امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

زاده شدن موجودی به نام داستان

#1
بعد از ظهور بزرگانی چون سقراط روایت های فلسفی جای داستانهای حماسی و اساطیری را گرفتند و بعدها این روایت‌های فلسفی جای خود را به داستان كوتاه و رمان بخشیدند. «در همة این روایتها عنصر تخیل همیشه تأثیرگذار بوده و این همان جوهره‌ای است كه ارسطو در شعر و نمایش به آن پرداخت.»

داستان

داستان پیشینه‌ای به قدمت تاریخ حیات بشری دارد. انسان از همان آغاز كه پای بر این خاكدان نهاد به تفسیر و تأویل حقایق پیرامون خویش پرداخت و آنچه را كه می‌دید به روایت آن می‌پرداخت و در این رهگذر از تخیل خویش یاری می‌جست و این گونه بود كه اولین داستان زاده شد. بشر اولیه ذهن ساده اما خیال‌پردازی داشت. از این رو در یك برهه از زمان با استفاده از تخیل به افسانه‌پردازی و اسطوره‌سازی روی آورد. گویی از همان آغاز این دو در ناخودآگاه بشری نهفته بود. بعدها در پرتو عقل و استدلال به جزئیات محیط زندگی خویش می‌نگریست و به روایت آن می‌پرداخت.

بعد از ظهور بزرگانی چون سقراط روایت های فلسفی جای داستانهای حماسی و اساطیری را گرفتند و بعدها این روایت‌های فلسفی جای خود را به داستان كوتاه و رمان بخشیدند. «در همة این روایتها عنصر تخیل همیشه تأثیرگذار بوده و این همان جوهره‌ای است كه ارسطو در شعر و نمایش به آن پرداخت.» ( عسگری . 1387: 9 )
داستان

داستان تصویری عینی از چشم‌انداز و برداشت نویسنده از زندگی است. « هر نویسنده به گونه‌ای با زندگی برخورد می‌كند و داستان او نشان‌دهنده ی فلسفه ی فكری او از حیات است. او نیز هم‌ چون دیگران احساس خاصی از زندگی دارد و این احساس صمیمانه با فكر و اندیشه ی او در ارتباط است.» (میرصادقی، 1385: 31)

پس می‌توان گفت افكار و اندیشه‌ها را نمی‌توان از عواطف و احساسات جدا دانست چرا كه احساس و افكار گاه به هم آمیخته و گاه در مقابل هم قرار می‌گیرند. از این رو نویسنده ممكن است نتواند احساسات خود را با افكارش كه برایش مهم است در یك راستا قرار دهد. اما می‌تواند این احساسات را در تخیل شخصیت‌ها و یا عمل داستانی تشریح و تجربه كند و همین امر مایه ی آفرینش داستان می‌شود.

داستان نمایش سازگاری میان احساسات و افكار نویسنده است.

نویسنده با ارائه افكار و احساسات خود به مردم، بهتر فكركردن، چیره‌شدن بر مشكلات و مصائب زندگی و ارتباط صحیح را می‌آموزد. نویسنده برای ارایه افکار خود به صورت ملموس و عینی آنرا با احساسات می آمیزد و اثری را خلق می کند که تجربه ی وی از واقعیت هاست وآن را بصورت برگزیده تنظیم و به خواننده ارایه می دهد به گونه ای که خواننده خود را در آن سهیم می داند و در افکار و احساسات نویسنده مستحیل می شود.
نویسنده برای ارایه افکار خود به صورت ملموس و عینی آنرا با احساسات می آمیزد و اثری را خلق می کند که تجربه ی وی از واقعیت هاست وآن را بصورت برگزیده تنظیم و به خواننده ارایه می دهد به گونه ای که خواننده خود را در آن سهیم می داند و در افکار و احساسات نویسنده مستحیل می شود.
تعریف داستان

داستان روایت مرتب و منظم حوادث است ، بیان تسلسل و توالی حوادث و اتفاقاتی است كه رخ می‌دهد. «داستان‌ اساس همه انواع ادبیات داستانی است و مصداقی كلی‌تر و جامع‌تر برای قصه ، داستان كوتاه ، رمان و رمانس.» (همان ، 1385: 46)

در فرهنگ اصطلاحات ادبی جهان تألیف جوزف شیپلی ، داستان چنین تعریف شده است: داستان اصطلاح عامی است برای روایت یا شرح و روایت حوادث. در ادبیات داستانی عموماً داستان دربرگیرنده تلاش و كشمكشی است میان دو نیروی متضاد و یك هدف.

ای.ام فورستر (رمان‌نویس و ادیب انگلیسی، 1879: 197) داستان را این چنین تعریف می‌كند : داستان نقل وقایع به ترتیب توالی زمان – در مثل ناهار پس از چاشت و سه‌شنبه پس از دوشنبه و تباهی پس از مرگ - است. (فورستر،1352: 36 – 34)

در این نظریه فورستر به دو عامل یكی وقایع و دیگری زمان توجه بسیار نموده است.

به تعریف دیگر می‌توان گفت داستان توالی حوادث تاریخی، واقعی یا ساختگی است. بنابراین تسخیر عمل به وسیله تخیل را ارایه می‌دهد. از خصوصیات بارز داستان آن است كه خواننده یا شنونده را مشتاق كند كه بعد چه اتفاقی رخ می‌دهد. در این مفهوم تنها عامل زمان مهم است و این كه چه اتفاق افتاده و بعد چه روی خواهد داد.
داستان

داستان شالوده هر اثر روایتی و نمایشی خلاقه است و در همه ی انواع این دو گروه، داستان رشته‌ای از وقایع است و برحسب ترتیب توالی زمانی روی می‌دهد. از این رو داستان عنصر مشترك انواع ادبی خلاقه است. داستان كیفیت عامی است كه بنیاد هر اثر خلاقه را می‌ریزد و تقریباً هم معنا با ادبیات است می‌توان گفت داستان اثر شكوهمند و ممتازی است كه در آن عامل تخیل دخیل باشد و در ضمن با دنیای واقعی نیز ارتباطی عمیق و معنی‌دار داشته باشد.

داستان در معنای خاص آن مترادف ادبیات داستانی است. چرا كه ادبیات داستانی بر آثار منثوری كه مبتنی بر عنصر تخیل باشند صدق می‌كند. غالباً به قصه، داستان كوتاه، رمان و رمانس و آثار وابسته به آنها ادبیات داستانی می‌گویند كه هر كدام به شاخه‌هایی تقسیم‌بندی می‌شود.

جهان واقع برای بقای خود باید تبدیل به وقایع داستانی یا جهان داستان شود. از این رو داستان در تقابل و تضاد با واقعیت‌ها قرار نمی‌گیرد. بلكه تكمیل‌كننده ی آن‌ها است. در واقع داستان به اشكال و واقعیت‌های زودگذر و میرای بشری، شكل و هویتی ماندگار می‌دهد.

این امر، یك جنبه داستان است و ما به «داستان به عنوان اثری كاملاً متفاوت از وقایع تاریخی یا اطلاعاتی نگاه می‌كنیم. نه تنها به عنوان تنظیم و تكمیل‌كننده ی وقایع، بلكه به عنوان ثمره ی تخیل بشری به آن فكر می‌كنیم.» (میرصادقی، 1378: 119)
نتیجه گیری :

تولد انسان با تاریخ بشری ارتباطی تنگاتنگ دارد .از زمانی که انسان خود را شناخت با استفاده از عنصر تخیل به افسانه پردازی پرداخت . این روایت ها با پیشرفت جامعه در پرتو عقل و استدلال جای خود را به داستان حماسی و اساطیری داد . بعد ها با ظهور بزرگان فلسفه روایتهای فلسفی جایگزین داستانهای حماسی گردید و بعد از آن جای خود را به داستان و انواع آن بخشید . آن چه در همه ی این روایت ها تأثیر گذار بوده عنصر تخیل است .داستان نشان دهنده ی فلسفه ی فکری نویسنده است . او نیز هم چون دیگر انسانها احساس و دیدگاه خاصی از زندگی دارد و این احساسات را در قالب شخصیت ها و یا عمل داستانی به خواننده ارایه می دهد . رمز بقا جهان واقع تبدیل شدن به وقایع داستانی یا جهان داستان است . در واقع داستان به واقعیت های میرا و زودگذر بشری ، شکلی ماندگار و جاودان می بخشد .
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان