امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

باز این چه شورش است که در خلق و عالم است

#1
به نام خدا



قسمتی از شعر زیبای باز این چه شورش است که در خلق و عالم است


ناگاه چشم دختر زهرا در آن میان

بر پیکر شریف امام زمان فتاد

بی اختیار نعره ی هذا حسین زود

سر زد چنانکه آتش ازو در جهان فتاد

پس با زبان پر گله آن بضعةالرسول

رو در مدینه کرد که یا ایهاالرسول

این کشته ی فتاده به هامون حسین توست

وین صید دست و پا زده در خون حسین توست

این نخل تر کز آتش جانسوز تشنگی

دود از زمین رسانده به گردون حسین توست

این ماهی فتاده به دریای خون که هست

زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست

این غرقه محیط شهادت که روی دشت

از موج خون او شده گلگون حسین توست

این خشک لب فتاده دور از لب فرات

کز خون او زمین شده جیحون حسین توست

این شاه کم سپاه که باخیل اشگ و آه

خرگاه زین جهان زده بیرون حسین توست

این قالب طپان که چنین مانده بر زمین

شاه شهید ناشده مدفون حسین توست

چون روی در بقیع به زهرا خطاب کرد

وحش زمین و مرغ هوا را کباب کرد

کای مونس شکسته دلان حال ماببین

ما را غریب و بی کس و بی آشنا ببین

اولاد خویش را که شفیعان محشرند

در ورطه ی عقوبت اهل جفا ببین

در خلد بر حجاب دو کون آستین فشان

واندر جهان مصیبت ما بر ملا ببین

نی ورا چو ابر خروشان به کربلا

طغیان سیل فتنه و موج بلاببین

تن های کشتگان همه در خاک و خون نگر

سرهای سروران همه بر نیزه هاببین

آن سر که بود بر سر دوش نبی مدام

یک نیزه اش ز دوش مخالف جدا ببین

آن تن که بود پرورشش در کنار تو

غلطان به خاک معرکه ی کربلا ببین

یا بضعةالرسول ز ابن زیاد داد

کو خاک اهل بیت رسالت به باد داد

خاموش محتشم که دلسنگ آب شد

بنیاد صبر و خانه ی طاقت خراب شد

خاموش محتشم که ازین حرف سوزناک

مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد

خاموش محتشم که ازین شعر خون چکان

در دیده ی اشگ مستمعان خوناب شد

خاموش محتشم که ازین نظم گریه خیز

روی زمین به اشک جگرگون کباب شد

خاموش محتشم که فلک بس که خون گریست

دریا هزار مرتبه گلگون حباب شد

خاموش محتشم که بسوز تو آفتاب

از آه سرد ماتمیان ماهتاب شد

خاموش محتشم که ز ذکر غم حسین

جبریل را ز روی پیامبر حجاب شد

تا چرخ سفله بود خطایی چنین نکرد

بر هیچ آفریده جفایی چنین نکرد

ای چرخ غافلی که چه بیداد کرده ای

وز کین چه ها درین ستم آباد کرده ای

بر طعنت این بس است که با عترت رسول

بیداد کرده خصم و تو امداد کرده ای

ای زاده زیاد نکرده است هیچگه

نمرود این عمل که تو شداد کرده ای

کام یزید داده ای از کشتن حسین

بنگر که را به قتل که دلشاد کرده ای

بهر خسی که بار درخت شقاوتست

درباغ دین چه با گل و شمشاد کرده ای

با دشمنان دین نتوان کرد آن چه تو

با مصطفی و حیدر و اولاد کرده ای

حلقی که سوده لعل لب خود نبی بر آن

آزرده اش به خنجر بیداد کرده ای

ترسم تو را دمی که به محشر برآورند

از آتش تو دود به محشردرآورند

.::: محتشم کاشانی :::.

Big Grin ^_^ >__< (^__*) Big Grin



یا رب نظر تو بر نگردد،

برگشتن روزگار سهل است ...

پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Heart عالم برزخ
  چرا فقط به امام رضا (ع) لقب «عالم آل محمد» داده شد؟
  عالم ذر چیست؟ و کجاست؟
  جهان واپسین، عالم پس از دنیا
  سلام بر شه مظلوم عالم
  آيا طوفان نوح همه عالم را فراگرفته يا تنها ديار حضرت نوح را؟
Rainbow ویژگیهای عالم برزخ چیست؟
  بهترین و آموزنده ترین داستان عالم!‌
Heart آيا طوفان نوح همه عالم را فراگرفته يا تنها ديار حضرت نوح را؟
Heart فضیلتی ناگفته از فضائل بانوی دو عالم

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان