضه ادامه داشته باشد و یكی از دو طرف از صحنه خارج نشود سایر ملل از یک آرامش نسبی برخوردار خواهند بود و متناسب با هوش و سرعت انتقال سران خود که چگونه از وضعیت سیاسی روز و رقابت آن دو قدرت استفاده کنند به پیشرفت ادامه خواهند داد. 
دو قدرت (مسکو و واشنگتن) به ساخت اتحادیه های سیاسی ـ نظامی برای درگیری و راه بندی دست خواهند زد. منطق قدرت حکم می کند که دیر و یا زود یکی از دو قدرت از میان برود… جهان دچار بی-اطمینانی و یک وضعیت بحرانی و نامطلوب خواهد شد و این شرایط به پیدایش قدرت های تازه کمک خواهد کرد و نظمی نوین درجهان برقرار خواهد شد. 
جنگ افزارهای نوین که ما (آلمانی ها) طراح آنها بوده ایم تکمیل خواهند شد و چون دارای توان ویرانگری و کشتار فراوان خواهند بود؛ جنگ دیگری مشابه جنگ جاری (جهانی دوم) و جنگ 1914 ـ 1918 رخ نخواهد داد، جنگهای آینده محدود و منطقه ای خواهند بود. …»
این گفته های آدولف هیتلر ـ نزدیک به سه ماه پیش از خودکشی او ـ توسط منشی او که درجلسه حضور داشت در «دفتر ویژه بیان های پیشوا» درج شده بود.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1توپ گوستاو یکی از شاهکارهای مهندسی نازی ها
 
بعد از فرو ریختن تمدن نازی , دنیا دوباره به شکل قبل خود بازگشت , عده ای با قدرت سرمایه و عده ای با باورهای جهان میهنی شروع کردند به تسخیر انسان ها , معیار های نژادی و حفظ نژاد برتر و ویژگی های برتر آن از بین رفت و دموکراسی تبدیل شد به وسیله ای برای بازی دادن عوام و تسخیرو کنترل آنها , حکومت های ناسیونال به مرور با شعار های لیبرالی و جهان میهنی سقوط کردند.
ناسیونال ها نبرد بزرگ تاریخ را به جهان میهنی ها و سرمایه دارها باختند , نه به هوش و برتری های علمی و فن آوری آنها , بلکه جنگ را به تعداد بسیار زیاد , منابع خام و سوخت بیش از اندازه آنها باختند.
واضح است آنچه که اعتقاد جهان میهنی ها و سرمایه دارها را شکل میدهد , نابودی کامل گرایش های نژادی و افزایش اختلاط های جهانی و گسترده بوده و به همین شکل هم دنیای آینده را برنامه ریزی کردند و با نابود شدن هر چه بیشتر معیار های برتر در بشر , رشد گونه بشر در همین سطح متوقف شد وقتی که پستی ها به راحتی توانستند برتری ها را نابود کنند.
آه .. ای کاپیتان کشتی فراموش شده در موج ها , ای آدولف هیتلر نیستی تا ببینی چه شده این دنیا را
آدولف وقتی پسرها را در بند اعتیادو نا امیدی و دخترها را اسباب بازیه زینتی نفرت انگیز ها در خرید یکی و فروش دیگری و خانواده ها را در بند نزول سرمایه دارها و عقاید ویرانگر جهان میهنی و کارگران و اجتماع های مردمی را غمگین و در بند دیدی , آرمانی در ذهن شکل دادی به دور از همه این عقب ماندگی ها و فساد هایی که پلید ها ساختند و گسترشش میدادند , و به آرمان خود رنگ و شکل دادی وقتی که تمدنی بنا شد برای نجات گونه بشر از بند همه این پلید ها که در آن دخترها به بردگی های هوس و شهوت و بیگاری های دنیای پر از زرقو برقو شعاری که سرمایه داری و جهان میهنی ساختند نیوفتند و پسر ها به حکم چرخدنده های ماشینی که باید در راه رسیدن ارباب های سرمایه دار و جهان میهن خود به هوس هایشان , یکدیگر را در اجتماع و جنگ ها دریده , سرزمین ها را غارت و به هر چه دستشان رسید تجاوز کنند , نباشند.
اما همه آنچه بنا کردی فرو ریخت جنگ ها , غارتگری ها و تجاوز ها همه دنیایی را در بر گرفته که در آن حاکم های سرمایه دار و جهان میهن انسان هایش را تسخیر و به بندو بردگی کشیدند.
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1آدولف هیتلر
 
