تغییر سبک های شعری ، معمولا با ظهور شاعران در این صد سال اخیر همراه بوده و جریانات فکری و فلسفی کمتر به این تغییر منجر شده است . حتی جریان های اجتماعی و سیاسی هم با ظهور یک شاعر خاص موجب ساخت دوره ی جدید در شعر شده است.
با این که شعر، مربوط به دنیای درونی هر شاعر است و بازتاب حالات و تجربیات کاملاً شخصی اوست و شاید برای لحظه های تنهایی اش باشد با این حال نه فقط در شعر فارسی که در همه ی زبان ها مثل یک جریان عمل می کند.
از گذشته تا امروز، انگار دنیای ارتباط شاعران با یکدیگر دنیای کاملاً پیشرفته ای بوده است. حتی اگر فرسنگ ها ، جغرافیای زیستی شان از هم فاصله داشته است، با این حال از شعر هم خبر داشته اند. سنت تضمین های شاعرانه مۆید این مفهوم است که با وجود اختناق های سیاسی و اجتماعی، ناهمواری سفرها، باز ارتباط ادبی ادیبان در دوره های مختلف به گونه ای بوده است که جریان سازی را به شکل یک سبک هنری موجب شده است. شعر خراسانی، عراقی، هندی، دوره ی بازگشت ادبی و .... تنها سبک هایی نیستند که در حوزه ی ادبیات آکادمیک و تحقیق مکتوبی امروزی قابل بررسی باشند. سبک ها، قالب خط کشی شده از تعاریف و محدویت های کلامی نیستند. در واقع یک جریان ادبی هستند. جریان هایی ادبی که به همّت نقادان ادبی سامان داده نشده اند و حاصل میزگردها و گفت و گوهای ادبی شاعران نبوده اند. جریان های ادبی بدون اعلام اجماعی فراگیر، سنت شده اند.
شاید بررسی سبک های شعری یا در بیانی دقیق تر بررسی جریان های ادبی به بحثی کاملاً زبان شناسانه نیازمند باشند و در حوزه ی سلیقه و ذائقه ی مجرد شاعران خلاصه نشود. و دگردیسی بار تخیل و موسیقی هر شعر در دوره های گوناگون به بار مردمی شعرها بیشتر معطوف باشد، چه بارمردمی شعرها، تأثیر زبان معیار هر دوره بر شعر بوده است. وقتی حلقه ی مشتاق و شعله و هاتف اصفهانی دوره ی بازگشت ادبی را شکل می دهد، دقیقاً همراهی با نیازی است که در کلام معمول مردم صورت می گرفته.
سبک ها، قالب خط کشی شده از تعاریف و محدویت های کلامی نیستند. در واقع یک جریان ادبی هستند. جریان هایی ادبی که به همّت نقادان ادبی سامان داده نشده اند و حاصل میزگردها و گفت و گوهای ادبی شاعران نبوده اند. جریان های ادبی بدون اعلام اجماعی فراگیر، سنت شده اند.
با این وجود در یکصد سال گذشته مفهوم جریان های شعری بیش از آن که متأثر از تغییر رنگ آمیزی کلام معیار باشد و با اجماعی صورت بگیرد، تحت تأثیر افراد بوده است. جریان های اجتماعی و فکری دوره های مختلفی را در هنر موجب می شوند و شعر نه تنها از این قاعده مستثنی نیست که بیش از هر هنری شامل این نکته است. به عنوان مثال، انقلاب مشروطه و جنگ جهانی اول از جمله اتفاقات اجتماعی است که منجر به جریان های فکری و پیرو آن جریان های ادبی شده است. اما به هیچ وجه شعر شاعرانی چون میرزاده ی عشقی، عارف قزوینی، فرخی یزدی، ملک الشعرای بهار و .... شبیه هم نیست. حتی دیگرانی که شاعر شعرهای انقلابی در سطح پایین تری هستند، به تقلید صرف از دست خط آن ها نمی پردازند.
اما با ظهور شعر نو شرایط تغییر می کند جریان ها قائم به فرد می شوند. اگر کسی مثل مهدی اخوان ثالث در مورد اختناق دوره ی پهلوی دوم شعر می سراید بسیاری همان کلام و لحن و موسیقی را تقلید می کنند. زبان شعر در بیان مفاهیمی که اجتماعی تر از مقولات دیگر است نیز باید به نوعی در درون شاعر بومی شود. باید از شعر، مسئله بودن دغدغه ی شعر برای شاعر، مشخص شود. اگر جریان ادبی وامدار زیبایی شناسی شعر یک نفر به خصوص باشد، دیگر مناسبات سبکی و دوره ای برای شعر در یک گستره ی تاریخی و جغرافیایی مورد ملاحظه قرار نمی گیرد. روند جریان های اجتماعی تأثیرگذار در شعر در شعر پایداری انقلاب اسلامی و شعر مقاومت جنگ هم دیده می شود.
شاعرانی مثل قصیر امین پور، سلمان هراتی و سیدحسن حسینی، پیشروان این مکتب ادبی هستند. هم روزگارند، در ارتباط اجتماعی و حتی عاطفی با یکدیگرند و البته جریان سازند. اما بعد از آن ها، هر که شعر می گوید- شعری که اجتماعی، مذهبی و یا انقلابی است- دقیقاً همان دایره ی لغات، همان آهنگ و همان لحن را برمی گزیند. حتی دغدغه هایی که مطرح می شود همان هایی است پیش از آن ها شنیده شده. نوعی تأثیر نقال گونه از شعر حماسی فردوسی است.
اکثر نقال ها به جهت تکرار اشعار حماسی شاهنامه، این امکان را پیدا می کنند که در همان بحر و فضا، کلامی را به نظم بیاورند. این امکان به سطح یک ضرورت نمی رسد و در بهترین حالت نقد، ناظم هایی خوبی می شوند وگرنه شاعرانگی، اکسیری است که در ظلمات گم می شود.