09-12-2015، 11:52
محسن چينيفروشان يكي از فعالان پيشكسوت عرصه فرهنگ كشور است كه سابقه ده سال مديريت در كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان را در كارنامه دارد.
مراودات و خاطرات او با آيتالله خامنهاي بنا بر اقتضائات كاري در حوزههاي فرهنگي از جمله كتاب صورت گرفته است. چينيفروشان از گشت و گذار خود در كتابخانه شخصي رهبر انقلاب ميگويد:
* سابقه ديرينه در مطالعه
خاطراتي كه در ذهن من نقش بسته، بيشتر از جلسات نسبتاً صميمانه و خصوصيتري است كه بنا بر اقتضائات و برنامههاي كاري وجود داشته است. در اين شكي نيست كه رهبر انقلاب نسبت به بحث كتاب به عنوان يكي از بهترين بسترهاي فرهنگي و انتقال فرهنگ و ارتقاء فرهنگ تأكيد دارند. نظرات ايشان نسبت به كتابهاي منتشر شده يا توصيههايي كه به وزراي ارشاد در دورههاي مختلف دربارهي كتاب كردهاند، مؤيد اين مطلب است.
اما درباره رابطهي رهبر انقلاب با كتاب و كتابخواني بايد گفت كه ايشان سابقه و ديرينهاي با كتاب و مطالعه دارند و جالب اين است كه در اغلب حوزههاي مختلف نيز كتاب مطالعه كردهاند. البته در اين رابطه خاطرات بنده بيشتر مربوط به حوزه فرهنگ عمومي است. ايشان به رمان خيلي علاقه دارند و رمان ميخوانند؛ مخصوصاً رمانهايي كه بهروز منتشر ميشود و همين پي گرفتن آخرين كتابهاي منتشرشده در دنيا جالب است.
* توصيه پس از ترور/ انتقال انديشهها توسط رمان صورت ميگيرد
يادم ميآيد بعد از ترور كه ايشان در بيمارستان بستري بودند، با جمعي تحت عنوان «انجمن هنرمندان مسلمان» به عيادت ايشان رفتيم. حدود ده دوازده نفر بوديم كه در آن جمع شهيد مرتضي آويني و آقاي سيدمهدي شجاعي هم بودند. صحبتهاي متعددي شد. ايشان خيلي تأكيد كردند به نويسندگان، -چون نويسندهها هم در جمع بودند- كه شما در صورتي ميتوانيد كتاب بنويسيد و كتاب بخوانيد كه به كتاب آشنا باشيد و رمانهاي مختلف را خوانده باشيد. اگر رمان نخوانده باشيد، نميتوانيد رمانِ خوب بنويسيد. نكته ديگري كه اشاره كردند اين بود كه انتقال انديشهها توسط رمان صورت ميگيرد. يعني رمان يك ابزار خوبي است كه تنها براي سرگرمي نيست.
تأكيد ايشان اين بود كه رمان يك ابزار خوبي است براي انتقال انديشهها. مثلاً ايشان سؤال كردند كه كداميك از شما كتاب "دل سگ " را خواندهايد؟ و جالب است كه در آن جمع ده پانزده نفري كه همه نويسنده بودند، كسي يادش نبود و ابراز نكرد كه من خواندهام و بعد خود ايشان ادامه دادند كه اين كتاب "دل سگ " براي ميخائيل بولگاكوف است كه در واقع او زماني كه حكومت كمونيستي شوروي مسلط ميشود، او اين كتاب را مينويسد. كتابي است منتقدانه نسبت به آن سيستم و نظام حكومتي. تا مدتها هم اجازه انتشار نداشته و بعدها كه شرايط فرق كرده، اين كتاب هم منتشر شده. توصيه ميكردند كه برويد و اين كتاب را بخوانيد. به هر حال اين يك شاهدمثال بود براي اينكه يك رمان چطور ميتواند انديشهها را منتقل كند.
* هنوز كتابي در سطح جهاني نداريم
يادم هست حدود سالهاي 62 و 63 بود كه با جمعي خدمت ايشان بوديم. صحبت كتابهاي انقلاب شد و اينكه ما در مورد انقلاب، بايد رمان درجه يك داشته باشيم و من فكر كنم هنوز ايشان به آن ايدهآل خودشان نرسيدهاند. هنوز نداريم رماني كه راجع به اصل انقلاب، قبل از انقلاب و بعد از انقلاب باشد. يك تعبيري ايشان داشتند و ميگفتند كه ما هنوز كتاب درباره انقلاب كه جهاني بشود نداريم. بعد گفتند كه جهاني شدن معنياش اين است كه اين كتاب دست به دست بگردد. ناشرها در دنيا دنبالش بگردند، ترجمه كنند و در دنيا به زبانهاي زنده دنيا ترجمه بشود. نه اينكه ما ترجمه بكنيم، خود آنها دنبالش بگردند. مثالي ميزدند و ميگفتند كه شما كتاب "دن آرام " شولوخف را بينيد كه چقدر جهاني شده؟ همه اين "دن آرام " را خواندهاند با اينكه دو سه جلد است. مضمون حرف آقا اين بود كه وقتي كتاب را ميخوانيد، چقدر لذت ميبريد و چقدر حس مثبتي نسبت به اين كتاب پيدا ميكنيد و باز تأكيد ميكردند كه اين كتاب را بخوانيد و ما در اين تراز و در اين سطح، كتابي كه جهاني بشود نداريم.
ايشان حتي در سالهاي اخير نيز اين مطالبه را تكرار كردهاند كه باز در اين سطح، كتابي در مورد انقلاب نداريم. نهفقط راجع به انقلاب، حتي در مورد ائمه معصومين (ع) نيز اين نقص هست. راجع به شخصيت حضرت پيامبر(ص) ايشان گفتند كه ما هنوز فيلم خوبي راجع به اين شخصيت بزرگوار نداريم. ما فقط يك فيلم خوب داريم كه براي مصطفي عقاد است؛ آن هم فيلم خوبي است به اندازهي خودش و در آن فرهنگ و شرايط. و هنوز مثلاً ما به عنوان انقلاب اسلامي نتوانستهايم يك فيلم بسازيم كه بتواند شخصيت آن بزرگوار را نشان بدهد.
به هر حال افق ديد ايشان بلند است. سه چهار سال پيش در جلسهاي ميگفتند كه امروزه كتابهاي مختصر و كوچك خوانندگان حرفهاي را اغنا نميكند. بايد يك رمان مثلاً چهارصد پانصد صفحهاي باشد كه خواننده اغنا بشود، ولي اين كتابهايي كه حالا بعضيهايش هم خوب است، درواقع نميتواند نقش جهاني شدن را ايفا بكند.
* خانه كتاب رهبر
كتابخانه ايشان نسبتاً بزرگ است و كتابها موضوعات مختلفي دارند. ايشان كنار خيلي از كتابها حاشيهنويسي كردهاند و من خيلي دلم ميخواهد يك زماني آن چيزي كه ميشود از اين حاشيهها منتشر كرد، منتشر بشود، چون بادقت و باظرافت حاشيه نوشتهاند.
* شعر و رمان
در مورد بخش ادبيات كتابخانه، شعرش خيلي جلب توجه ميكند. البته بخشي از كتابهاي شعر را شعرا به مناسبتهاي مختلف هديه دادهاند. بعضي هم طبق آنچه كه من ديدم، معلوم بود مربوط به خود ايشان است و بعضيهايش را خودشان در جواني خريدهاند. خلاصه شعرش خيلي غني است، اما در بخش شعر، انواع و اقسام غزليات حافظ و حافظشناسي خيلي برجسته است. البته به آنها مراجعه ميكنند و اينطور نبوده كه مثلاً همانطور نو مانده باشد و كتابخانهاي باشد. در بعضي از آنها يادداشت بود و بعضيهايش هم مثلاً معلوم بود كه محل مراجعه است.
كتابهاي رمان ايشان كه اغلب معروف هستند و از نويسندگان مختلف و معروف در كتابخانه هست. مثلاً كتابهاي نويسندگان روس مثل چخوف، نويسندگان عرب و رمانهاي مختلفي از نويسندههاي فرانسوي مثل بالزاك و رومن رولان.
بايد بگويم كه آقا خيلي به عنوان زندگينامهنويس روي رومن رولان تأكيد ميكنند. در جلسهاي ميگفتند كه ما كسي مثل رولان نداشتهايم كه بيايد زندگينامه بزرگان انقلاب را بنويسد و ما همچنين كتابهايي را لازم داريم كه اين يك تخصص است و بايد بعضيها بروند دنبالش و ياد بگيرند و كمبودش احساس ميشود.
من خودم نشنيدم، ولي خبر دارم كه كتاب ديگري كه در همين زمينه به نام "سور بز " منتشر شد، ايشان آن را خواندند و حتي از لحاظ تكنيكي راجع به آن نظر دادند كه اين كار قوي نيست. اين روزآمد بودن ايشان خيلي قوي است. خلاصه رمانهاي فراواني ايشان دارند از نويسندگان مختلف؛ حالا نويسندگاني كه بهاصطلاح به عنوان بچهمسلمان شناخته ميشوند يا نويسندگاني كه خيلي هم مذهبي نبودند.
* عمق فكري نوجوان را بيشتر كنيد
يك بخش هم كتابهاي فلسفي بود. حالا كه بحث فلسفه پيش آمد، بگويم كه در مجلسي ايشان راجع به فلسفه و تعليم آن به نوجوانان ميگفتند كه يكي از مشكلاتي كه ما داريم، اين است كه چون بچههاي ما عمق فكرشان كم است، خيلي زود تحت تأثير حوادث و هيجانات و فضاهايي قرار ميگيرند كه در كشور اتفاق ميافتد. ما بايد روي عمق فكري و تعمق بيشتر بچهها كار كنيم. لذا آموزش فلسفه براي نوجوانان خيلي لازم است.
ايشان حتي تأكيد ميكردند كه در كانون، شما راجع به اين قضيه يك مقداري كار كنيد. مثالي كه ميزدند، ميگفتند يك مجموعه كتابهايي حزب توده منتشر كرده به نام آموزش فلسفه كه فلسفه ديالكتيك را براي نوجوانان به زبان ساده بيان ميكند. نوجوان اگر ميخواست بداند يك ماركسيسم يعني چه و مكتب ماركسيم چه هست، اين را ميخواند و كلي اطلاعات پيدا ميكرد. مثالهاي ديگري از جاهاي ديگر در زمينه آموزش فلسفه به نوجوانان زدند. ميگفتند كه ما در مورد فلسفه اسلامي كاري نكرديم و شما در كانون و جاهاي ديگر شروع كنيد راجع به فلسفه اسلامي كار كنيد. اين مطالبه منجر به اين شد كه در كانون گروه جديدي تشكيل شده و مجموعه فعاليتهايي تحت عنوان "گام به گام تا انديشه " را شروع كردهاند. البته الآن در مراكز كانون در حال آموزش است و كلاسهايش برگزار ميشود و بهتدريج كتابهايش نيز آماده ميگردد. يعني اين برنامه هم كتاب دارد و هم برنامه آموزشي.
* هنوز مثل جلال نيامده
كتابهاي مرحوم جلال، همهاش را دارند. راجع به خود جلال هم خيلي نظر مثبتي دارند. بعضي از كتابهاي مرحوم شريعتي هم موجود است. راجع به جلال، راجع به تكنگاشتهاي جلال صحبت ميكردند كه جلال تكنگاشتهاي بسيار خوبي داشت. مثل اورازان و ميگفتند كه ما مثل جلال همچنين نويسندهاي با اين قلم پيدا نكرديم كه بتواند همين كار را انجام بدهد.
* ادبيات شفاهي را جدي بگيريد
در جلسهاي من بحثي را مطرح كردم كه منبع آن ادبيات شفاهي بود و نه ادبيات مكتوب؛ راجع به قصهگويي و اينكه قصهگويي الآن در جامعه ما خيلي رونق ندارد و مهجور است، در حالي كه بستر مناسبي براي آموزش مخصوصاً براي بچههاي در سطح ابتدايي است و به اين جهت خوب است كه معلمهاي ابتدايي مخصوصاً قصهگويي را بتوانند انجام بدهند.
ايشان ميگفتند كه يادم ميآيد مادربزرگم در شبهاي زمستان، قصههاي باستاني و قصههاي قرآني را براي ما ميخواند و چقدر تأثير ميكرد و همانها را من مدتها يادم بود. مثلاً قصههاي پيامبران و حضرت يوسف يادم بود و من تقريباً حتي وقتي به سن نوجواني رسيده بودم، همه قصهها را بلد بودم. علتش اين بود كه مادربزرگ اين قصهها را گفته بود.
البته ايشان اشاره ميكردند كه آفت قصهگويي هم بحث افسانهها است كه بعضي وقتها با خرافات مخلوط ميشود. منظورشان اين بود كه سعي كنيد به آن آفتها دچار نشويد و بيشتر قصهگويي تاريخي و مسائلي از اين قبيل را پيگيري كنيد.
مراودات و خاطرات او با آيتالله خامنهاي بنا بر اقتضائات كاري در حوزههاي فرهنگي از جمله كتاب صورت گرفته است. چينيفروشان از گشت و گذار خود در كتابخانه شخصي رهبر انقلاب ميگويد:
* سابقه ديرينه در مطالعه
خاطراتي كه در ذهن من نقش بسته، بيشتر از جلسات نسبتاً صميمانه و خصوصيتري است كه بنا بر اقتضائات و برنامههاي كاري وجود داشته است. در اين شكي نيست كه رهبر انقلاب نسبت به بحث كتاب به عنوان يكي از بهترين بسترهاي فرهنگي و انتقال فرهنگ و ارتقاء فرهنگ تأكيد دارند. نظرات ايشان نسبت به كتابهاي منتشر شده يا توصيههايي كه به وزراي ارشاد در دورههاي مختلف دربارهي كتاب كردهاند، مؤيد اين مطلب است.
اما درباره رابطهي رهبر انقلاب با كتاب و كتابخواني بايد گفت كه ايشان سابقه و ديرينهاي با كتاب و مطالعه دارند و جالب اين است كه در اغلب حوزههاي مختلف نيز كتاب مطالعه كردهاند. البته در اين رابطه خاطرات بنده بيشتر مربوط به حوزه فرهنگ عمومي است. ايشان به رمان خيلي علاقه دارند و رمان ميخوانند؛ مخصوصاً رمانهايي كه بهروز منتشر ميشود و همين پي گرفتن آخرين كتابهاي منتشرشده در دنيا جالب است.
* توصيه پس از ترور/ انتقال انديشهها توسط رمان صورت ميگيرد
يادم ميآيد بعد از ترور كه ايشان در بيمارستان بستري بودند، با جمعي تحت عنوان «انجمن هنرمندان مسلمان» به عيادت ايشان رفتيم. حدود ده دوازده نفر بوديم كه در آن جمع شهيد مرتضي آويني و آقاي سيدمهدي شجاعي هم بودند. صحبتهاي متعددي شد. ايشان خيلي تأكيد كردند به نويسندگان، -چون نويسندهها هم در جمع بودند- كه شما در صورتي ميتوانيد كتاب بنويسيد و كتاب بخوانيد كه به كتاب آشنا باشيد و رمانهاي مختلف را خوانده باشيد. اگر رمان نخوانده باشيد، نميتوانيد رمانِ خوب بنويسيد. نكته ديگري كه اشاره كردند اين بود كه انتقال انديشهها توسط رمان صورت ميگيرد. يعني رمان يك ابزار خوبي است كه تنها براي سرگرمي نيست.
تأكيد ايشان اين بود كه رمان يك ابزار خوبي است براي انتقال انديشهها. مثلاً ايشان سؤال كردند كه كداميك از شما كتاب "دل سگ " را خواندهايد؟ و جالب است كه در آن جمع ده پانزده نفري كه همه نويسنده بودند، كسي يادش نبود و ابراز نكرد كه من خواندهام و بعد خود ايشان ادامه دادند كه اين كتاب "دل سگ " براي ميخائيل بولگاكوف است كه در واقع او زماني كه حكومت كمونيستي شوروي مسلط ميشود، او اين كتاب را مينويسد. كتابي است منتقدانه نسبت به آن سيستم و نظام حكومتي. تا مدتها هم اجازه انتشار نداشته و بعدها كه شرايط فرق كرده، اين كتاب هم منتشر شده. توصيه ميكردند كه برويد و اين كتاب را بخوانيد. به هر حال اين يك شاهدمثال بود براي اينكه يك رمان چطور ميتواند انديشهها را منتقل كند.
* هنوز كتابي در سطح جهاني نداريم
يادم هست حدود سالهاي 62 و 63 بود كه با جمعي خدمت ايشان بوديم. صحبت كتابهاي انقلاب شد و اينكه ما در مورد انقلاب، بايد رمان درجه يك داشته باشيم و من فكر كنم هنوز ايشان به آن ايدهآل خودشان نرسيدهاند. هنوز نداريم رماني كه راجع به اصل انقلاب، قبل از انقلاب و بعد از انقلاب باشد. يك تعبيري ايشان داشتند و ميگفتند كه ما هنوز كتاب درباره انقلاب كه جهاني بشود نداريم. بعد گفتند كه جهاني شدن معنياش اين است كه اين كتاب دست به دست بگردد. ناشرها در دنيا دنبالش بگردند، ترجمه كنند و در دنيا به زبانهاي زنده دنيا ترجمه بشود. نه اينكه ما ترجمه بكنيم، خود آنها دنبالش بگردند. مثالي ميزدند و ميگفتند كه شما كتاب "دن آرام " شولوخف را بينيد كه چقدر جهاني شده؟ همه اين "دن آرام " را خواندهاند با اينكه دو سه جلد است. مضمون حرف آقا اين بود كه وقتي كتاب را ميخوانيد، چقدر لذت ميبريد و چقدر حس مثبتي نسبت به اين كتاب پيدا ميكنيد و باز تأكيد ميكردند كه اين كتاب را بخوانيد و ما در اين تراز و در اين سطح، كتابي كه جهاني بشود نداريم.
ايشان حتي در سالهاي اخير نيز اين مطالبه را تكرار كردهاند كه باز در اين سطح، كتابي در مورد انقلاب نداريم. نهفقط راجع به انقلاب، حتي در مورد ائمه معصومين (ع) نيز اين نقص هست. راجع به شخصيت حضرت پيامبر(ص) ايشان گفتند كه ما هنوز فيلم خوبي راجع به اين شخصيت بزرگوار نداريم. ما فقط يك فيلم خوب داريم كه براي مصطفي عقاد است؛ آن هم فيلم خوبي است به اندازهي خودش و در آن فرهنگ و شرايط. و هنوز مثلاً ما به عنوان انقلاب اسلامي نتوانستهايم يك فيلم بسازيم كه بتواند شخصيت آن بزرگوار را نشان بدهد.
به هر حال افق ديد ايشان بلند است. سه چهار سال پيش در جلسهاي ميگفتند كه امروزه كتابهاي مختصر و كوچك خوانندگان حرفهاي را اغنا نميكند. بايد يك رمان مثلاً چهارصد پانصد صفحهاي باشد كه خواننده اغنا بشود، ولي اين كتابهايي كه حالا بعضيهايش هم خوب است، درواقع نميتواند نقش جهاني شدن را ايفا بكند.
* خانه كتاب رهبر
كتابخانه ايشان نسبتاً بزرگ است و كتابها موضوعات مختلفي دارند. ايشان كنار خيلي از كتابها حاشيهنويسي كردهاند و من خيلي دلم ميخواهد يك زماني آن چيزي كه ميشود از اين حاشيهها منتشر كرد، منتشر بشود، چون بادقت و باظرافت حاشيه نوشتهاند.
* شعر و رمان
در مورد بخش ادبيات كتابخانه، شعرش خيلي جلب توجه ميكند. البته بخشي از كتابهاي شعر را شعرا به مناسبتهاي مختلف هديه دادهاند. بعضي هم طبق آنچه كه من ديدم، معلوم بود مربوط به خود ايشان است و بعضيهايش را خودشان در جواني خريدهاند. خلاصه شعرش خيلي غني است، اما در بخش شعر، انواع و اقسام غزليات حافظ و حافظشناسي خيلي برجسته است. البته به آنها مراجعه ميكنند و اينطور نبوده كه مثلاً همانطور نو مانده باشد و كتابخانهاي باشد. در بعضي از آنها يادداشت بود و بعضيهايش هم مثلاً معلوم بود كه محل مراجعه است.
كتابهاي رمان ايشان كه اغلب معروف هستند و از نويسندگان مختلف و معروف در كتابخانه هست. مثلاً كتابهاي نويسندگان روس مثل چخوف، نويسندگان عرب و رمانهاي مختلفي از نويسندههاي فرانسوي مثل بالزاك و رومن رولان.
بايد بگويم كه آقا خيلي به عنوان زندگينامهنويس روي رومن رولان تأكيد ميكنند. در جلسهاي ميگفتند كه ما كسي مثل رولان نداشتهايم كه بيايد زندگينامه بزرگان انقلاب را بنويسد و ما همچنين كتابهايي را لازم داريم كه اين يك تخصص است و بايد بعضيها بروند دنبالش و ياد بگيرند و كمبودش احساس ميشود.
من خودم نشنيدم، ولي خبر دارم كه كتاب ديگري كه در همين زمينه به نام "سور بز " منتشر شد، ايشان آن را خواندند و حتي از لحاظ تكنيكي راجع به آن نظر دادند كه اين كار قوي نيست. اين روزآمد بودن ايشان خيلي قوي است. خلاصه رمانهاي فراواني ايشان دارند از نويسندگان مختلف؛ حالا نويسندگاني كه بهاصطلاح به عنوان بچهمسلمان شناخته ميشوند يا نويسندگاني كه خيلي هم مذهبي نبودند.
* عمق فكري نوجوان را بيشتر كنيد
يك بخش هم كتابهاي فلسفي بود. حالا كه بحث فلسفه پيش آمد، بگويم كه در مجلسي ايشان راجع به فلسفه و تعليم آن به نوجوانان ميگفتند كه يكي از مشكلاتي كه ما داريم، اين است كه چون بچههاي ما عمق فكرشان كم است، خيلي زود تحت تأثير حوادث و هيجانات و فضاهايي قرار ميگيرند كه در كشور اتفاق ميافتد. ما بايد روي عمق فكري و تعمق بيشتر بچهها كار كنيم. لذا آموزش فلسفه براي نوجوانان خيلي لازم است.
ايشان حتي تأكيد ميكردند كه در كانون، شما راجع به اين قضيه يك مقداري كار كنيد. مثالي كه ميزدند، ميگفتند يك مجموعه كتابهايي حزب توده منتشر كرده به نام آموزش فلسفه كه فلسفه ديالكتيك را براي نوجوانان به زبان ساده بيان ميكند. نوجوان اگر ميخواست بداند يك ماركسيسم يعني چه و مكتب ماركسيم چه هست، اين را ميخواند و كلي اطلاعات پيدا ميكرد. مثالهاي ديگري از جاهاي ديگر در زمينه آموزش فلسفه به نوجوانان زدند. ميگفتند كه ما در مورد فلسفه اسلامي كاري نكرديم و شما در كانون و جاهاي ديگر شروع كنيد راجع به فلسفه اسلامي كار كنيد. اين مطالبه منجر به اين شد كه در كانون گروه جديدي تشكيل شده و مجموعه فعاليتهايي تحت عنوان "گام به گام تا انديشه " را شروع كردهاند. البته الآن در مراكز كانون در حال آموزش است و كلاسهايش برگزار ميشود و بهتدريج كتابهايش نيز آماده ميگردد. يعني اين برنامه هم كتاب دارد و هم برنامه آموزشي.
* هنوز مثل جلال نيامده
كتابهاي مرحوم جلال، همهاش را دارند. راجع به خود جلال هم خيلي نظر مثبتي دارند. بعضي از كتابهاي مرحوم شريعتي هم موجود است. راجع به جلال، راجع به تكنگاشتهاي جلال صحبت ميكردند كه جلال تكنگاشتهاي بسيار خوبي داشت. مثل اورازان و ميگفتند كه ما مثل جلال همچنين نويسندهاي با اين قلم پيدا نكرديم كه بتواند همين كار را انجام بدهد.
* ادبيات شفاهي را جدي بگيريد
در جلسهاي من بحثي را مطرح كردم كه منبع آن ادبيات شفاهي بود و نه ادبيات مكتوب؛ راجع به قصهگويي و اينكه قصهگويي الآن در جامعه ما خيلي رونق ندارد و مهجور است، در حالي كه بستر مناسبي براي آموزش مخصوصاً براي بچههاي در سطح ابتدايي است و به اين جهت خوب است كه معلمهاي ابتدايي مخصوصاً قصهگويي را بتوانند انجام بدهند.
ايشان ميگفتند كه يادم ميآيد مادربزرگم در شبهاي زمستان، قصههاي باستاني و قصههاي قرآني را براي ما ميخواند و چقدر تأثير ميكرد و همانها را من مدتها يادم بود. مثلاً قصههاي پيامبران و حضرت يوسف يادم بود و من تقريباً حتي وقتي به سن نوجواني رسيده بودم، همه قصهها را بلد بودم. علتش اين بود كه مادربزرگ اين قصهها را گفته بود.
البته ايشان اشاره ميكردند كه آفت قصهگويي هم بحث افسانهها است كه بعضي وقتها با خرافات مخلوط ميشود. منظورشان اين بود كه سعي كنيد به آن آفتها دچار نشويد و بيشتر قصهگويي تاريخي و مسائلي از اين قبيل را پيگيري كنيد.