آدولف دیگر نه امیدی به اخلاق واقعی مانده و نه امید به زندگی برای همه انسان ها وقتی که معیار های نژادی و برتری فرو ریخته و پستی شده رنگی آشنا در همه نژادها و خون ها وقتی که اختلاط همه دنیا را در بر گرفت , زمانی که مردهای نژادهای پست با پولو قدرت زن های نژاد برتر را به بند بازیه هوس و شهوت یا ادامه نسل خود در آورده اند ,
در جایی که آدولف هیتلر گفت :
«مکتب دروان جوانی به منزله ی ماده-ی اولیه-ی عمل های آینده است»
دنیایی که در آن ارباب ها بازی ای به خورد ذهن های کودکی میدهند تا در آینده آماده بازخورد هایی جنسی و عقیدتی باشند که از برتری نژادی دیگر تنها زیبایی های ظاهریه گونه برتر برای آنها مانده وقتی معیارهای برتریه واقعی با برنامه ریزی های دنیوی و اخروی ارباب ها با زیبا سازی های مصنوعی جسمی و ذهنی در هم آغوشیه گونه های پست به زانو در آمد و نابود شد. 
آه .. صدایی به گوش میرسد , اما نه صدای کشتی در هم شکسته و نه طبیعتی که آن را در هم شکست , آدولف صدای خرد شدن بشر است که اینبار دارد به گوش میرسد به همان گونه که گفته بودی : 
« تنها عدالت برای گوسفندها دندان گرگ است. » 
چگونه میتوانم نفس بکشم و زنده بمانم در دنیایی که زندگی را گله گرگها در هم دریده اند وقتی که بوی خونو شهوتو ولع گرگها دنیایی را در برگرفته که زندگی در آن مرده و زنده ماندن شده کابوسی سیاهو سفید در دنیایی که رنگها دیگر وجود ندارند و مداد رنگی ها شدند معیار زیبایی بخشیدن های مصنوعی به زنده هایی که زندگی را در طبقه بندیهای اجتماعی و خوشگذرانی های خود با مداد های رنگی در توهمی تهی از زندگیه واقعی رنگ می کنند.
وقتی نیچه اینچنین گفت :
«خطر خوشبختی در این است که آدمی در هنگام خوشبختی هر سرنوشتی را می پذیرد و هر کسی را نیز.»
و به یاد آدولف هیتلر وقتی که گفت :
« میدانم و درک میکنم که جهانی ها بعد از مرگ من بر اثر تبلیغات یهود از من متنفر خواهند شد اما بر من واجب است که برای سرزمینم (آلمان) بمیرم و روزی میرسد که باور های من خواهد برخواست و همه خواهند فهمید که من بر حق بودم … » 
 
وفاداری  – آدولف هیتلر 1آدولف هیتلر
 
یادشان گرامی باد آنها که شرافت را در وفاداری دیدند و برای همیشه در تاریخ ماندگار شدند.
اگر دوست داشتن یک سیب بود , از آن گازی بر ندار , آنچه سیب را همیشه ماندگار میکند وفاداریه توست.
وفاداری  – آدولف هیتلر 1
پاسخ
 سپاس شده توسط حسن CR7 ، omidkaqaz ، Tɪɢʜᴛ ، esiesi ، Δ.н.ο.υ.я.Δ ، ʜɪᴅᴅᴇɴ ، Tᴀᴍᴏʀᴀ Pɪᴇʀᴄᴇ ، ÆҐÆŠĦ ، Volkan
آگهی
#2
WOOOOOOOOOW!


وفاداری  – آدولف هیتلر 1

اين عكس خيلي با حال بود...چقدر مردم دوستش داشتن!!!!!!!
ممنون بابت مقالت
وفاداری  – آدولف هیتلر 1
پاسخ
 سپاس شده توسط Ⓐⓗⓜⓐⓓ Ⓡⓔⓩⓐ ، omidkaqaz
#3
کامنتم تودیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
اون تاپیک رو اینجا کپیمیکنم چون بحثمون به اون تاپیک ربطی نداشت


(27-10-2015، 14:22)Ⓐⓗⓜⓐⓓ Ⓡⓔⓩⓐ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
(27-10-2015، 14:01)Hitchcock نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
بحثی باهات ندارم ربطی ب این تاپیکم نداره موضوع شرایط آلمان نبود موضوع یه مبحث کلی درباره ملی گرایی بود
برای اثبات موضع یه جریان خاص نمیشه به کتابای خودشون ارجاع داد کتابای گوبلز و هیتلر حدیث نفس خودشونه مث این میمونه که کسی بخاد سوال درباره یه ادعای قرانی رو با تکیه بر خود قرآن جواب بده که شما به همین روش داری عمل میکنی. مشکل متفکرایی مثل مارکس هم همینه ایدئولوژی خودشونو به عنوان یه قطعیت انکارنشدنی عنوان میکنن مخالفای 100 درصدی شونم همینطوری عمل میکنن. نازیسم هم همینطوره با ادعای فساد مطلق یک قوم خودشونم به همون راه رفتن. هیچ تفکری از بین رفتنی نیست. یکی میشینه تو ذهنش ترسیم میکنه که یهود رو از بین ببرم فکر میکنه یه تفکر تو پیروانش خلاصه میشه. همونطور که تفکر هیتلرم با شکست و مرگش از بین نرفته و تو ذهن شما جریان داره. 
منظورت از ملی گرایی چیع دقیقاً ! ؟ الان المان نآزی رو قبول نداری ؟ وقتی هیلتر به قدرت رسید که موضع المآن خیلی خراب بود بیکاری رو ریشه کن کرد تورم پایین آورد و..... ! اگه ملیگرا نبود مردم انقد دوسش داشتن ؟ بازم دوباره بعد از جنگ جهانی دوم با خاک یکسان شد ولی الان میبینیم که بهترین و قویترین کشور در اروپآس و یکی از بهترین صنعت های دنیا رو داره ! این نظریه ی برتری نژاد رو ثآبت نمیکنه ؟

بهت توصیه میکنم این پست و بخونی دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://www.flashkhor.com/forum/showthread.php?tid=248037

هیتلر چجور ملی گرایی بود که حتی به مردم خودش رحم نکرد؟؟؟
درمورد رز سفید میدونی؟؟؟ ملی گراهای واقعی اونا بودن
دانشجویانی که سعی کردن مردم کشورشون(آلمان) رو از آشی که فاشیسم براشون پخته بیدار کنن توسط همون هیتلر ملی گرا .-. اعدام و تیربارون شدن...
بعد معاهده روسای وضع مردم وحشتناک بودو مردم سرخورده بودن هیتلر با دارو دسته ش از همین احساسات سوءاستفاده کرد و تمام مخالفان هموطنش رو از دم تیغ گذروند و قدرت مطلق رو در دست گرفت با وعده رایش هزار ساله و دژژژژمن درست کردن که آقا همه بدبختیامون از اینه ازاونه مردم بیچاره که از شکست  جنگ جهانی اول بشدت سرخورده شده بودن رو دور خودش جمع کرد و عین یه گله گوسفند به هر سمتی که خواست روند
بله آلمان رو از اون وضع در اورد... از چاله در اورد به کجا انداخت؟؟؟ بعد جنگ جهانی آلمان به ی تپه خاکستر تبدیل شد
بعد ویرانی کشور و نابودی ملتش  تهش یه تیر تو مغزش خالی کرد و خلاص...

آلمان بعد جنگ به دو قسمت تقسیم شد یه شرق رو دادن به کمونیست ها تو غربم یه نظام لیبرال بر قرار شد...
مردم آلمان شرقی داشتن از گشنگی تلف میشدن مردم المان غربی تو رفاه بودن...(همون چیزی درمورد کره شمالی جنوبی میبینیم)
تهش دیوار برلین سقوط کرد آلمان فدرال  شکل گرفت... به پیشرفت کرد تا به اینجایی که الان میبینیم رسیده از همه جای دنیا میرن اونجا پناهنده میشن...
تو این چند خط میتونی تاثیر سه نظام فاشیسم(توتالیتر) و کمونیسم و لیبرال رو در یک کشور رو بر یک مردم در یک چند دهه ببینی...

ملی گرایی خوبه تا جایی که فاشیسم ختم نشه دادا، من خودم تا حدود زیادی ملی گرام ولی اگه  بخوام از کسی الگو بگیرم اون مصدقه نه هیتلر...

درمورد برتری المان در صنعت و کلا علم دلایل زیادی هست... فیزیک مدیون دانشمندان آلمانیه پیشرفت های صنعتی مهندسی آلمان هم مربوط بیس علمی قویش میشه...
اگه به برتری نژادی باشه ژاپن و آمریکا و اسرائیل و ... هم میتون همچین ادعاهایی بکنن... البته نتانیاهو تو سازمان ملل همچین ادعایی کرد که جهان مدیون قوم یهوده و فلان... .-.
وفاداری  – آدولف هیتلر 1
The music feels better
وفاداری  – آدولف هیتلر 1












پاسخ
 سپاس شده توسط L²evi
#4
(27-10-2015، 15:33)خسن نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
WOOOOOOOOOW!




وفاداری  – آدولف هیتلر 1

اين عكس خيلي با حال بود...چقدر مردم دوستش داشتن!!!!!!!
ممنون بابت مقالت

هایل هیتلر =)

(27-10-2015، 19:02)saeedrajabzade نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
کامنتم تودیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
اون تاپیک رو اینجا کپیمیکنم چون بحثمون به اون تاپیک ربطی نداشت




(27-10-2015، 14:22)Ⓐⓗⓜⓐⓓ Ⓡⓔⓩⓐ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
(27-10-2015، 14:01)Hitchcock نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
بحثی باهات ندارم ربطی ب این تاپیکم نداره موضوع شرایط آلمان نبود موضوع یه مبحث کلی درباره ملی گرایی بود
برای اثبات موضع یه جریان خاص نمیشه به کتابای خودشون ارجاع داد کتابای گوبلز و هیتلر حدیث نفس خودشونه مث این میمونه که کسی بخاد سوال درباره یه ادعای قرانی رو با تکیه بر خود قرآن جواب بده که شما به همین روش داری عمل میکنی. مشکل متفکرایی مثل مارکس هم همینه ایدئولوژی خودشونو به عنوان یه قطعیت انکارنشدنی عنوان میکنن مخالفای 100 درصدی شونم همینطوری عمل میکنن. نازیسم هم همینطوره با ادعای فساد مطلق یک قوم خودشونم به همون راه رفتن. هیچ تفکری از بین رفتنی نیست. یکی میشینه تو ذهنش ترسیم میکنه که یهود رو از بین ببرم فکر میکنه یه تفکر تو پیروانش خلاصه میشه. همونطور که تفکر هیتلرم با شکست و مرگش از بین نرفته و تو ذهن شما جریان داره. 
منظورت از ملی گرایی چیع دقیقاً ! ؟ الان المان نآزی رو قبول نداری ؟ وقتی هیلتر به قدرت رسید که موضع المآن خیلی خراب بود بیکاری رو ریشه کن کرد تورم پایین آورد و..... ! اگه ملیگرا نبود مردم انقد دوسش داشتن ؟ بازم دوباره بعد از جنگ جهانی دوم با خاک یکسان شد ولی الان میبینیم که بهترین و قویترین کشور در اروپآس و یکی از بهترین صنعت های دنیا رو داره ! این نظریه ی برتری نژاد رو ثآبت نمیکنه ؟

بهت توصیه میکنم این پست و بخونی دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://www.flashkhor.com/forum/showthread.php?tid=248037

هیتلر چجور ملی گرایی بود که حتی به مردم خودش رحم نکرد؟؟؟
درمورد رز سفید میدونی؟؟؟ ملی گراهای واقعی اونا بودن
دانشجویانی که سعی کردن مردم کشورشون(آلمان) رو از آشی که فاشیسم براشون پخته بیدار کنن توسط همون هیتلر ملی گرا .-. اعدام و تیربارون شدن...
بعد معاهده روسای وضع مردم وحشتناک بودو مردم سرخورده بودن هیتلر با دارو دسته ش از همین احساسات سوءاستفاده کرد و تمام مخالفان هموطنش رو از دم تیغ گذروند و قدرت مطلق رو در دست گرفت با وعده رایش هزار ساله و دژژژژمن درست کردن که آقا همه بدبختیامون از اینه ازاونه مردم بیچاره که از شکست  جنگ جهانی اول بشدت سرخورده شده بودن رو دور خودش جمع کرد و عین یه گله گوسفند به هر سمتی که خواست روند
بله آلمان رو از اون وضع در اورد... از چاله در اورد به کجا انداخت؟؟؟ بعد جنگ جهانی آلمان به ی تپه خاکستر تبدیل شد
بعد ویرانی کشور و نابودی ملتش  تهش یه تیر تو مغزش خالی کرد و خلاص...

آلمان بعد جنگ به دو قسمت تقسیم شد یه شرق رو دادن به کمونیست ها تو غربم یه نظام لیبرال بر قرار شد...
مردم آلمان شرقی داشتن از گشنگی تلف میشدن مردم المان غربی تو رفاه بودن...(همون چیزی درمورد کره شمالی جنوبی میبینیم)
تهش دیوار برلین سقوط کرد آلمان فدرال  شکل گرفت... به پیشرفت کرد تا به اینجایی که الان میبینیم رسیده از همه جای دنیا میرن اونجا پناهنده میشن...
تو این چند خط میتونی تاثیر سه نظام فاشیسم(توتالیتر) و کمونیسم و لیبرال رو در یک کشور رو بر یک مردم در یک چند دهه ببینی...

ملی گرایی خوبه تا جایی که فاشیسم ختم نشه دادا، من خودم تا حدود زیادی ملی گرام ولی اگه  بخوام از کسی الگو بگیرم اون مصدقه نه هیتلر...

درمورد برتری المان در صنعت و کلا علم دلایل زیادی هست... فیزیک مدیون دانشمندان آلمانیه پیشرفت های صنعتی مهندسی آلمان هم مربوط بیس علمی قویش میشه...
اگه به برتری نژادی باشه ژاپن و آمریکا و اسرائیل و ... هم میتون همچین ادعاهایی بکنن... البته نتانیاهو تو سازمان ملل همچین ادعایی کرد که جهان مدیون قوم یهوده و فلان... .-.
هه اصلا مقاله رو خوندی ؟ 
هیتلر کشور از تورم بی کآری در آورد خیلی اونو یه شیطان میدونستند ولی نمیتونید بگید هیتلر یک نابغ نبود !
کی گفته مردم خودشو میکشت ؟ با گروه های ضد نازی بسیار خشن بود !

بقول پیشوا تاریخ فاتحآن مینویسند ! =) تو الان میدونی استلاین چه جنایتی تو فلاند کرد نه چون اون جزء متفین بود... :| 

بیس یا استعداد هوش ؟ تو خودت الان یه دانشجوی و میتونم یه مثال خوب برات میزنم تو میدونی قبولی تو شریف فقط سختکوشی نمیخواد اون طرف باید یه آدم سخت کوش و تیز هوش باشه ! غیره اینه ؟

تو مقاله رو نخوندی دوست من !


هایل هیتلر  Heart
وفاداری  – آدولف هیتلر 1
پاسخ
 سپاس شده توسط esiesi ، حسن CR7
#5
نقل قول: هه اصلا مقاله رو خوندی ؟
نه موضوع بحث ما مشخصه فعلا وقت ندارم بخونم تاپیکو ولی به محض اینکه وقت کنم میخونم حتما

نقل قول: هیتلر کشور از تورم بی کآری در آورد خیلی اونو یه شیطان میدونستند ولی نمیتونید بگید هیتلر یک نابغ نبود !
بعد هیتلرم آلمان به کلی نابود شده بود و دوباره یک نظام لیبرال تونست اونو از تورم بیکاری در بیاره و از خرابه یک غول صنعتی بسازه...
لابد اینم کار هیتلر بود؟؟؟ =)))

نقل قول: کی گفته مردم خودشو میکشت ؟ با گروه های ضد نازی بسیار خشن بود !
بقول پیشوا تاریخ فاتحآن مینویسند ! =) تو الان میدونی استلاین چه جنایتی تو فلاند کرد نه چون اون جزء متفین بود... :|
درمورد رز سفید تحقیق کن داداش
از رو هوا حرف نزن... گروه های ضد فاشیستی خشن بودن .-. خشونت رو کی پایه ریزی کرد؟؟؟

یه عده دانشجو که بزرگ ترین خشونتشون مرگ بر هیتلر رو اعلامیه ها نوشتن بود رو خشن میدونی اونوقت اسم هیتلرو چی میزاری؟؟؟

جنایات استالین  و ارتش سرخ تو لهستان و آلمان و اسکاندیناوی بر کسی پوشیده نیست... تاریخ برای عوام شاید فریبنده باشن خامش شن ولی برای کسی که بخواد بدونه و بره دنبالش روشنه مخصوووصا تاریخ معاصر

نقل قول: بیس یا استعداد هوش ؟ تو خودت الان یه دانشجوی و میتونم یه مثال خوب برات میزنم تو میدونی قبولی تو شریف فقط سختکوشی نمیخواد اون طرف باید یه آدم سخت کوش و تیز هوش باشه ! غیره اینه ؟
بیس... بیس و اساس خیلی خیلی مهم تر از هوشه
منظورم از اساس همه عوامل غیر ذاتی از جمله تلاش و پشتکار و برنامه ریزی و داشتن سیستمی از پایه درسته... + عوامل بیرونی...
هوش رو همه دارن کمابیش... خیلی استعداد ها بخاطر نبود زیربنا و فرصت تلف میشن...


نقل قول: ژاپن اره ! بحرحال جز گروه محورم بود دوست من...
امیرکا نژاد ندارن از همه جا هستن در ضمن مخ های کشوری های جهان سومی مثل مآرو میبره !
اسرائیل ؟ :||||||| صهیونیسم های مثل یه انگل........ :||||  
چرا امریکآ انقد به صهیونیسم کمک میکنه ؟


یه خورده فک کنُ روشنفکر باش سعید ازت انتظار نداشتم :|
بحث رو عوض نکن :|
بحث سر برتری نژاد بود...
ژاپن که اریایی نیست؟؟؟ آمریکا که اکثرشون غیر آریایی هستن؟؟؟

چون ی کشور کوچیک و تو منطقه خاورمیانه که منافعشو تامین میکنه و دور تا دورشو اعرابی محاصره کردنکه به خونش تشنه ن
اسرائییل متحد اصلی امریکا تو منطقه ست... پس طبیعیه ازش حمایت کنه (به درست و غلط بودنش کاری ندارم)
بازم بحث عوض شد! بحث سر نژاد خیلی از دانشمندان بزرگ مثل انیشتین یهودی بودن که علوم مختلف رو متحول کردن...

تو همون اروپام خیلی از کشورای دیگه با نژاد های دیگه پیشرفته ن...
اگه بیس و سیستم درست باشه + ی سری متغییرها مثل فرهنگ و... که ب همون اساس برمیگرده هر نژادی میتونه پیشرفت کنه

اصن تو بیا به من ی تحقیق علمی نشون بده که ثابت کنه ضریب هوشی اریایی از بقیه نژاد ها بیشتره!

این هم نتایج فاشیسم...
مردم آلمان بعد شکست رایش سوم وقتی که در اردوگاه های مرگ بروشون باز شد و پشت دیوارهای اردوگاه رو دیدن تازه عمق فاجعه و عواقب حمایتشون از یک دیکتاتور رو درک کردن
تو همین اردوگاه ها چند صد هزار نفر به فجیح ترین شکل ممکن به قتل رسیدن...


وفاداری  – آدولف هیتلر 1
وفاداری  – آدولف هیتلر 1
وفاداری  – آدولف هیتلر 1
وفاداری  – آدولف هیتلر 1
وفاداری  – آدولف هیتلر 1
The music feels better
وفاداری  – آدولف هیتلر 1












پاسخ
 سپاس شده توسط Ⓐⓗⓜⓐⓓ Ⓡⓔⓩⓐ ، L²evi
#6
(27-10-2015، 21:03)saeedrajabzade نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
نقل قول: هه اصلا مقاله رو خوندی ؟
نه موضوع بحث ما مشخصه فعلا وقت ندارم بخونم تاپیکو ولی به محض اینکه وقت کنم میخونم حتما


نقل قول: هیتلر کشور از تورم بی کآری در آورد خیلی اونو یه شیطان میدونستند ولی نمیتونید بگید هیتلر یک نابغ نبود !
بعد هیتلرم آلمان به کلی نابود شده بود و دوباره یک نظام لیبرال تونست اونو از تورم بیکاری در بیاره و از خرابه یک غول صنعتی بسازه...
لابد اینم کار هیتلر بود؟؟؟ =)))


