هر تا مولر برنده ی نوبل ادبی 2009
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
«سیب زمینی گرم، رختخواب گرم» عنوان یکی از رمان های هرتا مولر برنده ی نوبل ادبیات امسال است. این رمان حدیث نفس و حاصل تأملات زنی ست در تبعید که به زحمت می تواند سرزمین مادری خود را از یاد ببرد و رخدادای سیاسی وطن اش، رومانی، مشغله ی دائمی اوست. مولر در 1987 دست در دست شوهر نویسنده اش، ریچارد واگنر ، در فرار از رژیم توتالیتر چائوشسکو دیکتاتوری رومانی چیزی نیست که با آمدن به آلمان، جایی که صدها کیلومتر از رومانی دور است، از یادِ تو برود. بودن در آن شرایط را نمی توان فراموش کرد. من تمامی گذشته ام را با خود بقچه کرده و به آلمان آورده ام و هنوز این جا، در برلین، موضوع اصلی تمامی رمان ها ومقاله های من بلایی است که رژیم این چنینی به سرِ آدم هاش می آورد».
مولر پنجاه و شش ساله اولین نویسنده ی رومانیایی است که نوبل می گیرد و دوازدهمین زنی است که در تاریخ نوبل ادبیات این جایزه را گرفته است ؛ دوریس لیسینگ انگلیسی دو سال قبل این جایزه را از آن خود کرده بود. او سازش ناپذیر است. در 2005 کتابِ «شاه تعظیم می کند و می کشد» را منتشر می کند، که شامل 9 مقاله ی انتقادی علیه حکومت چائوشسکو در بیان تجربیات فردی خود مولر است. او نویسنده ی پرکاری است و داستان ها و مقالاتش در خدمت به تصویر کشیدن لحظه به لحظه ی زندگی انسان هایی ست که زیر مهمیز رژیم دیکتاتوری جان می کنند و حتی برای فرار از کشور مجبور می شوند به هر خفتی تن بدهند. در رمان «گذرنامه» آسیابانی دهاتی به اتفاق خانواده اش قصد مهاجرت از رومانی را دارند که به انواع سوء استفاده های پولی و جنسی مقامات دولتی، از کوچک تا بزرگ، گرفتار می شوند. به گفته ی روزنامه ی «فرانکفورت آلگماینه» این رمان تأثیرگذار، بی ادعا و فوق العاده است، گرچه از دید رسمی دولت رومانی این رمان مخدوش کنده ی تصویر ساده و آرمانی زندگی روستاییان آلمانی تبار ساکن رومانی است.
دختر دوزنده ای در هر کت و شلواری که می دوزد و می داند که قرار است در ایتالیا فروخته شود جمله ی «بیا با من ازدواج کن» را گلدوزی می کند شاید که فرجی شود و هم به وصال عشق برسد و هم به وصال یک کشور غربی.
مولر از 1976 مترجم یک شرکت مهندسی در رومانی بوده و در 1979 به خاطر امتناع از همکاری با پلیس مخفی رژیم کمونیستی از کار اخراج می شود و به کار در مهدکودک رو می آورد و هنوز معلم مهد کودک است که سفری به آلمان می کند و در نمایشگاه کتاب فرانکفورت در یک سخنرانی پرشور رژیم دیکتاتوری چائوشسکو را مورد انتقاد صریح قرار می دهد. به رومانی که بر می گردد کارش در مهد کودک را از دست داده است. تدریس خصوصی زبان آلمانی ممر درآمدش می شود و در همین سال هاست که اولین مجموعه ی داستانش در 1982 گرفتار سانسور می شود. با این وصف به نوشتن ادامه می دهد و به وضعیت اسف بار و گریبانگیریش فکر نمی کند. هرچه می نویسد آینه ی تمام نمایی است از زندگانی خودش. چه در زمانی که در رومانی است و چه بعدها که برای همیشه ساکن برلین می شود. نیویورک تایمز درباره اش گفته: «سال های سال است که در رومانی زندگی نمی کند، اما هنوز که هنوز است فشار، تبعید، جبر و زورگویی موضع بیشتر کتاب ها، شعرها ومقاله های اوست.» موضوع رمان «قرار ملاقات» بسیار جذاب است و آرزوی فرار از کشور وعشق، در آن تنیده شده است؛ دختر دوزنده ای در هر کت و شلواری که می دوزد و می داند که قرار است در ایتالیا فروخته شود جمله ی [b]«بیا با من ازدواج کن»[/b] را گلدوزی می کند شاید که فرجی شود و هم به وصال عشق برسد و هم به وصال یک کشور غربی. شیکاگو ریویو درباره ی این رمان نوشته: «قصه ی این کتاب مانند بختکی برخواننده فرو می افتد، این کتاب یک افسانه ی مدرن است.» و لوس آنجلس تایمز می گوید خوانش این کتاب آسان نیست، که جهانی پر از توهم، پریشان خیالی و بیماری های عصبی را مجسم می کند. داستانی است درباره ی آدم هایی که به دست رژیم دیوانه، دیوانه شده اند. «من به تمامی دوستانم که در چنگ رژیم وحشی چائوشسکو مردند بدهکارم، اصلاً برای همین «سرزمین گوجه های سبز» را نوشته ام.» این کتاب که دو جایزه ی ادبی ایمپک دوبلین و کلایست، بزرگترین جایزه ی ادبی آلمانی، را می برد سرگذشت دانشجویانی را باز می گوید که در زمان رژیم چائوشسکو از شهرستان به پایتخت می آیند و بلاهایی که برسرشان می آید. مولر در این کتاب با قلمی شاعرانه، سیال، لغزنده و با بینش و بصیرتی ژرف زندگی نسل سوخته ای را تصویر می کند که پشت دیوارهای شیشه ای زندگی می کنند و همیشه دغدغه ی عریان دیده شدن را دارند. «هیچ کس از من نپرسیده که می خواهم در کدام خانه باشم، کجا غذا بخورم، در کدام تخت خواب بخوابم و یا دوست دارم در کدام مملکت زندگی کنم و که را دوست بدارم».
سرزمین گوجه های سبز را غلام حسین میرزا صالح به فارسی برگردانده است.
در «سفر با یک پا»، مولر به تبعیدشدگان به غرب می پردازد و احساساتی را بیان می کند که همچون طاعون بر جان تبعیدیان سیاسی می افتد. او با ریزبینی تمام زندگی این تبعیدیان را ترسیم می کند و نشان می دهد تمامی معضلات روحی آن ها به ستم و خودکامگی دوران چائوسکو بر می گردد. و رمان «ماترکم را با خود می برم» داستان جوان 17 ساله ای است که به ارودگاه کار اجباری فرستاده شده است. پیداست که مولر از بیان فجایعی که زیر سلطه ی رژیم های توتالیتر کمونیستی رخ داده باز نمی ماند. در 1997 به ادغام انجمن قلم آلمان با شاخه ی آلمان شرقی سابق معترض می شود و از این انجمن کناره می گیرد و در جولای 2008 نامه ی سرگشاده ای می نویسد خطاب به رئیس فرهنگ رومانی تا به عضویت دو خبر چین سابق نیروهای امنیتی در مدرسه ی تابستانی رومانی – آلمانی اعتراض کند. او تا آن جا که بتواند کوتاه نمی آید.
«هیچ کس از من نپرسیده که می خواهم در کدام خانه باشم، کجا غذا بخورم، در کدام تخت خواب بخوابم و یا دوست دارم در کدام مملکت زندگی کنم و که را دوست بدارم».
مولر در آلمان در دانشگاه تدریس می کند و عضو آکادمی زبان آلمان هم هست امسال بسیاری از منتقدان که منتظر بودند یک امریکایی برنده ی جایزه باشد از این انتخاب شگفت زده شدند اما پیتر آیرتون که بعضی از آثار مولر را به انگلیسی بگردانده وقتی خبر برنده شدن او را شنید نتوانست خوشحالی خود را پنهان کند و گفت: «باور نمی کنم. هیجان زده ام. انگار دیگر نوبل به آثار فوق العاده و مغفول جهان آنگلوسکسون می پردازد. مولر با نثری موجز و شسته رفته رژیم توتالیتری را که به عنوان یک اقلیت زیر سلطه اش زندگی می کرده به خوبی تصویر می کند».
آکادمی سوئد جایزه ی نوبل را با تقدیر از نثر لطیف مولر به او اعاط کرده و در بیانیه اش گفته: «مولر با نثری بی پیرایه و به زلالیت شعر فقر و بی خانمانی را مجسم می کند».
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
«سیب زمینی گرم، رختخواب گرم» عنوان یکی از رمان های هرتا مولر برنده ی نوبل ادبیات امسال است. این رمان حدیث نفس و حاصل تأملات زنی ست در تبعید که به زحمت می تواند سرزمین مادری خود را از یاد ببرد و رخدادای سیاسی وطن اش، رومانی، مشغله ی دائمی اوست. مولر در 1987 دست در دست شوهر نویسنده اش، ریچارد واگنر ، در فرار از رژیم توتالیتر چائوشسکو دیکتاتوری رومانی چیزی نیست که با آمدن به آلمان، جایی که صدها کیلومتر از رومانی دور است، از یادِ تو برود. بودن در آن شرایط را نمی توان فراموش کرد. من تمامی گذشته ام را با خود بقچه کرده و به آلمان آورده ام و هنوز این جا، در برلین، موضوع اصلی تمامی رمان ها ومقاله های من بلایی است که رژیم این چنینی به سرِ آدم هاش می آورد».
مولر پنجاه و شش ساله اولین نویسنده ی رومانیایی است که نوبل می گیرد و دوازدهمین زنی است که در تاریخ نوبل ادبیات این جایزه را گرفته است ؛ دوریس لیسینگ انگلیسی دو سال قبل این جایزه را از آن خود کرده بود. او سازش ناپذیر است. در 2005 کتابِ «شاه تعظیم می کند و می کشد» را منتشر می کند، که شامل 9 مقاله ی انتقادی علیه حکومت چائوشسکو در بیان تجربیات فردی خود مولر است. او نویسنده ی پرکاری است و داستان ها و مقالاتش در خدمت به تصویر کشیدن لحظه به لحظه ی زندگی انسان هایی ست که زیر مهمیز رژیم دیکتاتوری جان می کنند و حتی برای فرار از کشور مجبور می شوند به هر خفتی تن بدهند. در رمان «گذرنامه» آسیابانی دهاتی به اتفاق خانواده اش قصد مهاجرت از رومانی را دارند که به انواع سوء استفاده های پولی و جنسی مقامات دولتی، از کوچک تا بزرگ، گرفتار می شوند. به گفته ی روزنامه ی «فرانکفورت آلگماینه» این رمان تأثیرگذار، بی ادعا و فوق العاده است، گرچه از دید رسمی دولت رومانی این رمان مخدوش کنده ی تصویر ساده و آرمانی زندگی روستاییان آلمانی تبار ساکن رومانی است.
دختر دوزنده ای در هر کت و شلواری که می دوزد و می داند که قرار است در ایتالیا فروخته شود جمله ی «بیا با من ازدواج کن» را گلدوزی می کند شاید که فرجی شود و هم به وصال عشق برسد و هم به وصال یک کشور غربی.
مولر از 1976 مترجم یک شرکت مهندسی در رومانی بوده و در 1979 به خاطر امتناع از همکاری با پلیس مخفی رژیم کمونیستی از کار اخراج می شود و به کار در مهدکودک رو می آورد و هنوز معلم مهد کودک است که سفری به آلمان می کند و در نمایشگاه کتاب فرانکفورت در یک سخنرانی پرشور رژیم دیکتاتوری چائوشسکو را مورد انتقاد صریح قرار می دهد. به رومانی که بر می گردد کارش در مهد کودک را از دست داده است. تدریس خصوصی زبان آلمانی ممر درآمدش می شود و در همین سال هاست که اولین مجموعه ی داستانش در 1982 گرفتار سانسور می شود. با این وصف به نوشتن ادامه می دهد و به وضعیت اسف بار و گریبانگیریش فکر نمی کند. هرچه می نویسد آینه ی تمام نمایی است از زندگانی خودش. چه در زمانی که در رومانی است و چه بعدها که برای همیشه ساکن برلین می شود. نیویورک تایمز درباره اش گفته: «سال های سال است که در رومانی زندگی نمی کند، اما هنوز که هنوز است فشار، تبعید، جبر و زورگویی موضع بیشتر کتاب ها، شعرها ومقاله های اوست.» موضوع رمان «قرار ملاقات» بسیار جذاب است و آرزوی فرار از کشور وعشق، در آن تنیده شده است؛ دختر دوزنده ای در هر کت و شلواری که می دوزد و می داند که قرار است در ایتالیا فروخته شود جمله ی [b]«بیا با من ازدواج کن»[/b] را گلدوزی می کند شاید که فرجی شود و هم به وصال عشق برسد و هم به وصال یک کشور غربی. شیکاگو ریویو درباره ی این رمان نوشته: «قصه ی این کتاب مانند بختکی برخواننده فرو می افتد، این کتاب یک افسانه ی مدرن است.» و لوس آنجلس تایمز می گوید خوانش این کتاب آسان نیست، که جهانی پر از توهم، پریشان خیالی و بیماری های عصبی را مجسم می کند. داستانی است درباره ی آدم هایی که به دست رژیم دیوانه، دیوانه شده اند. «من به تمامی دوستانم که در چنگ رژیم وحشی چائوشسکو مردند بدهکارم، اصلاً برای همین «سرزمین گوجه های سبز» را نوشته ام.» این کتاب که دو جایزه ی ادبی ایمپک دوبلین و کلایست، بزرگترین جایزه ی ادبی آلمانی، را می برد سرگذشت دانشجویانی را باز می گوید که در زمان رژیم چائوشسکو از شهرستان به پایتخت می آیند و بلاهایی که برسرشان می آید. مولر در این کتاب با قلمی شاعرانه، سیال، لغزنده و با بینش و بصیرتی ژرف زندگی نسل سوخته ای را تصویر می کند که پشت دیوارهای شیشه ای زندگی می کنند و همیشه دغدغه ی عریان دیده شدن را دارند. «هیچ کس از من نپرسیده که می خواهم در کدام خانه باشم، کجا غذا بخورم، در کدام تخت خواب بخوابم و یا دوست دارم در کدام مملکت زندگی کنم و که را دوست بدارم».
سرزمین گوجه های سبز را غلام حسین میرزا صالح به فارسی برگردانده است.
در «سفر با یک پا»، مولر به تبعیدشدگان به غرب می پردازد و احساساتی را بیان می کند که همچون طاعون بر جان تبعیدیان سیاسی می افتد. او با ریزبینی تمام زندگی این تبعیدیان را ترسیم می کند و نشان می دهد تمامی معضلات روحی آن ها به ستم و خودکامگی دوران چائوسکو بر می گردد. و رمان «ماترکم را با خود می برم» داستان جوان 17 ساله ای است که به ارودگاه کار اجباری فرستاده شده است. پیداست که مولر از بیان فجایعی که زیر سلطه ی رژیم های توتالیتر کمونیستی رخ داده باز نمی ماند. در 1997 به ادغام انجمن قلم آلمان با شاخه ی آلمان شرقی سابق معترض می شود و از این انجمن کناره می گیرد و در جولای 2008 نامه ی سرگشاده ای می نویسد خطاب به رئیس فرهنگ رومانی تا به عضویت دو خبر چین سابق نیروهای امنیتی در مدرسه ی تابستانی رومانی – آلمانی اعتراض کند. او تا آن جا که بتواند کوتاه نمی آید.
«هیچ کس از من نپرسیده که می خواهم در کدام خانه باشم، کجا غذا بخورم، در کدام تخت خواب بخوابم و یا دوست دارم در کدام مملکت زندگی کنم و که را دوست بدارم».
مولر در آلمان در دانشگاه تدریس می کند و عضو آکادمی زبان آلمان هم هست امسال بسیاری از منتقدان که منتظر بودند یک امریکایی برنده ی جایزه باشد از این انتخاب شگفت زده شدند اما پیتر آیرتون که بعضی از آثار مولر را به انگلیسی بگردانده وقتی خبر برنده شدن او را شنید نتوانست خوشحالی خود را پنهان کند و گفت: «باور نمی کنم. هیجان زده ام. انگار دیگر نوبل به آثار فوق العاده و مغفول جهان آنگلوسکسون می پردازد. مولر با نثری موجز و شسته رفته رژیم توتالیتری را که به عنوان یک اقلیت زیر سلطه اش زندگی می کرده به خوبی تصویر می کند».
آکادمی سوئد جایزه ی نوبل را با تقدیر از نثر لطیف مولر به او اعاط کرده و در بیانیه اش گفته: «مولر با نثری بی پیرایه و به زلالیت شعر فقر و بی خانمانی را مجسم می کند».