- گفت و گو آزاد نسخه ۳۰۸

[Sмαяту Gιяℓ]

من حسودم! D:
در واقع از این میسوزم که بعضی وقتا به آدما کمک میکنم یه دوست! بعدش اون اونقدر بزرگ میشه که منُ زیر پاش لِه میکنه!
زیاد سخت نگیر ! هیچی نیست به خدا هیچی نیست نویسندگی مدیریت!
کسی قدردانی نمیکنه! ازت
شاید دوس داری خوب جِلوه کنی پُز بدی
ادامه بده پس D:
من 2 سال نویسنده بودم! این بلا سر شماها نمیاد!

بت نمیخوره!
ولی من اصن اینطور نیسم من خیلی جاها به دوستام کمک کردم ولی بعدش شدم ادم بده درکت میکنم
میدونم ولی من نیومدم فلش واس رل زدنو گذروندن وقت اومدم همه چیو تجربه کنم
نه پز دادن چیز بی معنی هس

شاید بخندی ولی بری آشپزی یاد بگیری مادر خوب بودنُ یاد بگیری در حق زندگی آیندت واقعا لطف بزرگی کردی |:
سلام برسون! نامزد! D:

---

علی مظلوم خودمونو :|
شایدم این یکی رو اسمشو نمیدونم ولی در هرحال داری مخ میزنی

من بیام مخ یه پسری که از خودم کوچیک تره بزنم؟ :|
نه واقعا چی فکر کردی عزیزم؟ :|

مُهِم تفاهمه  :V
یه سال! :V
کشک :V
.__.
منُ اخفال نکنید!

تو خودت اغفال شده ای نمیخواد کسی اغفالت کنه بیبی :V

چند صفحه پیش گفتم: مث اینکه گیر کرده!
قُلابِت به من |:
اینجور مواقع میگن بکش بیرون!

هرجور دوست داری میتونی فکرکنی
هنوزم اونقدری احمق نشدم که از ی پسر کوچیک تر از خودم اونم مجازی خوشم بیاد
منم صفحه پیش گفتم باشه اصن تو خوبی
شوخی میکنی جدی برداشت میکنن
جنبه شوخی ندارید شوخی نکنید
بای