نقل قول: کی گفته مردم خودشو میکشت ؟ با گروه های ضد نازی بسیار خشن بود !
بقول پیشوا تاریخ فاتحآن مینویسند ! =) تو الان میدونی استلاین چه جنایتی تو فلاند کرد نه چون اون جزء متفین بود... :|
درمورد رز سفید تحقیق کن داداش
از رو هوا حرف نزن... گروه های ضد فاشیستی خشن بودن .-. خشونت رو کی پایه ریزی کرد؟؟؟

یه عده دانشجو که بزرگ ترین خشونتشون مرگ بر هیتلر رو اعلامیه ها نوشتن بود رو خشن میدونی اونوقت اسم هیتلرو چی میزاری؟؟؟

جنایات استالین  و ارتش سرخ تو لهستان و آلمان و اسکاندیناوی بر کسی پوشیده نیست... تاریخ برای عوام شاید فریبنده باشن خامش شن ولی برای کسی که بخواد بدونه و بره دنبالش روشنه مخصوووصا تاریخ معاصر


نقل قول: بیس یا استعداد هوش ؟ تو خودت الان یه دانشجوی و میتونم یه مثال خوب برات میزنم تو میدونی قبولی تو شریف فقط سختکوشی نمیخواد اون طرف باید یه آدم سخت کوش و تیز هوش باشه ! غیره اینه ؟
بیس... بیس و اساس خیلی خیلی مهم تر از هوشه
منظورم از اساس همه عوامل غیر ذاتی از جمله تلاش و پشتکار و برنامه ریزی و داشتن سیستمی از پایه درسته... + عوامل بیرونی...
هوش رو همه دارن کمابیش... خیلی استعداد ها بخاطر نبود زیربنا و فرصت تلف میشن...



نقل قول: ژاپن اره ! بحرحال جز گروه محورم بود دوست من...
امیرکا نژاد ندارن از همه جا هستن در ضمن مخ های کشوری های جهان سومی مثل مآرو میبره !
اسرائیل ؟ :||||||| صهیونیسم های مثل یه انگل........ :||||  
چرا امریکآ انقد به صهیونیسم کمک میکنه ؟


یه خورده فک کنُ روشنفکر باش سعید ازت انتظار نداشتم :|
بحث رو عوض نکن :|
بحث سر برتری نژاد بود...
ژاپن که اریایی نیست؟؟؟ آمریکا که اکثرشون غیر آریایی هستن؟؟؟

چون ی کشور کوچیک و تو منطقه خاورمیانه که منافعشو تامین میکنه و دور تا دورشو اعرابی محاصره کردنکه به خونش تشنه ن
اسرائییل متحد اصلی امریکا تو منطقه ست... پس طبیعیه ازش حمایت کنه (به درست و غلط بودنش کاری ندارم)
بازم بحث عوض شد! بحث سر نژاد خیلی از دانشمندان بزرگ مثل انیشتین یهودی بودن که علوم مختلف رو متحول کردن...

تو همون اروپام خیلی از کشورای دیگه با نژاد های دیگه پیشرفته ن...
اگه بیس و سیستم درست باشه + ی سری متغییرها مثل فرهنگ و... که ب همون اساس برمیگرده هر نژادی میتونه پیشرفت کنه

اصن تو بیا به من ی تحقیق علمی نشون بده که ثابت کنه ضریب هوشی اریایی از بقیه نژاد ها بیشتره!

خوبه باز تو اطلاعات خیلی قویه برعکس خیلیا :|
انیشتن اگه از المان نمیرفت قبل از پیایان جنگ المان بمب هسته ای داشت !

امیرکا مخ کشورا رو میدزده ! ببین تو هر نژادی ممکنه بعضیا فرق داشته باشن و متفاوت باشن ! مثلا شاید تو اعراب کسایی که استعداد خوبی داشته باشن پیدا بشه ولی اکثرشون ادمایی احمق و کندین !

همه ی اون کشورا با خآک یکسان شدن ! ؟

چرا تحیق المان ببین دیگ... مثل همون اشتین خآئن  Idea Exclamation
وفاداری  – آدولف هیتلر 1
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان