امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

طنز، مبارزه دائمی با ابتذال

#1
جواد مجابی ، پنج‌شنبه 12 اسفندماه در دهمین (آخرین) نشست «عصر روشن» در سال 89از طنز و مسائل مربوط به آن سخن گفت.

در مورد تعریف طنز باید بگویم آن‌چه من طی این سال‌ها به آن رسیده‌ام، این است که طنز مبارزه ی دائمی با ابتذال است. ببینید طنز به طور تاریخی پرده از چهره ی ابتذال زمانه برمی‌دارد. اما این‌که ابتذال چیست؛ ابتذال فضایی است که سرزمین و منطقه‌ای را دربر می‌گیرد که همه چیز را سطحی می‌کند و تنزل می‌دهد. در واقع، کوشش طنز‌پردازان نخست باید این باشد که فضای ابتذال را بشناسند و با شناخت دقیق و فاصله گرفتن از فضای ابتذال، علیه آن موضع بگیرند. بشر همواره تاریخش را با مسائلی جدی شروع کرده است و برای تنظیم روابطش، سامان و نظم‌های متعددی را شکل داده و همان لحظه‌ای که فکر کرده تلاشش به نتیجه رسیده و کارش درست شده، از ته دل به این سامان که رقم خورده، خندیده و طنز درست از همین‌جا آغاز شده است. یعنی طنز کارش را با تردید در سامان جهانی و تشکیک در وضعیت‌های تثبیت‌شده آغاز می‌کند.

طنز از اوایل دهه ی 40 به بعد است که در فضای ادبیات رشد و گسترش بیش‌تری پیدا می‌کند و از این مفهوم بیش‌تر استفاده می‌شود.

طنز نوعی نقد اجتماعی است و با نگاهی به تاریخ مکتوب و شفاهی این سرزمین به این پرسش رسیدم که ما ایرانی‌ها شوخی‌های خود را از کی شروع کردیم. متوجه شدم که قدیمی‌ترین شوخی ایرانی‌ها مربوط به 2500 سال پیش است که از کوروش به یاد مانده است. همچنین بخش‌های دیگری از شوخی‌های ایران باستان متعلق به دوره ی ساسانی است و در ادامه می‌بینیم در دو سه قرن اول حضور اسلام در ایران، طنز‌های ایرانی در منابع متعددی ضبط شده است.

بشر همواره تاریخش را با مسائلی جدی شروع کرده است و برای تنظیم روابطش، سامان و نظم‌های متعددی را شکل داده و همان لحظه‌ای که فکر کرده تلاشش به نتیجه رسیده و کارش درست شده، از ته دل به این سامان که رقم خورده، خندیده و طنز درست از همین‌جا آغاز شده است.

البته از زمان رودکی تا دو سه قرن بعد یعنی تا هنگام ظهور سنایی، ما شاهد حضور هزل و هجو هستیم تا طنز؛ اما با ظهور سنایی شاهد یک نابغه ی طنزپرداز هستیم که تاکنون در ادبیات ما شاعری هم‌سنگ او به طنز در کلام و سروده‌هایش نرسیده است. به اعتقاد من، سنایی جغرافیای طنز را در «حدیقه» ترسیم کرده است و می‌توان از سنایی به عنوان پایه‌گذار طنز در ادبیات ایران یاد کرد. من در کتاب «تاریخ طنز ادبی» که هنوز چاپ نشده است، با جزییات دقیق و استنادات فراوانی به این مسأله پرداخته‌ام. تمثیل‌های طنز‌آمیز مطرح‌شده از سوی سنایی بعدها به وسیله ی عطار، مولوی، سعدی و حافظ ادامه پیدا کرد و اگر سنایی سنگ این بنا را نگذاشته بود، طنز در آثار ادبیات کلاسیک ما نمی‌توانست این‌قدر رشد و گسترش داشته باشد و چهره‌هایی مانند سعدی و عبید نمی‌توانستند طنز را از شعر به نثر منتقل کنند. البته بخش عمده‌ای از این تلاش را عبید رقم زده است و عبید در این زمینه فقط از سعدی متأثر نیست؛ بلکه از همه ی شاعران بزرگ تأثیر گرفته است. ضمن این‌که عبید در طنزش مقلد سعدی نیست؛ بلکه به دلیل این‌که نسبش به اعراب می‌رسد و با طنز عرب آشناست، به نوعی رویکردی دیگر را در طنز دنبال می‌کند که کم‌تر آن خردورزی و عفیفی طنز قبل را دارد و زبانی رکیک‌تر را اختیار می‌کند.

متأسفانه طنز شفاهی ما به زبانی زشت و بی‌رحم رسیده است که مرزهای عرفی جامعه را درهم می‌شکند و بخش عمده‌ای از جوک‌ها و لطیفه‌هایی که در طنز شفاهی ما تولید می‌شود، زبانی هتاک و جنسی دارد. عبدالحسین زرین‌کوب در سخنی سنجیده درباره ی برخی از سروده‌های مولوی که زبانی رکیک دارد، توضیح می‌دهد که میان آن سروده‌های رکیک و فضای عمومی جامعه‌ای که شاعر در آن می‌زیسته است، نسبت نزدیکی وجود دارد. در واقع، مردم از این نوع طنز‌های شفاهی با زبان رکیک استفاده می‌کردند و شاعر و هنرمند نیز آن‌ها را در شکل هنری ارائه می‌کردند. این وضعیت طنز شفاهی ما طی این سال‌ها نشان‌دهنده ی وضعیت بیماری روانی جامعه ی ایران است.

البته نباید از یاد برد که همواره دستمایه طنزهای مکتوب و ادبیات ما آثار طنز شفاهی بوده که در بین مردم رواج داشته است. به نوعی، سنایی، مولوی، عطار، عبید و دیگر شاعران بزرگ ما که در آثارشان به طنز رسیده‌اند، لطیفه‌ها و طنزهای شفاهی مردم را از زبان خودشان می‌گرفتند و شکل و شمایل هنری به آن‌ها می‌دادند و یک نوع دیالوگ بین شاعر و مردم برقرار بوده است؛ بنابراین طنز ادبی ما ساخته و پرداخته ی مردم است؛ همان‌طور که مردم، فرهنگ، آداب و رسوم و سنن را می‌سازند، طنز را نیز می‌سازند و این شاعران و هنرمندان هستند که با ارائه ی آن در قالب هنری، تأثیرگذاری و ماندگاری آن را بیش‌تر می‌کنند.

طنز مکتوب فارسی همواره به نقد قدرت رفته است و آثار شاعران بزرگ ما پر از ریشخند کردن امیران، آدم‌های مزور، نان به نرخ روز خور و ابلهی است که نسبت به حقوق دیگران بی‌اعتنا هستند و نسبت به وضعیت اجتماعی همواره نقد و اعتراض داشته‌اند. مثلا هنگامی که مغول‌ها به ایران حمله کردند، به نوعی مردم به دیوانگی سوق داده شده بودند و این‌جاست که عطار می‌آید و یکصد داستان درباره ی دیوانگان می‌آورد و تندترین حرف‌ها را از زبان دیوانگان بیان می‌کند و به بسیاری چیزها اعتراض می‌کند.

دو ویژگی مهم و عمده در طنز ادبی ما در گستره ی تاریخ ادبیات همواره وجود داشته است؛ نخست این‌که شاعران و طنزپردازان ما همواه افراد کور و کچل و لوچ و کسانی را که نقص خلقتی داشتند، در آثار طنزشان به کار گرفته‌اند؛ اما هیچ‌گاه به خاطر این نقصی که در خلقت داشته‌اند، آن‌ها را ریشخند، تمسخر، توهین و یا هتک حرمت نکرده‌اند؛ بلکه همواره بلاهت آدمی و افراد را به تمسخر و استهزا گرفته‌اند و مسأله ی دیگر این است که همواره به طور مستقیم و غیرمستقیم، آثار طنز ما رفتارهای احمقانه ی امیران و پادشاهان را ریشخند می‌کردند.

طنز فارسی از رودکی آغاز می‌شود و آن نگاه رندانه در طنز با حافظ به پایان می‌رسد،‌ طنز بعد از حافظ نزول پیدا می‌کند و کارهایی که از حافظ به این طرف ارائه شده، با آثار طنز شاعران بزرگ فارسی قابل مقایسه نیست. البته طنز ادبی به حیات خودش پس از حافظ ادامه می‌دهد؛ اما دیگر آن کیفیت را ندارد، تا این‌که ایران به دوران مشروطیت می‌رسد و طنزپرداز بزرگی به نام یغما ظهور می‌کند که طنزهای او در ادامه ی طنز شاعران بزرگ فارسی است؛ هرچند حق او به خوبی ادا نشده است و با هم‌زمان شدن با ایرج‌ میرزا که زبانی ساده را اختیار می‌کند، آثار او کم‌تر مورد تأمل و بازخوانی قرار می‌گیرد. یغما آخرین شراره‌های طنز ماندگار و تأثیرگذار در فضای ادبیات فارسی است و البته هم‌زمان با او، علی‌اکبر دهخدا نیز فعالیت‌های طنز را دنبال می‌کند و با انتقال آن از فضای ادبیات به مطبوعات، به عمومی‌تر شدن طنز کمک می‌کند و از این‌جا به بعد است که طنز مطبوعاتی در کنار طنز ادبی شکل می‌گیرد.

طنز بینشی تردید‌برانگیز و شوخ‌چشمانه نسبت به وضعیت بشری است. طنز برخلاف سایر حوزه‌های خلاقیت، یک ابررسانه است و ما در سینما، ادبیات، نمایش و موسیقی می‌توانیم شاهد ظهور و بروز طنز باشیم. طنزپرداز با ارائه ی طنز دائم به تردید‌ها دامن می‌زند و همچنین طنزپرداز در طنزهایش به استبداد می‌خندد؛ نه به مستبدان؛ به خاطر این‌که افراد مستبد رفتنی هستند. طنزپرداز همواره ریشه‌های نادانی، تعصب‌های کور هدایت‌شده، بلاهت‌ها و حماقت‌های آدمی را هدف می‌گیرد و از این‌روست که طنز بینشی تردیدبرانگیز است.

البته طی این سال‌ها آثار به نسبت خوبی عرضه شده است و ما نباید بی‌انصاف باشیم و نسبت به کارهایی که در طی چند دهه ی اخیر در حوزه‌های مختلف طنز صورت گرفته است، بی‌اعتنا باشیم. از جمله ی این کارها، کارهای مهران مدیری است که طنزهایش، تلویزیون را از هجو رهانید و حالا هم در مجموعهی «قهوه ی تلخ» در یک تاریخ ساختگی تردید می‌کند. این رویداد مهمی است و ما نباید نسبت به معاصران بی‌اعتنا باشیم. باید آدم‌هایی را که زحمت می‌کشند، ببینیم و از آن‌ها حمایت کنیم و نگذاریم تنها بمانند و به آن‌ها بگوییم که ما آثار شما را دیدیم و پسندیدیم. شخصی مانند اخوان ثالث باید می‌دانست که هزاران نفر او را دوست دارند. ما وظیفه داشتیم و داریم به شاعران و هنرمندان‌مان بگوییم که آثار شما را می‌خوانیم و دوست داریم و این چیزهایی است که باید یاد بگیریم و از این تنگ‌نظری‌هایی که به ما تحمیل شده، خلاصی پیدا کنیم.
پاسخ
 سپاس شده توسط هدیه 20
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان