امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

حج از ديدگاه حضرت زين العابدين (عليه السلام)

#1
   برای دیدن عکس در سایز واقعی خود یعنی 1193 در 895 پیکسل ، اینجا کلیک کنید .


   محدث خبير، مرحوم حاج ميرزا حسين نوري در كتاب « مستدرك الوسائل » خبر مهمي نقل مي كند كه در آن، وجود مقدس حضرت زين العابدين (عليه السلام) به توضيح حج حقيقي و معناي مناسك برخاسته و از اين راه زائران خانه حق را به بسياري از واقعيت ها آشنا فرموده است.زائر با توجه به اين روايت تكليفي ديگر پيدا مي كند و سعي مي نمايد قبل از رفتن به اين سفر با آب توبه غسل حقيقي كند و وجود خويش را به لباس صدق و صفا و خضوع و خشوع بپوشاند.چهارمين رهبر بزرگ شيعه، گهر گرانبهاي صدف هستي، زينت بخش عبادت عباد، حضرت سجاد (عليه السلام) پس از اداي مراسم حج به مدينه باز مي گشتند، مردي به نام شبلي به استقبال آن پيشواي عارفان و امام آگاهان آمد و پس از اداي احترام، اين چنين از طرف امام مورد پرسش قرار گرفت :آيا هيچ به حج خانه رفته اي ؟عرضه داشت : آري.فرمود : در آن هنگام كه به ميقات رفتي و از لباس هاي دوخته خود درآمدي و غسل كردي، در نيتت بود كه خود را از اشتباهات و لغزش ها
   در دو مرحله ظاهر و باطن براي هميشه پاك كني ؟گفت : نه.فرمود : آه، پس نه به ميقات وارد شدي و نه از لباس دوخته بيرون آمدي و نه غسل حقيقي به جاي آوردي ! !فرمود : آيا خود را پاكيزه كردي و سپس احرام بستي و پيوند خود را مبدأ عالم به وسيله حج استوار نمودي ؟ گفت : آري.فرمود : در آن هنگام در نيت داشتي كه خود را از تمام آلودگي ها به نور توبه برهاني ؟ گفت : نه.فرمود : بهوقت احرام هر برنامه اي را كه دوست نمي پسندد و به خاطر مصلحت بربندگانش ممنوع نموده بر خود حرام دانستي ؟ گفت : نه.فرمود : به وقت بستن پيوند حج و هنگامي كه آن را با عمره محكم مي كردي در نيت داشتي كه هر عقد و پيمان و هرگونه قرارداد غير خدايي را از برنامه هايت باز كرده و جز با حضرت دوست پيوند و قرارداد نداشته باشي ؟ گفت : نه.فرمود : پس در حقيقت خود را پاكيزه نكرده و احرام نبسته و پيمان حج را محكم و استوار نكردي ! !فرمود : آيا به ميقات وارد شدي و دو ركعت نماز احرام به جاي آوردي و تلبيه گفتي ؟ عرض كرد : آري.
   فرمود : به هنگام ورود به ميقات در نيت تو بود كه به زيارت حق آمده اي و اين نماز و احرام و تلبيه، مقدمات لقاي اوست ؟ گفت : نه.فرمود : آيا وقتي دو ركعت نماز خواندي، در اراده داشتي كه به ارزنده ترين برنامه ها و بزرگ ترين حسنات و بهترين اعمال وسايل قرب به آن حضرت را آماده كني ؟ گفت : نه.فرمود : وقتي تلبيه گفتي در نيت داشتي كه به هر برنامه صحيحي در پيشگاه حق به اقرار آمده اي در حال پيمان بستن با اويي كه در تمام جوانب حيات از فرمانش پيروي كني و از هر معصيت و خطايي روي بگرداني ؟گفت : نه.فرمود : پس در حقيقت وارد ميقات نگشته و نماز احرام به جاي نياورده و تلبيه نگفتي ! !سپس فرمود : آيا وارد مسجد الحرام شدي و پاي در حرم مبارك حق گذاشتي و كعبه را با ديده خود ديدي و در برابر آن نماز گزاردي ؟گفت : آري.فرمود : به هنگام ورود در حرم آيا در ضميرت بود كه از هر گونه بدگويي پشت سر برادران مسلمان دوري جويي و عيب گفتن اهل قبله را ترك نمايي ؟گفت : نه.فرمود : زماني كه وارد مسجد خيف شدي و نماز خواندي، آيا اراده كردي كه از هيچ برنامه اي جز مخالفت با امر خداوند نترسي و به چيزي جز رحمت الهي اميد نداشته باشي ؟ گفت : نه.
   فرمود : وقتي گوسپند قرباني را سر بريدي، آيا نيت كردي كه حلقوم طمع را جدا كني و آيا به هنگام قرباني توجه داشتي كه راه ابراهيم را مي روي آن بزرگ انساني كه يگانه فرزند عزيز خود را به قربانگاه آورد تا براي محبوب خود فدا كند ؟گفت : نه.فرمود : هنگام بازگشت به مكه و طواف بيت در قصد و نيت داشتي كه از درياي عنايت حق بهره برده و به مسير بندگي و عبوديت روي آورده به رشته محبت و ولايت او دست آويخته، واجبات حضرتش را ادا كرده، به مقام قدس و رحمت او تقرب جويي ؟ گفت : نه.در اين حال بود كه صداي گريه امام بلند شد و شدت تأثر و ناراحتي او به اندازه اي بود كه گويا مفارقت روح از بدنش نزديك شده، مي گريست و پي درپي مي فرمود : آه... آه !آن گاه فرمود : اي شبلي ! آن كس كه دست به حجر الأسود بگذارد به مانند آن است كه با خداي خود دست داده.نكو بنگر اي بنده ناچيز شكسته ! و اي موجود ضعيف افتاده ! كه كجايي و چه مي كني، پاداشي را كه خداي بزرگ بر اين برنامه عالي قرار داده ضايع مكن و عهدي كه با دوست بسته اي مشكن، آگاهي و مي داني كه روي گرداني از امر او گناه و معصيت است و مخالفت با فرمانش بزرگ ترين عامل شكستن پيمان تو با اوست.سپس فرمود : اي شبلي ! آن زمان كه در مقام ابراهيم ايستادي، اراده داشتي كه از آن هنگام به بعد هرگاه بر فرماني از فرامين الهي ايستادي، مقاومت كني و تا فرمانش را نبري از پاي ننشيني و از هر گناهي دوري جسته و خويشتن دار باشي ؟گفت : نه.فرمود : آيا به هنگام نماز در آن مقام بزرگ عزم داشتي كه از خطوط بندگي ابراهيم پيروي كني و دماغ شيطان را به خاك بمالي ؟ گفت : نه.فرمود : پس در حقيقت در مقام ابراهيم نايستاده و در آن جاي مقدس نماز به جا نياورده اي.
   فرمود : كنار آب زمزم رفتي و از آن چشمه آب نوشيدي ؟گفت : آري.فرمود : نيت داشتي كه هم اكنون كنار مرز عبادت رسيده و بايد از آن پس چشم از گناه پوشيد ؟ گفت : نه.فرمود : در واقع بر سر آن چاه نرفته و از آبش نياشاميده اي.آن گاه فرمود : بين صفا و مروه سعي كردي ؟ گفت : آري.فرمود : آيا در آن وقت نيت داشتي كه در حال بيم و اميد در پيشگاه الهي قدم مي زني، در انديشه اين كه آيا مرا مي پذيرند يا نه، رفت و آمد مي كردي ؟گفت : نه.فرمود : در حقيقت سعي صفا و مروه نكرده و در آن جايگاه باعظمت قدم نزده اي.
   سپس فرمود : اي شبلي ! آيا به سرزمين مني رفتي ؟گفت : آري.فرمود : آيا در آنجا توجه داشتي كه مردم مسلمان را از خطر دست و زبانت ايمن بداري ؟گفت : نه.فرمود : پس به مني نرفتي.آن گاه فرمود : به زمين عرفات وقوف كردي و خود را آماده پذيرفتن رحمت الهي نمودي و وادي نَمِره را شناختي و حضرت دوست را در نزد علائم و نشانه ها خواندي ؟گفت : آري، اين برنامه ها را انجام دادم.فرمود : آيا در موقف عرفات كه مقام عرفان و شناسايي است دانستي كه خداي عزيز چه برنامه هاي فوق العاده اي از علوم و معارف را براي رشد و تكامل انسان قرار داده و بيدار بودي كه يار بر تمام اسرار تو آگاه است و فرداست كه نامه اعمال و پرونده كردارت را به دستت خواهد داد ؟ گفت : نه.فرمود : چون كنار جبل رحمت رفتي، به نظر آوردي كه خداي مهربان هر مرد و زن با ايمان را مورد لطف قرار مي دهد و مشمول عنايت خود مي كند و همه مردم مؤمن را دوست دارد ؟ گفت : نه.فرمود : وقتي وارد وادي نَمره شدي به اين مسئله توجه داشتي كه تا خود بنده حق نباشي، ديگري را به بندگي او مخواني و تا خود از گناه باز نايستي، ديگري را نهي نكني؟ گفت : نه.
   پرسيد : به هنگامي كه نزد نشانه ها و علائم، توقف كردي، هيچ در نظر آوردي كه خالق عالم و نگهبان آفرينش، آسمان و زمين و ملائكه مأمور برنامه هاي هستي را مراقب برنامه هاي تو قرار داده ؟ گفت : نه.
   فرمود : در حقيقت به عرفات وقوف نكرده و به جبل رحمت برنيامده و وادي نمره را نشناخته و خداي مهربان را نخوانده اي ! !سپس فرمود : آيا در وادي مزدلفه وارد شدي و سنگ ريزه هاي جمره را از آنجا برداشتي و به سرزمين مشعر درآمدي ؟ گفت : آري.فرمود : آيا در آنجا نماز خواندي و متوجه بودي كه آن شب، ليله عيد است و نماز مخصوص به آن شب كليد حل هر مشكلي است ؟ گفت : نه.فرمود : زماني كه بين دو شانه راه مي رفتي و از منحرف شدنت به جانب راست و چپ نگران بودي و سعي داشتي مستقيم حركت كني، آيا در نظر داشتي كه از راه حق انحراف حاصل نكرده و از دل و دست و زبانت خطايي سر نزند ؟ گفت : نه.فرمود : وقتي در وادي مزدلفه قدم مي زدي و سنگ ريزه هاي جمره را جمع مي كردي، توجه داشتي كه خود را از هر گناه و پليدي بركنار داشته و در تمام برنامه هاي حق ثابت و استوار بماني ؟ گفت : نه.فرمود : وقتي وارد مشعر شدي آيا درونت را به شعار اهل تقوي بيدار كردي ؟ گفت : نه.فرمود : پس در واقع به نشانه هاي حرم مرور نكرده و در آن بقاع متبركه نماز به جاي نياورده و از آن سرزمين مقدس سنگ ريزه برنچيده و به مشعر گذر نكرده اي.سپس فرمود : آيا به زمين مني رفتي و رمي جمرات كردي و سر خود را تراشيدي و قرباني نمودي و در مسجد خيف نماز خواندي و براي بقيه اعمال به مكه بازگشتي ؟ گفت : آري.فرمود : چون به مني رسيدي و رمي جمرات كردي، به نظر آوردي كه به هدف خود رسيده و هر خواسته صحيحي داشتي خدايت اجابت فرمود ؟ گفت : نه.فرمود : وقتي رمي جمره مي كردي، در نيت داشتي كه دشمن ديرين خود ابليس و سپاهش را از خود مي راني ؟ گفت : نه.فرمود : وقتي موي سر را تراشيدي، توجه داشتي كه خود را از هرگونه پليدي و ناپاكي تميز كرده و از گناهان بيرون آيي، آن چنان كه فرزند از مادر متولد مي شود ؟ گفت : نه.
   فرمود : در حقيقت به مني نرفتي و رمي جمرات نكرده و حلق رأس ننموده اي و قرباني سر نبريده و در مسجد خيف نماز نخوانده اي و به سوي حضرت حق حركت ننموده اي ! !فرمود : پس از بازگشت به مكه آيا در دل اين چنين قصد داشتي كه به سوي او در حركتي و به خاطر تقرب به مقام او از خانه خود بيرون
   آمده اي ؟ گفت : نه.فرمود : پس در حقيقت وارد حرم نشده و خانه كعبه را نديده و در آنجا نماز به جاي نياوردي .فرمود : پس از ورود به مكه طواف خانه نمودي و دست بر اركان گذاشتي و آخرين سعي صفا و مروه نمودي ؟ گفت : آري.فرمود : وقت سعي در نظر داشتي كه از همه روي تافته و به سوي او گريخته و به بارگاه قدس او آمد و شد مي كني ؟ گفت : نه.فرمود : در حقيقت طواف خانه نكرده و استلام اركان ننموده و سعي صفا و مروه بجاي نياورده اي، برگرد دوباره حج به جاي آر ; زيرا تو اين سفر را به آن معنايي كه از تو خواسته اند نرفته اي و مطابق با اهداف عاليه اين برنامه بزرگ الهي قدم برنداشته اي و خود را مستعد و آماده ورود به حريم قدس يار ننموده اي ! !شبلي سخت گريست و از آن ساعت به كوشش برخاست تا خدايش براي سال بعد موفق به آن سفر روحاني و سير الهي و مشي ملكوتي كرد و به آنچه حضرت زين العابدين (عليه السلام) فرموده بود در آن سفر عمل كرد.آري، آنجا حرم امن، حريم قدس، بارگاه معني، مهبط ملائكه و منبع هدايت و مشعل نور محبوب است، مگر هر كسي در آنجا راه دارد و هر بي سر و پايي را در آنجا مقام و محل است؟ آنجا جايگاه پاكان و موقف صالحان و پناه اوليا و تكيه گاه نيكان و جاي ورود پاكان است.آنجا از نظر معني، بلندترين نقطه اوج حقيقت و با ارزش ترين محل صدق و صفاست كه اهل دل از همان جا با چشم دل، بيننده جمال پاك محبوب و ناظر حضرت يارند و به گفته عارف بزرگ حاجي سبزواري با زبان حال در محضر آن يكتا عرضه مي دارند :
   دل و جانم فداي حضرت دوست *** ني; فداي گداي حضرت دوست
   هر دمي صد جهان زجان خواهم *** تا فشانم به پاي حضرت دوست
   هست پاداش نيستي، هستي *** نيست شو در هواي حضرت دوست
   گر فنا شد وجود ما گو شو *** باد دائم بقاي حضرت دوست
   از دل ودين و هست و نيست، برست *** هر كه شد مبتلاي حضرت دوست
   خلد و كوثر به جرعه اي بفروش *** غير مگزين به جاي حضرت دوست

   علت تفاوت ثواب حج
   اين كه روايات ثواب حج در عين صحيح بودن با هم تفاوت دارند، با اين كه مردم از نظر مناسك وحدت عمل دارند، به خاطر اين است كه اشخاص از نظر حال و معرفت و كيفيت عمل با هم متفاوتند.صاحب «آفاق الكعبه» ـ كه از مشايخ روايت اين حقير است و داراي هفتاد جلد كتاب علمي است ـ در حل تفاوت اخبار ثواب حج مي فرمايد :تفاوت ثواب حج به اعتبار تفاوت معرفت اشخاص، تفاوت نيات و اعتقادات، تفاوت قوه دريافت افراد، تفاوت در ادب و خضوع، تفاوت در اخذ به آداب و هشياري در برابر مقامات، تفاوت در فهم و دستگاه فهم، تفاوت در دستگاه گيرنده و دهنده اشخاص، تفاوت در عمق اثر حج در بنيه فكر اشخاص، تفاوت در وسعت زاويه نشر آثار متخذه دريافت شده در ديگران، تفاوت جهات ديگر و ديگر است. علي هذا، ثواب حج در احاديث به تفاوت آمده، فاصله دو سر حد آن از هر قدمي « ده حسنه » تا « صد حسنه » تفاوتي است كه همه صدق و صحيح است.در حج درجات پايين تر و پايين تر تا آخرين نقطه حد هم هست كه ثوابي نمي دهند، فقط خداوند به بركت اين كه در سپاه امن وارد وادي امن شده، تنها اهل و عيال او را از حادثه نگه مي دارد تا برگردد، چنين زائري آن كس است كه حج او قبول نشده باشد.
   اقسام حجاج
   در « من لا يحضره الفقيه » آمده است:حاجيان بر سه دسته اند :
   دسته اول : كه نصيب و بهره آنان افزون تر است و آن كسي است كه گناهان «ما تقدّم و ما تأخّر» او آمرزيده شود و خداوند او را از عذاب قبر مصون و محفوظ خواهد داشت.
   دسته دوم : آنان كه در جنب دسته اول گناهان گذشته اش آمرزيده شود و در آينده عمر بايد عمل از سر بگيرد.
   دسته سوم : مردي كه فقط اهل و مالش حفظ شده و در روايت آمده كه وي آن كس است كه حج او قبول نشده است.صدوق بزرگوار روايت كرده :چون موسي بن عمران (عليه السلام) حج گزارد، از امين وحي پرسيد : براي كسي كه بدون نيت پاك و مال حلال حج انجام دهد چه بهره ايست؟به جبرئيل خطاب رسيد بگو : حق خود را به او بخشيده و خلق خود را از وي خوشنود كنم.پرسيد : براي كسي كه با قصد صحيح و مال حلال اين برنامه را عمل كند چه سوديست ؟خداوند پاسخ گفت : او را در رفيع اعلا با پيامبران و راستين مردم و شهدا و صالحان قرار دهم و اينان نيكو رفيقانند.
   گناه عظيم امتناع از حج خارج از بحث دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
خرید و فروش فیش حج با توجه به آثار و بركات عظيم حج، اگر كسي مانع رفتن مسلماني به حج شود گناه بزرگي مرتكب شده است.صدوق بزرگوار از اسحاق بن عمار چنين روايت مي كند :به امام صادق (عليه السلام) گفتم : مردي درباره حج با من مشورت كرد، به خاطر اين كه ضعيف الحال بود به او گفتم : از اين سفر صرف نظر كن، امام فرمود : سزاوار و مستحقي كه به خاطر جلوگيري از حج او تا يكسال در بستر بيماري افتي، اسحاق مي گويد : يكسال تمام مريض شدم.در روايت ديگر مي گويد :امام ششم فرمود : زنهار بترسيد و پرهيز كنيد كه يكي از شما كسي را از رفتن به حج مانع شود كه او را در دنيا فتنه اي خواهد رسيد، علاوه بر آن اين عمل ناپسند در آخرت براي او ذخيره مي گردد.آري، كساني كه از راه تبليغات سوء، يا محدود كردن افراد، يا پيش گيري ستمگرانه از سفر حج جلوگيري كنند در صف مقدم متجاوزان به حقوق الهي و بندگان خدا هستند و در دنيا و آخرت از غضب وعذاب الهي ايمن نخواهند بود.
   خرج سفر حج از مال پاك
   پيشواي هفتم حضرت موسي بن جعفر (عليه السلام) مي فرمودند :سه چيز را از اصل مال خود، يا خالص در اختيار خود مي پردازيم :
   1 ـ مهريه زنان. 2 ـ پول كفن. 3 ـ خرج سفر حج.
   شطيطه، بانوي مؤمنه
   امام (عليه السلام) اين جملات را هنگامي فرمود كه مبلغي در حدود چهارصد درهم در يك كيسه چرمي، براي بانويي پرهيزكار و مؤمنه به نام شطيطه به وسيله نماينده مردم خراسان ابوجعفر محمّد بن علي فرستاد و فرمود :اين مقدار از خالص مال ماست كه براي خرج كفن و دفن جهت آن بانوي مؤمنه اختصاص مي دهم.مقداري از اين پول را تا وقتي زنده است مصرف كند و بقيه را جهت كفن و دفن بگذارد، ما اهل بيت پول كفن و دفن و مهريه زنان و مصرف حج را از مال خالص و طاهر خود خرج مي كنيم.هان، اي ابوجعفر ! چون به نيشابور رسيدي، به فاصله اي كوتاه در حدود چند روز بعد از ورود تو آن بانو از دنيا مي رود و من قبل از دفن براي نماز بر او حاضر خواهم شد.به آن هنگام كه براي نماز بر جنازه او حاضر شوم تو مرا خواهي ديد، اين توجه فوق العاده امام نسبت به شطيطه و سهيم كردن او در شؤون زندگاني خصوصي خود و خانواده اش، پاداش اخلاص آن بانو بوده كه از زحمت چرخ ريسي خود به قدر يك دستمال، يا يك كلاف نخ، يا يك سكه طلا از سهم امام (عليه السلام) به وسيله ابوجعفر محمد بن علي از نيشابور به مدينه فرستاد، تا خمس دسترنج خود را به دستور خدا به امام رد كرده باشد.ابوجعفر كه امين مردم خراسان بود، گو اين كه در ابتداي امر كلاف و سكه او را نمي پذيرفت، به عذر اين كه اندك است و براي يك سكه نمي توان كيسه جداگانه ساخت، ولي آن بانو در آن وقت گفت : گر چه
   مال من اندك است ولي چه كنم سهم امام است و مرا همين مقدار مي رسيده.ابوجعفر آن مال ناچيز را گرفت و سكه را براي نشان دار بودنش مقداري كج كرد و در كيسه اي كه سكه ديگران را ريخته بود انداخت و از خراسان به مدينه آمد.همين كه به محضر امام مشرف شد، امانات مردم خراسان را بر حضرت عرضه كرد.
   امام هيچ كدام را قبول نكرد و فرمود : مال ما نيست، اين ها را به صاحبانش بازگردان، اما امانتي نزد تو دارم از بانويي به نام شطيطه آن را جدا كن و به من بده.ابوجعفر كيسه را گشود و در صدد جستجوي سكه شطيطه برآمد آن سكه ها را روي هم مي غلطاند تا آن را بيابد ; امام، خودش آن را در ميان نشان داد و هم اينطور بقچه ها را گشود و دستمال يا كلاف را نيز تقديم كرد.محمد بن علي مي گويد : وقتي به وطن بازگشتم تمام صاحبان آن كالاها را فطحي مذهب ديدم، آنجا دريافتم كه امام فرمود : آن ها مال من نيست.در اين گيرودار مواظب وضع آن بانو بودم كه سيزده روز پس از ورود من به نيشابور درگذشت، ما جنازه او را به صحرا برديم، در جمعيت انبوهي كه در بيابان براي نماز بر جنازه او حاضر بودند توجه داشتم امام را ببينم، ناگاه ديدم شتر سواري از جانب بيابان آمد، از شتر پياده شد در حالي كه سر و صورت خود را پيچيده و پوشيده بر جنازه نماز گزارد، من نزديك شدم تا ببينم، امام را شناختم كه برگشت و بر شتر سوار شده در
   صفحه بيابان از نظر غايب شد ! !آري، اولياي خدا چه مرد چه زن در صفحه اي از پاكي و نور و صفا زندگي مي كنند و در تمام اين عالم از دوست غير دوستي نمي خواهند.
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  زندگینامه حضرت سموئیل
  تفاوت حضرت محمد (ص) و کوروش !!
  داستان ازدواج حضرت قاسم علیه السلام در کربلا
  خلاصه ای از زندگینامه حضرت مهدی (عج)
  آیا در میان شاگردان امام باقر و امام صادق علیهما السلام از زنان هم کسی بوده است؟
  زندگی نامه مختصری از حضرت خدیجه (س)
  امتیازات حضرت خدیجه (س) نسبت به سایر همسران پیامبر (ص)
  دلیل رغبت حضرت خدیجه (س) برای ازدواج با پیامبر (ص) چه بود؟
  حضرت خدیجه قبل از ازدواج با پیامبر (ص) ازدواج کرده بودند؟
  شخصیت حضرت زهرا (س) دارای چه ابعادی است؟

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان