« گــفـتـگوی آزاد » نسخه 287

[esiesi]

وقتی که احصان با سَر به دُنبال غزل میرود :||

بیشعورا دلم برا شل تنگ شده :| 

غزل یخورده باش ح بزن دلش واشه -.-*
به قول دهخدا :
زهر هجری کشیده است که نپرس :>

وقتی بلد نیستی چرا شعر میگی ؟ :| 

مثلا تو بلدی ؟؟
اون کشیده ام بود من در وَصف تو گُفتمـ شُد کشیده است :|
حالا شاید یه نپرسشمـ بوده مپرس :|
الان مشکل چیه :7
درکُل چیزی از حال و روز تو کمـ نمیشه :V

آره :| 

:| 

نه .. منم میخواستم برم هنر.. ولی چون کارگردانی میخواستم یا موسقی.. رشته جدا نداشت.. گفتم انسانی رو میخونم بعد میرم پیش هنر.. ولی نمی ارزه سه سال یه درسایی رو بخونی بعد عوض کنی.
و اینکه من با جهانگردی , باستان شناسی و تا حدودی روانشناسی اوکی بودم رفتم انسانی..
و کلاس های کارگردانی.
_
موسیقی هم تئوریش راحته ولی عملیشو با اینکه من خودم چندین سال دارم میرم ولی سخت میگیرن به نظرم.
چه طولانی شد (((:

بله خیلی طولانی شُد ولی ارزششو داره مگه نه؟!(:

راستی خودتونو معرفی نکردین ؟؟

آره..
دنیا هستم ! (:
شما؟

منمـ دُرسا هستمـ ...!

از اشنایی تون خوشبختمـ .. (:

احساس عذاب میکنم اگر اینو نگم دوباره..
باید بگی خوشوقتم در واقع..
حس تد بودن بهم دست میده هروقت اینو میگم :| ((:

درود به شرفت هموطن ._.