امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

قيصر را نمي‌شد دوست نداشت

#1
فکر مي‌کني از «قيصر» نوشتن آسان است، ولي زود درمي‌يابي که نه، سهل و ممتنع است؛ آسان و سخت مثل فهميدن شعرهايش.

قيصر را نمي‌شد دوست نداشت

به بهانه سالروز تولد اين شاعر انقلابي و متعهد که شعر و ادبيات پايداري انقلاب اسلامي بسيار مديون اوست، مروري مي کنيم بر قيصر در نگاه ديگران و درود مي فرستيم بر روان پاکش، با اين اميد که قرين رحمت الهي باشد:

علي معلم دامغاني: قيصر با حساسيتي عميق و تا اندازه‌اي عجيب نسبت به ادبيات معاصر ـ ادبيات دوره نيما به بعد ـ کار خود را بنيان نهاد و آغاز کرد و در ساليان سلوک اديبانه و درست او، سلوکي که از دانش‌آموزي خوش‌قريحه، استادي لايق در ادب فارسي آن هم در يکي از باسابقه‌ترين دانشگاه‌ها و دانشکده‌هاي ايران، يعني دانشکده ادبيات دانشگاه تهران بار آورد و اين سياحت، اندک و سفر آساني نيست.

صديقه وسمقي: قيصر در اين روزگار، دري نادر بود، چراکه شعرش هم از لحاظ زبان و هم از نظر آرايه‌هاي شعري و ادبي، استغناي خاصي داشت و هم از پشتوانه بسيار غني فکري و فرهنگي و هم از ذوق زيبايي‌شناسي و نبوع شاعرانه برخوردار بود؛ يعني شعر و کلام او در هر دو بعد و هر دو جهت غني بود.

محمدکاظم کاظمي: قيصر در شعر پس از انقلاب، کمابيش شباهتي به حافظ در ميان شاعران کهن مي‌يابد. حافظ، نه زبان سوري را دارد، نه تخيل منوچهري و بيدل را، نه تفکر مولانا را و نه صنعتگري انوري و خاقاني را، ولي تنها کسي است که همه اينها را تا حدي قابل پذيرش در شعرش فراهم آورده و چنين است که شعرش، مقبوليتي ثابت و يکنواخت در همه زمان‌ها و مکان‌ها يافته است.

قيصر، مهارت خاصي در شکار لحظه‌هاي شاعرانه دارد و يک رخداد کوچک و يک چشمديد ناگهاني، مي‌تواند براي اين شاعر، انگيزه سرايش باشد.

قيصر در شعر پس از انقلاب، کمابيش شباهتي به حافظ در ميان شاعران کهن مي‌يابد.

عبدالجبار کاکايي: امين‌پور، شاعري متفکر و صاحب انديشه سياسي و اجتماعي است و لزوما هر کسي که صاحب انديشه سياسي ـ اجتماعي است، از قواعد بازي گروه‌ها و احزاب سياسي تبعيت مي‌کند؛ اما قيصر، تعلقات روح شاعرانه‌اش، او را از قلمروها جدا کرد و مثل ابري آرام رها شده در هواي وجدان جمعي جامعه هر جا که اراده کند، مي‌بارد و سخنش را در هر ظرفي که لازم مي‌داند مي‌ريزد.

قيصر موفقترين پرنده مجمع مرغان جهان بود که عهد بسته بودند با وفاداري به سنت‌هاي ارزشمند ملي و ديني و تداوم اصول مدرنيسم، آفرينش‌هاي بديعي کند و جامعه منفعل و خسته روشنفکري ايران را در عرصه ادبيات در حوزه شعر با يک پديده جديد آشنا سازند.

سيدعباس سجادي: قيصر، وقتي قدم بر وادي غزل گذارد، مهر خود را به يادگار گذاشت که از تنفس صبح گرفته تا دستور زبان عشق اين مهر را مي‌بينيم. در شعر نيمايي هم قيصر ردپايي با نشاني از خود باقي گذاشته است. او باعث بالندگي و حرکت رو به جلوي اين نوع شعر شد. وقتي هم وارد تصنيف‌سرايي شد با آن‌که دير آمده بود، زود به مقصد رسيد که «نيلوفرانه‌ها»، نمونه بارز اين ادعاست.
قيصر را نمي‌شد دوست نداشت

سيدحسام‌الدين سراج
: قيصر، از کوته‌نظري‌هاي ديگران، بزرگوارانه مي‌گذشت و همه را عين لطف حضرت حق مي‌ديد. او با دلش روراست بود و آنچه را دلش نمي‌پذيرفت، نمي‌گفت. با همه درد و رنج و بيماري، هميشه ديگران مهمان لبخند و تواضع او بودند، اما اين اواخر، گويي از صحبت ما نيک به تنگ آمده بود و دلش از زمين و زمان گرفته بود که گفت: «بيا مرا ببر اي عشق با خودت به سفر».

محمود شاهرخي: مرتبت و منزلت والاي دکتر امين‌پور، چه از حيث منش و اخلاق و چه از حيث دانش و ادب، به جميع ارباب معرفت روشن است. قيصر از حيث ايمان و اعتقاد، موحدي يگانه و مؤمني بلندمرتبه بود و شعر و سخنش از تابناک‌ترين آثار و سروده‌هاي معاصر به شمار مي‌رود.

عليرضا افتخاري: قيصر امين‌پور، شخصيتي روحاني و آرماني داشت و مي‌توانم بگويم که هيچ يک از سرايش‌هايش با زميني‌ها يکي نبود. اين افتخار من بوده است که در چند برنامه کاري، بتوانم در خدمت قيصر امين‌پور باشم و در همين کارها فهميدم، اعتقاد او غير از اعتقاد من و امثال من است. او مدد مخصوصي مي‌گرفت و به اصطلاح «وصل» بود. ترانه‌هايش زنگار هر دلي را پاک مي‌کرد. هرکس که آلبوم‌هاي نيلوفرانه را مي‌شنيد بيش از هر چيز شعرهاي قيصر امين‌پور بود که به دلش مي‌نشست.

قيصر را نمي‌شد دوست نداشت ... او ميوه‌اي رسيده بود که سرانجام چيده شد!

شعر امين‌پور، سيال، يکدست و به ويژه از نظرگاه طبيعي بودن زبان، تقريبا در ميان شاعران انقلاب بي‌بديل است نوعي وحدت و سلامت در زبان امين‌پور مي‌توان ديد که در بيرون از شعر، خود شاعر نيز آيينه همين ويژگي‌هاست.

فاطمه راکعي: قيصر از همان زمان به شيوه خاص خود زندگي مي‌کرد. نگاه او به جنگ، آدم‌ها و فضاي پيرامونش کاملا متفاوت بود. وقتي شعري براي جنگ او چاپ شد، همه اين نگاه و تفکر او را نسبت به جنگ تحسين کردند چراکه اين نگاه به دور از خشونت و لطيف به جنگ، براي شاعري از دزفول که جنگ و پيامدهاي آن را لمس کرده بود، مايه شگفتي بود.

سوتيتر: ترانه‌هايش زنگار هر دلي را پاک مي‌کرد. قيصر را نمي‌شد دوست نداشت ... او ميوه‌اي رسيده بود که سرانجام چيده شد!

حميد سبزواري: قيصر امين‌پور، جامعه‌اش را خيلي خوب مي‌شناخت و زبان گوياي رنج‌هاي مردم بود و به همين دليل، در دل آنها جاي داشت. وقتي با کسي آشنايي پيدا مي‌کرد، در رفاقت صادق بود و صداقت در کارها و آثارش مشهود است؛ او شاعري مردمي بود که نبض جامعه در دستش بود.

ساعد باقري: شعر قيصر در بين هم‌نسلان ما کمال‌يافته‌ترين و راهگشاترين براي جوان‌ترها بوده است. شعر قيصر، فرزند حلال‌زاده زمان خويشتن است. شعر قيصر، سليقه آدم روشنفکر درس‌خوانده ما را مجاب کرده. آنها با شعر قيصر، پيوند برقرار کرده و عامه ما هم از شعر او بهره‌ گرفته‌اند.
قيصر را نمي‌شد دوست نداشت

سعيد يوسف‌نيا
: دکتر قيصر امين‌پور يکي از اندک شاعراني است که توانست حضور خود را در ساحت شعري اصيل و مؤثر تثبيت کند. يکي از دلايل موفقيت‌هاي امين‌پور، نزديک شدن به زبان گفت‌وگوست؛ زباني که سادگي را در خود و با خود دارد و در عين حال نسبتا سهل و ممتنع مي‌نمايد. شعرهاي قيصر هرچند در برخورد اول، زودياب و آسان جلوه مي‌کند، در قرائت‌هاي بعدي و بعدي درمي‌يابيم که اينچنين نيست و شعر او مثل جاده‌اي است که هر بار از آن عبور مي‌کنيم، چيزهايي را مي‌بينيم که قبلا نديده بوديم.

مجيد نظافت: اگر امروزه در حافظه جمعي مخاطبان شعر سيلان دارد، نه به علت داشتن تريبوني فراگير و تبليغاتي دامنه‌دار و هميشگي است که امين‌پور به دليل شعرهاي بي‌ادعا و ماندگاري همچون شعري براي جنگ، افتخار اقبال فراگير شعردوستان را دريافت کرده است.

اگر در تقدير شاعران انقلاب باشد که نام‌هايي با داوري زمان ـ که همواره بهترين داورهاست ـ جواز ماندگاري در تاريخ ادبيات را دريافت کنند، بي‌شک امين‌پور، يکي از درخشانترين آن نام‌هاست.

محمدرضا سنگري: شعر امين‌پور، سيال، يکدست و به ويژه از نظرگاه طبيعي بودن زبان، تقريبا در ميان شاعران انقلاب بي‌بديل است نوعي وحدت و سلامت در زبان امين‌پور مي‌توان ديد که در بيرون از شعر، خود شاعر نيز آيينه همين ويژگي‌هاست. شعر و زندگي امين‌پور، يگانه است و سرشار از صداقت و صفا و سادگي و يکپارچگي و اين چيزي است که در روزگار ما با چراغ بايد به دنبالش بروند.

دکتر امين‌پور، کاشف فروتن لحظه‌هاي شاعرانه است. شعر او به صميميت و سادگي و دلنشيني خودش با عاطفه و انديشه گره مي‌خورد و جز لذت کشف، فرصت تأمل‌هاي ژرف را براي خواستن فراهم مي‌آورد.
قيصر را نمي‌شد دوست نداشت

پرويز بيگي حبيب‌آبادي
: قيصر عزيز را مي‌شناسم، آن هم در 24 سالي که هيچ کس را زلال‌تر و بزرگوارتر از قيصر نيافته‌ام. قيصر آيينه تمام‌نماي بودن‌ها و سرودن‌ها و ستودن‌هاست؛ انساني با انديشه‌هاي روشن که همواره چراغي فرا راه شاعران اين روزگار مي‌آويزد.

حسين اسرافيلي: شعر قيصر، شعر مسئوليت و ساختن و باورهاي والاي انساني است. او مانند غواصي است که در اقيانوس فرهنگ و ادب گذشته و حال اين سرزمين به دنبال گوهرهاي جاودان و کم‌نظير مي شود و آن را در سروده‌هاي خود نشان مي‌دهد و براي اين کار در همه عناصر شعري و آرايه‌هاي کلامي و معنوي استادانه و ماهرانه کمک مي‌گيرد.

حميدرضا شکارسري: شعر قيصر امين‌پور، شعري است که تکنيک و انديشه را همراه دارد؛ تکنيک را پشتوانه انديشه و انديشه را پشتوانه تکنيک. مهمترين مددکار انديشه قيصر در همراهي تکنيک شعري او، تخيل شگرف اوست؛ چنان شگرف و بلند که کلاه از سر مخاطب مي‌اندازد و اگر تلاش امين‌پور در سلامت و صميميت زبان را به اين تخيل متمايز اضافه کنيد، به اسکلت محکم و ساختار منسجم و فرم دلنشين و بعضا بکري مي‌رسيد که خاص شعر انقلاب است.

مشفق کاشاني: دکتر قيصر امين‌پور در کنار مقام بلند شاعري، در انسانيت و شجاعت فطري و فضيلت و تقوا نيز يگانه است.

اکبر بهداروند: از ويژگي‌هاي شعر قيصر، صداقت، زلالي، عاطفه و تعهد است و شاعري است، موفق و تأثيرگذار؛ هم در قالب‌هاي کلاسيک و هم امروزي. قيصر ذهني وقاد و هوشي سرشار دارد. شعرهايش را با علاقه‌مندي مي‌خوانم که کلامش لبريز از عاطفه است و زباني ساده و هنرمندانه دارد.
قيصر را نمي‌شد دوست نداشت

مصطفي علي‌پور:
قيصر، غمي دارد همچون مولانا و اين غم با همه غم‌هاي آدم‌هاي غمگين دنيا فرق مي‌کند. غم‌هاي او امضاي شعرهاي اويند چندان که شعرهاي او را بدون امضا نيز مي‌توان شناخت.

محمدرضا ترکي: قيصر، آدمي مستقل و منزه است. هيچ گاه براي نام و نان قلم نزده است. قيصر از شاعران نام‌آشناي روزگار ماست و شعرخوانان جامعه به شعر او التفات دارند و اين در حالي است که او شاعري بي‌ادعا و بي‌توقع است.

و سرانجام...

شاعر بزرگ دوران سيد حسن حسيني در گفت وگويي درباره او گفته بود:

تنها کسي که هم شعرش و هم شخصيتش را دوست دارم، قيصر است. يک نکته را هم هميشه گفته ام که فاصله بين شعر و شخصيت قيصر به حداقل رسيده و هر چه فاصله بين شعر و شخصيت شاعر به نظر من کمتر باشد، مردم آن شاعر را بيشتر باور مي کنند.

در واقع، مهرباني و لطف و صميميت و آن لبخند معروف قيصر، در اشعارش نيز ديده مي شود.

و اما... اين نوشته را با نامي آشنا به پايان مي بريم.
قيصر را نمي‌شد دوست نداشت

سلمان هراتي،
شاعر خوش قريحه و يار صميمي قيصر، شعري را در سال 1363 به او تقديم کرده:

براي شاعر صميميي قيصر

دست‌سپيد و پاک و نجيب تو
دنبال يک شکوفه آبي‌ رفت
هم‌شانه با نسيم سحرگاهي
از روي نعش سرد سرابي رفت
تو مثل قلب مردم دشتستان
از ازدحام حوصله سرشاري
وقت هجوم دغدغه پنهان
دستي به سمت لطف خدا داري...



برادرت

سلمان هراتي
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  این چهار کتاب را بخوانید و خودتان را بیشتر دوست داشته باشید
  آیاماهنوزم مردمی نوع دوست هستیم یادعاست؟؟؟؟؟
  گوله دوست دارم های دروغو نخورید اجی هاا
  چگونه میتوان دوستت نداشت !!
Star تو را در روزگاری دوست دارم ...
  ببین چگونه تو را دوست دارم
Bug مرا آرام دوست بدار
  جملات ناب و دوست داشتنی
Star وقتی یکی رو دوست داری...!
  عاشق شدن پیرمردی سرحال، هیز و زن دوست

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان