امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

شعر، تپش و سوختن و ساختنی است

#1
تجربه‌ شاعری در گفت‌و‌گو با صاحب کتاب «جمهوری غزل»؛ سیده فاطمه موسوی

کلکی دوانده‌ام به مدد سلکی که اگر در پس کلماتم دلم تپیده است سطوری بالیده است اما روند بسیاری جریان غزل امروز رویکردی به سوی ظرایف سیاق هندی داشته است و من بی‌آنکه مرعوب امواج آوانگارد و مدرن و پسامدرن شوم، به دقت سکوت صدفهای در جریان را گوش کردم و به ملاحظه اطناب به اشاره اجمال اکتفا می‌کنم که از همه امکانات زبان چه در شعر دیروز و چه در شعر امروز باید بهره جست

شعر، تپش و سوختن و ساختنی است

اولین دفتر غزل سیده فاطمه موسوی در سال 90 اثری درخور تحسین و از معدود کتاب‌هایی بود که مخاطب را در آشنایی ابتدایی با شاعری که بیش از این شناختی از او نداشته است دچار شگفتی می‌کرد.

موسوی: 50 غزل در این مجموعه گنجانده شده است. این غزل‌ها را از میان حدود 150 غزل مربوط به سال‌های 1380 تا 1385 انتخاب کرده‌ام، که زبان و فضایی یکدست‌تر دارند و جزو غزل‌های نئوکلاسیک به حساب می‌آیند.

سیده فاطمه موسوی متولد 1362 قم و فارغ‌التحصیل مقطع کارشناسی رشته مدیریت بازرگانی‌ است. وی تاکنون در جشنواره‌های شعری چون علوی، رضوی، شب‌های شهریور، طریق جاوید، خستگان وصل، انتظار و جوان خوارزمی رتبه نخست را کسب کرده است.

مجموعه شعر «جمهوری غزل» در 80 صفحه از سوی انتشارات فصل پنجم منتشر و راهی بازار کتاب شده است.

کیفیت بالای غزل‌های این دفتر که نام«جمهوری غزل» را بر پیشانی خود داشت علت اساسی و بهانه اصلی برای پیگیری و تدوین این گفت‌و‌گو با شاعر آن باشیم.

درآغاز بدنیست از تجربه‌های بعد از جمهوری غزل برایمان بگویید و از دستاوردهای چاپ نخستین دفتر شعرتان و قضاوت و برداشت احتمالی خودتان نسبت به شعرها در قیاس با قبل از رسمت یافتن اشعار و چاپ کتاب کمی توضیح دهید خلاصه دستاوردهای چاپ جمهوری غزل برای شما چه بوده است؟

مراتب التفات و عطوفت بی‌واسطه دوستان غیر شاعر و شاعرم را اگر ابتدا در کنار آینه معرفت و قربشان بنهم / نقد و نظر شفاهی و کتبی و دلگرمی‌های بعضی بزرگان و صاحبنظران را به تماشا مژگان برداشته‌ام / چه نویسم که شعر من فضایی خاص دارد و دستگاه زیبا شناسانه منزه و متفاوتی دارم / نرم ساختار زبانی که هواگیر غزلهای من است با به خدمت گرفتن کارکردهای کهنه و نوی شعر فارسی تومار اظهار می‌تواند بگشاید / و دوام آهنگ همدلی و احسان شاعران معاصر بی‌هیچ انجمنی و گردهم شدنی رو به افزونی و امید است / بی‌حضور محفل دیدار و نواهای رسانه و اطوار، نوعی شعر دوستی و عرفانگرایی در خون من بوده و بوده که بی‌گمان جدّ بزرگم حضرت شاه نعمت الله ولی بر حالات و آنات من صحّه گذاشته است و من آگاهانه ساز ادعای هیچ زیرو بمی را نمی‌نوازم که اگر توفیق جلوه‌ای هست از انوار مکتب و مذهب و مشرب است و این نگاه معنی پناه و گاه خیال خاستگاه به لطف قرآن است بلاشک.

سرکار خانم موسوی «جمهوری غزل» برای شعر ما اتفاقی بود که در سال 90 خوشبختانه رخ نموده، دوست داریم از تجربه پشت سرگذاشته خود در شعر که منجر به چنین ساخت و بافت و تمایز زبان شما در قیاس با جریان‌های روز غزل جوانان امروز تعمدی است، نکته‌هایی را برایمان بازگو کنید؟

کلکی دوانده‌ام به مدد سلکی که اگر در پس کلماتم دلم تپیده است سطوری بالیده است اما روند بسیاری جریان غزل امروز رویکردی به سوی ظرایف سیاق هندی داشته است و من بی‌آنکه مرعوب امواج آوانگارد و مدرن و پسامدرن شوم، به دقت سکوت صدفهای در جریان را گوش کردم و به ملاحظه اطناب به اشاره اجمال اکتفا می‌کنم که از همه امکانات زبان چه در شعر دیروز و چه در شعر امروز باید بهره جست و شعر به مکاشفه این کیفیات و جزءنگاری‌ها مکشوف و مشهود و بلند مرتبه بادا که اگر شاعران جوان به ماه نظر کنند بسا سعادت که محوستارگان نگردند که فیاض حقیقی کلمات به مجاز و استعاره درنگنجد که شعر هنری قدسی است.

می خواهیم خاستگاه‌های شعر شما را از زبان خودتان بشنویم بدین معنا که تجربه شاعری شما از کجا و چگونه آغاز شده است و برای رسیدن به جمهوری غزل شما از چه شاعرانی و چه سبک‌ها و مکتب‌هایی آموخته‌اید و خودتان را در وهله نخست علاقه‌مند و وامدار آنها می‌دانید ؟

بساط ادب طرازی و جبهه سایی به مکاتیب قرآن و اهل بیت(ع) را عقیدت و اولین پاسخم می‌شمرم و میل مطالعاتی که به عرفان نظری ایرانی و هندی و شرق دور دارم و همچنین از سالیان نوجوانی آموزه‌های برخی سرخپوستان آمریکای لاتین را به روحیات پیچیده کلماتم نزدیک دانسته‌ام، تربیت ارباب حواسم در غزل مرهون بیدل صاحبدل است و با بافغانی و حافظ که بهار معانی‌ام انجمن‌آرای ایشان است و در سلسله شعر معاصر صدای رنگهای برخی را خرامیده و زیسته‌ام چونان نوذر پرنگ و حسین منزوی و احمد عزیزی و محمد سعید میرزایی و ذکریا اخلاقی را و عروج نظر را حوصله بخش شاعران جوان هم نیز می‌دانم و علاوه بر اندیشه‌های مرسوم به اندیشه جنون در شعر معتقدم و مرتکبم.
فیض گستریها و عنایات رهبر معظم هر ساله در دیدار با شاعران راهگشا و پرتوآراست، اگر حباب کلمه آینه دار کلمه الله باشد و مقابل لمعه آفتاب باشد و جهان تاب، پس غزل می‌تواند خود معرفتی باشد از کلمه الله و اهل‌بیت.

در زمان حال چه از منظر یک شاعر و چه یک منتقد و چه از هر دو منظر و صورت توأمان یا مشخصا نقطه‌های روشن ویژگی‌های برتر غزل امروزمان را در چه وجوهی می‌بینید و از دیگر سوء ضعف‌ها و کاستی‌ها و نقاط تیره این غزل را چگونه ارزیابی می‌کنید ؟

فیض گستریها و عنایات رهبر معظم هر ساله در دیدار با شاعران راهگشا و پرتوآراست، اگر حباب کلمه آینه دار کلمه الله باشد و مقابل لمعه آفتاب باشد و جهان تاب، پس غزل می‌تواند خود معرفتی باشد از کلمه الله و اهل‌بیت. لفظ و معنی در شعر آیینی و انقلاب و برکات روحانی این نوع دمیدن در غزل جای بسی مباهات و افتخاراست مضمون پردازی‌ها و مصداق نوازیها و روایت گرایی و حرکت به سوی معنا در غزل امروزه استوار گردیده است. پرده ظهور سلامت کلمات و حکمی شدن غزل هم، آینه داری بجایی‌است هر چند شبکه چشم‌ها به هم چشمی‌هایی منجر شده است و یکدست نویسی‌های گسترده که قدرت تمیز را از مخاطب در سلب است اشاعه غزل‌های کوتاه و تک بیت گاهی ضعف است، و جشنواره‌هایی که در صدد ارتقایند و در نهایت هجوم غزل‌ها عجزاندوز.

ار آثار آینده تان و اینکه سعی دارید شعرهایتان را چگونه و با ارائه چه آثاری ادامه دهید ؟

از امتداد رصد روح مخاطبان عاجزم اما اگر هزار بار همین رنگها را بشکنم، با همین کلمات خواهم آمد که مستعد همین تحصیلم.

من دغدغه‌ای برای تجدید چاپ کلمات جهان ندارم تمام تصور من این است که غزل نه از طریقت اینترنت و مجاز که سینه به سینه مهیای وصول ثبت است، من داغ توقف به پای سرودن نمی‌زنم و کمر بستگی روحم را هم جسمم را خاک‌نشین غبار وهم نخواهم کرد.

خاموشی و خلوت، گناه شاعر نیست که در سواد عالم حیرت، چشم عضوی باختنی است و شعر، تپش و سوختن و ساختنی است.

درباره تجربه‌های خود در قالب ترانه نیز برایمان نکاتی ذکر کنید ؟

از حضرت سعدی می‌توانم شروع کنم روح ترانه سرای او قرن هاست که روشن‌تر از آفتاب است، پس ترانه چه می‌باید دید و چه می‌باید گفت زمان حال است. حال حوادث و تکثر اندیشه‌ها، حال عاشقانه‌ها، حال داغ حاصل‌ها، حال عبرت‌ها، ترانه باید چراغ صحبتی باشد که چشم‌ها در فروغش ببینند و بیندیشند و نه سرودستی فقط بیفشانند. مانند حضرت مولانا که ما در آنچه می‌کوشیم، می‌جوشیم و مجبوریم در آتش‌نشاندگی؛ کلمات در ترانه بهتر از دست نشاندگی و تاثیر‌پذیریهاست، که نحوه برخورد عاشقان جهان نیز در مواجهه با عشق متفاوت و گوناگون است. ترانه معاصر اگر معلم وار باشد غیر قابل تکثیر و اگر بمانی وار که نسخه در نسخه در تاثیر هر ناله‌ای در پرده‌ای به نحوی می‌جوشد و هر زمزمه‌ای صرف سوختن حال و التهابی است.
پاسخ
 سپاس شده توسط ÆҐÆŠĦ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان