امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

ترانه ای برای خدا...

#1

هر وقت صدایم را گم می کنم، ترانه ای برای تو می گویم تا اشیاء و
طبیعت و آدم های عاشق آن را زمزمه کنند. هر وقت کلمه هایم را گم می کنم، با تو حرف می زنم و غزلی می سرایم ک از اشعار تمام شاعران جهان فصیح تر و شیواتر است.

خدایا، هر وقت در پیاده روهای شلوغ گم می شوم و فراموش می کنم از کجا آمده ام، ب آسمان نگاه می کنم و حتم دارم دستهای تو برای کمک ب من پایین می آیند.

خدایا، می خواهم در جمع روشن آینه ها بنشینم و گیسوان آرزوهایم را ببافم و از تو بپرسم ک دل چگونه باید بتپد و چشم چگونه می تواند آینه و دریا را در خود جای دهد و لب چگونه می تواند ترجمه ای از نام های شیرین تو باشد.

خدایا، مگذار از جبروت تو جدا شوم و بر شاخه ای شکسته بنشینم. اگر صدای تو را نشنوم، اگر نگاه تو را نبینم، از شکوفه های بهاری خالی می شوم و هیچ ستاره ای قدم در اتاقم نمی گذارد.

خدایا، نمی خواهم آن قدر بخوابم تا فرشتگان دست خالی از کنار خانه ام بگذرند. نمی خواهم آن قدر سکوت کنم تا کلمه ها مرا از یاد ببرند.

نمی خواهم آن قدر بنشینم تا آهوان ب دشت های مکاشفه برسند، بلکه می خواهم مثل پیامبران تو قشنگ باشم و آن قدر ب تو نزدیک شوم ک کهکشان ها بتوانند روی ناخنم بنشینند.

"محمدرضا مهدیزاده"
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان