امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

مُهر هفتم |Det sjunde inseglet|

#1
The Seventh Seal یا مهر هفتم , اثری بی همتا از کارگردان معناگرای سوئدی , “انگمار برگمان” میباشد.
انگمار برگمان که بعنوان , یکی از بینظیرترین کارگردانان جهان شناخته میشود , توانسته مفاهیم و سبکی خاص را از خود به دنیای سینما , ارائه دهد و خود را به عنوان “کارگردانی مولفه دار” در دنیای سینما معرفی کند. انگمار برگمان که بعنوان سینماگر , “تنها” شناخته میشود , در آثاری همچون “پرسونا” , مفاهیم زن گرایی را به اوج خود رساند و قبل تر از آن در فیلم ” مهر هفتم” توانسته بود شاهکار در مفاهیم فلسفه را خلق کند و از دنیای مرگ و فسلفه وجودی انسانی را به ببیننده خود منتقل کند و مخاطبین خود را به فکر هویت انسانی و پوچ گرایی انسان , بیاندازد .

سینمای معناگرا چیست؟
“معنویت” یا “معنا گرایی” را میتوان به عنوان یک حقیقت همیشه موجود در اعصار مختلف نه تنها در قالب فیلم و سینما , بلکه در متن زندگی اقشار مختلف دانست. با اینکه معنویت و توجه به معنا همیشه جزو عناصر باطنی انسان بوده است , اما متاسفانه به دلیل رواج خرافات و یا حتی پیشرفت علم و توجه بیش از حد به تکنولوژی , فرصت مطالعه ی دقیق و ریشه ای در مورد “معنا” و “معنویت” وجود نداشته و به همین خاطر “معنویت حقیقی” همواره در طول اعصار در پشت حاله ای از ابهام و یا حتی ترس , منزوی شده است.
قرون ۱۳-۱۴ میلادی را میتوان به عنوان قرونی یاد کرد که افراط و تک بعدی نگری در مورد “معنویت و مذهب” در حد وخیمی رسیده بود.به طوری که افراد عادی حتی به خود اجازه ی ورود به معرفت و حصول علم “معنویت” و یافتن حقیقت آن را نمیدادند زیرا از یک طرف , افرادی که در راس امور قرار داشتند(که اکثرا افراد مذهبی و خشک بودند) با رفتار های خشن خود , به عهدی اجازه ی تحقیق در مذهب را نمی دادند و همواره عقاید موضعی خود را به خورد آنان میدادند. از طرف دیگر , به علت پایین بودن درک مردم آن زمان و گرفتار بودن افراد در مشکلات و وخامت های زندگی خود و همچنین به علت تصویر ترسناکی که از رؤسا و سران خود(به عنوان عالمان مطلق) در ذهن داشتند , دستورات دینی سران خود را بی عیب و نقص و کامل میدانستند و به همین دلیل به خود اجازه ی ورود به این مباحث را نمی دادند.
در قرن ۱۳-۱۴ تصویر نمادینی که از خدا در اذهان مردم بود , تصویری حیوان گونه و شکنجه گر بود.افراد مذهبی خود را شکنجه میدانند تا موجب خوشنودی خدا شود انواع امراض و بیماری ها را نیز ناشی از خشم خدا میدانستند.

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
مُهر هفتم |Det sjunde inseglet| 1

خلاصه داستان
شوالیه به نام آنتونیوس بلاک (مکس ون سیدو) که با ملالت از جنگ های صلیبی بازگشته است با مرگ که چهره ای سپید دارد و لباسی کلاهدار به تن کرده است و به دنبال او آمده است رودررو می شود. آنتونیوس بلاک برای به تعویق انداختن اجل اش و همچنین برخورداری از فرصتی هرچند کوتاه برای نشان دادن نمونه هایی از خوبی انسانها به مرگ به او پیشنهاد بازی شطرنج را می دهد. اما درنهایت حاصل کار عبث است …

تحلیل و بررسی مهر هفتم
برگمان در “مهر هفتم” جدا از ارایه شاهکاری هنری پارادکس شگفت انگیزی نیز خلق کرده است: مدیومی به غایت مدرن و سبکی غیر مدرن قرون وسطایی را به کار برده است. احساس اولیه قرار گرفتن در سوید قرن چهاردهم , قرون وسطایی است. و مهمتر اینکه مهر هفتم یک “توتن تانتس” سنتی است که طی آن تندیس تمثیلی “مرگ” (که همچون راهبه ها سیاهپوش است), ساعت شنی و داس به دست, زیر آسمان تیره و طوفانی رقص نهایی شخصیت های فیلم را رهبری می کند. و مهمترین نکته این است که برگمان شبیه سایر هنرمندان قرون وسطایی یک واقعیت شمایلی تمثیلی را به ما عرضه می دارد که این واقعیت تمثیلی, زمانی کاملآ قابل درک است که بدان, به عنوان نمایانگر چیزی ورای خود توجه شود. برگمان ضمن یاداشتی راجع به فیلم می نویسد: مقصود من تصویر کردن به روشی بود که شمایل نگاران قرون وسطی انجام می دادند. و برگمان به راستی همین را در مهر هفتم انجام داده است.

مهر هفتم درباره جستجو و کنکاش یک سرباز جنگ صلیبی است. اما این تلاش نه در “سرزمین مقدس” دور دست, بلکه در خود سرزمین سوئد صورت می گیرد. شوالیه پس از ده سال شرکت در جنگهای صلیبی خسته و سر خورده به وطنش مراجعت می کند. در ساحل دریا تندیس شوم مرگ, از پس یک سری دیزا لوهای دیدنی نمایان شده و در صدد گرفتن جان او برمی آید. شوالیه آن را به تعویق می اندازد. نهایتآ مرگ را به مبارزه ای در بازی شطرنج فرا می خواند اگر شوالیه برنده شود, از مرگ رهایی می یابد. همچنین تا زمانی که این نبرد به درازا بکشد او فرصت این را خواهد داشت که به جستجو و کنکاش به منظور دست یابی به دانش یقینی درباره خداوند ادامه داده و ماموریت خطیر زندگیش را به انجام رساند. در طول فواصل متناسب بازی او و تندیس مرگ, شوالیه در پی خواسته خویش در کشورش به سیاحت می پردازد, در حالی که مرگ شوم نیز در سرتاسر سوید بیداد می کند. برگمان از کارکترهای قرون وسطایی خویش چندین معادل سازی مدرن و آشکار را مد نظر دارد: “هراس آنها از طاعون, روز رستاخیز و ستاره ای است که نامش افسنطین است. ترس و بیم ما شکل دیگری دارد، اما کلمات تفاوتی نمی کنند. سوال همچنان باقی است.” طاعون ما ریشه ای و درونی است. همچنین ما نظامیان و کشیشان خود را داریم. یا آنطور که برگمان آنها را می نامد: “کمونیسم و کاتولیسیسم. دو ایسمی که از نقطه نظر هر دو مکتب, اندیویدالیست پاک نیت باید اعتراضات خود را فرونشاند.” با این وصف قلمداد کردن مهر هفتم صرفا به عنوان معادلی روانشناسی مرده انگارانه, برای زندگی مدرن امروزی, عمومیت جامعیت شاهکار برگمان به گونه غیر ضرور محدود می گردد. تمامی انسانها در همه جای دنیا همیشه با مرگ زندگی کرده و می کنند. برگمان پا را فراتر از یک “توتن تانتس” گذاشته در تلاش پاسخ دادن به سوال دیگری است.

اگر مرگ تنها قطعیت ممکن است, پس جایگاه خداوند در این میان چیست؟

در جریان سیاحت و کنکاش شوالیه, پاسخ لازم به ما داده می شود, اگر چه، البته, خود شوالیه به نظر می رسد که آن را درک نمی کند و یا هرگز متوجه نمی شود که به آن دست یافته است. شوالیه به همراه مهتر اسلحه دار ماتریالیست و پوزتیویست خود که بدیلی بر طبیعت ذهنی جستجوگر شوالیه است در پی دست یافتن به قطعیت خداوند است. چرا که “اعتقاد بی دانش, مثل دوست داشتن کورکورانه شخصی است که هرگز به کسی پاسخ نمی دهد” اما آن چیزی که شوالیه به آن دست می یابد مردمی است که به خداوند صرفا به عنوان عامل و مسبب بلایای آسمانی، طاعون, مرگ و کسی که عینا مکافات می کند, اعتقاد دارند. نزد این جماعت, مذهب به یک منع, بیرحمی, زجر و آزار خود و دیگران و سوزاندن دختران معصوم به جرم ساحره گری بدل شده است. در موحش ترین صحنه ای که تاکنون روی پرده سینما نقش بسته است. برگمان اقدام دسته جمعی افرادی را به ما نشان می دهد که بر طبق مناسک مذهبی, خود را شکنخه می کنند: صف طویل مردان نیمه عریان که خود و دیگران را شلاق می زنند. گروهی راهب که صلیبهای عظیم و سنگین را به سختی و با زجر و مشقت حمل می کنند, گروهی استخوانهای جمجمه انسان را بالای سرهای خمیده خود به گونه دردناک نگه می دارند, کودکان معصومی که تاجهایی از خار بر سر نهاده اند, جماعتی که با پای برهنه یا روی زانوی خود لنگ لنگان راه می روند, زن عظیم و الجثه و بد قیافه ای که صورتی کاملا سفید دارد و دختر جوان و دوست داشتنی که از نشوه مازوخیسم خود لبخند به لب داشته و در همان حال قطرات اشک از گونه هایش روان است. این جمعیت, تفریح و شادمانی گروهی بازیگر دوره گرد را منغض ساخته و عابدی دیوانه از آن جمع, در حالی که به زشتی چهره بازیگران (بینی دراز, اندام فربه…) می تازد, به سر آنها فریاد می کشد. او سپس با فرونشاندن خشم و تنفر خویش, با خوشحالی خشم خداوند را اعلام می کند و جمعیت دوباره راه دشوار خود را روی پهنه خاک سوزان و فاقد حیات پیش می گیرد.

به نظر چنین می رسد برگمان, درصدد بیان این نکته است که مذهب نزد کسانی که خداوند را دشمن زندگی و حیات می پندارند, همین است و از اینروست که هنر (که در فیلم توسط نقاش تندخود و میکسار کلیسا نمایندگی می شود) نیز برای محفوظ ساختن شهوت مردم, ترس مردم تبدیل به تصویرگر مرگ شده و زندگی آنطور که نیز در صحنه عجیب و غریب مهمانسرا نشان داده می شود با شعار”خوردن, نوشیدن و ازدواج کردن” به تمسخر گرفته می شود.
برگمان، با بیانی سینمایی, این رویه سنگ قبر را در قاب تصاویرش, با فضاهای عظیم تیره و تاریک و اغلب با استفاده از دیزالوهایی ملایم از نمای به نمای دیگر نشان می دهد. در یاداشتی که برگمان راجع به فیلم نگاشته, چنین توضیح می دهد: وقتی بچه بودم گاهی اوقات پدرم مرا نیز همراه خود برای انجام مراسم مذهبی به کلیساهای کوچک حومه شهر می برد. وقتی پدر روحانی موعظه می کرد. من تمام توجهم معطوف دنیای اسرارآمیز کلیسا, سقف های کوتاه, دیوارهای عظیم, رایحه ابدیت. گیاهان عجیب, نقاشی های قرون وسطایی, و پیکره های روی سقف و دیوارها می شد. در آنجا هر آنچه تخیل آرزو می کرد یافت می شد: فرشتگان, قدیسین.حیوانات وحشت انگیز. همه اینها با چشم اندازهایی آسمانی, زمینی و دریایی از زیبایی غریب در عین حال آشنا احاطه شده بود. در جنگلی تندیس مرگ با شوالیه به بازی شطرنج نشسته بود, مردی برهنه با چشمان از حدقه در آمده از شاخه درختی آویزان بود و در پایین مرگ با طیب خاطر مشغول اره کردن تنه درخت بود. در رأس الخط تپه ای کوتاه، مرگ آخرین رقص را برای مردگان قبل ورود به دیار ظلمات و نیستی رهبری می کرد.

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
مُهر هفتم |Det sjunde inseglet| 1

در سقف دیگری “باکره مقدس” که در حال عبور از باغچه گل سرخ بود, دست کودک (مسیح) را در دست داشت. او دستانی بسان زنان روستایی داشت. من با دیدن تصویر تصلیب مسیح, در برابر فاجعه غمباری که درشرف وقوع بود جبهه می گرفتم و روحم در مقابل ظلمی موحش و رنجی بی پایان در هم فشرده می شد.”
مهر هفتم برای ما خدا را می یابد یا اقلا قطعیت دیگری را نسبت به مرگ ارایه می کند البته نه در ستاره افسنطین یا در مراسم و یا در مراسم پر رنج و عذاب مذهبی و تصلیب, بلکه در زندگی ساده بازیگر و شعبده بازی موسوم به “یوف” (ژوزف), همسر وی “میا” (مریم) و فرزندشان, چنان گویی معادلی برای خانواده مقدس ارایه می شود. حتی خیلی آشکارتر “یوف” در نمایش طعنه آمیز و پانتومیم وار دسته بازیگران, نقش مردی را بازی می کند که همسرش به او وفادار نیست. ‘یوف” نیز یک هنرمند است. او شیفته مناظره بوده و برگمان یکی از آنها را به ما نشان می دهد “باکره مقدس” در حالی دستهای مسیح کوچک را در دست دارد او را راه می برد.” به غیر از شوالیه, “یوف” تنها مردی است که قادر به رویت تندیس تمثیلی مرگ است (به عنوان مثال مهتر ماتریلیست شوالیه, تندیس مرگ را نه در هییت شمایلی آن بلکه در شکل لشگری مهیب می بیند). “یوف” همچنین آوازهایی می سراید که ملودی های ساده شان زمینه ای برای رویه دیگر مذهبی فیلم است. برگمان با بیانی سینمایی, قطعیت و تقدس زندگی را که سمبلش خانواده “یوف” است, با نورپردازی روشنتر, نماهای ظریف و بشاش تصویر کرده و قطع های سریع را تدریجا جایگزین دیزالوهای نرمی که برای رویه دیگر استفاده کرده بود, می کند. با این وصف، حتی “یوف” معصوم نیز توسط نیروهای مرگ قابلیت تبدیل به فردی لوده و دزد را داراست. در صحنه مضحک و کمیک مهمانسرا, او را توسط شعله های آتش شکنجه کرده و مجبور به پایین و بالا پریدن از روی میز می کنند تا حرکات خرس را تقلید نماید و او با تقلید اغراق آمیزش ظرفیت و توان خود را برای بیرون آمدن از طبیعت انسان عادی را به نمایش می گذارد; هنرمندی که از بروز هنر خویش جلوگیری شده و با تبدیل شدن به فردی رذل واکنش نشان می دهد. او هنگام در رفتن بازوبندی را کش می رود.

این هبوط به پوچی شوم اثبات می کند که مذهب و مرگ نمی توانند تنها قطعیت موجود باشند. همانطوریکه دخترک دیوانه در شرف سوزانده شدن به جرم ساحره گری به شوالیه می گوید: “شما خداوند را (یا شیطان را که خود دلالتی بر وجود خداست) در چشمان یک انسان دیگر پیدا کنید.” اما شوالیه کنجکاو و ذهنی می گوید که او تنها وحشت را می بیند. برای لحظه ای چنین به نظر می رسد که شوالیه در خوراکی از سر شیر و توت فرنگی (نمایانگر شور زندگی در مقابل نان و شراب که مرگ را تقدیس می کنند) که “میا” مهربان به وی می دهد, به قطعیت خویش راجع به خداوند دست یافته است: او خدمت و وظیفه شوالیه گری سنتی را بعده می گیرد و بجای تلاش به خاطر مسخره کردن سرزمین مقدس, به حافظ و نگهبانی برای خانواده مقدس تبدیل می شود: شوالیه “میا” و “یوف” وفرزندشان را از میان جنگل تاریک عبور داده و راهنمایی می کند و هنگام بازی شوالیه و مرگ, زمانیکه “یوف” خیالباف با تشخیص “مرگ سیاهپوش” و احساس خطر برای خود و خانواده اش درصدد نجات و فرار خانواده اش بر می آید, شوالیه برای کمک به آنها با زدن و بهم ریختن مهره های شطرنج حواس مرگ را پرت می کند. که اتفاقا همین مجالی برای مرگ فراهم می سازد که شوالیه را گول زده و بازی را ببرد. با باختن بازی شطرنج, در واقع شوالیه به خاطر نجات “یوف” و “میا” زندگی خود را تسلیم می کند (در صحنه ای طوفانی و پر آشوب نقاشی های پرواز به مصر).

با این وصف, اگر چه شوالیه راه رستگاری را برای تماشاگران نشان داداه است ولی گمان نمی رود که آنرا برای خودش نیز یافته باشد. او به جستجوی خویش در پی دست یافتن به پاسخهای انتزاعی و مطلق ادامه داده بقیه گروه محکوم به فنا را (آهنگر و زن آهنگر, اسلحه دار و کدبانوی خاموش اسلحه دار) به سوی قلعه خویش راه می برد. او در صحنه فاقد حس و سرد دیدار با همسرش که مدت ده سال همدیگر را ندیده اند, از دور سلام می کند و سر خوردگی خود را به همسرش ابراز کرده و در عین حال اظهار می دارد که متاسف نیست و بدنبال جستجوی خویش است. زمانیکه زن شوالیه کنایات مغموم را از مکاشفه یوحنا باب هشتم می خواند: “و زمانیکه مهر هفتم را گشود.” تندیس مرگ که جملگی منتظر وی هستند ظاهر می شود. شوالیه بار دیگر در خواست می کند که خداوند وجودش را اثبات نماید, دخترک خاموش برای اولین بار لب به سخن گشوده و می گوید: به آخر رسید’ ششمین کلمه از هفت کلمه نهایی مسیح و مرگ همه آنها را جمع کرده و ردای سیاهش تمامی پرده را می پوشاند.

خلاصه, فیلم به سوالی که خود طرح کرده بود (اگر مرگ تنها عامل قطعی است پس جایگاه خداوند چیست؟) پاسخ لازم را میدهد (شما خدا را در زندگی و حیات بیابید). نماهای افتتاحی فیلم هم همین کنتراست را طرح می کنند: ابتدا نمایی از آسمان آبی و خالی و نمای بعدی همان آسمان با پرنده ای که در خلاف جهت باد پرواز می کند, مثل عشق ساده به زندگی “میا” و “یوف” که از عشق به مرگ محیط پیرامونشان مفهوم پیدا می کند یا مثل بازی شطرنج که از یکسری تضادها و تقابل ها شکل می گیرد.
بازی شطرنج, فکر محوری فیلم است و بیشتر صنایع بدیعی و تمثیل های ضمنی فیلم از جمله قلعه (رخ) شوالیه و یا هشت مرد شجاع (پیاده) که دخترک جادوگر را می سوزانند را القا می نماید. بازی شطرنج همچنین با نمایش گروه بازیگران دوره گرد نیز خوب جور می شود. هر دو تصویر سنتی از گذرا و آنی بودن زندگی هستند: “مرگ, نقش های ما را می رباید”, تندیس مرگ مهره های شطرنج را جمع کرده و داخل جعبه می ریزد. خود کارکترهای فیلم و نقطه نظرهایی که ابراز می دارند, درست مثل مهره های بازی در تقابل و تضاد بر علیه همدیگر بکار گرفته شده اند. در ضمن بعضی مطابقت های ویژه ای نیز وجود دارد (البته تا اندازه ای برای تماشاگران غیر سویدی اسامی مهره های شطرنج گیج کننده است) شوالیه در واقع مهر پادشاه شطرنج است که توسط صلیبش قابل تشخیص است.

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
مُهر هفتم |Det sjunde inseglet| 1

زمانی که او می بازد بقیه نیز خود به خود شکست می خورند. و این “یوف” شعبده باز است که مهره اسب بازی به شمار می آید. (در زبان سویدی Springare یعنی جهش و پرش کننده) تنها این دو فرد واجد آن بصیرت لازمه هستند که از واقعیت فراتر روند, دقیقآ شبیه مهره های پادشاه و اسب که قادرند از صفحه شطرنج جدا شوند. اسب چالاک Leaper قادر است در همه حالات و هر زمان که اراده کند از صفحه شطرنج دو بعدی خارج شده و جابجا شود. قابلیت های “«یوف” به عنوان فردی واجد بینش معنوی, نسبتا دقیق تقلید شده است, این امر همچنین در صحنه مهمانسرا (اشخاصی که او را آزار داده و مجبورش می کنند که روی میز پایین و بالا بپرد), مصداق دارد. مهره دیگری که می تواند در خلال بازی از سطح صفحه شطرنج خارج شود, پادشاه است ولی آن تنها در صورتی رخ می دهد که پادشاه به جای قلعه (رخ) برود یعنی بازگشت به خانه شبیه بازگشت شوالیه فیلم. البته تمامی مهره ها و شخصیت ها در لحظه مرگشان یعنی زمانی که از صفحه شطرنج جدا شده اند قادر به رویت فراتر از آن هستند. علاوه بر این بصیرت لازم برای دیدن دنیای فراتر از واقعیت فیزیکی صفحه شطرنج, برای آنها و همچنین شوالیه”, محدود به رویت تندیس تمثیلی مرگ شده است, در صورتیکه “یوف” قادر است نه تنها مرگ را بلکه “زنگی مقدس”, “مادر و کودک مقدس” را نیز مشاهده نماید.

به عبارت دیگر این تنها هنرمند است که واجد آن بصیرتی است که شوالیه در قالب سوالات انتزاعی در پی دست یافتن بدان است.
همانطوریکه شمایل نگار کلیسا (که نقاشی های دیواریش صحنه های فیلم را از پیش تصویر می کند) اظهار می کند هنرمند می تواند خداوند را با احساسات خویش تصویر نماید. “نه از آن واقعیتی که می بینیبلکه از نوع دیگر” و “یوف” چالاک و شعبده باز هنرمندی از این ذست است: او آرزومند است که کودک مسیح وار خویش بزرگ شده و بیاموزد چیزی را که خود “کلک غیر ممکن” می نامد و بتواند توپ شعبده بازی را همیشه در هوا نگه دارد. برگمان نیز خود اینگونه هنرمندی است: او خود را یک “جادوگر” می نامد که با تبدیل عکس های ثابت به تصاویر متحرک چشم انسانها را فریب می دهد.

جمع بندی از مهر هفتم
برگمان خود می نویسد: “از لحظه ای هنر دست از پرستش می شوید, میل مفرط به خلاقیت را از دست می دهد” و در این فیلم برگمان با خلق یک شمایل نگاری به سبک هنر قرون وسطایی, فیلم را بدل به پرستش نموده است (البته پرستش زندگی،نه خداوند) او بطور عینی جهان واقعی را با لطافت و خوشی تشریح می کند با این تفاوت که وی واقعیت را به عنوان برملا کننده چیزی فراتر از واقعیت صرف, بخدمت گرفته است. با انجام اینکار, برگمان خود را بعنوان یکی از بزرگترین و اصیل ترین کارگردانان جهان تثبیت می نماید. او با ارتقاء فیلم به مرتبه ای ورای ریالیسم فیزیکی صرف, تماشاگر مهره های شطرنج فیلمش وامی دارد که با دیدگان خود, در هنگام حرکت دادن مهره های خویش فراتر از صفحه شطرنج را نگاه کند.
فیلم The Seventh Seal , داستان تقدیر است. مفاهیم نمادین چون بازی شطرنج، طاعون و مرگ همه نشانی از بازی تقدیر و مبارزه انسان با مقدرات است. شروع بازی با انسان, اما اتمام آن با او نیست. فیلم جنبه های معناگرا و مکاشفه انسانی است و حضور شخص “برگمان” در جریان فیلم نامه دیده می شود اشاره به پوچ گرایی و تهی بودن زندگی و استفاده از نمادهایی که به صورت مهره شطرنج در نبرد زندگی چیده شده اند و طبیعت که از عناصر فرهنگ سوئد است در این فیلم به چشم می آید.

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
مُهر هفتم |Det sjunde inseglet| 1

برگرفته از کتاب “رنسانس فیلم”
نویسنده: نورمان.ن.هولاند
منبع: فیلمجی
.La mort est le remède
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  فصل هفتم برنامه خندوانه ساخته می‌شود
  فصل هفتم «شام ایرانی» کلید خورد
Video اپیزود هفتم فصل سوم Westworld به ضعیف ترین اپیزد تبدیل شد
Video حضور جی کی سیمونز به‌عنوان بازیگر مهمان در قسمت جدید فصل هفتم سریال Brooklyn Nine-Nin
  محمدرضا گلزار از هفتم مهر با «خشکسالی و دروغ» به سینماها می‌آید
  خبر جدید در مورد فصل هفتم سریال مردگان متحرک (The walking dead)
  نام رسمی قسمت هفتم فیلم "سریع و خشن" مشخص شد
  از بنز تا فورد / نابود کردن 230 ماشین برای ساخت قسمت هفتم یک فیلم
  هفتم دی؛ اعلام اسامی نهایی بخش مسابقه فجر سی‌وسوم
  در «زاويه هفتم» چه كسي بر صندلي كارگرداني مي نشيند؟

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان