امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

آن‏گاه که خورشید پنهان می ‏شود

#1
Heart 
آن‏گاه که خورشید پنهان می ‏شود،

روز حقیقی من آغاز می ‏گردد...

در آن لحظه که خورشید با تمامی نورش،

در دریا فرو می ‏رود،

من بیدار می ‏شوم،

با سایه‏ ها

با اشباح و شاعران

و با زبان‏ های رنج ‏آورِ آمیخته با اسرار...

تنها عشق تو مرا از روزمره گی شبانه،

با شب ‏زنده‏ داری، بیرون می ‏کشد،

آن ‏گاه که تن در نور مهتاب می ‏شویم

و بر جاروی جادوگران به پروازِ اساطیری می ‏روم...

از آن روز که تو را شناختم،

و در نور سیمین و درخشان حضورت،

خویشتن شست‏شو دادم،

دریافتم که شب ‏زنده‏ داری شاعرانه‏ ی جغدها،

تن شستن در نور مهتاب است،

و همسفری با جادوگران بر جاروهای پرنده،

به سوی اسرار...

زیباترین نکته در بهار این است،

که عشق هرگز تحقق نمی ‏یابد،

و شکوفه‏ ها هرگز به میوه بدل نمی ‏شوند...

پس آیا به ‏راستی،

وعده ‏ی آینده،

شیرین ‏تر از نومیدی تحقق ‏یافته نیست؟



"غاده السمان"



از کتاب: رقص با جغد
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان