امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

توصیفی از درون نگری و هیجانات .

#1
قسمَت اول .

توصیفی از درون نگری و هیجانات . 1

الکس مرد فوق العاده درون نگری بود. تنها فرزند خانواده بود و پدر و مادرش فوت شده بودند و پس از پایان یافتن دوره دانشگاهش تنها زندگی می کرد. کار او در معیارهای عمومی کسل کننده بود. گرچه خودش هم ذاتا آدمی خجالتی و از خود نگران بود و به نظر می رسید که از هر گونه رابطه اجتماعی پرهیز می کند.
به روان درمانگر خود گفته بود که خیلی تنها و افسرده است. به کسانی که معاشرین نزدیک داشتند حسادت می ورزید. او خود را هم جنس باز می پنداشت هر چند که هیچ گونه رابطه جنسی از هر نوع آن نداشت. تنها تفریحش رفتن به کلوب های افراد همجنس باز بود و در آنجا غالبا کسی را می یافت که در تصور خودش عاشق یا معشوق او بود. این روابط خیالی معمولا ماه ها به درازا می کشید. الکس هر نگاه یا اشاره عاشق یا معشوق خیالی خود را در کلوب به عنوان پیامی سری به خود تلقی می کرد که تایید کننده عشق موجود میان آن ها بود. در این دوران الکس غرق وجد و نشاط بود و اغلب در قرارهای درمانی خود حاضر می شد و در مواقعی هم که مراجعه می کرد به سختی حوصله صحبت کردن داشت. به ناچار یکی از این روزها عاشق یا معشوق خیالی او اشاره ای می کرد که در نظر الکس نشانگر خیانت بود و در این هنگام او ناگهان جوش می آورد و به اعماق افسردگی وارد می شد با این احساس که یک عاشق یا معشوق واقعی او را چنین ظالمانه و بی ملاحظه طرد کرده است.


( Hi DoctOr | دُکتر سَلامـ )
پاسخ
 سپاس شده توسط _wιɴɴer_ ، Dead Silence ، ʜɪᴅᴅᴇɴ ، •ДmịrHoSsiŋ• ، هلی ، # αпGεʟ
آگهی
#2
قسمَت 2 .

توصیفی از درون نگری و هیجانات . 1

روان درمانگر الکس سرانجام او را قانع کرد که از داروی پروزاک استفاده کند و این دارو اثری معجزه آسا داشت. ظرف مدت چند هفته الکس برای اولین بار به گونه ای واقع بینانه درباره زندگی اش واقع بینانه درباره زندگی اش سخن گفت. او دریافته بود که با تصور وجود روابط عاشقانه خودش را گول زده است. او همچنین متوجه شده بود که شغل فعلی اش آینده دلخواه را ندارد. الکس و روان درمانگر او با علاقه در مورد نحوه ملاقات الکس با افراد واقعی شروع به برنامه ریزی کردند و به این منظور ادامه تحصیلات دانشگاهی و همچنین به عهده گرفتن مسئولیت کاری بیشتر را مدنظر قرار دادند. الکس آدم دیگری شده بود و روان درمانگرش هم بسیار امیدوار بود. سپس الکس برای چند ماهی در جلسات روان درمانی شرکت نکرد و موقعی با روان درمانگرش تماس گرفت که توسط یک عاشق یا معشوق جدید طرد شده بود. درمانگر با سرخوردگی دریافت که این هم یکی از آن روابط خیالی است. از این رو از او پرسید که آیا داروی پروزاکش را می خورد و الکس جواب داد: «آن دارو برای من مناسب نبود چون هنگام مصرف آن احساس می کردم دیگر خودم نیستم ولی حالا احساس می کنم که خودم هستم.»

( دُکتر سلامـ )
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان