نظرسنجی: ادامه رمان رو براتون بزاريم انه؟
بله مرسي
خير خوشم نيومد
[نمایش نتایج]
 
 
امتیاز موضوع:
  • 11 رأی - میانگین امتیازات: 3.82
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان فوق العاده ترسناك و البته عاشقانه(جنگيري عاشقانه)نخوني از دستت رفته ها

#59
#پارت12



رعشه بر اندامش افتاده بود . این اتفاقات زیادی برای جسم ضعیفش سهنگین بود و داشت کم کم توانش را میگرفت با متوقف شدن صدای پای دختر به ارامی سرش را بالا برد و نگاهی به اتاق انداخت و دختر را دید که با نگاهی پر از نفرت اول نگاهی به مهیاس انداخت و سپس به ارامی پا به کمد گذاشت و از ان رد شد
مهیاس خشک شده  از رفتار ان دختر تکانی به خودش داد و به سمت کمد رفت و نگاهی با دقت به اطراف ان انداخت


ارتان سرش با صدای بدی به زمین برخورد کرد طوری که برای چند ثانیه چشمهایش سیاه میرفت با قطع شدن صدای گریه ی بچه ای که بد روی اعصابش بود نفسی گرفت و با سر درد بدی که گریبانگیرش شده بود نگاهی به اطراف انداخت و با دیدن سرویس بهداشتی که خالی از ان دختر هولناک بود و در سر جایش بود نفسی گرفت و تلاش کرد تا از اتاق خاج شود به خود قول داد که دوباره در این خانه به سرویس بهداشتی پا نگذارد
خون یقه ی لباسش را کثیف کرده بود و احساس تهوع اوری داشت در را به ارامی باز کرد و وارد اتاق شد ....مهیاس را دید که با دستانی لرزان و چهره ای رنگ پریده اطراف کمد را بازرسی میکند به ارامی صدایش زد و مهیاس که از صدای ناگهانی ارتان ترسیده بود جیغی کشید و به کمد چسبید
ارتان لبخندی به ترس مهیاس زد و گفت=
-منم نترس
مهیاس ترسیده نگاهی به خون روی سر ارتان کرد و پرسید
-چه بلایی سرت اومده؟
ارتان بی حال کنار دیوار نشست و گفت
-هیچی یکم صحنه های مثبت 18 پیش اومد اون تو...البته منحرف نشیا مثبت 18 از لحاظ ترسناکش
مهیاس پشت چشمی نازک کرد و گفت=
-برو بابا ببین کی به کی میگه منحرف
ارتان بیخیال کل انداختن با دختر سمج رو به رویش شد چون واقعا حالش رو به راه نبود
مهیاس با دیدن رنگ پریده و چشمان خمار ارتان به ارامی کنارش زانو زد و محل زخم را نگاه کرد با دیدن نگاه خیره ی ارتان دست پاچه گفت
-چیزه باید زخمتو چیز کنیم
ارتان بی  جان خنده ای کرد و گفت
-چیز چیه؟
مهیاس =ببندیم
ارتان=اوهووووم خب با چی؟
مهیاس=نظری ندارم
ارتان به ارامی پیراهنش را از تنش در اورد و به سمت مهیاس گرفت ..مهیاس با دیدن بدن عضلانی ارتان لحظه ای خیره ی بندش ماند و اب دهانش را صدا دار قورت داد
ارتان اخمی کرد و گفت
-به چی نگاه میکنی؟
مهیاس که تازه به خودش امده بود گفت
-چ..چی؟
ارتان لبش را گاز گرفت تا حرفی نزند سپس پیراهن را به سمت مهیاس گرفت و مهیاس بدون حرف با ان پیراهن سر ارتان را بست و کنارش روی زمین نشست و به کمد زل زد
ارتان با دیدن نگاه خیره و متفکر مهیاس به کمد پرسید
-چه چیز جالبی توی اون کمد میبینی؟
مهیاس از فکر در می اید و میگوید=
-خب خب من یه دختره وحشتناکو دیدم که بدون اسیب رسوندن به من رفت تو اون کمده و این یکم برام عجیبه ...تازه یه قیمه خونیم دستش بود
ارتان بی خیال شانه ای بالا انداخت و گفت=
-بیخی بابا تو اون کمد چی میتونه باشه؟
مهیاس=خب توام یذره بگرد شاید چیزی بود
ارتان پوزخندی زد و گفت=
-تو و اون دوستای خنگت نمیدونم با چه جراتی پا گذاشتین اینجا
مهیاس که به شدت روی دوستانش حساس بود با صدای نسبتا بلندی گفت=
-هوووی اقا رو دادم بهت استر میخوای؟حق نداری به دوستایی که نزدیک ترن خواهرن واسم توهین کنی بعدشم با همون جراتی که شما چهار تا گوریل اومدین اینجا فهمیدی یا تکرار کنم؟
ارتان لبخند حرص در اری زد و گفت=
-نه به اندازه ی کافی صدای مسخرتو شنیدم
مهیاس بلند شد و روبه روی ارتان ایستاد و انگشت اشاره اش را به منظور تهدید جلوی او گرفت و خواست دهان باز کند تا چیزی بگوید که ارتان سریع گفت
-اوی اوی دستتو بکش کنار خانوم کوچولو عاقبت خوبی نداره
مهیاس که دیگر در مرز انفجار بود زیر لب غرید=
-دارم برات
پاسخ
 سپاس شده توسط SOGOL.NM ، سایه2 ، sina34916 ، .M.R


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان فوق العاده ترسناك و البته عاشقانه(جنگيري عاشقانه)نخوني از دستت رفته ها - alone girl_sama - 20-01-2018، 15:19

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن
  رمان الناز (عاشقانه)

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان